Donnerstag, 23. Juli 2015

مضامین واشعاری از : میرحسین مهدوی، نصیرمهرین، یلدا صبور، شهاب، بلقیس پرنیان، پیکار پامیر،دکتور عبدالغفور آرزو، پرتو نادری،عزیزالله ایمأ، علی احمد زرگر پور، معشوق رحیم، دوکتور پرویز آرزو، احسان الله سلام و محمد حیدر اختر


میرحسین مهدوی

گفتگوی های صلح، تلاش برای برائت دادن طالبان
 


بازی گران، بازی گردانان و آنانی که سرنوشت سیاسی کشور ما را رقم می زنند می دانند که تاریخ مصرف طالبان تمام شده است. حقیقت اینست که این گروه دحشت آفرین دیگر مرده است و آنرا باید به گور سرد سپرد. چنین است که داعش سر از خاک خونین وطن بر می دارد و لوای جنگ به دست می گیرد. همه ی نیروهای کارامد طالبان، فرماندهان زبده، سربازان سرباز و فداکار و همه ی امکانات جنگی طالبان طی یک برنامه ی از پیش طراحی شده به داعش داده می شود و بدنه ی مرده و بی رقم آن هم به شورای عالی صلح.  
شورای عالی صلح و در راس آن رئیس جمهور غنی دو وظیفه ی مهم دارند. اول اینکه پیکر بی جان طالبان را با احترام و عزت به خاک بسپارند. دوم و مهم از همه این که طالبان توسط شورای صلح و نظام حاکم از همه ی جنایت های گذشته ی شان برائت داده شود  .

حد اقل در طول سیزده سال گذشته طالبان وقیح ترین جنایت های ممکن را علیه مردم افغانستان مرتکب شده اند. هدف بمب گذاری های کور این گروه کی بود؟ چه کسانی در بمب گذاری های انتحاری این گروه کشته شدند؟ وزیر و وکیل و یا مردم بی دفاع و بی گناه؟ طالبان دراین سیزده سال سیاه بارها و بارها دست به جنایت جنگی علیه بشریت زده و خانه و خانواده های زیادی را ویران کرده اند.
حالا هم شورای عالی صلح می خواهد که با مهارت و تر دستی تمام روی تمامی آن جنایت ها خاکی پاشی کند و بر گذشته ی سیاه این گروه محترمانه و زیرکانه پرده بیاندازد.      
و درد آور تر اینکه این صلح نه صلح با طالبان که با پیکر مرده ی آنست. طالبان اصلی همچنان علیه مردم ما خواهد جنگید. جنگ همچنان ادامه دارد و قرار نیست که شورای عالی صلح و گفتگوهای صلح دولت عین و غین صلحی برای مردم به ارمغان بیاورد. جنگ با طالبان همچنان ادامه خواهد داشت و نام تازه ی طالبان " داعش" است

.        
تنها ثمره ی گفتگوهای صلح برائت دادن جنایت کاران جنگی است، همین و دیگر هیچ.


..................................................................................................................................................

عزیزالله ایمأ 

به یاد سربازانی که دیروز در لوگر جان باختند.
 ........................................................................

ای وای سال‌هاست که ما کشته می‌شویم

در زیـــرِ دار و تیـــغِ جــفا کشتـــه می‌شویم

آن‌جا کنــارِ کـــاخِ ســـــــــیاستـــــگرانِ پیر
گاهی اســـیر و گاه رها کــــشته می‌شویم

گـــاه از زمــــین و گه ز هــــوا می‌زنند تیــــر
گاهی به عمد و گه به خطا کشته می‌شویم

‌‌گه شحنه‌گان کُشــند، گــهی حاکــمان و گاه
با دســـتِ غیر در همه‌جا کشـــته می‌شویم

گـــاهی امیـــر قاتل ما اســــت و گــه وزیـــر
گــاهی به نام و راهِ خدا کـــــشته می‌شویم
ای ســـرزمیـنِ ســنگ و صبـوری بگو که چند
این‌سـان فقط برای شــما کشته می‌شویم؟

ویـــرانه گشـــته ای و دلت پاره پاره اســــت
مـا نیز تــکه تــکه جــدا کشـــته می‌شـــویم

فـــریادهــای پرســشِ خــلقی بلنـــد و حیف
باری کـــسی نـگفت، چرا کشته می‌شویم؟
.......................................................
بیست ویکم جولای دوهزار و پانزده
 ......................................................................................................................................

دکتورعبدالغفورآرزو 
دوستان صاحبدل! دوست گرامی جناب عبدالله فیض متن و تصویری را در صفحه ی خود بازتاب داده است، که روح مرا بر افروخته نمود و دردمندان گریستم. با خوانش و تماشای متن و تصویر زیر، سروده «گرسنه» را زمزمه نمایید؛ شعری که فوران قطرات اشک من است:

گرسنه

گرسنه تاجِک و پشتون و ایل نشناسد
درین المکده از این قبیل نشناسد
و آفرینش انسان، کمال بی رنگی است
هزار رنگ کثیر و قلیل نشناسد
تهی ز«دودی» و «نان» است سفره، لایعقل!
گرسنه همهمه ی قال و قیل نشناسد
و فقر و کفر بود همجوار، می دانی ؟
گرسنه مرز شریف و رذیل نشناسد
بجز شکستن زنجیر فقر، گرسنگان
قسم به عزّت انسان بدیل نشناسد
گرسنه بی تب و تاب است، سرکش و عاصی
بهار بارقه، صبر جمیل نشناسد
گنه نشسته چنان بر کتیبه ی انسان
قسم به ربّ جمیل، جبرئیل نشناسد
نبشته باور شطّاح شیون اشکم:
بهشت گرسنگان سلسبیل نشناسد
و از فرشته ی وارستگی شنیدم دوش:
مقام عشق سخی و بخیل نشناسد
جهان به چشم خرد«زورخانه »گردیده ست
و ضرب مرشد و کبّاده، میل نشناسد
چنان فسرد چنان قلب آسیا «اقبال» !
به اصطلاح هری زاده، فیل نشناسد
و دشت تشنه و شب تیره، ماه ناپیدا
و میر قافله ریش و سبیل نشناسد
گرفته بغض غزل آفرین گلوی سخن
سرشک ناله شکستِ دلیل نشناسد
چنان فتاده به گرداب غم فراست عشق
درای قافله، بانگِ رحیل نشناسد
به خون دیده نگارم نگاره ی جاوید:
گرسنه تاجِک و پشتون و ایل نشناسد
تاجیکستان
28/4/1394

ازش پرسيدم، پشتون هستي، تاجيك، ازبك يا هزاره.
با گريه گفت بچيم گرسنه هستم گرسنه.....

.........................................................................................................................................................

بلقیس پرنیان

                         رنج های مقدس

 

این همه نام و این همه خاطره را به یاد داشتن ، مغزی قوی و فکری سالم می خواهد که " نسیم رهرو " با اندامی کوچک ، تنی ضعیف و خسته ، دارنده ی آنست . او که ده سال شکنجهجه های جسمی و روانی را در پشت میله های زندان صدارت و پلچرخی ، گرسنه و مریض تحمل کرده است ، و او که هر هفته شاهد به کشتارگاه بردن دسته دسته انسان های بی گناه و همچنین بهترین دوستانش بوده و با کشته شدن هر یک از آنها به گفته ی خودش هزاران بار مرده است و باز زنده شده است ، و نفس کشیدنش را با ادای وظیفه ی وجدانی اش که نوشتن کتاب " رنج های مقدس " است بیان میدارد . نسیم رهرو پیرو آرمان و اندیشه ی میباشد که " انسان " و " انسانیت " بر صدر مسندش حکمروایی دارد و آدم ها را بر اساس ایدئولوژی ، مذهب ، قبیله ، قوم ، منطقه ، زبان و ... از همدیگر جدا نمی کند ، بلکه در همه جا خط فاصل را میان ظالم و مظلوم می کشد . مرز را با قاطعیت تمام بین روس متجاوز و برده گان وطن فروشش در یک طرف ، و سرزمین غارت شده و مردم محکوم افغانستان در طرف دیگر ؛ می کشد . درین کتاب ، آیینه وار چهره ی انسان عاشق ، آزادیخواه و مبارز را خورشید وار نشان میدهد و در سمت مقابلش دون همتی و ددمنشی غارت گران و برده گان خود فروخته ی بی مغز را که از خود هیچ اراده ی ندارند و ربات وار و دلقک گونه حکم اجرا می کنند ؛ می نمایاند .
درود بر معلم آگاه و دانا " نسیم رهرو " که وظیفه ی انسانی اش را چنین ساده و زیبا با ادبیات عوام فهم ، با نشر کتاب " رنج های مقدس " به خوبی انجام داده است ، زیرا که حقایق مکتوب ، تاریخ زنده است و این تاریخ را غداران خونخوار نمی توانند در گورهای دسته جمعی عزیزان مان از چشم جهانیان پنهان نمایند . سپاس پرنیان 21.07.2015

.........................................................................................................................................................

بريالى شهاب

اندکی پیرامون
"رنج های مقدس"

 
"رنج هاى مقدس "، تألیف استاد نسيم رهرو، کتاب مستندی از زندان، شكنجه و كشتار های است که " خلق و پرچم" مر تکب شده اند.
" رنج هاى مقدس "سر گذشت رنج يكى از انسان آزاده، شخصيت انقلابى و وطن دوست كشور است كه بيشترين عمر جوانيش را در زندان مخوف پلچرخى در زمان حاكميت  باند تبهكار حزب نام نهاد " ديموكراتيك خلق " گذراند .
جريان گرفتارى، تحقيق و شكنجۀ اين مرد عيار، مقاوم  داستاني است كه دل سنگ را آب مى كند و همچنان تاريخي است براى نسل اندرنسل تا باشد که نسل هاى آينده با چنگ زدن براين اثر مستند و درس آموزى از آن ديگر فريب شعار هاى كاذب و دروغين مدعيان طبقه كارگر و دهقان را نخورده و به ماهيت ضد انسانى شان پى برده و راه شانرا  آگاهانه و پژوهشمندانه انتخاب نمايند .
"رنج هاى مقدس" نوشتۀ استاد نسيم رهرو، یا انسان چند بُعدى كه نمونه یی از شرافت، صداقت، عيارى، جوانمردى و رفاقت نیز است، از هر سطر و پروگراف اش و در تماس با آن به وضاحت مى توان گزارش های رنجدیدگان ورنج دهندگان را ديد و از آن آموخت .
مقاومت در شكنجه هاى گوناگون و طاقت فرسا، زيركى و هوشيارى در تحقيق و سوال جواب و استوارى در برابر تهديد و ارعاب را مي توان از ويژگى هاى برجسته استاد دانست كه انعكاس آن در بين زندانيان  و خارج از زندان ثبوتى بر اين مدعاست .
سبك نويسندگى نويسنده چنان جذاب، عالى، عام فهم و گيرا  است كه خواننده به ندرت مى تواند سر از آن بپيچد و متباقى آنرا به فردا موكول نمايد .
اینجانب خواندن اين كتاب و داشتن آنرا به تمامی انسان هاى آزاده و دلسوز به وطن و هموطن تاكيد نموده و آنرا واجب مى دانم . همچنان چاپ اين اثر گران بها و پر ارزش را براى استاد نسيم  رهرو ،تبريك گفته و زندگى مملو از سلامتى و موفقيت برايش آرزو مى كنم .
 ................................................................................................................................................................
پیکار پامیر

رنجهای مقدس یا مقاومت های مقدس
                                                         
با مسرت باید گفت که اخیراً کتاب تازه و ارجناک دیگری تحت عنوان " رنجهای مقدس " به قلم شخصیتِ مبارز، آزادیخواه و عدالت پسندِ کشورعزیزمان، (استاد نسیم رهرو) ازچاپ برآمده و به دسترسِ علاقه مندان قرار گرفته است.                                              
این اثرِ ماندگار درحقیقت، مجموعۀ حدیثِ دردناکی است که تو گویی چون  قطره های سرخِ خون، ازنهانخانۀ جان و روان یک زندانی سیاسی و از رگهای پُرتپشِ یک اسیر رژیم کودتای ثور در شکنجه گاه های " خادِ صدارت " و در اندرونِ سلولهای هولناکِ زندانِ بد نام پلُچرخی کابل به دامان ِ خاطراتِ اوچکیده باشند.                                             
البته من، قبل ازآنکه این قطره های اشک و خون درهیأت کتاب (330) صفحه یی بسیار موزون درآیند، آنها را جسته جسته بر روی صحایف وبسایت آشنای " گفتمان دموکراسی "خوانده بودم که با خامۀ رسا و نثر پالوده و عفیف صاحبِ " رنجهای مقدس " رقم زده شده بودند.                                                                                                  
واقعیت اینست که در همان وهلۀ نخست، هم شیوۀ نوشتاری این زندان دیدۀ عزیز واین مبارز رنج کشیدۀ سرزمینِ دردمندِ افغانستان را سخت پسندیدم و هم، رنجهای تحمیل شده بر ایشان را قطره قطره نوشیدم و ذره ذره  احساس نمودم. این نکته نیز گفتنی است که وقتی قطرات " رنجهای مقدس " در آن زمان، قدم به قدم بر روی صحیفۀ " گفتمان " ریختن گرفتند و عدسۀ چشم و رگهای دل و جانم واژه واژۀ آنها را بدرقه نمودند، نه تنها خوانش و نگارش این سوگنامۀ سوزناکِ قرن را سخت بجا، ضروری و مؤثر پنداشتم، بلکه حیفم آمد هجا ها  و واژه های چنین یک سوگنامۀ عبرت انگیزِ دوران ما که در عین حال شرح گوشه یی از تقابلِ حق و باطل دریک برهۀ حساسِ تاریخِ معاصرِ زادگاه ماست، درجِ  مجموعه یی نگردند و به اختیارِ نسلِ دردمندِ امروز و نسلهایی که در پی خواهند آمد، به ارمغان گذارده نشوند. چنانکه روزی، ضمن یک تماسِ تلفونی با استادِ رنج کشیدۀ مان، همین آرزو مندی را با ایشان در میان گذاشتم.                                                                 
حال که  پس از مدتی، شادمانه می نگرم سلسله یی از آنهمه " رنجهای مقدس "ِ این مبارز محکوم به اعدام و عاشقِ مقاومِ راه آزادی و عدالت دریک چنین مجموعۀ پسندیده و موزون گِرد آورده شده وبحیث یک اثربسیار ارزشمند دراختیارهم میهنان و هم زبانانِ مان قرار گرفته است ، سخت احساس مسرت میکنم.                                                        
من که بمثابۀ فردی از افراد درد آشنا و رهسپری از یک قافلۀ تاراج شدۀ راه آزادی و خوشبختی مردمم، حرف حرف و واژه واژۀ این رنج نامه را با رقتِ قلب و دقتِ کامل مرور کرده ام، با اطمینان میتوانم ادعا کنم که  مجموعۀ حاضر اثرِ ارجناکی است که نه تنها بمثابۀ فریادِ تلخِ برخاسته از دلِ یک مبارزِ رنجورِ کشور به سرعت بر پهنۀ دل و دماغِ مرور کننده می نشیند، بلکه خواننده و مرور کننده را با ماهیتِ اصلی " حزب دموکراتیک خلق افغانستان "، شیوه ها و سیاستهای استعمار روس، حساسیت ها و خیزشهای رهایی جویانۀ سراسری مردم افغانستان، نوعیتِ بر خورد های رژیم با مخالفانِ سیاسی اش، تهدید ها، بی رحمی ها، شکنجه ها و بالاخره، طرزِ دید و تفکرِ سیاسی کودتاگران را به نمایش میگذارد. درعین حال، این مجموعه، در حقیقت، نمایی ونمادی از حقایق ِتلخ ِدهه های پسینِ سرزمین خون گرفتۀ ما است که بخوبی پیشِ چشمِ نسل های آینده گشوده میشود.              
میدانم که استاد (رهرو) بخشهایی از سلامتی روحی و جسمی اش را در اثرِ تحملِ آنهمه مصایبِ کم نظیرِ زمان از کف داده است، اما با آنهم تا آنجا که از لا به لای متن این اثرِ خاص و ارزشمند استنباط میگردد، خوشبختانه هنوزهم گلُ حافظۀ ایشان سر فرازانه میخندد و خامۀ صاحبِ خاطره را به وجه نیکویی یاری میرساند، ورنه برای یک زندان دیدۀ شکنجه شدۀ علیل و حاملِ پشتارۀ سنگینی ازرنجهای طاقت سوز، چندان سهل نخواهد بود نام و نشان، تاریخ های دقیق و حتا مشخصه های افراد زیادی را که از نخستین روزِ به دام افتادن تا مراحلِ سختِ تحقیق و تعذیب در محوطۀ زندان و درون سلولهای دردناک اسارت  با آنان بر خورده است، درنهانخانۀ حافظه اش نگهداشته بتواند.                                
من که خلا نشر و تدوینِ خاطره ها و آثارِ کتبی را که بایستی توسط هزاران تن از زندانی های دورانِ حاکمیت ِ " حزب دموکراتیک خلق افغانستان "  نگاشته میشدند ( به استثنأ چند رسالۀ معدود)، جداً احساس کرده ام، نشر و پخش این اثرِ گراسنگ را نه تنها غنیمتی بزرگ می انگارم، بلکه خوانشِ آنرا نیز برای فرد فردِ هم میهنان عزیزم سفارش مینمایم.  
عمراستاد دراز و قلمش تواناتر باد !
..................................................................................................................................................................

نصیرمهرین 
پرسش:
لطف نموده پاسخ ونظر خویش را بنویسید.          
آیا می دانید، جزای رشوت گیرانی که از پاکستان 70 ملیون دالر گرفته اند چیست؟ واگر این ادعا دروغ است، جزای دروغکو چیست ؟            . . .     
"اطلاعات روز: 
   
فاروق وردک، وزیر پیشین معارف کشور در مصاحبه‌اش با شبکه‌ی تلویزیونی کابل نیوز گفت که سه مقام ارشد حکومت وحدت ملی به‌خاطر امضای تفاهم‌نامه‌ی تبادل استخباراتی با پاکستان، در حدود 70 میلیون دالر دریافت نموده‌اند. او می‌گوید که نفر اول 40 میلیون، نفر دوم 20 میلیون و نفر سوم 10 میلیون دالر دریافت کرده‌اند.       
فاروق وردک از ارائه جزئیات بیشتر در این مورد خود داری نموده و می‌گوید که به زودی جزئیات دقیق را فاش خواهد کرد."
                                                       *
در حاشیۀ موضوع اختلاس در وزارت معارف و ضرورت  تحقیق   
                 بخش سوم

بخش سوم
 . . .فراموش مان نباید شود که آگاهی نهادها ومؤسسات نظارت کنندۀ کمک ها از مفاسد ، شکوه وشکایت آنها از فساد، ولی اغماض وچشم پوشی از دنبال کردن موضوع، خود نیزمی تواند زمینۀ خوبی برای تحقیق مسأله باشد. . .
هرچند می توان پذیرفت که چــهرۀ اذیت بار فساد حکومت کرزی ، با اختلاس ها و"مکتب های خیالی" فاروق وردک وضاحت نیافته است، اما با توجه به جلوه های متبارز موضوع در هفته ها و روزهای پسین، گمانی برجای نمی نهد که تعفنی که از این فساد برخاسته است، ره به سوی بقیه چهره های فساد، مکان های فساد پیشه گی می برد  و مشام بسیاری را می آزارد. تفاوت سخن گفتن از این مفاسد در وزارت معارف، با بقیه در این ویژه گی تواند باشد که منابع مطلع از روی آن پرده برداشتند و واکنش نو قدبرافراشتۀ حامیان جامعۀ مدنی وفساد ستیزکشور در داخل وخارج، نقش مهمی در سمت وسو دادن آن بازی کرده است.
پیشینه گی فساد، در چهرۀ اختلاس ها و دزدی های رنگارنگ یک ونیم دهۀپسین  را می توان با عمر فساد آلود حکومت حامد کرزی درنظر آورد. مردمی که به دفاتر دولتی مراجعه نموده اند تا گره مشکل ایشان باز شود، مامورین پایان رتبه که شاهد زدو بند ها و اختلاس ها ورشوت ستانی های کلان بودند، همواره از جضور فساد روبه گسترش نالیده اند. اما هرگز به آن به عنوان یکی از چالش های رنج آور در افغانستان توجهی نشد. وقتی کشورهای کمک کننده از موجودیت فساد گفتند و حتا پیشرط های کمک ها را به مبارزه با فساد در افغانستان پیوند دادند، گویی نبشتن در روی یخی بود که آفتاب آبش کرد.
یکی از نمونه های که با موجودیت فساد دست به مخالفت می یازید، همین شخص فاروق وردک بود. هنگامی که برنامۀ پرسرو صدای را زیر نام جرگۀ آزاد راه اندازی نموده بودند وفاروق وردک دست فعالی در آن داشت، باری سخن از مفاسد رفت. نخست گزارشی را بخوانیم:
فاروق وردك وزير معارف گزارش دفتر ملل متحد برای مبارزه با مواد مخدر و جرایم را درباره فساد رد كرده، اين دفتر در اواخر ماه گذشته گزارشي را نشر كرد كه وزارت معارف را از جمله چهارنهادي دانست كه فساد در آن گسترش يافته است.
فاروق وردک كه در جرگه آزاد- برنامه مشترک بی بی سی میدیا اکشن و رادیو تلویزیون ملی افغانستان صحبت ميكرد و این بار به مشکلات معارف در افغانستان اختصاص یافته بود. اين دفتر را متهم ساخت كه در گزارش از شواهد ناقص و شاخص هاي نادرست استفاده كرده است.
به گزارش آژانس باختر، در دیدار رو در رو با مردم عادی كه از گوشه و کنار افغانستان جمع شده بودند، وردک با خورسندی از دستآوردهای حکومت در عرصه معارف یاد آوری کرد، اما لحنش زمانی به تندی گرایید که فردی از ولایت کنر در مورد فساد در وزارت معارف سوال کرد.
 وردک گفت آنهاییکه این ادعا را مطرح میکنند، خود بعنوان نمایندگان جامعه جهانی در فساد گسترده دست دارند.
 او بطور مشخص از یو ان او دی سی- دفتر سازمان ملل برای مبارزه با مواد مخدر و جرایم نام برد که در گزارش اخیرش  از وزارت معارف در زمره چهار اداره حکومت افغانستان با میزان بالای فساد  نام برده  است.
 او گفت:" یو ان او دی سی یکی از فاسدترین بخشهای سازمان ملل میباشد. طی سی سال اخیر پای یو ان اودی سی به هرجایی که رسیده، کشت کوکنار در آن، بجای آنکه کاهش یابد، افزایش یافته است."
هر چند فاروق وردک وجود فساد در وزارت معارف را رد نکرد، اما گفت میزان آن از سایر ادارات حکومتی به مراتب کمتر است. . .  "

توجه می نمائیم که وقتی سخن از فساد رفته است، با حساسیت وعصبانیت، نخست تکذیب شده وبعد مرجع گزارش دهنده به عنوان فسادگستر معرفی شده است. وهمان میزانی را با تمام توجیهات مانند این جملات وردک که میزان فساد دروزارت معارف  " از سایر ادارات حکومتی به مراتب کمتر است."را که پذیرفته است، در هم وبرهم نموده وپنهان داشته اند.
اما حالا که بازهم همین شخص، فساد حکومت حامد کرزی را در کل وفساد واختلاس وزارت معارف را به صورت مشخص نمی پذیرد و منابع خارجی و ارگ نشینان کنونی را مقصر می داند، تحقیق موضوع بسیارجدی تر خود را تحمیل می کند.
 از قراین و شواهد متعدد حضور فساد در حکومت کرزی برمی آید که فاروق وردک دروغ می گوید . این جملات وی را بخوانیم :
." . . .  این اتهامات ریشه از ارگ بخاطر بدنام کردن حکومت قبلی افغانستان دارد. . وی( فاروق وردک) علاوه کرد، معارف مهمترین شاخه یک نظام حکومتی است و ارگ نشینان با شایعه پراکنی رسانه ای قصد دارند حکومت حامد کرزی و منسوبین وی را ناکارا و فاسد معرفی کنند."
در حالی که ناکار آیی ومفاسد در حکومت کرزی اظهر من الشمس است و حکومت معیوب کنونی،با داشتن  پیوند های چند گانۀ گرداننده گان آن با حکومت کرزی، کمتر این احتمال را به دست می دهد که تحقیق شفاف را رعایت نموده و خاطرخواهی فساد  پیشه گان را کنار بگذارد.
آنچه مسلم است، حضور عامل طرفداران تحقیق موضوع که فراخوانی را به نشر سپرده اند، افشأ گری آن از جانب وزارت معارف، و نهاد امریکایی، وادار شدن محمد اشرف غنی برای اعلام کمسیون تحقیق، اعلام تحقیق از طرف  ادارۀ توسعه بین المللی امریکا؛  دوسیه یی را با نام "مکتب های خیالی" و اختلاس در وزات معارف روی میز خواهد نهاد. جای تردید نیست که سهمگیری طرفداران مبارزه با مفاسد،  دنبال نمودن موضوع از طرف  شخصیت های دارندۀ نظر، گامی در راستای فساد ستیزی تواند بود.
فراموش مان نباید شود که آگاهی نهادها ومؤسسات نظارت کنندۀ کمک ها از مفاسد، شکوه وشکایت آنها از فساد، ولی اغماض وچشم پوشی از دنبال کردن موضوع، خود نیز می تواند زمینۀ خوبی برای تحقیق مسأله باشد. پرسشی که دست می دهد این هم است که  نهادهای خارجی در ایجاد مکانیسم و شکل دهی فساد مالی تا چه میزانی سهیم بوده اند. مگر ایا همین عامل سبب نشده است که پس از طرح نمونه یی از فساد، به زودی روی آن خاک ریخته اند. در واقع گونه یی از بافت شبکه های مافیایی خارجی وداخلی حاصل شده که دست اندرکاران دست به دست هم داده، چپاول های ملیارد دالری را سامان داده اند. این تصور هم برای  کسی که دنبال تحقیق موضوع می رود، دسن می دهد که اختلافات داخلی شبکه های داخلی وجهانی، میان جناح ها گاهی منتج به بروز سر وصدا وگاهی به تبانی وسازش رسیده است. در هر حال، ابراز نظر تحکم آمیز تا آن هنگام که پای  تحقیق شفاف پیرامون مسأله در میان نیامده است، پیش داوری تواند بود. ولی اگر در پیوند با تحقیق نمونۀ وزارت معارف وموارد بقیه وزارت ها، نقش نهادهای خارجی در بازشناسی روند پول گیری وگونۀ مصارف درست توضیح نشود، نتایج تحقیق صرف از چند تن کارمند وزارت ها، ناقص خواهد بود.

