Mittwoch, 16. März 2016

چند گپ دلم . . . سیده حسین



چند گپِ دلم در بارۀ کتاب « رنجهای مقدس»
به قلم: سیده حسین
هانوور- آلمان


 

یاد آوری:
کتاب « رنجهای مقدس» را خواندم و در لابلای آن معلوماتِ بیشتر و موثق تری پیرامونِ شکنجه ، زندان ، شکنجه گر و شکنجه دیده را یافتم. اینک احساسی را که پس از مطالعۀ این کتاب به من دست داده، روی کاغذ می آورم. نخستین احساسم را با این جملات ابراز می کنم: احترام به شما شخصیتِ عزیز و محترم نسیم « رهرو» و احترام و سپاس به همسرِ صبور و فداکارِ شما که رنج های فراوانی را متحمل شده است. روح مادرِ مرحوم تان شاد که صحنۀ رقت انگیزِ دستگیری شما را با چشمان خود دید و چه تلخ و مادرانه گریست .
الف: احساس
هر سطرِ « رنجهای مقدس»  شاملِ کشمکشِ درونی لحظه های خواندن و مشغولیتِ فکری بعد از آن  بود، که اثری عمیق در من بر جای گذاشت. به جرئت می توانم بنویسم  که با یک نوع دلهره به سوی بازکردن صفحۀ وقایع در زندان می رفتم. « رنجهای مقدس» دست مرا گرفت و به زندان برد تا با محیط آنجا آشنا بسازد. وقتی کتاب را می بستم ، ذهن و حواسم باز هم در فضا و هوای زندان و ماجرا های آنجا درگیر می ماند، درد و احساسِ عجیبی مرا در محاصره می گرفت، و نمی توانستم خودم را از آن حالت بیرون بکشم.
آنگاه که اوراقی از کارنامۀ سیاه وغیرانسانی شکنجه گران را می خواندم، بار بار به مستنطقین از تۀ دلم آرزوی ذلت و خواری کرده ام و برای شان عذاب وجدان خواسته ام. مگر وقتی خواندن کتاب به پایان رسید، فرهنگِ نویسندۀ کتاب و احساس او را درک کردم، این حالت تغییر کرد. اکنون باور دارم که تنها آرزوی ذلت وخواری برای شکنجه گران دردی را دوا نمی کند. در عوض ، می خواهم آنها وجدانی پیدا کنند که افکار و اعمال حزب شان را نکوهش کنند. شهامتِ این را پیدا کنند ، بگویند و بنویسند که ما کارهای بد وغیر انسانی انجام داده ایم.
حینِ خواندن « رنج های مقدس» این احساس را داشتم وهمین حالا هم دارم، که این نوع کتاب ها به قدرِ کافی، در اختیارِ هموطنان ما قرار داده نشده است و در داستانها، فلم ها و در سایر پدیده های هنری راه نیافته است. به نظر من، ادبیات داستانی افغانستان، رمان ها و داستان های سیاسی،  با سرنوشتِ زندان و زندانی سیاسی پیوند زیادی نداشته و جایگاه  مناسبی باز نکرده است. اگر یک دلیلش این باشد که حکومت های مستبد به نوع فجیعی با زندانی سیاسی برخورد کرده اند و از انتشارِ اسناد هراسان بودند، این را هم می گویم که نویسندگانِ ما هم از تهیۀ اسناد و انتشارِ رویداد ها غفلت کرده اند. اگر رویداد های زندان و سرگذشتِ زندانی در ادبیات ما جای باز میکرد، شاید تعداد مخالفین شکنجه و اعدام در وطن ما زیاد می بود. مگر حکومت ها با استفاده از آن مردم را ترسانیدند وحتا از انتشارِ وقایع که فجایع هم بود، جلوگیری کردند. فقط گوشۀ کاملاً محدود  (زبانی یا شفاهی) حالِ زندان دیده در دسترس مردم قرار گرفت ، آن هم به صورت خوبی تفسیر و توضیح نشد،  که حتی برای تنبیه دیگران و دوری از مبارزه و زندانی شدن نیز می توانست به کار برود.
وقتی کتاب « رنج های مقدس» را خواندم، کتاب « از خاطراتم» نوشتۀ محترم آقای خالد صدیق چرخی به یادم آمد. هر دو کتاب را مقایسه کردم ، زمانِ استبداد سلطنتی (معروف به هاشم خانی) تا وحشتِ "خاد" کارمل- نجیب الله و روسها را. متوجه شدم که هر کدام این دوره ها ، به شیوه های مختلف و با استفاد ه از وسایل آن وقت ، مخالفین را شکنجه و اعدام کرده اند.

ب: سندیت «رنج های مقدس»
نکتۀ مهم دیگری که در هر ورقِ کتاب « رنج های مقدس» توجهم را جلب کرد، مستند گفتن موضوعات است. نام اشخاصی که زندانی شده اند، همراه با معلومات بیشتر در مورد آنها. نویسنده شکنجه گران را با تکیه به حافظۀ خویش معرفی می نماید. در بارۀ اشخاص و افراد مظلومی که بر آنها ستم زندان میرود، طوری معلومات می دهد که قناعت خواننده حاصل می شود. به این ترتیب ، از این نقطۀ نظر هم کتاب « رنج های مقدس» در قطارِ کتاب های با ارزش ومستند قرار می گیرد.
کتاب «از خاطراتم» تألیف محترم خالد صدیق چرخی که از زمانِ هاشم خان و شاه محمود خان (صدراعظم های خانواده شاهی)، صحنه ها را از پیش چشم گذر می دهد، طوری مستند می باشد که خواننده را در همان موقعیت ها  میگذارد. کتاب محترم رهرو برای آشنایی با مظالم خادیست ها با آوردن نام شاهد ها و  نوشتن وقت و تاریخ رویداد های داخل زندان ، گپی برای قبول نکردن نمی گذارد.
ج : موضوع ترس
طفولیت خودم را به یاد می آورم که بعضی ها برای ترساندن جوانانِ دلیر خانوادۀ خود میگفتند:
دلت میخواهد که در زندان دهمزنگ از تو "کره ی "به دنیا بیاید. از آن زمان مفهوم کره برایم زشت و به یاد آورندۀ درد و آلام زندانی بود. از خود می پرسیدم که آنجا چگونه جایی خواهد بود. بعدها دانستم که حکومت های استبدادی در زندان ، انسان های آزاده ومخالفین خود را آزار میدادند و درعین حال از طریق تبلیغات مردم را می ترسانیدند تا مطیع و فرمانبردار باشند.
با تأسف باید گفت که موضوع زندان و زندانی سیاسی در ادبیات ما به شکل وسیع راه پیدا نکرده است. مردم ما از آن چه که در سلول های زندان صدارت و قفس های کلانِ محبس پلچرخی گذشته است ، بی اطلاع اند. کتاب های مهمی نیز در این راستا به چاپ نرسیده است.
بسا موضوعات به شکل مبهم ، دو پهلو و گنگ باقی مانده که به فکر من عامل ترس کار خود را کرده است.به باور من (ترس) عامل اساسی را به عهده دارد . بلی ترس : ترس در دلِ خانواده ها انداختن ، خوف از اعدام ، شکنجه ، ایجاد ترس تا خانواده ها مانع مبارزۀ عدالتخواهانۀ فرزندان خویش شوند.
همان ترس ( علاوه بر فضای ظالمانۀ زندان) سبب شد که بعضی ها بعد از رهایی از زندان خاموش ماندند. البته کسانی هم بودند که تمام مشکلاتِ زندان را قبول کردند ولی  تسلیم استبداد نشدند.  ننوشتن و بیرون ندادنِ خاطراتِ زندان، سبب می شود که یاد واره هایی از شکنجه و آزار ، به مرور ایام فراموش شوند و یا فقط به صورتِ رنگ پریده و مسخ شده باقی بمانند.
با خواندنِ کتاب « رنجهای مقدس» ، به وضاحت دیده می شود که نویسنده با ترس آفرینی و جبون شدن مبارزه کرده و فرهنگِ مقاومت در برابرِ استبداد و بی عدالتی را در اختیار نسل جوان کشور گذاشته است.
گرچه چند تنِ دیگر ازهموطنانِ درد دیده و زندان کشیده نیز کتاب هایی را خوشبختانه نشر کرده اند ولی کتاب « رنج های مقدس»، با انعکاسِ عالی ای که دارد ، یک تعداد عزیزان زندان دیده را که تا حال چیزی ننوشته اند، تکان خواهد داد که امید وارم لطف کنند و خاطرات شان را بنویسند.
سکوتِ زندانی به پروسۀ عدالتخواهی کمک  نمی کند. زجرهایی که زندانی در دورانِ حکومتِ دست نشاندۀ خلق و پرچم کشیده است، به هیچ دلیل نباید مسکوت بماند. خاموشی به هیچ وجه توجیه پذیر نیست ، زیرا سبب سازِ فراموشی و گریز از عدالت خواهد شد.
به یاد جمله ی از مامای عزیزم حاجی غلام عباس « نجید » افتادم : " کافیست که من در تاریکی شب با خواب و در روشنایی روز از بیداری با هراس ، مجادله کنم . به یادم نیاورید که چه شکنجه هایی برمن گذشت " . ظلم و بیدادگری آن دوران در حافظۀ مردم نفوذ نکرد .
هستند کسانی که ببرک و نجیب و حتا حفیظ الله امین را که افرادی بودند  غیر ملی ، وطنفروش و شکنجه گر، "ملی و وطن دوست" می نامند. یک دلیل آن این است که اسناد و مدارکِ لازم در پیوند با کارنامه های اینها به نشر نرسید. دلیل دیگرش وضعیت بدتری است که  بعد از سقوطِ  حاکمیت آنها بر مردم تحمیل شد. با دیدن صحنه های بد تر ، جنایتکاران خلقی - پرچمی به رقص و شادی پرداختند و لاطائلاتی برای "تبرئه" خود سرهم بندی کردند. مگر ده خرِ تان را بگیرید و یک گاو را پس بدهید، چه معنا دارد که مردم بر دیوار های کابل نوشتند؟
برای برادر گرامی ومحترم خویش نسیم رهرو صحتمندی میخواهم. امید وارم بقیه عمرش را با خوشی و سعادت درکنارِ خانواده اش بگذراند و دست از قلم دور ندارد. من به حیث یک زنِ دوستدارِ انسانیت و مخالفِ ظلم و ستم ، از هموطنانم خواهش میکنم که این کتاب را بخوانند و به دوستتان خود توصیه کنند تا آنها نیز بخوانند. زیرا ، این کتاب اعمال و رفتارِ غیر انسانی عده ای را نشان می دهد که درمقابل هزاران انسان های آزادی خواه و وطندوست انجام داده اند. کسانی که طرفدار زندگی آزاد ، مستقل و شرافتمندانه برای مردم خود بودند.  تنها "گناه" شان آن بود که با حکومت دست نشانده سرِ آشتی در پیش نگرفتند.


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen