Donnerstag, 15. März 2018

نبشته ها واشعاری از: یلدا صبور، عتیق الله نایب خیل، عزیزالله ایمأ، شبگیر پولادیان، لیلا تیموری و نصیرمهرین.



یلدا صبور 

Bild könnte enthalten: 1 Person, Sonnenbrille und Nahaufnahme         
                       من اعتراص دارم

·        من بر فرهنگی اعتراض دارم كه مرا ملكيت مرد ميداند!
·        من بر آن دید غلط اعتراض دارم که انحراف مرد را ناشی از حضور زن میداند. بر انديشۀ گمراه کنندۀ ملا و شيخی كه گمان ميكند حفاظت از نفس و ايمان سست او، ناشی از تقصیر و مسؤوليت من است.
·        من بر حكومت بی كفايتی اعتراض دارم كه عدالت و حقوق زنان را با نشاندن چند بانوی مقصد طلب از ( هوا داران خود شان ) در كرسی های پارلمان به نام وكيل ( طور نمايشی ) خلاصه كرده، پول و سرمايه قدرت های جهانی را به جيب فساد پیشه گان مي ريزند و تعدادی را اغفال میکند. اين در حالی است كه در فاصله خيلی كم از شهر كابل و كاخ هاي دولتمندان، زنها توسط محكمۀ صحرايي سنگسار مي شوند.
·        من اعتراض دار بر رولا غني. نمي خواهم او را "بانوي اول" بنامم. زنی که  كه از پول كمك شده توسط سایر کشورهای جهان، به منظور انكشاف سطح زنده گي زنان مظلوم و بينواي ميهن ما می دزدد و براي خود و خانواده اش زراندوزی مي كند
·        من اعتراض دارم بر آنعده مردانی كه ادعای روشنفكري مي نمايند، در سخن  ونوشته های خویش، از حقوق زنان وعيله خشونت فرياد ها مي زنند، اما در عمل خود آن کار دیگر میکنند. آنانی که زنان و دختران خانوادۀ خویش را در پُشت هفت هزار پرده پنهان نگهميدارند و در مناسبات با زن و دختران خویش ر فتار تبعیض آمیز جنسیتی داشته و احترام و عدالت را رعایت نمی کنند.
                                  ***

عتیق الله نایب خیل


Bild könnte enthalten: 1 Person
                              ماکیاولیسم افغانی       
هر چند رهبران سیاسی ما، چه آن هایی که در دولت هستند و چه آن هایی که خارج دولت، سیاستمدار به معنای واقعی کلمه نیستند؛ اما از ابزارهایی مکتب ماکیاولی تا آن جا که توانسته اند بهره برده و استفاده کرده اند. بعید نیست بعضی از آن ها نام او را هم نشنیده باشند و ندانند که ماکیاولیسم چه است. اما اگر ماکیاولی زنده می بود با دیدن این همه پیروان پروپاقرص حتما" لبخند رضایت بر لب میاورد. پیروانی که تا آن جا سقوط کرده اند که می توانند به خود او هم درس بدهند.
 ماکیاولی، سیاستمدار و نویسندهً ایتالوی، سیاست را از اخلاق جدا می دانست و معتقد به عمل گرایی بود. از نظر او هدف، وسیله را توجیه می کرد و برای رسیدن به آن مراعات هیچگونه اصول اخلاقی لازم نبود. خلاصهً از عقاید او قرار ذیل است:
 -  در رفتار با مردم به حیله و تزویر متوسل شوید و در صورت ضرورت به زور و قوه.
-  به جزء خودتان به هیچ کسی اهمیت ندهید.
-  به قول و وعده های خود عمل نکنید.
-  هر زمانی که لازم بود و فرصتی بدست آمد، مردم را فریب بدهید.
-  سود خویش را بر هر چیزی مقدم بشمارید.
-  حریص باشید و هر چیزی را که لازم بود تصاحب کنید.
-  همیشه خشن باشید و نرمش به خرج ندهید.
-  بدی را چنان به دیگران برسانید که آن ها فکر کنند شما به ایشان نیکی می نمایید.
خلاصه این که از نظر ماکیاولی، سیاستمدار، مخصوصا" زمانی که به قدرت سیاسی دست میابد، مجاز است به هر عملی از قبیل خشونت، ترور و کشتار، خیانت، تقلب و هر نوع عمل منافی اخلاق دست بزند.
با این مشخصات می شود گفت که ماکیاولی بعد از پنج قرن پیروان صدیق و راستین خودش را در کشور ما یافته است. زیرا کمتر سیاستمداری در جهان تزهای او را به این خوبی اجراً کرده اند و در کمتر جایی از جهان می توان شاهد این حدی از تنزل اخلاقی بود. حیله و تزویر، دسیسه و توطئه، حرص، فریبکاری، وفا نکردن به عهد و پیمان، سودجویی، خشن بودن، قتل و ترور و عدم مراعات کوچکترین معیارهای اخلاقی و اجتماعی از خصوصیات بارز سیاستمداران ماستشاید ماکیاولی فراموش کرده بود که بدنام سازی مخالفین و منتقدین را که از روش های رایج و مد روز در سیاست کنونی کشور ماست، به تز هایش بیفزاید.
ماکیاولی دورهً طولانی زندان را گذراند و در اواخر عمر از سیاست دست کشید و به زراعت و هم نویسنده گی مشغول شد. اما سیاستمداران ما تا دم مرگ هم از سر مردم دست بردار نیستند. اگر مدالی به نام آن سیاستمدار وجود می داشت، کمتر کسی در جهان مانند رهبران سیاسی ما مستحق به گردن آویختن آن بود.  
جانب دیگر موضوع این است که تا کی ما مجبوریم سلطهً این ماکیاولی های قرن بیست و یک را تحمل نمائیم؟
                                         ***


چند کوتاه نوشت از:
عزیزالله ایمأ

Bild könnte enthalten: eine oder mehrere Personen, Bart, Sonnenbrille und im Freien

یک
این اندیشه و تصور که در همه دگرگونی‌ها و تغییرات دست دولت می‌تواند باشد، نادرست است. تجربۀ تحولات جهان و کشورهای پیشرفتۀ امروزی نشان می‌دهد که نخستین دگرگون‌سازان و تحول‌آفرینان مردم اند.
ما چند ولایتی داریم که طی قریب به دو دهه امن اند و در یکی-دوتای آن شاهد شلیک گلوله‌یی هم نیستیم، همان‌سان که گواهِ کمتر تغییری نیز     
و اما چه جای خوشحالی فراوان است که بامیان و بامیانیانِ بافرهنگ روزنه‌های امید را گشوده‌اند و رو به فردا و رو به بالا می‌جنبند و پر می‌گشایند. تا باد چنین بادا!
دو
پیروزی در جنگ با گروهی که باور و فرهنگی را در میانِ مردم گسترش داده‌اند، تا آن‌گاه که آن باور و فرهنگ پابرجاست، فریبنده است.  
مرگ فرخنده و حضورِ آزاردهندۀ زنان در سیاست و اجتماع کابل، سنگسار در فراه، محکمۀ صحرایی در تخار، خودسوزی در هرات، دریدنِ لوحِ کتابخانه در پنجشیر، تحریم نوروز در همه جا و ... نشان می‌دهد که غلبه در جنگِ با تفنگ، غلبه بر فرهنگِ طالبانی نبوده و نیست.
سه
سوگواری در مرگ عزیزان چیزی‌ست و مرده‌پرستی چیز دیگر. سوگوار دردِ از دست دادن کسی را دارد که برایش در زنده‌گی ارزش و اهمیتِ ویژه داشت. سوگوار ناگزیرِ دردی‌ست که با رشته‌ها و پیوندها سرشته شده‌است. دردِ سوگوار دردِ نبودِ کسی‌ست که زنده‌گی را برایش زیباتر می‌ساخت
و اما مرده‌پرست زنده‌گی‌گریز است و به جای توجه به تغییر و تحول در نوعِ زیست و جستنِ راه‌های بهبود زنده‌گی چنان غرقِ ستایشِ مرده‌گان می‌شود که انگار مرده در روحش حلول کرده‌باشد. مرده‌پرست هرآن‌چه را که به مرده نسبت می‌دهد به نوعی خودش را در آن می‌یابد و بنابرین از مبالغه در حق مرده لذتی نصیبش می‌گردد   
مرده‌پرستان پیش از آن‌که دست نجات به سوی کسی دراز کنند که جانش در خطر است، شورِ عزا دارند
در دخاو - نخستین کوره‌های آدمسوزی نازی‌ها - هنگام تماشای ابزارهای کشتارِ سیستماتیک انسانِ حاکمِ دوران مدرن چنان شدم که نتوانستم خود را از قربانیان جدا بدانم. پاهایم سستی کرد و لحظه‌یی به زمین نشستم. بعد به آن‌هایی که خود از کوره‌ها نجات یافته‌اند و راهِ زنده‌گی و پیشرفت پیش گرفته‌اند، ولی همۀ آن‌چه را که بر آن‌ها رفته‌است، در برابر چشم جهانیان قرار داده‌اند، سرِ حرمت فرودآوردم.
اگر به جای گورهای بسیار مجلل، در شمالی نمونۀ باغِ سوخته‌یی را برای تماشای نسل‌ها نگه‌می‌داشتیم و در بامیان موزه‌یی از قفس‌های عبدالرحمان می‌داشتیم، امروز در کابل و غزنه تماشاگرِ جنایتِ امیر دیگری نمی‌بودیم.
                                                   ***

لیلا تیموری
Bild könnte enthalten: Laila Timory Wahidi, lächelnd, Baum, im Freien und Natur

            رهگذر

کسی ز راه میرسد که بر لبش ترانه هاست
بدیده ی شرابی اش، ز جوش دل نشانه هاست
ز راه بی عبور شب بسوی کوچه میدوم
که باز عاشق کسی، نگه بسوی خانه هاست
چه پر نشاط می شود جهانِ خسته ی دلم
که بر لب شگوفه ها، سرودِ شادمانه هاست
مرا زخویش میبرد نگاهِ پُر ترانه یی
غزل سرا چشم او، چو بزمِ عاشقانه هاست
فراقِ یار هر نفس، پیاله میکشد ز دل
دلی که شهر دیده اش پر از شرابخانه هاست
کبوتر نگاه من چه می پرد به بام و در
که بوی یار کوچه را گرفته تا کرانه هاست
سکوت و انتظار و شب، حدیث یار میکند
هزار و یک شبی دگر میان ما شبانه هاست
نگفتمت که عاشقی حدیث نا رسیدنست
ندیده یی، که هر طرف ز داغ دل فسانه هاست
بناله گفتمت برو که سوز عشق آتشست
چه سوختی چه سوختم، بسوختن بهانه هاست
بیا که میدمد بدل نفس نفس هوایی تو
بیا که عشق ما دگر بسوی جاودانه هاست
بیـا که باز لیلیی نوشته بر مزار دل
شکست شیشه دلم به سنگ این زمانه هاست

                     ***
              


به خاطرهٔ خونین فرخندهٔ خونین تن و خواهران سنگسار شده اش
شبگیر پولادیان

Bildergebnis für ‫شبگیر پولادیان‬‎
ای حوا آدم مجو!
سنگسارت کرده اند از طعنه بارت کرده اند
طعمهٔ گرگ بیابان های هارت کرده اند
کیستی کبک قفس زندانی راهِ هوس
آهوی وحشی من هر دم شکارت کرده اند
زیر باران های سنگی در بیایان های جنگ
در خیابان ستم بر چوبه دارت کرده اند
خانه ات آتش فشان و کوچه ات خاکستری
وحشت آبادی ست تا مشت غبارت کرده اند
شاخهٔ پژمرده یی افتاده زیر دست و پا
فرخ فرخنده پی فرخنده وارت کرده اند
ای انالحق را صدای سرخ خاکستر شده
عشق را دشت شهادت لاله زارت کرده اند
با هزاران داغ بر تن لاله گونت ساختند
با هزاران زخم آتش درکنارت کرده اند
ای گل سرخ فروریزان و پرپر در بهار
زین زمستان های وحشت تار و مارت کرده اند
آن بهشتی را که می گفتند زیر گام تست
دوزخ سوزان تر از دوران پارت کرده اند
چهرهٔ مردان عادت های مغرورانه را
صیقل آیینه ٔ آیینه دارت کرده اند
مانده بر ماقبل تاریخ ستم های سیه
بستهٔ بند قرون در تنگ غارت کرده اند
داغ تاریخ هزاران ساله بر پیشانی ات
در فغانستان ظلمت داغدارت کرده اند
سالها حیوانکی در زیر بار درد و داغ
خر نه ای اما کم از خر زیر بارت کرده اند
بر مدار هیچ و پوچ «نقص عقل» و «ضعف تن»
ناجوامردانه بیرون از مدارت کرده اند
این وطن بر تو وطن کی می شود ای بیوطن
دست این بیگانه گان دور از دیارت کرده اند
دست خون آلود قدر قدرت فرمان خون؟؟؟
دست زور و زر که همواره به کارت کرده اند
زیر سنگ و خاک سنت زیر توغ سبز شرع
خود به گورستان آبایی مزارت کرده اند
ای دریغا مام میهن مادر مهرت نشد
داد از این خاک شرارت در شرارت کرده اند
گوهر زاینده رودی اهل میلاد بهار
لیک پاییز سترون را نثارت کرده اند
زان سبب جز میوه های تلخ در باغت نرست
در کویر تلخکامی ها بهارتکرده اند
های ای بانوی بلخی شاعر حمام خون
تن به خون شستی که از خون آبشارت کرده اند
ای خدا آدم مگو آدم تهی از آدمی ست
ای حوا آدم مجو آدم چه کارت کرده اند.
          ***

 نصیرمهرین

Bild könnte enthalten: 1 Person

پیام  به محفل هشتم مارچ. روزجهانی زن.

هموطنان ارجمند، دوستان گرامی انجمن فرهنگی لعل وانار

نخست آرزو دارم، تمنیات نیک مرا برای اهداف انسانی - فرهنگی خویش بپذیرید. وقتی این خبر را دریافت نمودم که به مناسبت روز جهانی زن، برنامه یی را درنظر گرفته اید، احترام و تحسینی برایم دست داد. زیرا درحالی گواه هستیم، اکثریت مردم ما بار زحمات گوناگون را بر دوش خویش حمل میکنند، زن، یا با سخن دیگر، دختران، مادران وخواهران  ما،  به ویژه در داخل کشور، با روزگار طاقت سوزتری دست وپنجه نرم میکنند. این است که سخن گفتن از آنها و از مشقات ودرد های دیرینه وتراکم کرده، نکوهش عادت ها و فرهنگی که زن را تحقیر میکند، فراز آوردن مطالبات برحق او، و . . . حاکی از خدمت خردمندانه به زن مظلوم افغانستان است.
ژزفتر شدن به روزگار اذیتبار او رمانی میسر تواند بود که ما سالیان پسین را نیز با ویژه گیهایش در نظر آوریم. یکی از ابعاد این ویژه گی ها آن است که در ظاهر سخن از آزادی زن میرود، در تلویزیون ها و برخی برنامه ها چهره های ایشان ظاهر میشود، مکتب های دختران را می نگریم و . . .  اما از سوی دیگر، جان یافتن، افکار وذهنیت های که با تلخاکی هایش زن ستیز اند، نگرانی فزاینده تری در چشم انداز قرار میدهد.
طی این پیام فقط اشارۀ کوتاهی عنوانی دوستان داشتم. آرزو میرود با درنظرداشت همه عواملی که زنده گی زن را درکشورما اشک آور نموده است، محفل شما به آنها عطف نماید.
                                                            با امیدهای بسیار برای بهروزی زنان کشورما
                                                           نصیرمهرین. هامبورگ. ششم مارچ 2018



Sonntag, 4. März 2018

شجاع شفا




شجاع شفا

آیا این خواهران و برادران ناراضی کرزي -احمدزي ،بعد از ماه ها و سالها جنگ افروزی و خونریزی، سرانجام راضی خواهند شد !؟

Bild könnte enthalten: 3 Personen, Personen, die stehen

نوشته ها واشعاری از انژلیکا بابک، نصیرمهرین، نجیب دهزاد، نجیب ثاقب، علی احمد زرگر پور، مختار دریا، ویس سرور، نورالله وثوق و لیاقت لعلی.




Bild könnte enthalten: 4 Personen, im Freien



                                               فرخنده کشی را نباید از دیده فرو گذاشت


                                                            ^^^



انژلیکا بابک

 Bild könnte enthalten: 1 Person

باغ ها گل می بارند
باز ستارگان با مهتاب می رقصند
و گونه هایم
سردی آب را در تابستان داغ
حس می کنند
جای قدم هایم را می بینم
روی صخره های که یک عمر دلتنگش بودم
پنجشیر زیبایم
کبوتری که دل می نامندش
از پنجره ، سوی باغ ، پرواز می کند


اگر زندگی بر گشت پذیر بود 
مانند دانه های برف 
در قدم هایت می باریدم 
و از لبان داغت 
بر چاک گریبانت 
جاری می شدم 
·

&&&



نصیرمهرین
             Bildergebnis für nasir mehrin     
                   انسانکشی دوستی است
                               یا
                              صلح ؟
            
                      


میدانیم که در افغانستان، نبود امنیت سبب سازمشکلات و دشواری های بسیاری است. مردم از صبح تا شام در ترس به سر می برند. انفجارهای انتحاری خون می ریزد و به دامنۀ ترس ودلهرۀ مردم می افزاید. در واقع انسانکشها که با ایجاد رعب وترس درجامعه، فعالیت خویش را توسعه میدهند، هنگامی که مینگرند مردم میترسند، احساس رضایت می نمایند. مادر دردمند ودارندۀ این آرزو که کودکان وی درس بخوانند ومکتب بروند، تا هنگام بازگشت آنها از مکتب اطمینان ندارد که آنها سالم وزنده برگردند. مامورین، معلمین، دکانداران و . . . را نیز سایۀ این تهدید همواره همراهی مینماید. حتا کمیت گدایان بیشماری که در تاریخ افغانستان پیشینه ندارد، از خطرمرگی که انسانکشها آورندۀ آن استند، صحبت میکنند.
مسافران از شهر به شهر دیگری بدون ترس و لرز دل به مسافرت نمی بندند. زیرا نه تنها تیغ وحشی وبیرحم گردنِ زن ومرد وکودک بریده است، بلکه دزدان وراهگیران نیز از بی امنیتی بهره می گیرند وبه ابعاد آن می افزایند.
میدانیم که تعفن مفاسد ژرف و گستردۀ افغانستان که همزاد وهمراه این نبود امنیت وانسانکشی است، از سوی دارنده گان دست دراز در افغانسنتان نیز پنهان نمانده و از آن سخن می گویند. قند رشوت اگر در دهان صلاحیتدارهای امور، شرینی ایجاد نکند، مراجعین را به گریه وفغان وامیدارند. گریه وفغانی که اکنون مردم بسیاری را در آغوش گرفته است.
میدانیم که بیکاری، دشواری های معیشتی، بی دوایی بیماران، نیز بیداد میکند. برای پیدا نمودن کار ، واسطه و وسیله شدن بر بنیاد روابط گروهی، جناحهای حکومتی، نقش دارد. آنانی که چنان پیوندهای ندارند، به اصطلاح اگر از دهان شان آتش هم بیرون شود، برای کاریابی در ادارات حکومتی راه ندارند.
از نقش اذیتبارخصومت های قومی – قبیله یی چگونه میتوان گذشت. آنروزگاری که اندک نویسنده و صاحبنظریا فعال سیاسی از نقش عامل قومی- ملیتی صحبت میکرد و پای تحقق عدالت ورفع تبعیض در میان می آورد، آن دارندۀ امتیاز و دارندۀ احساس برتری جویی، مُهر اتهام تفرقه افگن را بر پیشانی اش می زد. آنروز سپری شده است. امروز با وضاحت وصراحت، شریرترین وغیرانسانی ترین کارکردهای زیانباربرای افغانستان را مشاهده می نمائیم که گروه حکومتگران وآنهم حکومتگران وابسته، با پشتیبانی مدافعین خویش، مجری آن استند.
با توجه به اندک تصویری که از چهرۀ غمبار کنونی ارائه شد، طی سالیان متمادی، تبارز آن، انگشت اعتراض بر عدم دریافت عوامل ناهنجاری و شکایت از کجروی ها را نیز بار می آورد. اعتراض وشکایتی که به فریاد های آشکار ویا هنوز نهفته ومتراکم در سینه ها انجامیده است.
یکی از اعتراض ها در زمینۀ نبود سیاست شفاف در حکومت کرزی و اشرف غنی با تروریستها بود واست. آنها بنابه علایق اجتماعی- قومی وقبیله یی، و در بسترجنگ قدرت با مخالفان قدرت دوست جهادی ومطرود از طرف امریکا، بر تهداب بینش تقویۀ جبهۀ خودی، راه تمکین، سازش، تقویه و جلب پرمصرف گروه هایی را در پیش گرفتند که سلاح فکری وعملی ایشان تبهکارانه و بسیار عقب مانده بود. پیوندهایی را که با شاخه های از طالبان و گلب الدین حکمتیار در خفا واز راه "شورای امنیت ملی" ایجاد کردند، از چشمۀ چنان جبهه وتقویۀ آن در حوزۀ بسیار تنگنظرانه و دور از خرد برخاسته بود.
نتایج را نیز شاهد هستیم. با آنکه هزاران تن را کشته اند، اما برای حکومتگران فاسد، دغدغۀ نبوده است.
پنهان داشتن این واقعیت، نادیده گرفتن آن در تعاملات سیاسی و نظامی حکومت کرزی واشرف غنی، هرگز تحلیلگران وارسته را کمکی نمی نماید.
برای عملی نمودن این سیاست غلط و مطابق فورمل های اسماعیل یون درکتاب دومه سقوی، کار اصلی روی دست گرفته شد، نه توجه به نیازهای کشوری که زخمی بود و به مداوا نیازداشت. سکۀ این سیاست غلط مانند همه احزاب، حکومت ها وشخصیت های که با تمایلات برتری جویی آغاز میکنند، دو روی دارد. یکی روی آن امتیاز بخشی است و روی دیگر آن اِعمال تبعیض، بذر کینه ونفرت، در پیش گرفتن راهی که اجزای جامعۀ چندین قومی- قبیله یی را در مسیر روزگارخونبارترتر سمت وسو میدهد.
سخنان غلط روزهای پسین اشرف غنی حاکی از چنان خواستگاه است با دورنمای ویرانگرانه اش.
شنیدیم وخواندیم که وی در محفلی در کابل گفت:
"زمانیکه اولاد ما، کل مردم افغانستان اولاد ماست، پارچه پارچه میشوند وخون شان سرکها وجاده ها را میگیرد، این امتحان الهی است. به این معنا که وقتی مخالفان ما را میکشند، جواب ما جنگ است یا صلح ؟     
به اساس آیۀ کریمه جواب شر را به خوبی بدهید، صلح برجنگ افضل است. بدون آن فرق چه خواهد بود که جواب کشتن را به کشتن بدهیم. امتحان ما این است که در روزغم ازعقل خود استفاده کنیم "
                                   
مخاطبان وی درمحفل، مولوی ها وملاهایی بودند که با شنیدن وتأئید سخنان وی، معاش ماهوار به دست می آورند. مخاطبان وی در محفل کسانی بودند که دارندۀ چنان سطح ودرک از آفت ومصیبت انسانکش ها میباشند. کسانی که با مشاهدۀ دامنۀ کشتارانسانها ار طرف تروریستها، گردن بریدن کودکان و شلاق زدن زنها، دزدی کابل بانک، رشوت ستانی بی همتا، مکتب های خیالی فاروق وردک وامثالش، با وجود آگاهی از این که اشرف غنی حتا ابتدایی ترین معلومات دینی را ندارد و با وجود آگاهی ومشاهده با چشمان سر که قوای خارجی در کشور حضور دارد و این حکومت "وحدت ملی" دست نشانده است؛ اما به دلیل علایق اجتماعی و فکری با گروه طالبان وامثالش، "نعرۀ تکبیر" سرمیدهند.
مخاطبان خارج محفل، طالب دوستان میباشند. مردم رنجیده از مصیبت تروریسم، برای اشرف غنی واین سخنان حیله گرانه اهمیتی ندارد.
زیرا گروهی در پشت پرده از راه زد و بندها معمله گری میکنند، مخالفان پیشینه وموجود را نشان میدهند، وبا استفاده از بذر نفرت قومی وسمتی، طرفین همان کاری میکنند که گلب الدین حکمتیار وحکومتگران انجام دادند. واین سیاست ورفتار به نفع صلح در افغانستان نیست. همان سخنان اصلی و هستۀ به اصطلاح استدلال غنی را درنظر بگیریم:
-                "زمانیکه اولاد ما، کل مردم افغانستان اولاد ماست، پارچه پارچه میشوند وخون شان سرکها وجاده ها را میگیرد، این امتحان الهی است."
با این سخنان رفتار وشیوۀ شناخته شدۀ افرادی را به نمایش میگذارد که اگر بگویی:
 یک گروه تروریستی بسیار عقب مانده و دارندۀ پیشینۀ شناخته شده، وابسته به علایق قومی داخلی و آلۀ دست پاکستان، هزاران هموطن ما را کشته است. کجایش "امتحان الهی" است؟ از سلاح تزویر به  سلاح تکفیر روی می آورد.
یاوه های اشرف غنی، تنها فروکاستن اهمیت تروریسم طالبان نیست، بلکه ناشی ازهمان لزومدید کنار آمدن با طالبان با تمام فجایع آن است.
-         میگوید: "به این معنا که وقتی مخالفان ما را میکشند، جواب ما جنگ است یا صلح ؟ "
صرفنظر از سایر دلایل در بارۀ این عوامفریبی وی، در اینجا( زیرا درنوشته های بسیاری ار این قلم به حیله گری، طالبان دوستی وی اشاره شده است) به یاد بیاوریم که در بسا مساجد، در تلویزیون ها، در مراسم جنازه، در فاتحه خوانی ها، در گرد هم آیی ها، همان سخنانی تبلیغ میشوند که گروه طالبان با تحجر وقرائت عقب مانده معرف آن است.
اگر با چنین دلایل سخیف، آوردن طالبان را توجیه میکند، در نظر آوریم که بدون سلاح خونریز آتشین، درحکومت کرزی و اشرف غنی هرگزبرنامۀ افشاگرانه، فرهنگی ونکوهشی اعمال تروریست ها محلی از اعراب نداشته است.
-         "امتحان ما این است که در روزغم ازعقل خود استفاده کنیم."
با این سخنان میخواهد، زیانهای وارده، اندوه های بی شمار وآسیب های جبران ناپذیر، از سوی گروه تروریستی ودوست خویش را پنهان کند.
هنگامی که نفرت وانزجار علیه جنایات طالبان از طرف بخش از مردم مخالف تروریسم، به
اعتراض گسترده میرسد، اشرف غنی با عادت حیله گرانه چنین سر میدهد:
14 دلو 96
 . . .عاملان انفجار انتحاری با آمبولانس در کابل "صلح پذیر نیستند و دروازه صلح برای آنها باز نیست".


اما سخن آخر این که:
کی به کی پیوسته است؟ آیا گروه تروریستی طالبان دست از خونریزی برداشته و در جهت مخالف اعمال وافکار پیشینه آماده گی نشان داده است؟
در پاسخ به چنین پرسش که جان سخن هم در آن است، سند ومدرکی در دست نیست. نمونۀ آزموده شدۀ گ. حکمتیار را هم داریم. حکمتیار آمد، او را آوردند و بر فرش دالر امریکایی نشست، بدون اینکه حتا یک ذره از شرارت و تهدیدها برای حال وآینده از طرف او کاسته شده باشد. اما دیدیم ومی بینیم که در درون جبهۀ ویرانگر وجنگ افروزاسماعیل یون و چوچه هتلرهای وطنی، جایگاه ویژۀ خود را دارد.
طالبان نیز جبهۀ خونریزانه و جنگ افروزانه را با مشارکت خویش، تقویه میکند. منظور آوردن تروریست ها برای انسانکشی، برای نسل کشی وایجاد فضای خونبار برای وطن دردمند ما است.
و چنین سخنان عوامفریبانه، سخن از صلح ندارد، سخن از توطئه، کینه ورزی، شکل دادن وتقویۀ جبهۀ خطرناکی دارد که بر بنیاد کینه ورزی، زنان، مردان، کودکان وصد ا هزار انسان نیازمند کمک را به کام تباهی میکشاند و همانند اعمال صربی های جفا کار در حق سایر مردم  یوگوسلاوی از میان رفته، جفاورزی میکند.

زنگ این خطر را باید گوش آویز نمود وبرای مقابله با آن تدارک دور اندیشانه داشت.





 · &&

نجیب دهزاد
«کمپاین تُف»!Bild könnte enthalten: 1 Person, Nahaufnahme
بعد از این، هرگاه چهرۀ یک مقام ارشد حکومت را در تلویزیون دیدند(افراد هجده به بالا) به شدت طرفش تف کنند. این کار سه ثواب دارد:
اول: کودکان متوجه اهمیت موضوع گردیده، و در آینده اگر بر مناصب دولتی رسیدند، با مسؤولیت، با وجدان و پاسخگو بار خواهند آمد.
دوم: شیشۀ تلویزیون خانه ها از خاک و گرد و پارویی پایتخت پاک میگردد. بناً، در چهرۀ حتی رییس محیط زیست افغانستان هم میتوان آثار و علایم خجالتی را مشاهده نمود!
سوم: وقتی «تف باران» ادامه یافت، رییس صاحب جمهور به جای نماز«استسقا»، جنازۀ «حکومت وحدت ملی» را خواهند خواند!


نجیب ثاقب
 Bild könnte enthalten: 1 Person, Nahaufnahme
در بارۀ انفجار در چهار راهی صدارت
با وجود حضور نظامی قوای ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا، پایگاه های نظامی، میدان های هوائی مجهز با پیشرفته ترین تکنالوژی عصر و هواپیما های و جیت های بدون پیلوت، امضأ قرداد امنیتی میان ابرقدرت امریکا و حکومت افغانستان...، امروز در چهار راهی صدارت درقلب کابل شدیدترین انفجار صورت می گیرد. این انفجار به ادامه عملیات چند روز ”طالبان” در هوتل پنج ستاره ی کانتانیتل که هنوز خون قربانیان بی گناه آن نخشکیده است ، توسط انتحاری های ”طالبان” عمل می شود. مگر این ”طالبان”چه گونه نیروی است که با این سرعت ، عظمت و نظم موفق ترین عملیات را انجام می دهند. مگر این ماشین چوچه کشی انتحاری ”طالبان”ساخت کدام کشور و مملکت است که جنگ بدون شکست را در افغانستان رهبری می کند. پنتاگون و سیا و همه قوای ناتو را درامانده می سازد؟!

نورالله وثوق

بداهه ای شامگاهی: همین اکنون
Bild könnte enthalten: 1 Person, Nahaufnahme

فریاد مادران درماتم نشسته ی امشب کابل خونین

لکّه ای ننگ
به دامانِ وطن نامِ تو لَکّه
اجاقِ عقده هارا کرده پَکّه
الهی درمیانِ دود وآتش
تورا روزی ببینم تگّه تگّه
...
نورالله وثوق
..
۲۲:۰۹ - شنبه ۰۷ بهمن ۱۳۹۶..
بداهه ای بامدادی: اهدا به ملت درسوگ نشسته ام
...
هکرهای ارگ
شده تاناکجا تِترِ خبرها
به روی دیدِ ملت بسته درها
میان ارگِ فتنه جاگرفته
سپه سالارِ ویروسِ هَکرها
..
نورالله وثوق
..
۰۸:۰۵ - يکشنبه ۰۸ بهمن /دلو۱۳۹۶
…….
علی احمد زرگرپور
Bild könnte enthalten: 1 Person
تبخالَ خنده

افتاده با فریب بدنبالَ خنده، اشک
دارد زیاده چشم به اموالَ خنده ، اشک
هرقطره اش نمودَ غمی است، میشود
پنهان میانَ شادیی احوالَ خنده، اشک
دیدی نبوده آیینه دارِ نشاط و شوق
هی می پرد به زورِپروبالَ خنده، اشک
خودرا همیشه بردرَ شادی وغم زند
خواهد که باخبرشودازحالَ خنده، اشک
ازدیده ها نهان نشود رازِموی او
برسرنهد کلاه ویا شالَ خنده، اشک
خواهم که دردلش به نشیند نشانَ تب
دارد بلب اگرچه که تبخالَ خنده، اشک
  ^^
 · 
لیاقت لعلی
Bild könnte enthalten: 1 Person, Bart und Nahaufnahme
كابل عزيز
لحظه ها ات سهمگين
دود وباروت بلند
آسمانت رنگين
از دژ بشكسته تو باز
حرمت شهر سخت ظالمانه دريد
دست اهريمن كين
در حيرتم زين شكيبايي
يا نيست مگر جنبنده اي اينجا
چون سنگ سرد و سنگيني
أخير اين درد شانه هاي زخمي ات
تا كجا كشي لاي پرده هاي صبر
زير سايه هاي سرد سكوت
لحظه برآمدنم بدرود
لحظه پس آمدنم مرگ....
ل.لعلي
….
ویس سرور
Bild könnte enthalten: 1 Person, lächelnd, sitzt und im Freien
روبات کوچک با توانایی بزرگ    
خبر نشر شده دیروز از نیویارک تایمز و سی بی سی.
در مرکز تحقیقات ساینس شهر اشتوتگارت جرمنی روبات کوچکی را ساخته اند که مانند یک حشره خیلی ماهر میتواند حرکت نماید،شنا نماید،جست و خیز زند،و تغییر شکل دهد.
این روبات میتواند حتی مانند یک کرمک کوچک خود را باریک بسازد تا از موانع عبور کند.
این روبات با پاکت کوچکی که در ساختمانش است میتواند مانند یک پوسته رسان ،پارسل های مختلف ادویه را با خودش به آدرس تعیین شده در وجود یک انسان انتقال دهد.
ساینتست ها در چند سال آینده برای تداوی امراض مختلف، انتقال ادویه در وجود، تشخیص کردن امراض،پیدا کردن غده های سرطانی،ترمیم خونریزیهای داخل روده ها و غیره از این روبات استفاده خواهند کرد.   
منبع انرژی حرکت این روبات مقناطیسی است که در بیرون از وجود انسان خواهد بود.
اما در افغانستان :      
گرچه خدمات پوستی ما از یک و نیم ملیون قرن به این طرف از زمان شیر علی خان در خدمت مردم است!!!
اما تا حال ما موفق به ساختن هیچ روبات نشده ایم     
اگر چنین اختراعاتی شده و من نمیدانستم لطفا در مورد معلومات دهید.        
قابل توجه است که فابریکه های طالب سازی در کشور ما نیز کمتر از مراکز روبات سازی کشور های دیگر جهان نیست!!!
با درود و مهر 
 
^^

 · 
مختار دریا
Bild könnte enthalten: 1 Person, lächelnd, Brille
لبخند بر آتش

قضا زد خنجری بر سینه ی پر سوز و آه من
که تا سازم عیان آلام و درد زاد گاه من
خلیل درد گردیدم دراین غمخانه ی دوران
که یابم یک نشان زان همدلان بی پناه من
تنم در اوج سوزش میزند لبخند بر آتش
که هردم شعله خیزد زاین شرار و اشک و آه من
درنگی داشتم در عرصه ی بیدانشیهایم
نمیدانم چرا عجز است اینجا سنگ راه من
تحیر گشت خلعت بر تن علم قصیر من
کجا جوید پناه این مرغ فکر بی پناه من
عجین بود از ازل کم دانشی اندر گِل ذاتم
سفالی گشتم ویک جرعه ی با شد گواه من
نفسها سوختم اندر تنور عشق سوزانی
که تا صوتی کشم از حنجر پر سوز و آه من
کی ام من کیستم من راهی. کوی کی میباشم؟
نوشتم بردل تاریخ باخون اشک و آه من
پیام خامه ی دریا بخون آغشته میباشد
بگوش همدلان در رزمگاه و قتلگاه من.
مختار دریا 26 جنوری 2018 کانادا