راشد رستمی
عیـد
باشد که دگر صحبتی از جنگ نباشد
بر زخم دلم زخمه ی این چنگ نباشد
بر زخم دلم زخمه ی این چنگ نباشد
باشد که سر شیشه ی آرامی مردم
جمعیت سنگسار و سر سنگ نباشد
جمعیت سنگسار و سر سنگ نباشد
باشد که سر سفره ما عید بیآید
زیر پل کابل خبر از بنگ نباشد
زیر پل کابل خبر از بنگ نباشد
در شهر خدا مرده ی ما دیوی جهالت
دجال صفت رهبر و سر هنگ نباشد
دجال صفت رهبر و سر هنگ نباشد
باشد که خیانت نشود زینه ی قدرت
پاداش جنایت فر و فرهنگ نباشد
پاداش جنایت فر و فرهنگ نباشد
باشد که دو سه مرد خدا پیش بیآیند
سر کرده ما "کور "و" کر" و "لنگ" نباشد
سر کرده ما "کور "و" کر" و "لنگ" نباشد
آذان موذن شده از خواب فرا خیز
تا سوی فلاح فاصله فرسنگ نباشد
تا سوی فلاح فاصله فرسنگ نباشد
از بهر دل زخمی راشد سخن از عید
وقتی ست که"خرکار" "سرآهنک" نباشد.
وقتی ست که"خرکار" "سرآهنک" نباشد.
بیست و چهارم ، نهم ، دوهزار و
پانزده
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen