پری وهاب بهادری
از نهاد خدمت به کودکان وفرخنده،
یاد شد.
روز یکشنبه پنجم آپریل، در سالون A.W.O منطقۀ بیل شتیدت هامبورگ، دو موضوع طرف تجلیل و
صحبت قرار گرفت. یکی یکساله شدن نهاد کمک به کودکان نیازمند و دیگری فرخنده. ادارۀ
محفل را نویسنده ومؤرخ جدی وبا انضباط، محترم نصیرمهرین به عهده داشت. از آنجایی
که شاعر ونویسندۀ فرزانه سارا ( یلدا صبور) سرپرست نهاد کودکان مذکور، خود ایشان
از شهرلایپزیک تشریف آورده بودند، برای شرکت کنندگان خوشی ومسرت زیادی را ایجاد
کرد.
جناب نصیرمهرین، در قسمت اول محفل از محترم استاد سهیلی
خواهش کرد که با صحبت فشردۀ خویش محفل را آغاز نماید. بعد از معرفی مختصر خانم
سارا( یلدا صبور)، از ایشان دعوت شد که پشت مکروفون تشریف بیاورد. خانم صبور در
بارۀ خدمات نهاد کودکان وآرزومندی های کمک بیشتر صحبت کرد. از همکاران نهاد درداخل
وطن وخارج قدردانی نمود که با کف زدن های حاضران همراهی می شد.
چون برای یکساله شدن نهاد کودکان و فرخنده شعر و نوشته هایی
روان شده بود، همچنان شاعران ونویسندگانی محترمی خودشان حاضر بودند، پیام ها و
شعرهای ارسالی را دوستانی خواندند که پیشتر در دسترس شان گذاشته شده بود. قسمت اول
با نواختن یک پارچۀ بسیار زیبای ویلون توسط خواهر وبرادر نازنین، انیتا جان ومتین
جان به پایان رسید. در قسمت دوم، شعرها و نوشته های که در اطراف فرخنده تهیه دیده
شده بود، قرائت شد. جناب مهرین در این قسمت توضیح داد که کدام اطلاعیۀ سرگشاده
انتشار نداده ایم. خبر تشریف آوری خانم یلدا صبور سبب شد که عاجل تر به دایر نمودن
محفل در روزهای که اینجا تشریف دارند، اقدام نمائیم. بنابر این دلیل، فقط به گرفتن
شعر وپیام دوستانی شدیم که درخلال تماس ها از موضوعات آگاهی یافتند. برای بعضی
دوستان که وقت کم بود، ابرازحسن نیت و آرزومندی هایشان به اطلاع رسانیده شد.
در محفل این دوستان شعر و یا مقاله ای را خواندند، سخنرانی
کردند و ویا اینکه پیام، شعر ومضمونی فرستاده بودند:
·
نصیرمهرین. گردانندۀ برنامه. چندین بار صحبت های
مختصر.
·
آقای سهیلی. فشرده ای در بارۀ اوضاع افغانستان،
نهاد کودکان، خانم یلدا صبور و فرخنده.
·
خانم سارا (یلدا صبور) گزارش در اطراف نهاد
کودکان و دوسخنرانی.
·
خانم سیده حسین ( زمینه های تاریخی وفرهنگی قتل
فرخنده)
·
خانم لیلا تیموری واحدی ( پیام وشعر)
·
خانم حبیبه کوهستانی ( شعر)
·
آقای معشوق رحیم. پیام ومضمون فشردۀ تحلیلی.
·
آقای شهاب ( بریالی) پیام
·
آقای فرید شایان. پیام
·
ملالی احمدی. مضمونی طنز آمیز از خانم سارا (
یلدا صبور) در بارۀ سیمین غزل حسن زاده.
·
آقای میرحسین مهدوی. پیام و مضمون تحلیلی
پیرامون مرگ فرخنده
·
آقای نسیم رهرو. پیام و مقالۀ تحلیلی
·
آقای احسان الله سلام. پیام ونحلیل فشرده.
·
خانم فردیانا طبیب زاده. پیام و تحلیل اسباب قتل فرخنده
·
پری وهاب بهادری. صحبت مختصر وخوانش پیام ها.
·
آقای ضیأ ضیأ. مدیر مسؤول وناشر هفته نامۀ افق (
سدنی آسترالیا) پیام و تحلیل .
·
آقای دکتور پرویز آرزو. سخنرانی فشرده و دو
پارچه شعر.
·
آقای جلیل شبگیر پولادیان. سخنرانی و یک قصیده
·
آقای ناصر اکبری
·
خانم بهار رضایی. پیرامون مرگ فرخنده
·
آقای رضا رضایی. در یاد فرخنده
·
آقای فضل الله رضایی. سخنرانی .
·
استاد هنرمند ومحترم جناب فاروق خوشحال، چندین
پارچه شعر را هنگام خوانش آنها با صدای غم آگین نی همراهی نمود.
جناب نصیرمهرین همچنان از فعالان اجتماعی،
قلمزنان،ادیبان واندیشمندان محترمی یاد نمود، که پیوسته موضوع فرخنده را با دانش
وخردمندی دنبال می نمایند. در این راستا از خانم هما امیری ولی، خانم سلما
دوستیار، آقایان ظاهر تایمن، زلمی کاوه، کاوۀ آهنگ، نورالله وثوق، گلنور بهمن،
عزیزالله ایمأ، رزاق رحیمی . . . نام برد
و گفت که امید است به کمک سایر فرهنگیان وعلاقمندان، نشریه ویژه ای را برای
نهادکودکان وهمچنان به یاد فرخنده تهیه وانتشار بدهیم.
مشکل تخنیکیی که در برنامه ایجاد شد، عدم انتشار
تصویرها بود. پیشتر د رنظر گرفته شده بود که در وقت گزارش خدمات نهاد کودکان،
تصویرهای متعددی در روی پرده بیایند. همیطور در وقت خوانش شعر های شاعران عزیز،
عکس های ایشان در روی پرده باشد. همچنان خانم منیژه نادری مسؤول انتشارات شاهمامه ( هالند) مهربانی کرده، مواد
بسیار با ارزش صوتی وتصویری را فرستاده بودند، که به دلیل کمی وقت ومشکل بالا، از
نشر بازماند و فقط شعری از آقای عبدالملک عطش خوانده شد.
برای الینا جان ومتین جان از طرف دوشیزگان عزیز
زهره بهادری و دنیا مهرین دسته های گل داده شد. همچنان برای خانم سارا، دسته گلی
توسط خانم کامله بهادری اهدا شد. برنامه با ابراز تشکر از شرکت کننده گان
ودعوت به صرف چای به پایان رسید.
پیام
ها واشعاری که به مناسبت نخستین سال تأسین نهاد کمک به کودکان ویا به یاد فرخنده
به محفل 11 اپریل هامبورگ فرستاده شده بود.
یلدا
صبور
متن سخنرانی
من در پیوند به فاجعه قتل فرخنده عزیز در گرد همآیی پنج اپریل ( شهر هامبورگ)
هرباری که می
خواهم از حادثه قتل ناجوانمردانهٔ فرخنده بنویسم، قلم می گرید و واژگان از درد می
نالند
سخن تنها از قتل یک زن نیست ، سخن از مرگ انسانیت ، ترحم و عطوفت است. سخن از
انتهای جهالت در لباس غیرت و مسلمان بودن است.
جنون مسلمان بودن دین طلبی و اشتیاق غازی شدن ابلهان روزگار ما را چنان کور و کر نموده است که در جمعیت درندگان حتی یک انسان هم پیدا نشد که صدای دادخواهی فرخنده را بشنود و به داد او برسد همه تلاش داشتند از هر گوشه و کنار هم که شده خود را به جسم زخم خورده و نیم جان او نزدیک بسازند و مشت و لگد بارش کنند . تا باشد بر گمان خودشان بدینسان گوشه یی از بهشت، جویی از شراب؛ و حوری بهشتی را برای خود ریزرف کرده باشند. حتی برای لحظهٔ کوتاه هم یکی از این مدافعان اسلام از خودش نپرسید، چرا باید این زن کشته شود؟ آیا او واقعاَ گنهکار است ؟ و حالا اگر هم این زن گنهکار باشد ایا من حق مجازاتش را دارم ؟! در حالیکه من نه خدا هستم و نه قاضی . پس آیا مجازات ،
به ویژه قتل این زن مسؤولیت ، وظیفهٔ و حق من است ؟
سخن تنها از قتل یک زن نیست ، سخن از مرگ انسانیت ، ترحم و عطوفت است. سخن از
انتهای جهالت در لباس غیرت و مسلمان بودن است.
جنون مسلمان بودن دین طلبی و اشتیاق غازی شدن ابلهان روزگار ما را چنان کور و کر نموده است که در جمعیت درندگان حتی یک انسان هم پیدا نشد که صدای دادخواهی فرخنده را بشنود و به داد او برسد همه تلاش داشتند از هر گوشه و کنار هم که شده خود را به جسم زخم خورده و نیم جان او نزدیک بسازند و مشت و لگد بارش کنند . تا باشد بر گمان خودشان بدینسان گوشه یی از بهشت، جویی از شراب؛ و حوری بهشتی را برای خود ریزرف کرده باشند. حتی برای لحظهٔ کوتاه هم یکی از این مدافعان اسلام از خودش نپرسید، چرا باید این زن کشته شود؟ آیا او واقعاَ گنهکار است ؟ و حالا اگر هم این زن گنهکار باشد ایا من حق مجازاتش را دارم ؟! در حالیکه من نه خدا هستم و نه قاضی . پس آیا مجازات ،
به ویژه قتل این زن مسؤولیت ، وظیفهٔ و حق من است ؟
بدبختی بزرگتر
آنکه نه تنها سیه اندیشان خیابانی که نه از قانون اسلام و نه از قانون انسانیت
بویی می برند،با برپا کردن محکمه صحرایی ظلم و ستم بر فرخنده روا داشتند ، بلکه
پلیس شهر کابل منحیث پاسبان مردم ، ملا نیازی منحیث عالم دین و رهنمای مذهبی مردم
و سمین غزل حسن زاده ،منحیث دومین شخص که در سطح کشور پرچم فرهنگ را به دست داشت،
با توجیهی که ازآن خشونت و محکمۀ صحرایی به عمل آودرند، خواستند مُهر پیروزی ناحق
بر حق را بر پیشانی مردم و میهن مان نقش کنند
اما خداوند را سپاس که چنین نشد و با تلاش های بی سابقهٔ مردم ما در داخل و خارج کشور و نهاد های مدنی حقیقت برملا شد و نوای دادخواهی برای فرخنده در سرار جهان انعکاس کرد. بر این مبنا حالا که جاه طلبان و مقام پرستان مقام خویش را در خطر مواجه می بینند باچالش های شرم آوری می کوشند یکبار دیگر بر چشم مردم خاک ریخته و چوکی خویش را حفظ نمایند. اما امروزلازم است که قطره قطره خون ریخته شدهٔ فرخنده، برگهایی شوند برای آموختن .
باید که آموخته باشیم :
- هیچگاه ندانسته قضاوت نکنیم
ـ هرگز قانون را به دست خویش نگیریم.
باید آموخته باشیم ، تا هنگامی که انسان نیستیم ، انسانی نمی اندیشیم ، انسانی عمل نمی کنیم و به ارزش های انسانی ارج نمی گذاریم هویت های دیگر مان (( مسلمان بودن ، افغان بودن )) که به پندار اغلب فضیلت و رجحان مان به شمار می رود، بیهوده بوده و درمان
گر هیچ دردی نمی باشد .
- همبستگی و همنوایی مان در چارچوب داد خواهی برای فرخنده باید آموزه ای بوده باشد
و آموخته باشیم که با هم می تواینم علیه ناسازگاری های جامعهٔ مان بجنگیم....
آری هموطنان گرامی ! برای همهٔ مان واجب ولازم است که این آموزه ها را از نوروز خونین
امسال و قربانی شدن فرخنده ی عزیز خوب به یاد بسپاریم .
فراموشی فرخنده فراموشی عدالت و انسانیت است.
اما خداوند را سپاس که چنین نشد و با تلاش های بی سابقهٔ مردم ما در داخل و خارج کشور و نهاد های مدنی حقیقت برملا شد و نوای دادخواهی برای فرخنده در سرار جهان انعکاس کرد. بر این مبنا حالا که جاه طلبان و مقام پرستان مقام خویش را در خطر مواجه می بینند باچالش های شرم آوری می کوشند یکبار دیگر بر چشم مردم خاک ریخته و چوکی خویش را حفظ نمایند. اما امروزلازم است که قطره قطره خون ریخته شدهٔ فرخنده، برگهایی شوند برای آموختن .
باید که آموخته باشیم :
- هیچگاه ندانسته قضاوت نکنیم
ـ هرگز قانون را به دست خویش نگیریم.
باید آموخته باشیم ، تا هنگامی که انسان نیستیم ، انسانی نمی اندیشیم ، انسانی عمل نمی کنیم و به ارزش های انسانی ارج نمی گذاریم هویت های دیگر مان (( مسلمان بودن ، افغان بودن )) که به پندار اغلب فضیلت و رجحان مان به شمار می رود، بیهوده بوده و درمان
گر هیچ دردی نمی باشد .
- همبستگی و همنوایی مان در چارچوب داد خواهی برای فرخنده باید آموزه ای بوده باشد
و آموخته باشیم که با هم می تواینم علیه ناسازگاری های جامعهٔ مان بجنگیم....
آری هموطنان گرامی ! برای همهٔ مان واجب ولازم است که این آموزه ها را از نوروز خونین
امسال و قربانی شدن فرخنده ی عزیز خوب به یاد بسپاریم .
فراموشی فرخنده فراموشی عدالت و انسانیت است.
شهاب ( بریالی )
حضار محترم، سلام.
اجازه
بدهيد كه من هم به عنوان يك فرد اين همه تحرك و وپويايى شما را در راه خدمت به
انسان و بخصوص كودكان اين نو نهالان آينده ساز و بالنده سرزمين بلاكشيده ما براى
شما بخصوص شاعر ارجمند يلدا صبور تهنيت گفته سپاس بدارم، اهميت اين قضيه را وقتى
مى توانيم لمس نماييم كه درد تازه و ناشى از جهالت را در قتل فرخند و فرخنده ها به
ارزيابى بگيريم كه چطور جهالت كور و استبدادى اطفال ما را در يك دوران حاكميت
مستبد با كين توزى و افراطيت به جوانى رساند كه با كوچكترين اشاره به گرگ هاى
درنده و هار تبديل شده وبه هر جنايت و خشونت دست مى يازند . مثل من آنچه بدوش ما سنگين مى كند،
زدودن باور هاى خرافى، روشنگرى براى رشد و ارتقاى ذهنيت ها و افكار سالم اجتماعى
كه بر بنياد علم و عدالت استوار باشد كه خوشبختانه شما ها در اين راستا پيشگام و
پيش قدم ايد ، به اميد رسيدن به قله هاى آرزوى بشريت
^^^
فردیانا - طبیب زاده
با
درود احترام خدمت همه فرهیختگان وادیبان!
فرخنده
که وجودش در عشق راه حق وانسانی بر ضد خرافات توسط یک گروپ گرگان ولگرد پاره , پاره گردید و سوخت .اما باز هم از خاکسترش ندای مبارزه حق بر باطل برخاست
. بلی ؛ اگر ما دقیق شویم , چرا مردم چنین خشم گین بدون فکر تن آراسته به راه حق فرخنده
را بی رحمانه مورد لت ,کوب وضرب , شکنجه قرار دادن , متوجه میشویم که بنیادی ترین عامل در عقب حادثه قتل فرخنده
متاسفانه همین دین ستیزی های افراط گری بوده واست که به شکل بسیار غلو در اجتماع
افغانی ما رشد کرده . اگر افراط
گرایی و خشونت فکرى و عملى در کشور ما مهار نشود، خطر گسترش آن دامن فرد فرد افغان
را خواهد گرفت .. متاسفانه
فیصدی باسوادان بسیار کم از بیسوادان درسرزمین ما افغانستان است . و این دین ستیزی مانند ریشه های سرطانی در سراسر کشور ریشه
دوانی کرده .که
حتی افکار پروفیسر های دین را هم تحت شعاع قرار داده . علت اساسی حادثه المناک بالای فرخنده هم همین افراط گیری های
مذهبی در کشورکه چندین دهه وحشت , دهشت و مداخلات کشور های بیگانه را تجربه کردند , میباشد .. و این حادثه
مثل یک بم مغز های همه را منفجر ساخت . چرا؟ چرا؟ های
زیاد ی است که برایش جواب منطقی باید پیدا کنیم . اگر ما با ابعاد مختلف از گذشته تا امروز یک نظر ژرف به اوضاع
کشور پهناور خویش داشته باشیم .خودرا درتلاطم روزگاری تلخ مردم غرق و افکارخویش را آغشته به
همین ( افراط گیری
های مذهبی ) مصروف
خواهم ساخت3 , اگر ما همین
تفاوت های حد اعتدال را با افراط گیری از هم تفکیک منطقی کرده بتوانیم
. به وضاعت می بینم در کشور عقب مانده
ما " حد
اعتدال " در
تمام عرصه بسیار کم رنگ گردیده و افراط گیری جای تمام موازنه های نورمال روند
زندگی اجتماعی , سیاسی
و فرهنگی را گرفته .که
ما هر روز شاهد انواع برخورد و حادثه های تلخ در کشور خویش استیم
. اگر امکان داشته باشد با ترویج
کنفرانس ها ,گردهمایی
ها نوشتن در رسانه ها يك جنبش حق بینی با دور شدن از خرافات و قصه هاى بی مفعوم که
همیشه از تر س وحشت دوزخ و روز جزا بیشتر گنجانیده شده دوری کرده , برخلاف اگر ذهنیت مردم خویش را بر عشق به الله پاک و یگانه با
محبت , صفا
, صداقت
و پاکی نفس بیشتر اهمیت بدهیم و حق را جاگزين باطل و یاوه سرایان كنيم , هم چنان وقت را با مسوليت و اندیشه بلند انسان دوستی خرج کنیم
, به
جای این همه خرافات پرستی ها و بیهوده گی ویران کننده و تاریک نگری ها..
با این کار خویش « ما روح فرخنده شهید خویش را آرامش خواهم بخشید
» . چون آغاز که
فرخنده شهید ما کرده بودند , ادامه راه شان
بدست ماست .. . باید
گفت : اگر
همه به مقام بلند انسانی ارج بگزاریم توان و قوت تحلیل بیرون برآمدن از انرژی های
منفی که ما را احاطه کرده را پیدا کنیم , میان انرژی های مثبت و منطقی آزادانه راه خویش را جستجو کنیم , من مطمین استم همین انرژی مثبت با منطق و استدلال های قوی راه
گشاهی موفقیت های خوبی برای ما خواهد بود . البته برای مبارزه علیه این دین ستیزی وافراطگری ها راه
طولانی ودشواری را همه قلم بدستان وروشن دلان خواهم داشت .اما تسلیم خرافات هرگز نخواهم گردید . بدرود ! فردیانا --طبیب زاده
^^^
لیلا تیموری
با سلام و سپاس از تقاضای نیک تان دوست عزیز
آقای مهرین. امیدوارم زندگی را با خوشی و موفقیت سپری نمایید
. فاجعه نزدهم مارچ را نمیشود با جند
بیت و کلام شرح داد . من با مشاهده ی ویدیو های این فاجعه احساس کردم کابل را سایه
ی خرافات و پرده غفلت کور و کر کرده است و انسان و انسانیت را در دل شهر بی همصدا
یافتم خواستم بگریم و ناله و فریاد سر دهم اما درد آنقدر بزرگ بود که اشک را در
چشمم خشکید و فریاد در گلویم !!! با خود گفتم برای کی بگریم چون خدا و انسانیت را
در دل زادگاهم دیگر کشته اند ...! به مردم بی روح و بی عاطفه ی که با بی تفاوتی
جنازه های شان را بدوش دارند سخنانی از دلم سر کشید که تقدیم شما میکنم . تشکر از محبت تان مهرین عزیز
. ای مردم ...1
شما
دیدید ای مردم
که آدم های بی وجدان
با یک
زن چه ها کردند
مقام
آدمیت را
لگد مال ریا کردند
!!! شما صد ها تن آنجا
مردن
خود را تماشا کرده خندیدید
یکی
مردی نشد پیدا
میان
صد تن بیننده در آنجا ؟
! یکی دستی نشد بالا
برای داد خواهی ها
که نگذارد به جسم نیمه جانی
گرگ
مردان آتش افروزند
! شما دیدید ای مردم
که
خونی بی گناه میریخت
با دست
گنه کاران
و ظلمت
شهر را تاریک تر میکرد
عدالت
زیر تیغ ریش ها نابود میگردید...!
عجب دوران درد آور
عجب
دین و عجب باور
خدا
گویان خدا را سوختند
دگر و
انسان را فدای مصحف افتاده در دست خران کردند
...!! ندانستند مقام آدمی
بالاتر از اوراق قرآن است
ندانستند که زن پروردگار نسل انسان است
ندانستند که بی قرآن
هم
انسان انسان بود
ندانستند که پیش از دین، آدم فخر عالم بود
و هر
انسان اینجا
بی کتاب و با کتاب
نزد
خدا حقا
که انسان است !
لیلا تیموری 3/22/2015
^^^
حبیبه کوهستانی
تكراري ام
تكراري ام
درد تكراري
ام
زن ام من
حوايم من
افتاده از
گرده ي ادم
واژه ي
مغشوش
در كتاب
خدايان مذكر
گناه تلخ
بهشتي را بر دوش ميكشم
كه با يك
سيب
يا يك گندم
ويران شد
خداي من
وقتي خواست
زمين را از
ميرايي
و ادم را
از تنهايي رهاند
مرا افريد
و، حوايم خواند
تا عشق شوم
، مادر شوم
افريدگار
شوم
من اغاز
شدم تا زشتي ها پايان يابند
و ...اما
من سالهاست
سوگوارم بر مرگ " هاييل " هايم
قابيل
فرزندم را در بطنم كشت
قابيل شبيه
پدر شد
و دختران
حوا را رهسپار ديار زنده بگوران ساخت
قفس شدم
نشاني ام
را به سنگ نوشت
عشق بر من
حرام شد
تا محبوب
درونم را بكشم
رايعه شدم
تا در كفاره
عشق بكتاش
يا ابروي
برادر
غسل نشتر
در حمام خون شوم
من عايشه
شدم و به جرم زيبايي
با تيغ ظلم
صورتم را بريد
پروانه ي
در شعر شدم
انگشتان نا
مردي ي فشرد گلوي غزلم را
سونامي اشك
را ميشناسم
وقت عبور
از گريبانم
وقتي بجز
خشم
دست همزادي
را
بر شانه
هاي زخمي و سردم ندارم
نفت مرا
غسل تعميد ميدهد
اتش ميزنم
بر خود
كه بوي
تحقير ندارد
نميخواهم
كه دگر باز جنس دو شوم
انقدر
ضرب كنم
جمع كنم
تفريق كنم
كه تا
حاصلم با
مرد را
به يك
مساوي سازم
به يك
مساوي سازم
( ح .كوهستاني )
^^^
احسان الله سلام
درود
بر هموطنان عزیز و سوگواران این همایش اندوه بار!
امروز
باهم و در کنارهم از رویدادی حرف می زنیم، در سوگ کسی اشک می ریزیم و فریاد های
مان را به یاد کسی با هم گره می زنیم که در حافظۀ تاریخی سرزمین خشونت پرور و جنگ
زدۀ مان مثالش را کمتر سراغ داریم. قتل وحشیانۀ
فرخنده تکانه یی بودکه سیمای تفکر سیاسی، اجتماعی و سنت های ناپسند و پوسیدۀ جامعۀ
ما را زیر ذره بین نقد قرار داد. در این نمایش
خشونت کاربرد ابزاری و نادرست باور های دینی از جانب «جاهلان کوچه گرد» و «دین نشناسان خیابانی» جامعه را به تفکر بیشتر واداشت و آسیب های اجتماعی را آشکار
کرد. قتل فرخنده
نشان داد که ویروس خرافات، خشونت و زن ستیزی درپیکر جوان جامعه رو به رشد است و
اژدهای یخ زده و خوابیدۀ تعصب در گرمای تحریک و تعریض، بیدار شدنی!
شهادت این بانوی مظلوم پرسش های
زیادی را در تفکر و عقلانیت جامعه ایجاد کرد و صدای داد خواهی را بیش از پیش
نهادینه ساخت. این
رویداد به نوعی باب گفتمان اجتماعی اخلاقی ـ حتا دینی راـ در لایه های مختلف جامعه
باز کرد و توانایی های دولت و حکومت را در مهار کردن چنین رویداد های خونین به
نمایش گذاشت. با آن که
فرایند دادخواهی برای محاکمۀ قاتلان فرخنده و حمایت گران پشت پرده، میان جامعۀ
روحانی و جامعۀ مدنی افغانستان تقابل هایی را به میان آورد، اما نتیجۀ این صدا
کشیدن ها، جایگاه عدالت خواهی را در آینده ها تعیین کرد. من باور دارم که در قتل فرخنده، چوب و سنگ و آتش گنه کار
نیستند. فرخنده
را چوب خشک اندیشی، سنگ تحجر و آتش تعصب، کشت و خاک و خاکسترش کرد.
اما و صد اما که فرخنده پس از خاکستر
شدنش، دوباره رویید، سبز شد، درختی شد قامت بلند و تنومند!
^^^
پیام همدلی هفته
نامهء "افق" و " انجمن هنر و فرهنگ افغان -
استرالیا" به مناسبت یکساله
گی ( نهاد کمک به کودکان)
و
(به یاد
"شهید فرخنده")
سلام و درود خدا بر جمعیتی باد که دلهای شان مالامال از
زلال عاطفه است و امروز پیوند انسانی شان را با یک دست و یک صدا به خاطر کمک به
مظلوم ترین و مهجور ترین کودکان و به یاد فرخنده این افسرِ شهیدانِ راهِ نجات
انسان از خرافه و خرافه گرایی، درین محل ابراز می دارند.
بسیار شنیده ایم؛ بهتر است به جای ماهی دادن، ماهی شکار
کردن آموختانده شود. اما تاسف اینجاست که در بسا موارد ضرب المثلها، مقوله ها،
اندیشۀ دانشمندان و حتی ماده های انسانی ترین قوانین "در یک مقطع زمان"
کارگر نمی اُفتد. ازجمله راه دُرستِ کمک مالی و پولی به کودکان - می شود، به جای پول...، راهِ پول پیدا کردن و با رفاه زیستن را برای
شان آموختاند. این نکته عالی است! ولیک اگر نگاه به پیشینۀ مردم افغانستان نماییم،
روشن است که آنها نادار و ناچار بودند و در بد ترین وضع اقتصادی به سر می بردند؛
اما؛ همت و استغنا داشتند ونمی خواستند دست به تگدی بزنند. دُرُست فصل بد بختی ملت ما از زمانی آغاز میشود
که کودتای بد فرجامِ ثور از همان وقت و تا آینده های نا معلوم تبعاتِ نحست بارش از
چهره های رژیم ها تبارز نماید. از همین جاست که بانوی پُر عاطفه یلدا صبور و یاران
همدل او یک سال پیش، دست به ایجاد پروژه یی زدند که دیگر مجال آن برای انبوهی از
کودکان معصوم و بی پناه افغانستان باقی نمانده که بر مبنای ( ... راهِ پول پیدا
کردن و به رفاه زیستن آموختانده شود) در انتظار بمانند. آنها در شرایطی قرار دارند،
اگر دست کمک به آنها نرسد، شاید بمیرند، شاید سر نوشت دختر و پسر آنها به فاحشه
خانه ها، قمار خانه ها، قتل، دزدی، انتحار و ده ها فجایع دیگر کشانده شود.
تا جایی که من
کارها و زحمات این کانون کمک رسانی به انسان، آنهم کودکان کشورم را از ورای نشرات
برقی چون وبسایتها و امثال آن دیده ام، به حق که این نهاد نه تنها به کودکان مظلوم
و نادار و ناچار کشورم (ماهی داده اند) بلکه با تمام تلاش توانسته اند اطفال زیر
پوشش خود را ( ماهی گیری را) به وسیلۀ قلم، کتاب و مدرسه به سوی زنده ماندنِ باعزت
و به سوی رفاه سوق بدهند. هر کسی که درین راه از ذره تا هرچه و هر نحوی که در توان
دارد، دریغ نکرده ، با خاطر آسوده و وجدان راحت با گوشت و پوست خود لذت کمک به
انسان را احساس می کند.
جای دارد به این نهاد و آقای نصیر مهرین، این الگوی دانش
گستری، مرد صاحب قلم و با احساس که پیوسته این کانون شریف را یاری و مدد کرده اند
و در همچو محفل پاک و انسانی صدای داد خواهی فرخنده، این خواهر شهید ما را بلند می
سازند، شاد باش بگویم و برای همۀ تان موفقیت و کامگاری تمنا نمایم.
با عرض احترام
محمد ضیا، ضیا
مدیر مسئول هفته نامۀ "افق"
سیدنی – استرالیا
^^^
فرید شایان
بانو
یلذل صبور عزیز و ذوست فرزانه و گرانقدرم اقای نصیر مهرین، مرد قلم و اندیشه، نهاد
کمک با کودکان ،ان بیصدا ترین و معصومترین قربانیان مصیبت های سر زمینم بهمت شما
دو عزیز اینک یکساله شد. در روز های درد که فرخنده بیگناه را بقربانگاه دین فروشان
کوردل بخاک و خون کشیدند ، این خو.اهر شهید و بیگناه ما ا ینک بیک نام ، بیک گفتمان و بیک
رستاخیز عظیمی مبدل شده،که باید درفش راه او راستوارنگهداریم. ضمنن یکساله گی این نهاد هم بیانگر انست که انسان و انسانیت
زنده است دستهای عاطفه ، محبت و کمک بکشاده گی اسمان خدا بلند میشود و بیاد میاورم
جرف زیبای مارتین لوتر کینگ را که گفته بود : مایوس نباش ای همو طن گلها هنوز زنده اند برای شما دست اندر
کاران کانون کمک به کودکان بخاطر نخستین سالگرد ان تبریک میگویم.فرید « شایان»
^^^
میر حسین مهد وی
هموطنان گرامی
دوستان عزیز و ارجمند
با سلام
اجازه می خواهم قبل از هر سخنی حضور تان در مراسم گرامی داشت فرخنده ی شهید را صمیمانه
تبریک بگویم. ما می توانیم با روشن کردن شمع نام فرخنده به فرهنگ فرخنده کش اعلام
جنگ کنیم. می دانم که همه ی ما از فاجعه ی مرگ او به شدت متاثر و اندوهگینیم. اصلا
در برابر این مصیبت بزرگ اندوه و غم واژه های کوچکی اند که نمی توانند عمق مصیبت
ما را به نمایش بگذارند. اما با این اندوه بزرگ نمی توان فقط گریست، باید اندیشید
و ریشه های شوم این مصیبت تاریخی را پیدا کرد. ما حالا می دانیم که قاتلان فرخنده
اکثرا جوان و از افراد عادی جامعه اند. اما باید بدانیم که چه چیزی باعث شده که
این آدم های کاملا عادی به شکل شرم آوری غیر عادی شده و ترحم،نوع دوستی، محبت و در
یک کلام انسانیت را کاملا از یاد بردند.
دوستان گرامی و هموطنان عزادار!
سال ها جنگ و خشونت همانگونه که باعث ویران شدن شهر و دیار
ما گشته، روح و روان بسیاری از ما را نیز مثل خانه ها و ساختمان های ویران شده،
ویران کرده است. در کشوری که در آن چهل سال تفنگ های غیر مسئول حکم رانده و در تمام این سالهای سیاه جان شهروندان این
سرزمین به فرمان ساده و بی اساس قومندانان و رهبران شان بسته بود. در چنین
کشوری و با چنان سرگذشتی چگونه می توان
توقع داشت که هنوز چیزی هم به نام ترحم و مهربانی در دل ها زنده مانده باشد.
مرگ فرخنده باید فصل نوین مبارزه ی مردم ما با خشونت
نهادینه شده در دل فرهنگ ما باشد. ما می توانیم از فرخنده نمادی برای مبارزه با فرهنگ
فرخنده کش بسازیم. تجلیل واقعی از فرخنده زمانی میسر است که همه ی راه های ممکن
برای تکرار این فاجعه ی شرم آور بسته شود. فرهنگ جنگ زده، فرهنگ تفنگ زده و فرهنگی
که در آن مهربانی و انسانیت جای خود را به حزب پرستی، شخصیت پرستی ، قوم پرستی،
سنت پرستی و زبان پرستی داده است نیاز بسیار جدی به مداوا و معالجه دارد. مرگ
فرخنده زنگ خطری است که توجه همه ی ساکنان این سرزمین را به بیماری خطرناک و مهلک
فرهنگ این سرزمین فرا می خواند. این فراخوان را باید جدی گرفت و با تمام توان با
فرهنگ فرخنده کش مبارزه کرد.
دست یکایک شما هموطنان عزیز را به گرمی می فشارم و خودم را
در کنار شما حس می کنم.
با ادای احترام به روح فرخنده ی شهید
میرحسین مهدوی
دوم اپریل سال دوهزار و پانزده
شهر مونتریال- کانادا
^^^
نسیم رهرو
دوستان گرانقدر ، خانم ها و آقایان!
ما در دنیایی زندگی می کنیم که ساکنانش رفتاری عجیب و خصلتی
دو گانه دارند. این تقابل و دو گانگی را می توان در تمام سطوح و در کلیه شئون
زندگی مردم مشاهده کرد. یکی می کشد ، دیگری بر مرگِ او مویه می کند. یکی در چشمانِ
کودکان ما اشک می کارد و دیگری با محبت اشک های او را می سترد. یکی به خاطرِ حرص و
آز و کسب سودِ بیشتر تیغ برگلوی همنوعانش می نهد ، و دیگری برای نجاتِ خود و هم
قطارانش بر لبۀ تیزِ تیغِ او چنگ می اندازد. یکی حاضر است به خاطرِ منافع حقیر خود
به پای ابلیس خم شود ، دیگری انسانیت و آزادگی را چون نگینی درخشان پاس می دارد.
یکی جفا ورزی و ستم پیشگی آئین اوست ، دیگری جز محبت و شفقت رسم و راهی ندارد.
خلاصه، یکی ویران می کند و دیگری می سازد.
و اما ، اتحادیۀ
کودکان نیازمند:
اتحادیۀ کودکان نیازمند به سرپرستی بانوی دلسوز و مهربان
یلدا جان صبور ، یک نهاد اجتماعی غیر انتفاعی است که توجه خاص خود را در جهتِ
حمایت از آسیب پذیر ترین قشر جامعه معطوف داشته است. این موضع گیری نشان می دهد که
اتحادیۀ در صفِ محرومان و نیک اندیشان قرار دارد. در جامعۀ بحران زده و تاراج شدۀ
ما کودکان و بویژه کودکانِ خانواده های فقیر و بی سرپرست در صحرای درماندگی و نا
امیدی گیر مانده اند که سخت محتاج کمک می باشند. دستگیری از کودکانِ نیازمند با
حرف و ادعا پوره شدنی نیست. دلسوزی آن نیست که بحال کودک بینوایی اشک بریزیم.
هرگاه دلسوزی از قلمرو ذهن و احساس به میدان عمل ره نیابد ، هیچ مشکلی را حل نمی
کند. امید وارم قدم های استوار دوستان در راستای عملی شدن برنامه های انسانی و
شریفانۀ اتحادیۀ کودکان نیازمند ، به ثمر بنشیند.
سالروز تأسیس "اتحادیۀ کودکان نیازمند" در شرایطی
برگزار می شود که هنوز خون سرخ فرخنده از جاده ها ی شهر ماتمزدۀ کابل خشک نشده
است. هنوز بوی پیکر سوختۀ فرخنده به مشام می رسد. هنوز ناله های ترحم برانگیز
فرخنده در دهلیز گوش های ما سرگردان است. هنوز عده یی از متولیان دین و روحانیون
گمراه این جنایت بی مثال را امری شرعی و برحق جلوه می دهند. گویی عطش خون ریزی شان
فرو ننشسته است. هنوز شعله های آتشی که تنِ پاره پارۀ فرخنده را کباب کرد ، اذهان
یخ زده و وجدان های خوابیدۀ عده یی را تکان نداده است. من قصد ریشه یابی این
جنایتِ نا بخشودنی را ندارم. ولی می خواهم به پیشگاه حضار گرامی این پرسش را مطرح
کنم: آیا کشورِ ما پیش از چهل سال یک چنین
فاجعه یی را به خود دیده بود؟ حالا چه شد و چه پیش آمد که افغانستان دمبدم در
سراشیب سقوط و تباهی رفت و بحران پشتِ بحران و مصیبت پشتِ مصیبت بر ما تحمیل شد و
قامت ما را دو لا کرد؟ اگر این عوامل را شناسایی نکنیم ، به حتم که فرخنده های
دیگری ، به شکل فجیعانه تر از آنچه که تصور می شود ، به قربانگاه خواهند رفت.
از نظر من خونریزی و خشونتِ سازمانیافته با پیروزی کودتای
ثور ۱۳۵۷ آغاز یافت. نورمحمد تره کی رهبر "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" به
اعضای حزب منفورش دستور داد که مخالفان را در تاریکی نابود کنند. در حقیقت او با این فتوای نا بخردانه ، خود سری و قانون
شکنی را رسمیت بخشید و عام ساخت. از آن پس ، هر عضو حزب خلق حق داشت مظنونی را به
دستان خود تیر باران کند. جنایت تا آنجا پیش رفت که حتی سیاه کردن یک ورق کاغذ ،
ارزشش بالا تر از خون یک انسان پنداشته شد.
اسلاف تره کی با شیوه ها و شگرد های "مدرن" و " ظریفانه" در جای پای "نابغۀ جنایت" قدم نهادند و با عملی نمودن سیاست حذف دگر اندیشان و سرکوب فزیکی آنها کله منار ساختند. جنگ های خونین میان تنظیم های جهادی و محکمه های صحرایی خشونت و خیره سری را تشدید بخشید. قتل عام مردم ما توسط طالبان و سیاست زمین سوخته هنوز از یاد ما نرفته است. امروز نیز جنگ ، ترور، استعمار و انتحار از فرزندان این سرزمین قربانی می گیرد. دشمنان بد اندیش مردم با راه اندازی تبلیغات به ظاهر اسلامی ، تخم کینه ، عداوت ، نفاق ، خشونت و خونریزی می کارند. قتل فرخنده نشان داد که زیرِ پوست این جامعۀ مصیبت زده تا چه اندازه یی خشونت ، احساسات ، تند روی ، جهل و بی رحمی خانه کرده است.
ما حق نداریم ذهن مانرا تنها به ظواهرِ قتل فرخنده معطوف
کنیم و عوامل و ریشه های اصلی آن را نا دیده بگیریم.
سالروز اتحادیۀ کودکان نیازمند را خجسته می خوانم!
با درود های گرم و احترامات صمیمانه!
نسیم رهرو – چهارم اپریل ۲۰۱۵ / ۱۵ حمل ۱۳۹۴
هالند
^^^
معشوق رحیم
پیام تبریکی سالروز تاسیس نهاد کمک به کودکان
نیاز مند را برای بانوی فرهیخته یلدا صبور، استاد ارجمند وتاریخ نگار دردآشنای
کشورنصیر مهرین، و تمامی دوستانی که در باز کردن این روزنه کوچکی از روشنایی و
امید در دل اوقیانوس سیاه نا امیدی ها و جهالت همت گماشته اند تبریک عرض کرده
موفقیت هرچه بیشتر و بهتر شان را در این راستا خواهانم. همچنان این موفقیت را که نشان دهنده
عمق حس انسان دوستی این دو انسان فرهیخته و همکاران شان میباشد، به تمام کودکان
نیاز مند به کمک و دستگیری تبریک میگویم که هنوز قلب هایی هستند که به خاطر آوردن
شادی و لبخند به چهره هایشان می تپد، و هنوز وجدان هایی هستند که خوشی و آرامش
خاطر خود را در گرو خوشی و آرامش این کودکان می بینند. و اما متاسفانه که اولین سالروز
تاسیس این نهاد را در حالی تجلیل مینمائیم که لشکر جهالت با قتل و حشیانه فرخنده
یک بار دیگر خنجر خود را به قلب انسانیت فرو برد و نشان داد که خشونت مذکر هیچ
مرزی میان انسان بودن و حیوان بودن را نمیشناسد و حاضر است که به خاطر حفظ و دفاع
از باور هایی که خود به آن باور ندارد، حتا شکم خواهر و مادر خود را هم بدرد و
دوزخ را در روی زمین برایش برپا نماید. دین زدگی و عرب زدگی بخش بزرگی از نخبه گان
دینی و سیاسی و ترزیق این ویروس در مغز های کتله ی وسیعی از مردم سبب شده است که
نه تنها صدای مخالف بلکه هر صدای خودی هم که با آهنگ متفاوت تر از حنجره ی بیرون
شود با کوبیدن مهر الهاد و خدا ستیزی خفه شده ساخته صاحب اش را به جهنم بفرستند.
پس نباید برای ما جای تعجب باشد اگر که شهروندان حاضر و ناظر در صحنه قتل فرخند
هیچ واکنشی در دفاع از او از خود نشان نداند. و چه بسا که هم منتظر موقع مناسبی
بوده باشند تا با انداختن سنگی بر سر او گناهان کبیره و صغیره خو را یک باره و
برای همیشه شستشو کنند تا از رفتن به کعبه و انداختن سنگ به طرف شیطان های سنگی بی
نیاز گردند و دروازه های بهشت بروی شان باز گردد. گرچه فرخنده در زیر مشت و لگد یک
مشت ولگرد اوباش ولگرد جان داد اما مقصر اصلی کسانی اند که مغز های این ولگرد ها
را باروت و از تماشاگران شان را تریاک پر کرده، شمشیر تکفیر را به دست شان داده
اند و هنوز هم تمام تلاش شان در تیز کردن و برنده تر کردن این شمشیر برای گردن زدن
بنده گان خدا هستند. اوباش ولگرد در هر جامعه و هرکشوری وجود دارد حتا در پیشرفته
ترین کشور ها وجود این گروه محسوس میباشد که همیشه آماده فرمانبرداری و ویران گری
هستند. اما بد بختی و سیاه روزی یک جامعه زمانی آغاز میشود که این اوباش ولگرد به
کرسی های بلند دولتی و مذهبی دست پیدا میکنند. این ها هستند که خشونت و بربریت را
به خاطر مستحکم کردن پایه های قدرت خود تبلیغ و ترویج میکنند، میخواهند همه انسان
های جامعه را به گله ی بی خاصیت فرمانبردار و بله بگو های پسیف تبدیل کنند تا هیچ
کسی برای شان گفته نتواند که بالای چشم ات ابرو است. گرچه تلاش میشود تا این قتل فجیع را
معلول عملکر چند تعویذ نویس زیارت نشین قلمداد کنند و با بستن دکان تعویذ نویسان و
مجازات اوباش ولگرد خشم مردم را فرو بنشانند. اما بیانات افراد بلند پایه ی حکومتی
و مذهبی نشان میدهد که مشکل اصلی در جای دیگر است. بصورت مکرر از طریق رسانه ها و
از آدرس حکومت شنیده میشود که فرخنده بی گناه بوده است و به نا حق به قتل رسیده
است. مسلماً که در بیگناهی فرخنده هیچ شکی وجود ندارد. اما این اظهارات به گونه ی
این پیام را میرساند که اگر فرخند گناهگار میبود و راستی اوراق قرآن را میسوختاند،
مستحق همین سزا بود که دیده است، و ریختاندن خونش مباح میبود و هر کس دیگری هم که
در آینده چنین گناهی را مرتکب و یا متهم به چنین گناهی شود برسرش همان روزی خواهد
آمد که بر سر فرخنده آمد. ما ضرورت به اثبات بی گناهی فرخنده نداریم. ما باید به این
اصل باورمند باشیم و از این اصل دفاع کنیم که هیچ فرهنگ انسانی و هیچ دین و خدای
عادل این گونه وحشی گری را بر نمی تابد، و هیچ جرم و گناهی سزوار این گونه وحشی
گری و بی عزتی نمیباشد، و دین و خدایی که این گونه وحشی گری را ترویج و توجیه کند
جایش در زباله دانی تاریخ خواهد، بود و باید باشد. آنچه ما و جامعه ما ضرورت دارد
تغیر بنیادی فرهنگ جهالت، خشونت پروری و دین خویی خرد ستیز میباشد. ما به یک فرهنگ
خردگرا و دیگر پذیر ضرورت داریم. فرهنگی که در گذار از قرون بربریت به قرن بیست و یکم ما را
دستگیری کرده و از درجازده گی تاریخی و سنگ شده گی ما برهاند. در راستای رسیدن به این هدف انسانی
از هر گامی، و لو هر قدر کوچک، که برداشته میشود باید حمایت و پشتیبانی کنیم. این
خواب بی پایان را که با یک ضرب و یک شبه همه چیز راه میتوانیم اصلاح کنیم، باید از
مغز های خود بیرون بیاندازیم. و بپذیریم که رسیدن به قله های بلند و دست یافتن به
آرمان های والا با همین گام های کوچک، اما مستحکم آغاز میشود. ابتکار تاسیس نهاد، کمک به کودکان
نیازمند، هم یکی از گام های بسیار موثر در راستای نهادینه شدن همدیگر پذیری و
عقلانیت اجتماعی در جامعه میباشد. حمایت و پشتیبانی از اهداف این نهاد و نهاد های
همانند، پیشتیبانی و حمایت از ترویج فرهنگ همکاری، فرهنگ گفتگو و خرد باوری در
جامعه میباشد که برای مهار کردن خشونت و بربریت ضروری میباشد. یک بار دیگری این
موفقیت را به تمام دست اندر کاران این نهاد تبریک گفته، برادشتن گام های بیشتر و
مستحکم تر شان را آرزو مینمایم.
^^^
متن پایان در محفل
از طرف بانوسیده حسین به خوانش گرفته شد.
سیده حسین
در حاشیۀ قتل فجیع فرخنده
صحبت کردن یا حرف زدن در باب قتل ساده نیست. کاریست حقوقی و قضایی . اما قتل دسته جمعی چه زن
، مرد یا جوان و کودک باشد ، با حس انسان دوستی نیز پیوند دارد .
اطمینان دارم که قتلهای دسته جمعی سال های 1979 الی 1989 دولت دیموکراتیک خلق
و پرچم ،
قتل های شروع دهۀ 90 "مجاهدین" ومتعاقب آن قتل های زمان طالبان، در
خاطره ها زنده اند .
اما موضوع قتل فرخنده بار سنگینی است که بردوش هر یک ما نهاده شد . چه منی زن
یا توی مرد .
در رابطه با قتل فرخنده، بسا افراد،شعر سروده ند، تابلو کشیدند، موزیک کردند و
هم جمعی تظاهرات برپانمودند ،
بحث تلویزیونی راه انداختند ، و در فیسبوک فعالیت نمودند . همه در جایش کاری مثبت
و نیک . در میان اظهار نظر های مختلف بعضی
ها هم از موضوع دین ستیزانۀ خویش به دین
توهین نمودند . عده یی از افغان بودن
شرمسار شدند .بعضی ها از جنسیت و
مرد نامیدن خویش ابراز بیزاری کردند .عده یی هم به بحث های خلاق روی آوردند. تعدادی از دختران و زنان ابراز احساسات
کردند که نشانی از عقده های درونی وتراکم کرده بود
. بازتاب موضوع و موضعگیری های مختلف همچنان
ادامه دارد.
اما سوال این جا است که چه نتیجه یی می توان گرفت ؟
برای دریافت پاسخ، باید این سوال را هم مطرح نمود که :
فرخنده نمونه ی از احساسات بود یا عقلانیت ؟ به باورمن برای نتیجه
گیری درست، باید موضوعات را دسته بندی کرد. من دسته بندی خویش را درچهار کتگوری در
نظر گرفته ام:
1 ـ جوانان
2 ـ نقش رسانه ها
3 ـ قانون
4 ـ فعالیت زنان
ــــــــــــــــــــــــــ
الف- جوانان:
1ـ جوانانی که دست به فتل فرخنده زدند ، از
قشر کسبه کار، بیکار و پایین شهری اند .
2 ـ افرادی اند که در جنگ به دنیا آمده اند و
با نفرت از جنگ بزرگ شده اند .
3 ـ رویأی این جوانان زندگی بهتربا وعده های
آن دنیا عجین است ویا این دنیا .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ب- نقش رسانه ها:
طی سالهای متمادی، رسانه ها با پروگرام های وارداتی تقلید ی ، تبلیغاتی، بحث پیرامون رویدادهای اجتماعی، اگر توانستند توجه را
جلب کنند، ولی برای کودکان و جوانان ، به درستی آموزش دهنده نبودند.
افشای تابوی های خانواده گی ، حتمی است ، هم چنان افشای 39 فیصد بیکاری ،
صد ها بیماری روانی وبی شمار خیانت های دولت با راه یابی ضرورت است که از طریق
رسانه ها راه اندازی نشد .
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ج- قانون:
قانون هایی تهیه وتصویب شد. از جمله به طور مثال :
الف ـ شش ماده طرح قانون منع خشونت علیه زنان در چهار فصل و 44 ماده امضا
گردید
اما متأسفانه در روی کاغذ ماند . و در عمل، تعیین سن ازدواج ، تعداد ازدواج ،
اجازه والدین ، لت و کوب زنان ، خانه های امن همه این ماده ها به ضرر زن پیاده شد
.
از آن جمله قانون احوال شخصیه را میتوان نام برد
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
د- فعالیت زنان:
باید یادآوری کرد که بخشی ازکیفیت کاری سیاسی وفرهنگی زنان باخواست های زنان
در تضاد است . در افغانستان فعالیت های سیاسی و اجتماعی زنان زیاد اند . گروپ های از بقایای
حزب وطن ( شاخه پرچم ) سازمان دیموکراتیک زنان افغانستان ، کمپاین پنجاه فیصد ، زنان جوان برای تغییر ، اتحادیه سراسری زنان افغانستان ،
شبکه زنان افغان ، کمپین روسری سبزها ، قانون منع خشونت علیه زنان ، موسسه شهدا ،
جمعیت انقلابی زنان افغانستان ( روا ) بنیاد فیمنستی ، زنان برای زنان افغانستان ،
شبکه نگاه زن ، نهاد بین المللی زنان افغانستان ، کمیته مشارکت سیاسی زنان
افغانستان
وشاید برخی دیگر وجود دارند.
نشریه ها و رسانه ـ رادیو میرمن ، آینه زن ، ارشاد نسوان ، رادیو پیام زنان افغانستان ، سایت
خبری و تحلیل نکاه زن ،
وبلاک و ... در کار و فعالیت اند .
مشکل اساسی در فعالیت آنها این بوده است که از همیاری ومشارکت وکار متمرکز
ومستقل روز موضوع نیاز دختران وزنان وحقوق آنها فاصله دارند.
آری اگر تأثیر همه را بنگریم، این نتیجه را داریم که :
سیزده سال کار و فعالیت از کودک هفت ساله ، جوان برومند هدفمند با سواد فکری و
علمی بار باید میاورد .اما یک دهه انسان های عقده یی ، مریض ، احساساتی و ناشناخت از دین و قانون بار
آورد که نتیحه آن را در 18 مارچ 2015 از طریق فیسبوک و رسانه ها شاهد شدیم .
پس تربیت درونی خانگی،اجتماع بیرونی و کاری،قانون و قانونگذاران در دولت
فعالیت های جامعه ی مدنی نقش لازم نهاد های مربوط به زنان ، زیر سوال برده می شوند
. با آنکه هر کدام سهمی داشتند، ولی متأسفانه فعالیت لازم وشایسته نداشتند.
دوستان، در اینجا می خواهم فرخنده وموضوع آن را زیرا عنوان شناسنامه یک زن،
بازتر مطرح نمایم :
نام :فرخنده
سن: 27 سال
تحصیل: عالی
شغل : معلم بعد بیکار و در جستجوی کار .
وی در دل این زمان بزرگ شد، از وضع جامعه، فرهنگ، رسانه ها ، مکتب و محل
تحصیل، ودر کل از محیط پرورش خود تأثیر دید. رفت به سوی تعویذ دهنده یی که او هم
رشتۀ کار خود را با استفاده از امکانات محیط تهیه دیده بود. تعویذ دهنده یک جملۀ
فرخنده را که شک بر تعویذ او بود، تحمل نکرد. جوانان شوریده و اغواشده، چنان تر
بیه شده بودند که با صبر ونحمل ، با رعایت قانون بیگانه بودند. پرورش پولیس هم از
دل همین نا بسامانی 13 سال بود. در نتیجه این عوامل د ست به دست هم دادند و خون
فرخنده را ریختند و پیکرش را به آتش بنزین دادند . او در بستر بی امنی، بی قانونی،
پرورش خراب، قربانی شد.
زمانی که روحت از تن بیرون رفت
از آن بالا ها ،
نگاه کردی و برای زن گریستی .
به هر سو دویدی و فریاد برآوردی ـ نکن ، دست بردار.
تنت دیگر درد نداشت
آنچه درد داشت
نتوانستن بود
.
فرشتگان با بال های سفید
برای استقبالت آمدند ،
تو با انگشت نشان دادی
بروید ، بروید و آن زن را
بردارید
فرشتگان برتو لبخند زدند
تو در امن هستی
بیا در امن هستی .
یلداصبور
ابراز امتنان
با درود و مهر بيكران بر دوستان
ارجمند و فرهنگيان گرامي كه در مجلس روز قبل (5 اپريل) در شهر هامبورگ به مناسب از
يك سالگي تأسيس اتحاديه كودكان نيازمند در افغانستان و يادبود از فاجعهء قتل
فرخنده عزيز حضور داشتند تا بيكرانه هاي لطف خداوند سپاسگزارم .
مهرورزي پاكيزه و همنوايي
عزيزان در اين مجلس برايم حس نهايت زيباي را بخشيد و يكبار ديگر ثابت ساخت كه
همدلي و هم فكري پيوندي است والا تر از هر پيوند ديگر .
فرهيخته گان ارجمند بانوان عزيز
و سروران گرامي ! هر يك
- استاد گران ارج نصير مهرين
بانوي نازنين مهريه مهرين
- محترم فضل سهیلی
- بانوي عزيز بهار رضایی
- آقاي گرامي رضا رضايي
- بانوي گرامي ملالی احمدی
- بانوي گران ارج و مهربان سیده حسین
-استاد گرانقدر فاروق خوشحال
- بانوي ارجمند پری وهاب بهادری
- جناب محترم دکتور پرویز آرزو
- محترم شبگیر پولادیان
-آقاي گرامي ناصر اکبری
آقای گرامی معشوق رحیم
بانوي نازنين و هنر مند محبوب مان فرشته سما
سرور ارجمند کامران پارسیان
جناب محترم فضل الله رضایی
الینا جان نازنين و متین جان عزيز ، گل هاي خيلي جوان و با طراوت هنر كه با
نواختن ويلون حس همنوايي شان را براي كودكان ميهن شان اظهار داشتند
عزيزانم زهره جان بهادري و دنيا جان مهرين
بانوي گرامي كامله جان بهادري
همه تان را يك بهار گل هاي سپيد صفا و صميميت و مهر سپاسگزارم هميشه سلامت و سعادت مند باشيد خداوند كم تان نكند.
- استاد گران ارج نصير مهرين
بانوي نازنين مهريه مهرين
- محترم فضل سهیلی
- بانوي عزيز بهار رضایی
- آقاي گرامي رضا رضايي
- بانوي گرامي ملالی احمدی
- بانوي گران ارج و مهربان سیده حسین
-استاد گرانقدر فاروق خوشحال
- بانوي ارجمند پری وهاب بهادری
- جناب محترم دکتور پرویز آرزو
- محترم شبگیر پولادیان
-آقاي گرامي ناصر اکبری
آقای گرامی معشوق رحیم
بانوي نازنين و هنر مند محبوب مان فرشته سما
سرور ارجمند کامران پارسیان
جناب محترم فضل الله رضایی
الینا جان نازنين و متین جان عزيز ، گل هاي خيلي جوان و با طراوت هنر كه با
نواختن ويلون حس همنوايي شان را براي كودكان ميهن شان اظهار داشتند
عزيزانم زهره جان بهادري و دنيا جان مهرين
بانوي گرامي كامله جان بهادري
همه تان را يك بهار گل هاي سپيد صفا و صميميت و مهر سپاسگزارم هميشه سلامت و سعادت مند باشيد خداوند كم تان نكند.
سزاوار ياد آوري ميدانم كه
ديروز در اين گردهمايي مبلغ 155€ براي كودكان نيازمند مان در افغانستان جمع آوري
شد ، كه از اين بابت نيز صميمانه سپاسگزارم .
همچنان از دوستان گرامي كه از
سرزمين هاي دور و نزديك پيام هاي پُر از لطف فرستاده و از اندك خدمت ناچيز مان قدر
داني نموده و إظهار همراهي و همنوايي كردند :
- جناب محترم ضیأ ضیأ، مسؤول هفته نامۀ افق و انجمن هنر وفرهنگ افغانستان در استرليا
بانوي گرامي هما اميري ولي از المان
آقاي گرامي نسيم رهرو از هالند
سرور ارجمند فرید شایان از المان
جناب محترم شهاب ( بریالی) از المان
سپاس بيكران من و همكارانم نثار تان باد.
ارجگزار و قدردان همراهي و همدلي هريك تان هستم .
- جناب محترم ضیأ ضیأ، مسؤول هفته نامۀ افق و انجمن هنر وفرهنگ افغانستان در استرليا
بانوي گرامي هما اميري ولي از المان
آقاي گرامي نسيم رهرو از هالند
سرور ارجمند فرید شایان از المان
جناب محترم شهاب ( بریالی) از المان
سپاس بيكران من و همكارانم نثار تان باد.
ارجگزار و قدردان همراهي و همدلي هريك تان هستم .
همكاران گرامي ام در شهر كابل
جاي تان در ميان فرهنگيان گرامي در گردهمايي ديرو خالي بود اما ياد تان با من بود
. قدر دان خدمت صادقانهء تان هستم .
با حرمت بي پايان
يلدا صبور
با حرمت بي پايان
يلدا صبور
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen