Donnerstag, 24. September 2015

عید. راشد رستمی



راشد رستمی
          Rasched Rostami
      عیـد    
باشد که دگر صحبتی از جنگ نباشد
بر زخم دلم زخمه ی این چنگ نباشد
باشد که سر شیشه ی آرامی مردم
جمعیت سنگسار و سر سنگ نباشد
باشد که سر سفره ما عید بیآید
زیر پل کابل خبر از بنگ نباشد
در شهر خدا مرده ی ما دیوی جهالت
دجال صفت رهبر و سر هنگ نباشد
باشد که خیانت نشود زینه ی قدرت
پاداش جنایت فر و فرهنگ نباشد
باشد که دو سه مرد خدا پیش بیآیند
سر کرده ما "کور "و" کر" و "لنگ" نباشد
آذان موذن شده از خواب فرا خیز
تا سوی فلاح فاصله فرسنگ نباشد
از بهر دل زخمی راشد سخن از عید
وقتی ست که"خرکار" "سرآهنک" نباشد.

بیست و چهارم ، نهم ، دوهزار و پانزده


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen