یلدا صبور
قــطــار
مرا به هرچه يقين است
و اعتبار قسم
به لحظه، لحظه ی يك عمر انتظار قسم
به لحظه، لحظه ی يك عمر انتظار قسم
مرا به ساده گي كودكِ
درونِ خودم
مرا به داغِ كه مانده ست يادگار قسم
مرا به داغِ كه مانده ست يادگار قسم
مرا به شوخی لبها كه شعر غصه سرود
مرا به ناله ي چشمان اشكبار قسم
مرا به ناله ي چشمان اشكبار قسم
مرابه حاجتی كه، دستِ من، نه دستِ تو بود
مرا به شوكتِ پاينده ی، انكار قسم
مرا به شوكتِ پاينده ی، انكار قسم
مرا به اشك ندامت ... مرا به حد نياز
مرا به هر چه به هم ريخت روزگار قسم
مرا به هر چه به هم ريخت روزگار قسم
به فصل مهر كه ديگر از اين كرانه گذشت
مرا به غنچه ي نشكفته در بهار قسم
به راه ي رفته ی ديرينه بر نمي گردم
مرا به هر چه يقين است و اعتبار قسم
مرا به هر چه يقين است و اعتبار قسم
***
گمان نبود ترا دير مي شود آخر ؟
مرا به مردی كه مانده ست از قطار قسم
گمان نبود ترا دير مي شود آخر ؟
مرا به مردی كه مانده ست از قطار قسم
يلدا صبور
20.11.2016
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen