نورالله وثوق
انفجار
سراپا ناله ام، دردم، خروشم
میان دیگِ حیرت آبِ جوشم
خدا تاکی به جایِ نعره ی عشق
صدای انفجار آید به گوشم.
سراپا ناله ام، دردم، خروشم
میان دیگِ حیرت آبِ جوشم
خدا تاکی به جایِ نعره ی عشق
صدای انفجار آید به گوشم.
...
معشوق رحیم
آرکستر تیتانیک
در فیلم تیتانیک درحالیکه همه سرنشینان کشتی مرگ را در برابر چشمان خود می بینند وهراسان و پریشان در پی نجات خویش اند، و در حالیکه کشتی با گذشت هر لحظه بیشتر وبیشتر در آب فرو میرود، گروهی از نوازند گان را می بینیم که مصروف نواختن موسیقی هستند، و میخواهند به هر طوری که شده کار خود را به درستی اجرا کنند، مثل اینکه برایشان در آن لحظه هیچ چیز دیگری مهم تر از نواختن آلات موسیقی نبود.
در حال حاضر وضع مردم افغانستان هم به سرنشینان همان کشتی میماند. هر روز خون ریخته میشود، هر روز یک یا چند تن از رونده گان بهشت ، نه برای رضای خدا، بلکه برای هم آغوشی با حورهای بهشتی، خود را در میان مردم انفجار میدهند، ده ها زن و مرد و کوک را از زندگی محروم میکنند و صد ها خانه را بر گلیم غم مینشانند. و اما نوازند گان حکومت وحدت ملی که تقریباً دو ماه از ازدواج و نکاح شان میگذرد و ماه عسل دو ماهه، دوره چپن پوشی ها ،دستار بخشی ها و دست بوسی ها را هم پشت سر گذاشته اند، تمام هم وغم شان تقسیم مساویانه طعمه ایست که شکار کرده اند. به نظر میرسد که گوشت و پوست را تقسیم کرده اند، اما در قسمت تقسیم کله و پاچه اختلاف نظر دارند.
................................................
یلدا صبور
زخـــم نــاســور
اي مــرد !
بر اسب خود خواهی و غرورت آرامتر بتاز
بر اسب خود خواهی و غرورت آرامتر بتاز
گذشت يك زن هميشه ناتوانی او
نيست ....
ساده پنداری نيست
گذشت زن سخاوت نيست
گذشت زن ، يك فاجعه است ...
انتهای درد .... و مرگ شقايقِ اميد
در كويرِ سوزان قلب شكسته است
ساده پنداری نيست
گذشت زن سخاوت نيست
گذشت زن ، يك فاجعه است ...
انتهای درد .... و مرگ شقايقِ اميد
در كويرِ سوزان قلب شكسته است
گذشت زن پايان زهر الود تمام
هستی عشق است ...
گذشت زن همان زخم ناسوريست بر پيشانی برباد رفتهء اعتماد ...
گذشت زن همان زخم ناسوريست بر پيشانی برباد رفتهء اعتماد ...
گذشت زن ويرانيست ...
گذشت زن بر باديست
گذشت زن طغيان است
گذشت زن فريادی است در سكوت شب يلدا
كه زمين و آسمان خداوند را به لرزه مياورد
گذشت زن بر باديست
گذشت زن طغيان است
گذشت زن فريادی است در سكوت شب يلدا
كه زمين و آسمان خداوند را به لرزه مياورد
كه ديگر او از خطای تو نه ،
...
از تو گذشته است !!!
16.11.2013
...
از تو گذشته است !!!
16.11.2013
دو سروده از :
زلمی کاوه
1
شام ترور
تنيده در بدن شهر ما پيام ترور
به پخسه پخسه ی ديوار خفته، نام ترور
به پخسه پخسه ی ديوار خفته، نام ترور
تمام طالب فاشيست شهر می نوشند
زخون جاری ما ازگلو ی جام ترور
زخون جاری ما ازگلو ی جام ترور
فضا عبورغم انگيز گريه است ياران
شکار مذهب و تزوير وصبح و شام ترور
شکار مذهب و تزوير وصبح و شام ترور
زکويته تا به دمشق، قندهارو اروزگان
اسير پنجه ی مرگيم وانتقام ترور
اسير پنجه ی مرگيم وانتقام ترور
شريک جرم که اند کودکان خفته بخون؟
به زير چکمه ی سرباز های شام ترور
به زير چکمه ی سرباز های شام ترور
***
به مناسبت روز جهانی رفع خشونت عليه زنان است
2
2
مشت
وقتيکه مشت رویی زنی دریده بود
کابوس مرگ در تن و جانش تنيده بود
کابوس مرگ در تن و جانش تنيده بود
در اشک غرق دیدمش و صورتش کبود
مردی قصیده های خودش را سروده بود
مردی قصیده های خودش را سروده بود
خیس گشته بود جاده زباران اشکهاش
در زخمهاش مصرع خونین کشيده بود
در زخمهاش مصرع خونین کشيده بود
آن خشت های کوچه همه داد ميزدند
چند کوچه کوچه اشک زچشمش چکيده بود
چند کوچه کوچه اشک زچشمش چکيده بود
تصوير مرگبار شکستن به زير پا
جزوی فقط دوکودک و يک سقف ديده بود
جزوی فقط دوکودک و يک سقف ديده بود
روحی که با تـاثرو غم ناله مينمود
فرياد بيکسی به سراغش رسيده بود
فرياد بيکسی به سراغش رسيده بود
از لحظه های گيج شدن تا افٌق دور
مضمون سرد آيتِ تحقير چيده بود
مضمون سرد آيتِ تحقير چيده بود
پرسيدمش چگونه چنين خوار گشته ای؟
درد سکوت، حس زبانش بريده بود
درد سکوت، حس زبانش بريده بود
آنجا سکوت وزجه چو سنگينی ستم
گپ را ز آسمان دلش هم رميده بود
……………………………
آنشب کنار پنجره تنها گريستم
ازژرف نا توانی، گلويم دريده بود
گپ را ز آسمان دلش هم رميده بود
……………………………
آنشب کنار پنجره تنها گريستم
ازژرف نا توانی، گلويم دريده بود
گفتم به شب تمام حکايات روز را
از شب نياز خواب تماما پريده بود
از شب نياز خواب تماما پريده بود
گفتم تمام قصه مظلومی زنی
شب هم ز شرم به کلبه اندوه خميده بود
شب هم ز شرم به کلبه اندوه خميده بود
آن لحظه ها هنوزه مرا رنج ميدهند
درديکه در تمام دل من خليده بود
..................................
بشکسته باد مشتيکه بشکافت صورتش
نفرين به «من»، سکوتی عجيبی نموده بود!
درديکه در تمام دل من خليده بود
..................................
بشکسته باد مشتيکه بشکافت صورتش
نفرين به «من»، سکوتی عجيبی نموده بود!
...............................................
نصیرمهرین
به مناسبت روز جهانی رفع خشونت علیه زنان
یکی از پرسش های که پاسخ واضح را مطالبه می
نماید، این است که چه گونه خشونت علیه زنان به صورت مشخص در افغانستان، رفع تواند
شد؟
از یک سو به نظرمی رسد، جای بسیار خوشی است که بخشی از زنان ودختران کشورما، همچنان برخی مردان ( نه مذکران خشونت خوی ، شعار بازان وآماتوران ) در سطح دریافت چنین حقی رسیده اند. آنها می توانند علیه تبعیض جنسی، علیه فرهنگ تبعیض پسندانه، علیه افکار وعادات مبتنی بر تحقیر زن، به افشأگری و روشنگری بپردازند. آرزو مندی ها وکوشش هایی را که در اشعار، نبشته ها و تلاش های تحسین برانگیز ایشان می نگریم، چنین خوشی را بار می آورند. موازی با آن مطالبه ی وضع لوایح وقوانینی که به چنین مطالبات، ضمانت های قانونی وحقوقی می بخشد، روند تحقق حق طلبی وخشونت ستیزی را سمت وسو می دهند..
اما، یک سوی دیگر را با جگرخونی می نگریم. جامعه با دشواری های موجود و آشکارشده؛ و موانع در حال رشد وبسیار پرمخاطره دیده می شود. در این حوزه، چالش های موجود که شناخته شده اند، در وجود ومواضع افراد ونهادهایی تبارز یافته اند که همین اکنون دارنده ی قدرت وبی اعتنا به حقوق زنان می باشند. اشرف المدارس ها، وگونه های مختلف تبلیغ که تحقیر زن را از طرف زن در پیش می گیرند؛ وفرهنگ زیردست بودن واطاعت گری را موعظه می نمایند، در حال رشد وتجهیز فکری وسازمان یابی ونفوذ گستری خویش اند. همچنان حکومت بر سرکار مانند حکومت پیشین نه این که با فرهنگ تحقیر زن بیگانه است،( مراسم و مسافرت های نمایشی وسخت اغفال کننده را یک سو بگذاریم ) با طالبان تروریست، دلبسته گی برادری و" صلح جویی" بسته است. درحالی که آن گروه شلاق وحشت را برای تحقیرزن در دست داشت که هنوزآن را بر زمین نگذاشته وبه کار کرد آن وفادار است.
هنگامی که خطرات ناشی ازاهداف اصلی " ایجاد مرکز اسلامی " را نیز به آن بیفزاییم، به ابعاد دشواری بیشتر پی می بریم.
ولی به هرحال، شایسته آن است که فریاد حق طلبی وخشونت ستیزی را نه تنها در این روز، نه تنها در هشتم مارچ، بلکه به عنوان یکی از نیازهای بسیار مهم جامعه ی خویش در مطالبات روزمره در پیش گیریم.
از یک سو به نظرمی رسد، جای بسیار خوشی است که بخشی از زنان ودختران کشورما، همچنان برخی مردان ( نه مذکران خشونت خوی ، شعار بازان وآماتوران ) در سطح دریافت چنین حقی رسیده اند. آنها می توانند علیه تبعیض جنسی، علیه فرهنگ تبعیض پسندانه، علیه افکار وعادات مبتنی بر تحقیر زن، به افشأگری و روشنگری بپردازند. آرزو مندی ها وکوشش هایی را که در اشعار، نبشته ها و تلاش های تحسین برانگیز ایشان می نگریم، چنین خوشی را بار می آورند. موازی با آن مطالبه ی وضع لوایح وقوانینی که به چنین مطالبات، ضمانت های قانونی وحقوقی می بخشد، روند تحقق حق طلبی وخشونت ستیزی را سمت وسو می دهند..
اما، یک سوی دیگر را با جگرخونی می نگریم. جامعه با دشواری های موجود و آشکارشده؛ و موانع در حال رشد وبسیار پرمخاطره دیده می شود. در این حوزه، چالش های موجود که شناخته شده اند، در وجود ومواضع افراد ونهادهایی تبارز یافته اند که همین اکنون دارنده ی قدرت وبی اعتنا به حقوق زنان می باشند. اشرف المدارس ها، وگونه های مختلف تبلیغ که تحقیر زن را از طرف زن در پیش می گیرند؛ وفرهنگ زیردست بودن واطاعت گری را موعظه می نمایند، در حال رشد وتجهیز فکری وسازمان یابی ونفوذ گستری خویش اند. همچنان حکومت بر سرکار مانند حکومت پیشین نه این که با فرهنگ تحقیر زن بیگانه است،( مراسم و مسافرت های نمایشی وسخت اغفال کننده را یک سو بگذاریم ) با طالبان تروریست، دلبسته گی برادری و" صلح جویی" بسته است. درحالی که آن گروه شلاق وحشت را برای تحقیرزن در دست داشت که هنوزآن را بر زمین نگذاشته وبه کار کرد آن وفادار است.
هنگامی که خطرات ناشی ازاهداف اصلی " ایجاد مرکز اسلامی " را نیز به آن بیفزاییم، به ابعاد دشواری بیشتر پی می بریم.
ولی به هرحال، شایسته آن است که فریاد حق طلبی وخشونت ستیزی را نه تنها در این روز، نه تنها در هشتم مارچ، بلکه به عنوان یکی از نیازهای بسیار مهم جامعه ی خویش در مطالبات روزمره در پیش گیریم.