Freitag, 28. November 2014

علیه تروریسم وخشونت.اشعار ونبشت هایی از : نورالله وثوق، یلدا صبور، نصیرمهرین، زلمی کاوه و معشوق رحیم


نورالله وثوق Norollahwosuq Wosuq

انفجار

سراپا ناله ام، دردم، خروشم
میان دیگِ حیرت آبِ جوشم
خدا تاکی به جایِ نعره ی عشق
صدای انفجار آید به گوشم.
...

معشوق رحیم معشوق رحیم

آرکستر تیتانیک
                                            
در فیلم تیتانیک درحالیکه همه سرنشینان کشتی مرگ را در برابر چشمان خود می بینند وهراسان و پریشان در پی نجات خویش اند، و در حالیکه کشتی با گذشت هر لحظه بیشتر وبیشتر در آب فرو میرود، گروهی از نوازند گان را می بینیم که مصروف نواختن موسیقی هستند، و میخواهند به هر طوری که شده کار خود را به درستی اجرا کنند، مثل اینکه برایشان در آن لحظه هیچ چیز دیگری مهم تر از نواختن آلات موسیقی نبود.       
در حال حاضر وضع مردم افغانستان هم به سرنشینان همان کشتی میماند. هر روز خون ریخته میشود، هر روز یک یا چند تن از رونده گان بهشت ، نه برای رضای خدا، بلکه برای هم آغوشی با حورهای بهشتی، خود را در میان مردم انفجار میدهند، ده ها زن و مرد و کوک را از زندگی محروم میکنند و صد ها خانه را بر گلیم غم مینشانند. و اما نوازند گان حکومت وحدت ملی که تقریباً دو ماه از ازدواج و نکاح شان میگذرد و ماه عسل دو ماهه، دوره چپن پوشی ها ،دستار بخشی ها و دست بوسی ها را هم پشت سر گذاشته اند، تمام هم وغم شان تقسیم مساویانه طعمه ایست که شکار کرده اند. به نظر میرسد که گوشت و پوست را تقسیم کرده اند، اما در قسمت تقسیم کله و پاچه اختلاف نظر دارند.

................................................
یلدا صبور   

زخـــم نــاســور     
     
اي مــرد !                   
بر اسب خود خواهی و غرورت آرامتر بتاز
گذشت يك زن هميشه ناتوانی او نيست ....
ساده پنداری نيست
گذشت زن سخاوت نيست
گذشت زن ، يك فاجعه است ...
انتهای درد .... و مرگ شقايقِ اميد
در كويرِ سوزان قلب شكسته است
گذشت زن پايان زهر الود تمام هستی عشق است ...
گذشت زن همان زخم ناسوريست بر پيشانی برباد رفتهء اعتماد ...
گذشت زن ويرانيست ...
گذشت زن بر باديست 
گذشت زن طغيان است 
گذشت زن فريادی است در سكوت شب يلدا 
كه زمين و آسمان خداوند را به لرزه مياورد
كه ديگر او از خطای تو نه ، 
...
از تو گذشته است !!!
 
16.11.2013

دو سروده از :
                 زلمی کاوه Zalmay Kave
1
شام ترور
                              
تنيده در بدن شهر ما پيام ترور
به پخسه پخسه ی ديوار خفته، نام ترور
تمام طالب فاشيست شهر می نوشند
زخون جاری ما ازگلو ی جام ترور
فضا عبورغم انگيز گريه است ياران
شکار مذهب و تزوير وصبح و شام ترور
زکويته تا به دمشق، قندهارو اروزگان
اسير پنجه ی مرگيم وانتقام ترور
شريک جرم که اند کودکان خفته بخون؟
به زير چکمه ی سرباز های شام ترور

                 ***
به مناسبت روز جهانی رفع خشونت عليه زنان است
2
مشت
                      

وقتيکه مشت رویی زنی دریده بود
کابوس مرگ در تن و جانش تنيده بود
در اشک غرق دیدمش و صورتش کبود
مردی قصیده های خودش را سروده بود
خیس گشته بود جاده زباران اشکهاش
در زخمهاش مصرع خونین کشيده بود
آن خشت های کوچه همه داد ميزدند 
چند کوچه کوچه اشک زچشمش چکيده بود
تصوير مرگبار شکستن به زير پا
جزوی فقط دوکودک و يک سقف ديده بود
روحی که با تـاثرو غم ناله مينمود
فرياد بيکسی به سراغش رسيده بود
از لحظه های گيج شدن تا افٌق دور
مضمون سرد آيتِ تحقير چيده بود
پرسيدمش چگونه چنين خوار گشته ای؟
درد سکوت، حس زبانش بريده بود
آنجا سکوت وزجه چو سنگينی ستم
گپ را ز آسمان دلش هم رميده بود
……………………………
آنشب کنار پنجره تنها گريستم
ازژرف نا توانی، گلويم دريده بود
گفتم به شب تمام حکايات روز را
از شب نياز خواب تماما پريده بود
گفتم تمام قصه مظلومی زنی
شب هم ز شرم به کلبه اندوه خميده بود
آن لحظه ها هنوزه مرا رنج ميدهند
درديکه در تمام دل من خليده بود
..................................
بشکسته باد مشتيکه بشکافت صورتش
نفرين به «من»، سکوتی عجيبی نموده بود!

...............................................

نصیرمهرین   

               
به مناسبت روز جهانی رفع خشونت علیه زنان


      


یکی از پرسش های که پاسخ واضح را مطالبه می نماید، این است که چه گونه خشونت علیه زنان به صورت مشخص در افغانستان، رفع تواند شد؟     
از یک سو به نظرمی رسد، جای بسیار خوشی است که بخشی از زنان ودختران کشورما، همچنان برخی مردان ( نه مذکران خشونت خوی ، شعار بازان وآماتوران ) در سطح دریافت چنین حقی رسیده اند. آنها می توانند علیه تبعیض جنسی، علیه فرهنگ تبعیض پسندانه، علیه افکار وعادات مبتنی بر تحقیر زن، به افشأگری و روشنگری بپردازند. آرزو مندی ها وکوشش هایی را که در اشعار، نبشته ها و تلاش های تحسین برانگیز ایشان می نگریم، چنین خوشی را بار می آورند. موازی با آن مطالبه ی وضع لوایح وقوانینی که به چنین مطالبات، ضمانت های قانونی وحقوقی می بخشد، روند تحقق حق طلبی وخشونت ستیزی را سمت وسو می دهند..   
اما، یک سوی دیگر را با جگرخونی می نگریم. جامعه با دشواری های موجود و آشکارشده؛ و موانع در حال رشد وبسیار پرمخاطره دیده می شود. در این حوزه، چالش های موجود که شناخته شده اند، در وجود ومواضع افراد ونهادهایی تبارز یافته اند که همین اکنون دارنده ی قدرت وبی اعتنا به حقوق زنان می باشند. اشرف المدارس ها، وگونه های مختلف تبلیغ که تحقیر زن را از طرف زن در پیش می گیرند؛ وفرهنگ زیردست بودن واطاعت گری را موعظه می نمایند، در حال رشد وتجهیز فکری وسازمان یابی ونفوذ گستری خویش اند. همچنان حکومت بر سرکار مانند حکومت پیشین نه این که با فرهنگ تحقیر زن بیگانه است،( مراسم و مسافرت های نمایشی وسخت اغفال کننده را یک سو بگذاریم ) با طالبان تروریست، دلبسته گی برادری و" صلح جویی" بسته است. درحالی که آن گروه شلاق وحشت را برای تحقیرزن در دست داشت که هنوزآن را بر زمین نگذاشته وبه کار کرد آن وفادار است.
هنگامی که خطرات ناشی ازاهداف اصلی " ایجاد مرکز اسلامی " را نیز به آن بیفزاییم، به ابعاد دشواری بیشتر پی می بریم.   
ولی به هرحال، شایسته آن است که فریاد حق طلبی وخشونت ستیزی را نه تنها در این روز، نه تنها در هشتم مارچ، بلکه به عنوان یکی از نیازهای بسیار مهم جامعه ی خویش در مطالبات روزمره در پیش گیریم.

Dienstag, 18. November 2014

به یاد قدسیه . . .



                                                       


لیلا تیموری

                         تقدیم به هر جوان نامراد چون قدسیه شهید .



                                         گل های در کف باد 
 شاخه ی گل بکفِ باد ستمگار شکست 
یک چمن خون شد و یک فصل به یکبار شکست
گلِ پر پر شده را دید و بسوزید زغم 
باغبانی که دلش از غم گلزار شکست 
گفت ای باد ستمگار و تبهکار چرا !!؟
آمدی در چمن و شاخه پر بار شکست
چقدر شاخه بخون خفت و فضا خونین شد 
چقدر دل ز پیی پاره تنِ یار شکست 
بلبل از دیدن گل خاک به سر کرد و بمرد 
دل عاشق زغم گم شده دلدار شکست
دیدم از دور که در باغچه ی خانه ما 
یادگار پدر و خانه ی ما زار شکست 
آنطرف تر که جدا گشته به خط سرحد 
طفللکی دید که باباش سر دار شکست 
دلم من آب شد و ریخت ز چشمِ لیلا
که به صحرای جنون سینه ی خونبار شکست 
.............................................................................................................................

نصیرمهرین

در اندوه قربانیان عمل تروریستی،
در اندوه قدسیه

  
جملاتی از خبر نگار آژانس خبری پژواک را می آورم:

" دستان قدسيه به جاى خينه با خون رنگ شد"  


" . . . 
محمد انور پدر اين محصل با سر وريش سفيد؛ درحاليکه ماماى قدسيه بازوهاى او را محکم گرفته و اشک در چشمانش خشکيده بود؛ گفت: "ازاى دولت چه خاطره خوش داريم که همراه تان مصاحبه کنم، دخترم رفت چه به درد ميخورد مصاحبه... "
اين پدر داغديده علاوه کرد که هيچکس در فکر غريب نيست و در فکر چوکى و منصب هستند، آنها در موترهاى زره ميگردند و افراد غريب و بيچاره قربانى حملات انفجارى و انتحارى ميشوند.
وى با سيماى نگران کننده، چهار طرفش را نگاه کرده گفت که ميخواست که تمام اولادهايش تحصيل يافته شوند، تا به مملکت خدمت کنند؛ امااينک مرگ دختر جوانش کمرش را شکست.
مسيح الله ١٨ ساله برادر قدسيه با چشمان سرخ شده و سراسيمه، در حاليکه بالاى جنازه خواهرش زار زار ميگريست، گفت که خواهرش ديروز ساعت ١٠ کشته شد؛ اما جسدش را ساعت ٦ شام از شفاخانه وزير اکبر خان يافتند.
وى شاکى بود که کسى براى انتقال جنازه، يک موتر نميداد و آنها با استفاده از موتر تکسى، جنازه را به خانه انتقال دادند.
هدايت الله ماماى قدسيه گفت: "يگانه گله ما از دولت همين است؛ در اين راهى که وکلاى پارلمان رفت و آمد دارند، بايد چند نفر را موظف ميساختند. . . "
(17 نومبر2014)
.........................................................................................................................


تصویرهای تکاندهنده   Azizullah Ima  

یک
...
 
مردی‌که سال‌ها درسنامه و معارف کشوری را به بازی گرفت، در رکاب رییس جمهور و سفر پاگستان، سرِ حرمت در برابر قاتلی خم کرد و دست ارادت بر سینۀ تروریست‌پرورِ فضل‌الرحمان گذاشت. او می‌داند که به دستور فضل‌الرحمان هزاران جوان - تنها در ولایتی‌که وزیر به آن منسوب و مسماست «وردک» - جان داده‌اند و هزاران کودک از رفتن به مکتب و مدرسه بازمانده‌اند.
دو
...
دخترک جوانِ دانشجوی روانشناسی در کنار جادۀ دارالامان به خاک و خون غلتیده‌است. مردانی که انگار نمی‌توانند نگاهِ غیر جنسی، حتا به تنِ افتاده و بی‌جان زنی داشته‌باشند، آهنپاره‌های موترهای منفجرشده را روی تنِ نازک و سردِ دخترک می‌گذارند، تا شاید تحریک نشوند.
معلوم نیست دخترک زنده‌است یا مرده، اما وقتی دستی به کمک او می‌شتابد، دیگر جان سپرده‌است.

این تصویرها خلاصۀ سوگنامۀ سیاسی و اجتماعی سرزمینی‌ست که وزیرِ آموزش و پرورش آن دستی در دستِ آتش‌زن و ویرانگرِ مکتب و معارف دارد. و آن دیگری که حیوان درندۀ جنسی‌ست، همه‌جا دستورِ در بندکشیدنِ دیگری را آیینی می‌سازد. اگر حجاب برافتد، نه کودک می‌شناسد و نه بزرگ و نه زنجیرِ هیچ دینی و مذهبی می‌تواند او را بازدارد، آن‌سان‌که در پغمان، هرات، تخار و ... همه دیدیم.

                                                برگرفته از برگه جناب عزیزالله ایما.   ..................................................................................................................

میرحسین مهدوی Mir Hussain Mahdavi

بگذارید اصلا بدون عکس صحبت کنیم. گاهی باید یکراست به سراغ اصل مطلب رفت. قدسیه جوان بیست و یک ساله ای بود که دیروز بلا گردان خانم شکریه بارکزی شد. قدسیه دانشجوی سال چهارم رشته ی روان شناسی بود. بیچاره قصد رفتن به دانشگاه را داشت که به قتگاه خود رسید. 
بگذارید با صدای بلند بگویم و کسانی که به خاطر قوم گرایی حاضرند چشم شان را به روی هرچیزی ببندند لطفا اگر امکان دارد کمی گوش های مبارک شان را باز نگه دارند و بشنوند که چه می گویم. من می گویم که مرگ قدسیه گناه خانم بارکزی نیست. خیلی هم خوب شده که این بانوی بزرگوار و نازدانه در میان ما ماندند و همچنان مصدر خدمت برای خود و خانواده ی گرامی شان قرار می گیرند. من نمی خواهم مرگ قدسیه را به گردن خواهر گرامی بانو بارکزی بیاندازم. همه ی ما می دانیم که مرگ قدسیه کار برادران ناراضی است.
چیزی که من می گویم اینست که جامعه ی ما تبدیل به جایی شده که فقط یک عده ی خاصی حق زندگی کردن دارند. یعنی که یک عده ی خاصی لیاقت زنده بودن را کسب کرده اند. کل سخن من اینست. وزیران و وکیلان، حاجیان و سرمایه داران ، علما و روحانیون فوج فوج، گروه گروه و قطار قطار به زیارت خراش ناخن آن بانوی نازدانه خاک راه شفاخانه را سرمه ی چشم شان کردند. این درحالی است که جنازه ی قدسیه ساعت ها در میان گل و آوار ماند و بعد خانواده ی او مجبور شدند که جنازه ی گل پرپر شده ی شان را با تاکسی به خانه ببرند.
من می گویم که چرا جامعه ی ما اینقدر ...
بگذریم.
من هیچ چیزی نمی گویم. بگذارید که قوم پرستان عزیز مثل همیشه ی تاریخ متکلم وحده ی این سرزمین باشند.


 .......................................................................................................................... 

ضیا باری بهاری
                            Bari Zia

مهرین بزرگوار، بلی در این سرزمین بیچارگان سالهای سال است که دستان قدسیه ها و هزاران دختر جوان به عوض حنا با خون رنگین می شود و هزاران هموطن غریب و فقیر و بیچاره ما در سوگ چگر گوشه ها و فرزندان هردم شهید شان پیوسته اشک می ریزند، دیروز در سایت وزین آریایی نوشته ای توجه ام را بخود جلب نمود که یک کاندید اکادیمسین در ارتباط حادثه سوی قصد بجان خانم بارکزی قلم فرسای نموده بود، از قهرمانی ها و از دانش و اخلاق و اطوار این نماینده مجلس سخن رانده بود؛ اما متأسفانه یک حرف هم که شده باشد بخاطر شهادت قدسیه و شهدا و زخمی های دیگر این حادثه که بدستان ناپاک دشمنان بشریت به شهادت رسیدند، چیزی ننوشته بود. هزاز افسوس که که عده ای هنوز هم در رنگ آمیزی بت های مقدس خود مصروف اند بت های که به غیر از پیکر تراشان آن دیگر هیچ کس آنها را نمی پرستد. درود به شما و دوستان فیس بوکی شما.     
نبشته زیر را قبلأ به اشتراک گذاشته بودم می خواهم یکبار دیگر در پای نظرات دوستان آنرا به اشتراک بگذارم:

متأسفانه با آمدن دولت جدید طالبان به حملات انتحاری شان بیشتر از گذشته تشدید بخشیده اند.           
پیش از آن که دولت جدید شروع به کار نماید این نبشته را در در صفحۀ فیس بوک یکی از دوستانم به نشر رسانده بودم، حال که دولت جدید شروع بکار نموده است آنرا بعد از ویرایش دو باره به نشر می رسانم.
آقای اشرف غنی احمد زی رئیس جمهور جدید افغانستان که قرار است روز دوشنبه مراسم تحلیف بجا بیاورد ایشان در سخنرانی جمعی از بزرگان و فعالین حزب وحدت اسلامی افغانستان بتاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۰۱ در ارگ ریاست جمهوری طی بیانیه ای بدون آن که نامی از طالب گرفته باشد اظهار نمود که "یک فرد افغان از این بعد نباید کشته شود" حرف بسیار عالی، خیلی خوب. تجربه سی و چند سال اخیر نشان می دهد که رهبران دولت و حکومت های افغانستان همیشه سخنان خوب گفته اند، اما در عمل آنها آن کار دیگر کرده اند. 
البته در این پیام روی سخنم خاص به جناب احمدزی است، آنچه که مبرهن است، آقای اشرف غنی احمدزی همیشه از طالبان پشتبانی نموده و بارها خود به صراحت اعتراف نموده است که به کمک او طالبان از زندان های افغانستان آزاد ساخته شده اند و باز ایشان گفته اند که منبعد هیچ افغانی نباید کشته شود درست است این خواست همه شهروندان افغانستان است، در اینجا پرسشی مطرح می شود که آیا با طالبان تا دندان مسلح تا وقتی که با آنها مسأله جنگ و صلح یکطرفه نشود، چگونه از کشتار مردم بی گناه جلوگیری خواهد شد؟

ادامه :در همان روز های آغازین انتخابات، وقتی که جناب اشرف غنی احمد زی بحیث نامزد ریاست جمهوری در مقام رئیس جمهور آینده دولت اسلامی افغانستان خود را کاندید نموده بودند از همان آغاز یک پرسش همیشه فکر مرا بخود مشغول داشته بود، که اتفاقأ اگر آقای احمدزی روزی زمام امور کشور را بدست بگیرد در ارتباط به طالبان چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت؟ و در مقابل، طالبان در برابر دولت جدیدی که آقای احمدزی در رأس آن قرار داشته باشد، چه واکنشی از خود نشان خواهند داد؟ بویژه همان طالبانی که توسط آقای احمدزی از زندان ها آزاد شده اند و بعد از آزاد شدن دوباره به کشتار مردم بی گناه ادامه داده اند.      
حال که ایشان بحیث رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان قرار است شروع بکار نمایند ، باز در ذهنم همان پرسش اینگونه مطرح می گردد، که آیا ایشان کمافی السابق مانند آقای کرزی طالبان را برادر خوانده و آزاد می گذارد که طالبان همچنان به حملات تروریستی و دهشت افگنانه ای شان علیه مردم ملکی و اردوی ملی افغانستان ادامه دهند و یا اینکه بخاطر جلوگیری از فعالیت های دهشت افگنانه و حملات تروریست آنها کدام تصمیم جدی و سازنده خواهد گرفت؟
از جانب دیگر طالبان از همان آغاز دولت آقای کرزی را دولت کافری و سربازان اردوی ملی را مرتد و بی دین گفته اند و فتوای صادر نموده بودند که بر ضد دولت افغانستان جهاد حق است و کشتار سرباز و افسر افغانستان حلال؛ حال که آقای کرزی بعد از گذشت سیزده سال در روز های آینده تاج و تخت ریاست جمهوری افغانستان را با کوله باری از فساد و تقلب و فقر و بیماری و بی اعتمادی و بی ثباتی به دولت جدید به میراث گذاشته و قدرت را به رئیس جمهور جدید تسلیم می کند، آیا طالبان دولت جدید را به رهبری آقای اشرف غنی احمدزی برسمیت خواهند شناخت؟        
اسلحه و واسکت های انتحاری شان را به زمین خواهند گذاشت؟ 
و یا اینکه کماکان بحیث سپاهیان سیاه دهشت افگنان بین المللی در صدد آن اند که افغانستان را به دوزخ دنیوی تبدیل نمایند؟ 
خداکند که چنین نشود و از جنگ و آدمکشی دست بردارند و حد اقل به پاس خدمات داکتر صاحب اشرف غنی (که از همان آغاز حرکت طالبانیسم برایشان بسیار زحمت کشیده بود) راه صلح را در پیش بگیرند   
البته گذشت زمان نشان خواهد داد که دولت در برابر طالب از چه شیوه کار خواهد گرفت و طالب در مقابل دولت جدید چه واکنشی از خود نشان خواهد داد. اما یک چیز روشن است، که کارهای بزرگی همچو چالش های بزرگ در برابر دولت جدید قرار دارد که مهم تر از همه و آن وظیفه خطیری که در همین مقطع زمانی بسیار با اهمیت است مسأله امنیت است، امید است که آقای احمدزی و عبدالله در دولت جدید قبل از همه مسأله امنیت و معضله سرنوشت ساز (جنگ و صلح ) را در سرخط برنامه های کاری حکومت خویش قرار دهند و از طالبان رسمأ دعوت نمایند که سلاح های شان را به زمین گذاشته و به زندگی عادی و انسانی برگردند.     
به باور من تا به این معضله بزرگ و سرنوشت ساز برخوردعقلانی صورت نگیرد، تا صلح تأمین نگردد هیچ کار سازنده اجتماعی و اقتصادی در کشور سربراه نخواهد شد. دولت جدید باید تکلیف خود را با طالب و مردم افغانستان روشن بسازد، بعد از یک گفتگوی نهای به طالبان گفته شود آنهایی که واقعأ ملأ و عالم دین اند بروند بسوی مسجد و مدرسه و زندگی عادی و به کار و بار روزمره شخصی و اجتماعی خویش مثل دیگر هموطنان شان. طالبان جوانان و نوجوان را از این بیش آله دست بیگانه ها نسازند. دوـ آخر دولت جدید باید است به این معضله نقطه آخر بگذارد و روشن بسازد که سرباز اردوی ملی با کی می جنگد، با اردوی پاکستان، با طالب پاکستانی و یا با طالب افغان و یا با همه آنها، یک تعریف درست و معقول باید از طالب و تروریست از طرف دولت ارایه گردد. امید است آقای احمدزی از سیاست های یک بام و دو هوای آقای کرزی عبرت گرفته باشند، اگر طالبان صادقانه سلاح خویش را به زمین می گذارند و به زندگی عادی بر می گردند باید آنها را در آغوش گرفت و عفو عمومی اعلان شود، اما اگر طالب واسکت انتحاری و سلاح خود را به زمین نگذارند و به صلح روی نیآورند، در آن صورت باید است که بعد از این با یک حرکت سازمان یافته، آگاهانه، قاطعانه و جدی برضد آنها مبارزه شود و در ضمن رئیس جمهور جدید باید است طی پیامی فرمان صادر نماید که، هر آن کسی که بعد از این اگر به طالبان و تروریستان از طریق منبر مساجد و یا آدرس های دیگری حمایت می کند و یا آنها را برادر برادر... خطاب می کند خائین ملی محسوب می شود و مطابق قانون باید مجازات شود و هم کسانی که بعد از این تروریستان و طالبان را در خانه های خود جای می دهند و از آنها حمایت مادی و معنوی می کنند در برابر قانون سخت جوابگو می باشند.   
تا وقتی که ما بین دوست و دشمن خردمندانه مرزی قایل نشویم محال است که از صلح و آرامی و "دولت وحدت ملی" و حقوق البنیاد حرف زد، به حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود!!!   


درود ضیا باری بهاری