--------------------------------------
یلدا صبور 

Bildergebnis für ‫یلدا صبور‬‎


نگـاهـت يـك كـتـاب نـاگـفـتـه هـا دارد
نگاهت جلوه گاه ي 
راز ...
نگاهت شهر پُر غوغا...
نگاهت يك كتاب ناگفته ها دارد
نگاهت از ديار عطش و التهاب
نگاهت از موج بي تابي ها
پيامبري داند
نگاهت با زبان آشناي سكوت 
نجوا مي كند در من :
ترا ويرانه تر از خويشتن خواهم
  
*
دکتور پرویز آرزو

یک غزل 
این قلب مثل سیبی، در انتظارِ تیر است
بانوی خواب هایم، امشب نشانه گیر است
یک لحظه صبر، بانو! گامی به راست... حالا
تیری که می پرانی بسیار دلپذیر است!
یک لحظه صبر، بانو! حالا کمی به چپ... بس!
پایین ببر کمان را... اینگونه بی نظیر است
یک لحظه صبر، بانو! تیرِ بدونِ لبخند؟!
شاید جنابِ بانو، از جانِ بنده تیر است؟
حکم خدا چنین بود در عزل و نصبِ آخر:
در کشور نگاهت، احساسِ من سفیر است
این قلب پاره پاره، چون اعتمادنامه
عالی جناب، تسلیم! از بندۀ حقیر است!
بانو، حلال باشد، خون شکارِ شاعر
وقتی غزال احساس در چنگِ ماده شیر است
یک چای سبز داغ و یک قندِ خنده ات را
حالا بیار، بانو! یک لحظه بعد دیر است
در انتظار من مرگ، در آستانه خندان
این شاعر هراتی از درد ناگزیر است
یک لحظه صبر، بانو! ... آماده ام! رها کن!
تیرِ کمان بانو، بسیار دلپذیر است...
پرویز آرزو/ 19.07.2015


پایانِ زمین...
چون سیب کِرم خورده، "زمین"، روزی
از شاخِ کهکشان به زمین افتد
از سیب چرخ خوردۀ سرگردان
کِرم است کَز یسار و یمین افتد
هم کرم های کوچک خشک اندام
هم آن جنابِ چاق ترین افتد
هم کرم های کوچۀ بی نانی
هم کِرمشاهِ کاخ نشین افتد
با کِرم های سرخ و سیاه آن روز
تاریخِ دردهای زمین افتد
یک عده با سلاح اتم، بخشی
با داغ جنگ ها به جبین، افتد
از "پنج عضو دائمِ" دنیاخوار
آن روز کرمِ بیشترین افتد
هم ممکن است بیشترین کرم از
اقلیم های شیخ نشین افتد
آنگه شهاب کوچکِ سرشوخی
بر روی کِرم های حزین افتد
آری زمین به علت بیماری
از بطن آسمان، چو جنین افتد
این سیب کرم خورده به خود لرزد
وقتی به فکر روزِ پسین افتد
ای کهکشان تو اسب فریبایی! 
آدم چو موریانه ز زین افتد
آبی تکان نمی خورد از آبی
بر پینکِ زمانه نه چین افتد...
پرویز آرزو/ 15.07.2015
--------------------------------
پرتو نادری 
جام شهادت نوشید!
جام شهادت نوشید!
جام شهادت نوشید!
ما می نوشیم و این جام هم چنان لبالب است
این جا سرزمین شگفتی است
که بحر را نه در کوزه؛ بل در جامی جا داده اند
دلتنگ شده ام
عمر خیام یادم می آید
و آن پرخاش بزرگ او
جامی است که عقل افرین می زندش
صد بوسه زمهر بر جبین می زندش 
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش
----------------------------------
معشوق رحیم            

عيد را، اگر عيدى است، كه گفته ميشود است، براى تمام آنهايى تبريك نميگويم كه؛
از شادى و لبخند ديگران نا راحت ميشوند.
از زندگى نفرت دارند و از مرگ استقبال ميكنند.
از هر آنچه سبب خوشنودى انسان ها ميشود نفرت دارند و تمام تلاش شان در گرفتن شادى و دادن غم به مردم است.
عيد را، اگر عيدى آمدنى است، كه گفته ميشود خواهد آمد، براى تمام آنهايى تبريك ميگويم كه؛
شادى خود را در شادى ديگران شادى ميكنند.
زندگى را قدر ميكنند و هيچ چيزى را با ارزش تر از زندگى انسان ها نميدانند.
از هر آنچه سبب نفرت ميشود پرهيز ميكنند و آرزو دارند هر روز روز عيد باشد و هيچ لحظه زندگى فارغ از خوشى نباشد.

........................................................................................................................................................
علی احمد زرگر پور 


افعال نامیمون
نه ( طاؤوسم ) به اوجِ خود نمایی
نه غرقِ حرص و آزهمچون ( کلاغم )
نه گرمِ لهو وبازی مثلِ ( کفتر)
نه همسانِ ( خروس ) ازمیل داغم
نه ترفند آورم مانند ( روباه )
نه پُراشک است چون ( تمسا ) ایاغم
نه چشمم پشتَ مالِ کس چو( کفتار )
نه دزدِ ساقِ سیبِ سرخِ باغم
به گوشِ تن ، زبانِ دل چنین گفت
زبندِ هرعلایق در فراغم
ازآن روزی حذردارم که گیرند
بسی افعالِ نا میمون سراغم
.....................................................................................................................................................
طنزهایی
             از
                احسان الله سلام. 

چند روز می گذرد که طیارۀ حامل مان به میدان هوایی جهانی کابل فرود آمده است.
«مقصد از آمدنم نزد شما دیداراست!»
به عبارت ملی تر این که، آمدن مان با مقرری های حکومتی رابطۀ دیالکتیکی ندارد.

*
در کشوری که خوشی به مثقال و غم به خروار ذخیره می شوند، ایام متبرک عید، فرصتی است برای همدلی ها و شادمانی ها. عید تان مبارک!
*
تی دوستان «دل بالا» می نویسند، عید سعید فطر بر همه مسلمانان جهان مبارک باشد، می ترسم که داعش و طالب (طاعش) در پاسخ بگویند:
ـ سلامت باشی برادر مسلمان، بر شما هم مبارک!
*

این غربیان هنوز نمی دانند! اگر نمی توانیم آب سنگین تولید کنیم، هم خواب سنگین داریم و هم ولسوالی سنگین!
کاش این گروه 5+1 می آمدند و با افغانستان هم بر سر توقف دروغ های غنی شده و غنی های دروغ شده، مذاکره می کردند!
*
می دانید در این دَور و زمانه، «دلاک» به کی می گویند؟
به کسی که سر«جنایت» را آن قدر صاف و پاک می تراشد، که فکر می کنی کلۀ«اشتباه» است!

   *

محمد حیدراختر 

 فرهنگیانی که قربانی استبداد شده اند


برهمگان معلوم است که در طول تاریخ و به خصوص  از سه دهه  به این سو  تعداد فراوانی از نخبه گان کشور، نویسنده گان ، شعرا ،  روزنامه نگاران ، هنرمندان ،  همکاران مطبوعاتی  متحمل زجر، شکنجه  ، آزار و اذیت قدرتمندان و  دولتمداران قرار گرفته یا این که  جان های شیرین شان را از دست داده ویاهم سال های سال عقب میله های زندان جوانی را به پیری رسانیدند.  اما از طرف دیگر متأسفانه  تاکنون کسی از ایشان  به درستی یادی نکرده، و اگریادی صورت گرفته، قناعت بخش  نیست .
من خواهان آن هستم  تا در وبسایت رنگین و سایت های دیگری که علاقمند موضوع باشند،  تا حد امکان نام ها و شرح حال هریکی از ژورنالیستان ، نویسنده گان ،  شعرا، هنرمندان  و همکاران مطبوعات را، که قربانی  استبداد رژیم های مستبد شده اند انتشار بدهم.
 همان قسمی که بزرگان ما گفته اند،  از یک دست صدا بر نمی خیزد . من به تنهایی خود نمی توانم از عهدۀ این کار دشوار برایم.  نا گزیر رو به سوی شما دوستان وهموطنان محترم  کرده، خواهان کمک و همکاری میشوم .
تعدادی از دوستان با تماس های تیلفونی ویا ایمیل ها،  اسمای بعضی از شخصیت ها را تذکر داده اند،بعضی اوقات  نام ها در لیستی که من تهیه کرده ام، قبلاً شامل بوده اند . اما در هر حال برای ترتیب نهایی کمک قابل احترام انجام میدهند.
برای آسانی کار، لازم می بینیم که نخست لستی را که تاکنون تهیه گردیده  به نشر برسانم، تا دوستان وهمکاران محترم، کسانی را که بعد تر برای ما معرفی می کنند، توجه نمایند که شامل این لست نباشد . از همکاری و همیاری همه دوستان قبلا اظهار سپاس وامتنان می نمایم . " حیدر اختر "

 در زمان سلطنت امیر شیرعلی خان:
 سید جمال الدین افغان که همه عقیده دارند، آدم با سویه و دارای قدرت رساندن ترقی خواهی ووحدت جویی بود، نظر به توطئۀ  درباریان از افغانستان خارج شد

در زمام داری امیرعبدالرحمن خان:

غلام محمد خان طرزی که شاعروآدم با فهم بود،مجبور به ترک خانه وکاشانه شد.

درعصر امیر حبیب الله خان:

 محمد سرور واصف و برادرش نویسنده وشاعربا تعدا دیگر درعصر امیر حبیب الله خان به شهادت رسیدند. برعلاوۀ این که تعدادی به شهادت رسیدند ، یک تعداد دیگر محبوس شدند. 
 ـ  میرسید قاسم خان « مشهور به میرصاحب »،  غلام محمد میمنه گی ، مولوی غلام محی الدین افغان ، شاعر پشتو سراج الاخبار ، محمد انوربسمل ،  ملا عبدالخالق ، عبدالرحمن لودین ، میرزا محمد حسن راقم اچکزایی  نویسنده ،درارگ محبوس شدند

در عصر امان الله خان:

زمانی که امان الله خان غازی پس ازین که شنید اختر جان قصد قتل شاه را دارد، تعدادی را به قتل رسانید و یک تعداد رامحبوس کرد. دربین محبوسین نزدیکان اختر جان هم بودند که از نقشۀ اخترجان هیچ اطلاع نداشتند. ازآن جمله می توان از ناظر محمد صفرخان و استاد محمد انوربسمل نام برد. 
 غلام محی الدین انیس، ناشر جریدۀ ملی وغیر دولتی انیس، دروقتی که شاه در اروپا مسافرت نموده بود، مدت کوتاهی حبس شد. مگربه وسیلۀ محمد ولی خان که کفیل شاه بود آزاد گردید. سرنوشت او را در وقت پادشاهی نادرشاه ملاحظه می نماییم .
ناگفته نماند که در همان وقت امان الله خان بود که شاخه های مطبوعات بیشترگردید. بطور مثال : علاوه بر اخبارنویس ها، نویسنده های زیادی به شعر وداستان،ترجمه، هنرتیاتر،رسامی ونقاشی،آواز خوانی که دارای سابقه بودند،درهمین عصرمشغول شدند.

 درعصر 9 ماهۀ حبیب الله کلکانی:

تعداد زیاد مطبوعاتی ها ی قبلی مجبور به خان نشستن شدند.ویا مجبور شدند که نویسندۀ دولتی باشند.  غلام محی الدین خان انیس چند وقت مجبورساخته شد که مدیرجریدۀ حبیب الاسلام شود. او از کابل گریخت وطرف نادرخان به جنوبی رفت. برهان الدین خان کشککی که نویسندۀ درباری امان الله خان بود، و همیشه وصف ومدح او را می کرد، مدیر جریدۀ حبیب السلام شد.
  مؤرخ کبیرفیض محمد کاتب،مجبور ساخته شد که به سوی مناطق هزاره نشین برود برای امیر حبیب الله کلکانی بیعت بگیرد. چون مردم هزاره از امان الله خان راضی وخوش بودند،بعیت نکردند.وقتی کاتب برگشت،  به اثر لت وکوب مریض شد وبعدترجان سپرد. افندی که درحین یکی از مسافرت های محمود طرزی همراه وی ازفرانسه به کابل آمده بود،و"به هزارهنرآراسته واستاد استادان بود، نیمه مخفی در سرایی محقر، دستکش وجوراب می بافت،"

 درعصرنادرخان وهاشم خان جلاد:

درپهلوی سایر پروبلم ها، بلا وجفای بزرگ نصیب مطبوعاتیان قبلی شد که نوکر وخدمتگار دولت نشدند. 
 عبدالرحمن لودین یکی ازمحررین سراج الاخبار و امان افغان که رئیس بلدیۀ کابل بود، درارگ به امر مستقیم نادرشاه تیرباران شد وبه شهادت رسید. و تعداد فراوانی از شاعران ونویسنده گان و گل های سرسبد فرهنگ افغانستان را راهی زندان کرد.
 عبدالهادی داوی ،  میرسید قاسم خان ، محمد انوربسمل  مدیر انجمن ادبی ، بابا عبدالعزیز قندهلاری ، محمد ابراهیم صفا شاعر، محمد اسمعیل سودا شاعر،  عبد الله خان افغان نویس  نویسنده ، حافظ محمد اکبر فارغ  نویسنده وشاعر ، محمد هاشم زمانی،محمداسلم بسملزاده عضو آژانس باختر،محمد اکبراخترمترجم ، میرغلام محمد غبار مدیرستاره افغان و عضو انجمن ادبی کابل، خالد صدیق ازخانواده چرخی  شاعر ونویسنده ،  سید حسن پاچا شاعر متخلص به شیون ، سعد الدین بها نویسنده ، سید غلام حیدر پاچا ، غلام احمد خان اعتمادی ، میریاربیگ خان دروازی ، فیض محمد ناصری نویسنده ، غلام محی الدین انیس  روزنامه نگار ، حیدر نیسان شاعر، خلیل الله خلیلی شاعر، محمد سرورجویا مدیراتفاق اسلام  هرات ، میرغلام حامد بهار نویسنده ومترجم ،  میر عبدالرشید بیغم مترجم ،محمد ابراهیم خلیل شاعر، خطاط ، صفرعلی امینی شاعر ونویسنده ، عبدالصبورغفوریشاعر، بشیرشور نویسنده ،شاعر،محمد اسلم چرخی  برادر جنرال شیرمحمد خان چرخی شاعر ، ملا عبدالخاق مشروطه خواه شاعر ، شیخ بهلول شاعر ، سید ظهورالدین خان شاعر معلم مکتب نجات  استاد محمد صابر هنرمند

 درزمان صدارت شاه محمود خان :

مردمان صاحب قلم وفکر ترقی خواهی ومشروطه طلبی  زندانی شدند.
 میرغلام محمد غبار، علی احمد نعیمی ،  برات علی تاج ؛  میر محمد صدیق فرهنگ، محمد نعیم شایان، علی محمد مدیرخروش محمد آصف آهنگ، داکترعبدالرحمن محمودی  صاحب امتیازومدیر ندای خلق ، انجنیرعطایی ، داکتر غلام فاروق اعتمادی،  عبدالحلیم عاطفی ، سید اسماعیل بلخی  سید علیم گوهری، مولوی  خال محمد خسته .

 در زمان  ریاست جمهوری سردار محمد داود:

تقریبا ًمانند دوران امیر حبیب الله کلکانی وسردار هاشم خان شد. مطبوعاتی های نویسنده مجبور شدند، دست ودهن خودرا ببندند.اما موسیقی وفلم تیاتر فعال بود.
 محمد هاشم میوند وال مدیر روزنامه  اتفاق اسلام  روزنامه انیس رییس مستقل مطبوعات ، وزیرمطبوعات  به شهادت رسیدو احمدظاهر هنرمند نامدار کشور مدتی را به زندان گذشتاند البته زندانی شدن احمد ظاهر جنبه سیاسی نداشت .

در دوره حکومت نوراحمد اعتمادی :

  به اثر مظاهرات دانشگاه کابل تعداد از دانش اموزان دانشکده های کابل  زندانی شدند  که ازجمله می توان از فرید شایان گوینده رادیو افغانستان ،  طاهر محسنی نویسنده ، و حبیب الله رفیع شاعر ونویسنده  نام برد .

 درزمان رژیم دست نشانده شوروی سابق یعنی پس از کودتای 7 ثور:

 نخستین قربانی در آغاز روز های کودتا   ورزیده ترین گوینده رادیو تلویزیون افغانستان مهدی ظفر به شهادت رسید وبه تعقیب وی  کشته شده گان دیگرعبارت اند :  علی حیدر لهیب ، شاعر ، نجیب الله رحیق نویسنده و اهل مطبوعات محمد یونس حیران  مدیرسابق روزنامه انیس ،  محمد ابراهیم عالمشاهی نویسنده، غلام شاه سرشارشمالی معاون روزنامه جمهوریت شاعر ونویسنده ، محمد شریف ایوبی مدیرجریده مساوات،غلام سخی انتظارژورنالیست ،( در قسمت خیرخانه توسط نیرو های روسی به شهادت رسید ) محمد شاه ارشاد مدیر تربیه افکار در مطبوعات ، محمد موسی شفیق داستان نویس گوینده عربی رادیو افغانستان ،  امان الله سیلاب صافی شاعر پشتو مدیر در رادیو افغانستان ،  سید حسن شاه  شاعر ونویسنده ، جان محمد فنا شاعر ، مولوی محمد نبی مفتون  شاعر ، سید نورالدین  شاعر ، عبدالروف ترکمنی  نویسنده ، ، انجنیر کریم  انجنیر ورکشاپ رادیوافغانستان ، سید امیر مودودی مدیرشعبه برق رادیورادیو افغانستان ، رشید جان تخاری آمر ورکشاپ تخنیکی رادیو تلویزیون ، نصرالله مشکوری  مدیر شعبه موسیقی تلویزیون، ؛ نعمت الله حباب عضو اداره سیاسی واجتماعی تلویزیون ، جان احمد کهیار معاون تخنیکی افغان فلم ،چمن علی  عضو مدیریت موسیقی رادیوافغانستان ،  علم نورستانی استاد دانشگده  ادبیات  دانشگاه کابل ،عبیدالله نورستانی عضو مدیریت  تخنیکی رادیو افغانستان ،  احمد ظاهر  هنرمند ،  فضل احمد نینواز هنرمند جلال الدین غازی یار ( برادر دوگانگی جواد غازی یار ) هنرمند ، استاد دری لوگری توسط راکت روسها در راه لوگر به شهادت رسید  شریف خیرخواه هنرپیشه سینما در حال شوتنگ فلم با هشت نفر هنر پیشه دیگردراثر اصابت راکت به شهادت رسیدند. عارف الدین هنر پیشه سینما  درسینمای پامیر به اثر اصابت راکت به شهادت رسید. غلام نبی کوهنورد عضوشاخه پرچم از آژانس باختر. خانم صایمه مقصودی  ممثله و گوینده زبان پشتو رادیو تلویزیون  رزمان رژیم دست نشاند ه توسط مجاهدین به قتل رسید. خان قره باغی و ماستر فضل غنی  بخت مینه درزمان رژیم دست نشانده توسط مجاهدین به قتل ر سیده اند ظریفه جان عضو مدیریت عمومی روزنه رادیو افغانستان دراثر راکت به شهادت رسیده است .

 محبوسین رژیم دست نشانده شوروی سابق :

 داکتر عبدالرحیم نوین  صاحب امتیاز جریده ترجمان ،  محمد نجیم آریا مدیر روزنامه انیس ، استاد لطیف ناظمی شاعر ونویسنده،استاد رهنورد زریاب، داستان نویس مشهور، استاد واصف باختر شاعر ونویسنده ، صباح الدین کشککی صاحب امتیاز روزنامه کاروان ،  عبدالحق واله مدیر مسول کاروان ، قدرت الله حداد مدیر اخبار افغان ملت ،  داکتر سید عبدالله کاظم استاد دانشگاه و نویسنده ، عبدالحکیم مژده  مدیر جریدۀ اتحاد ملی ، علی مدنی ،محمد ظریف لودین مدیر گوینده گان رادیو تلویزیون ، محمود فارنی نویسنده وشاعر، انجنیر کریم عطایی وزیر مخابرات، غلام محمد نیاز نطاق فرانسوی رادیوافغانستان ، الحاج محمد امین فروتن نویسنده وناشر نشریۀ خواهرشهید درکابل، محمد حسن ولسمل  مدیر مجاهد ولس ،  داکتر عبدالغفور روان فرهادی  نویسنده ، پرتو نادری شاعر نویسنده ،  فاروق فارانی شاعر ، غلام علی آیین  نویسنده ،  جنرال ذکریا ابوی نویسنده ،  داکتر عبدالقیوم کوچی  نویسنده ،  شکرالله کهگدای استاد دانشگاه کابل و ،  روز نامه نگار و ناشر وصاحب امتیازدوردوم ماهنامه کاروان  ، حبیب الرحمن هاله استاد دانشگاه کابل ، محمد یوسف میرنی همکاره اداره انکشاف پشتو ، احمدشاه پسر مولانا ارشاد عضو نشرات داخلی وزارت اطلاعات وفرهنگ ، عبدالرزاق ارسلایی  ژورنالیست  در رادیو افغانستان ،  محمد رفیع ژورنالیست  در رادیو افغانستان،  داکتراسد الله شعور ژورنالیست در رادیو افغانستان ، نثارعلی فریاد ژورنالیست  در رادیو تلویزیون ، عبدالمحمد غیاثی رئیس افغان فلم و مدیرعمومی پروگرامهای رادیوافغانستان ، محمد قسیم همکار تخنیکی رادیو تلویزیون ، سردار محمد طاهرمدیر آخذه رادیو افغانستان ، نورالدین بدر عضو مدیریت نشر رادیو افغانستان ،انیس آزاد شاعر ،  گل آقا بیرنگ شاعرو  سرمعلم دانشکده نادریه ، داکتر غلام مصطفی رسولی ریس افغان فلم و رییس تلویزیون ، ، رازق مامون نویسنده  ، انجنیر حبیب الر حمن تخنیک رادیو، فیض محمد عضو ثبت رادیوافغانستان ( در واقعه بم گزاری که در استدیوی 49 رادیوافغانستان ، گرچه بم گزارشخصی دیگری بود اما خاد فیض محمد را شکنجه وزندانی نمود.  ، انجنیر خالقداد کامران رییس تخنیکی رادیو تلویزیون ، خلیل غیاثی عضومدیریت موسیقی رادیو افغانستان .
دراثر مخاصمت های ذات البینی بین جناح های خلق و پرچم  تعداد فراوانی از طرفین ، شکنجه و محبوس شده اند . زمانی که خلقی ها می خواستند یکه تاز میدان شوند اکثرپرچمی ها را زندانی ساختند وزمانی که پرچمی ها  تحت سایۀ قشون سرخ  شوروی سابق  به قدرت رسیدند تعداد فراوانی از خلقی ها را در بند کشیدند

 گفته می شود که  سید بهاوالدین مجروح  مدیر خبر گزاری  افغان وناشر مجله  آن به زبان  انگلیسی و فرانسوی در پشاور،عزیرالرحمن الفت نویسنده ومولف ،  عبدالرحیم چنزایی مدیرجریده  فریاد ، توسط حزب اسلامی حکمتیار در پشاور ترور شده اند .

درزمان جنگ های داخلی وقدرت طلبی میان تنطیم های جهادی سابق :

 قهارعاصی  شاعر؛ سید کبیر استوار شاعر، فیض محمد و پسرش هنرمندان بدخشی ، بنیگیچه  هنرمند محلی ، زمان شوقی هنرمند محلی  ، آصف جبلسراجی هنرمند محلی ،  کبیر دلربانواز پسر استاد رحیم گل  توسط راکت باری تنطیم ها ، وسلیم سحاب آوازخوان رادیو تلویزیون .

درزمان رژیم فرهنگ ستیز طالبان:

  اجمل نقشبندی  توسط گروه طالبان گروگان گرفته شده و بعدأ سر بریدند بین 8 تا 10 اپریل 2007
 تعداد بیشتر دیگر نیز آزار و اذیت دیده اند که با تاسف نام های شان را در اختیار ندارم .

درزمان رژیم کرزی :

خانم ذکیه ذکی ژورنالیست ومدیر مسوول  رادیوی صلح جبل السراج ، شیما رضایی  گوینده تلویزیون طلوع  شکیبا  سانگه  آماج  از تلویزیون شمشاد ، سلطان محمد منادی زورنالیست  پرویز کامبخش ،

۲۰ سال گذشته ۳۹ خبرنگار، نویسنده و دست اندرکار رسانه های خبری جان خود را در افغانستان از دست داده اند که از آن جمله ۲۳ تن هدف قرار گرفته اند و به قتل رسیده اند و ۱۶ تن از آنان بر اثرانفجارو یا در جریان درگیری کشته شده اند.

۱۴ تن از این افراد از سوی مجرمان مسلح، چهارتن از آنان توسط طالبان، سه تن توسط وابستگان و یا اعضای خانواده شان، یک تن توسط سربازان امریکایی و یک تن توسط سربازان بریتانیایی به قتل رسیده است. میرویس جلیل نخستین خبرنگاری است که در سال ۱۳۷۳ پس از مصاحبه با گلبدین حکمتیاررهبرحزباسلامی درمسیرراه برگشت به محل سکونت اش به قتل رسید     
اولف استرامبرگ، ماریا گارسیا کتولی، جولیو فیونتز، عزیزالله حیدری، هری بورتون، کریستین استرو، کارن فیشر، شیما رضایی، شکیبا سانگه آماج، اجمل نقشبندی، رحمان قل، ذکیه ذکی، عبدالصمد روحانی، جاوید احمد، سلطان محمدمنادی، سید حامد نوری، امید خپلواک، سادم خان بهادورزوی، مزمل صادقی، محسن هاشمی و سوشمیتا بنرجی مشهور به سیده کماله افرادی هستند که در جریان 
۱۲ سال گذشته هدف قرار گرفته و به قتل رسیده اند.
افزون برآن، جان الله هاشم زاده و انور صالح دو خبرنگار آزاد افغان هستند که در قلمرو پاکستان از سوی افراد مسلح هدف قرار گرفتند و جان خود را از دست دادند
.
در اخیر از اتحادیه ژورنالیستان افغانستان که تحت ریاست مطبوعاتی سابقه دار جناب  عبدالحمید مبارزکارمی کندوهم از بنیاد ژورنالیستان آریانا در امریکا که تحت نظر داکتر شکر الله کهگدای  فعالیت دارد، وهم از تمامی نویسنده گان ،شعرا ، و اهل خبره وتمام رسانه های کتبی ، صوتی ، تصویری  والکترونی تقاضامی نمایم تا از روی لطف ومهربانی و دلسوزی به حال آن هایی که قربانی استبداد شده اند،ا مرا یاری رسانیده تا جایی که امکان داشته باشد شهرت مکمله ، یک قطعه عکس و نمونه کلام قربانیان را برای ما ارسال دارند. ازهمکاری های بی شایبه همه قبلاً  وقلباً اظهار سپاس وامتنان می نمایم. ومن الله توفیق .
                                                                       *



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen