Sonntag, 16. September 2012

زندان دهمزنگ. تعداد زندانیان. زولانه




     نصیرمهرین 

                           


زندان دهمزنگ
3
(متن فشرده)

1- تعداد زندانیان
2- زولانه
         




1-   تعداد زندانیان 

 شایسته است دریابیم که تعداد زندانیان ِزندانها واز جمله از زندان عمومی یا دهمزنگ کابل، درطی هرسال وحتا هرماه چند نفربود. زیرا تعداد زندانیان ازیک سال تا سال دیگرو درمدت ماه ها متفاوت بوده است.
  تعداد دقیق زندانیان آنوقت را تا اکنون درروی نشریات حکومتی وغیر حکومتی  ندیده ایم. از روی پاره یی گزارشها و خاطره نگاری های دردست داشته است که با تعدادی از آنها آشنا میشویم .
از آن منابع استنباط میشود که رقم مرگ ومیر درزندان کم نبود. به گواهی اسناد، تعدادی به امراض مختلف مصاب میشدند و میمیردند. زیرا بی غذایی ،غذای غیرصحی، هواوفضای ناسالم؛ و درمجموع فشارهای طاقت سوزدرزندان دهمزنگ زمینه سازمرگ زودرس بود.

 طرف دیگررا نیزمیدانیم که توقیف مردم وبردن آنها به بهانه های گوناگون به زندان ادامه داشت. چه بسا که با وجود افزودن به تعمیرهای زندان یا ایجاد تعمیرهای جدید، به دلیل افزایش زندانیان، تعدادی را به زودی به قتل میرسانیدند.

اما منبع موثقی که از تعداد زندانیان دهمزنگ درسال1318 ویا در روزها وهفته هایی از آن سال ، خبر میدهد ، حاکیست که تعداد زندانیان4250 نفربود. (‌1)
برجای ماندن این رقم چنین روایت شده است:

عصرهرروز ده باشی عمومی به اتفاق دونفرسپاهی، محبوسین را به داخل اطاق های شان سرشماری میکرد. هنگام سرشماری هیچکس ازاطاق خارج شده نمی توانست و در آخر اگر حساب سرمیخورد، وتعداد زندانیان پوره می بود؛ یک نفر از اشخاص مؤظف سرشماری به آواز بلند توسط بلند گو خیریت را اعلام می کرد. در آن قت تعداد محبوسین در این زندان4250 نفر میرسید. که به این ترتیب جهر زده میشد: چار هزار و دوصد پنجاه نفر، خیرخیریت است. اما اگردرحساب اشتباه می شد دوباره حساب شروع وبعضی اوقات این عمل سه چهارمرتبه تکرارمیگردید تا این که حساب برابر میامد. بعد ازآن زندانیان می توانستند از اطاقهای شان به کریدور زندان به درآمده از مستراح زندان که نوبت می گرفتند، استفاده کنند.

نیاز به تکمیل منابع موجود

شادروان غبارنام های تعدادی اززندانیان را که دراختیار داشت، درجلد دوم افغنستان درمسیر نوشت.شادروان صدیق فرهنگ نیز نامهای تعدادی را آورد که در برخی  درفهرست غباردیده میشوند. نام یک عده را در کتاب سرنشینان کشستی مرگ اثرشادروان عبدالصبورغفوری مینگریم. شادروان سید مسعودپوهنیاردرکتاب ظهور مشروطیت وقربانیان استبداد درافغانستان، با دادن شرح بیشتر زندگی ومعرفی یک تعداد کمک رسانید.شادروان محمد هاشم زمانی در ورای خاطرات خویش نام ها و گزارش هایی را آورد، که منظورترتیب نام ها وتعداد را سهلتر میکند.جناب آصف آهنگ ،هنگامی که نام های زندانیانی را برمیشمرد که به اتهام کذایی کودتای نام نهاد ملک خان زندانی شدند، از زندانیان پیشین نیز نام برده است. وی همچنان به معرفی بیشتر اشخاصی پرداخته که شادروان سید اسماعیل بلخی از آنها در شعر" شب دیجور" نام برده است.

 اینک درکتاب دوجلدی " برگی چند از نهفته های تاریخ افغانستان" تألیف جناب خالدصدیق چرخی نقشی رامینگریم که درراستای تحقق تعیین تعداد زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی،هویت وسرنوشت آنها برحق گام ادامه دهنده است.
 گمانی نیست که در بسا ازبقیه آثارمعطوف به مظالم دورۀ حکومت سردارهاشم خان وحکومت های بعدی نیزجسته وگریخته با چنین موضوعی مواجه میشویم.همچنان دسترسی به اطلاعات بازمانده از مامورین وکارمندان حکومتی که روی انتشار ندیده اند،سهم مهمی در تهیه فهرست نام ها، وتعداد زندانیان تواند بود.
نگارنده نامها وتعداد زندانیان را که از آثار بالا بهره گرفته ام، در فرصت دیگری به نشر میرسانم.

سزاوار یادآوری است، که انگیزۀ دریافت چنین نیازی را بیش ازهمه نیازبه تدوین تاریخ واقعی وجامع چند دهۀ پسین وضرورت عبرت گیری از آن مطالبه مینماید.

 نتایج تأمل پیرامون سیاست زندان سازی، زندان افگنی، اعدام های سیاسی،هویت سرکوب شده گان وتعداد آنها از یکسو و امتیازات، خودسری های حکومتگران وفرازآوری قشری که به وسیلۀ آنها ماشین سرکوب وخدمت به حکومت درگردش بود، حکایت دارند که برخی ازاسباب وعوامل مهم  پس مانی کشور خویش را درآن میابیم . زیرا تا جایی که از نام زندانیان سیاسی  و هویت آنها برمیاید، آنها در فضای آزاد سهم بسیار ارزنده یی در شئون مختلف کشور میتوانستند ایفا نمایند.

                                کـتلـۀ بـی دانشی بـر کـرسی قـدرت بـودنـد
                 پای اهل فضل، در زنجیر و در زولانه بود

این موضوع را درنماد زولانه به وضاحت  می بینیم، که چگونه اندیشمند وچیز فهم ودارندۀ استعداد مشارکت دررشد کشور درشکنجه های شباروزی زولانه وزندان میماندند؛ اما دست وپای آزار واذیت ، چور وچپاول وبی توجهی به حقوق بشری و دریک جمله فراهم آوری کابوس پس مانی در گسترۀ وسیعی آزادی داشت.



   2- زولانه درزندان دهمزنگ

 گردآوری ازچند اثر

زولانه که درپیشینه ها به گونۀ زاولانه و زورانه نیزاستعمال شده است، وبه قول لغتنامۀ دهخدا: " آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند وبر پای ستوران نیزکنند." درتمام زندان های افغانستان رواج داشت. استفاده ازآن علیه زندانی به ویژه هنگام صدارت سردارمحمد هاشم خان یاحکومتی که بیشترطی این برگها طرف نظرما است،معمول بود.

درست است که تاهنوز زندانیان جنایی را درهمه جا با وسایل جدی تر زیرمراقبت میگیرند. وبرای آنکه دست به فرارنیازند،در دستها وپاهایشان الچک و زولانه می بندند. دست بند هنوزهم حتا در کشورهای دارندۀ امکانات پیشرفتۀ مراقبت ونظارت موجود است. یکی از علل آن این است که زندانی درخارج از سلول، با دست های آزاد مرتکب حمله یی نشود.اما تعمیرها دروازه های الکترونیکی ووسایل مانع شوندۀ فرار ؛ استفاده اززولانه ها را بی نیاز مینماید. عمل مغایربا چنین امکانات در گوانتانامو است، که موجی از اعتراضات را برانگیخته است. زیرا با توجه به میزان آن همه امکانات، بازهم در پا هایی زندانیان سیاسی زولانه نهاده اند.

درافغانستان که در همه زندانها از زولانه استفاده میشد، زمان صدارت هاشم خان،بخش قابل ملاحظۀ زندانیان سیاسی وجنایی را  به اصطلاح زولانه میکردند. در حالی که اکثریت زندانیان سیاسی  دست به اقدامی علیه حکومت نیازیده بودند و درواقع گنه کار نبودند. اما انسان های بودند که حکومت از آنها میهراسید ویا تسلیم خودکامگی نشده بودند.زندانیان سیاسی که مدتی را درکوته قفلی زندان به سرمیبردند معلوم بود که هیچ راهی برای گریزنداشتند. نمونه هایی هم از فرار زندانی سیاسی در دست نبود که بقیه زندانیان را درزولانه ببندند.پس حکومت دارندۀ خشم ونفرت و فرهنگ آزار رسانی وبی حرمتی به انسانها بود. وبا چنان ماهیتی به زندان وزولانه وزنجیر توسل می جست.

درسالهایی که از زندانیان دهمزنگ صحبت داریم،بقیه زندانها نیز دارندۀ وضعیت مشابه اند. اما از آنجایی که  زندان عمومی بود، مثالهای خوبش را بیبشترازآنجا آورده ایم .

منابع طرف استفادۀ ما همه حاکی از آن اند که درزندان دهمزنگ به پایهای زندانیان  زولانه می بستند. حتا " در روزهای جشن وعیدها هرمحبوسی که دراثرمریضی زیاد وتصدیق داکترشفاخانه به صورت مؤقت برای یکی دوهفته از داشتن زولانه معاف می بود، در شب عید و جشن استقلال بدون اینکه تکلیف او درنظر گرفته شود دوباره زولانه میگردید " عامل آن تصمیم سختگیرانۀ جفاآمیز تروبیرحمانه تراین بوده است که حکومت به نیروهای امنیتی بیشتر در مراسم آن روزها ضرورت داشت. بنابرآن از محافظین زندان نیز کمک خواسته میشد  اما به منظور داشتن اطمینان که مبادا زندانیان دست به شورش بزنند ویا فرارکنند، مریضان در بستر افتاده را نیر دوباره زولانه میکردند.

افزون برآن برگردن و دستها وبدن تعدادی از زندانیان زنجیرها،گردنبند وقفلی بزرگ می بستند که " غل وزنجیر" (2) یاد میشد.   آزار دهنده تر اینکه، چند تن را دریک زنجیر می بستند.
برای نگاه کردن به یکی از نمونه های در زنجیر بستن پیشین،  که سالیان بعدتر نیزمروج بود، آخرین تصویرعبدالخالق وچند تن دیگر، نمودار آن نوع زنجیربندی  است.

                           


محتمل است که برای خواننده پرسشی مطرح شود، که وقتی برای هریک ازآنان انجام نیازفردی مثلا ًرفتن به تشناب مطرح میشد، دیگران چه میکردند. به منظور دریافت دشواری آنها از نبشته یی کمک میگیریم که موضوع را یک تن از زندانیان به نام عظیم جان شرح داده است. جوانب تبسم آمیز وخنده آور درآن کم نیست. اما درهرحال در پشت آن درد آمیزیو تلخی های بستن چند تن در یک زنجیر را میتوان شناخت.
عظیم جان قصه یی دارد از جعفر جان.
جعفرجان که از چهره های سرشناس شوخ طبع کابل، در زندان قلعۀ ارگ زندانی بود، برای یک تن ازمامورین پول طلب زندان، راه گرفتن پول از زندانیان را نشان میدهد. واین رهنمایی در وقتی است که چهارنفر از مردم سحاک که در یک زنجیر بودند،برای مامور پول نمی دادند.

یکی از روزها،جعفر جان به مامورگفت که اگر می خواهی از این چهار نفرپول بگیری مرا در زنجیر شان علاوه بساز تا آنها را مجبور بسازم که به شما پول بدهند.
مامور پیشنهاد او را پذیرفت وباقهر تصنعی جعفرجان راچند قمچین زد و سرانجام او را در زنجیر چهار نفرسحاکی بسته کرد. جعفر جان در روز اول بسیار گریۀ ساختگی نمود. نزد آن چهار نفرعذر کرد که من به مرض سوزاک گرفتارم وهرساعت به مکان میروم، اسباب زحمت شما می شوم. دیگر اینکه در خواب راه میروم. شمارا بی خواب خواهم ساخت.
بیچاره سحاکی ها که از شوخی جعفرجان خبر نداشتنند؛ گفتند خیر است ما تحمل می کنیم تا خدا مهربانی کند وشما از زنجیر ما خلاص شوید.
جعفر جان به فعالیت خود شروع کرد وبرای "جواب چای" روان شد.جعفر خان پیش وچهار نفر سحاکی در دنبال  او مکان (تشناب )رفتند. جعفرجان داخل مکان رفت وچهارنفررفیق زنجیر دار او بیرون منتظر نشستند. جعفرجان از ساعت دونیم تا سه ونیم در مکان نشست. سحاکیها هرقدر عذرکردند وگفتند که که نماز ما قضا میشود،زود خلاص شو! جعفرجان گفت: برادرها چاره ندارم سوزاکم سوزاک! خدا شما چهارنفر را هم سوزاک بسازد، تا از دل من  بیایید. بیچاره ها مجبور بودند نماز خود درا قضایی ادا کنند.

در یکی از شب ها وقتی که همه برای وضو کردن برخاسته بودند ،تا به مکان بروند، جعفر جان گفته بود من نمیروم. رفته نمیتوانم. کمرم درد میکند. وای کمرم، وای کمرم، بنای نالش را گذاشته بود. رفیقان هم زنجیر او که سخت به تکلیف واز فشارقضای حاجت به تنگ شده بودند، جعفرجان را در پشت یکی بار کرده مکان رفتند. . . جعفر جان چند دقیقه صبرکرد تا آنها خوب مصروف قضای حاجت شدند. یکمراتبه در دهلیز چیغ بر آورد که وای دلم، وای دلم ! وبنای  دویدن را گذاشت.چهار نفرسحاکی که زنجیر هایشان در زنجیر جعفر جان وصل بود ناچارازمکان  سراسیمه برآمدند. کالایشان تماماً بی نماز شد ...
بیچاره سحاکی ها که " نیم کله " از قضای حاجت فارغ شده بودند،آفتابۀ آب را خواسته در شستن خود شروع کردند. بعد جعفر جان را در پشت گرفته در اطاق بردند.

(باردیگر) نیمه شب یک قیل وقال دراطاق سحاکیها برپا دشد.محبوسین همه از خواب برخاستند.به اطاق سحاکیها رفتیم که  جعفرجان را " سایه " گرفته بود! زنجیر در گردن وزولانه در پای ونوک زنجیر او در زنجیر طویل سحاکیها وصل ونعره می کشید. خیز میزد وخنده های وحشیانه  مینمود. هرمرتبه که زنجیر را کش میکرد ، چهارنفر رفیق هم زنجیر او کش میشدند، صدای غریدۀ او با آواز زولانه ها وزنجیر محشری بر پا کرده بود. . .

فردای همان شب ،بیچاره سحاکیها هر نفر سه صد افغانی که جمله یکهزار و دوصد افغانی شود، به مامور توقیف دادند و زنجیر خودها را اززنجیر جعفرجان جدا کردند. مامورتوقیف زنجیرجعفرجان را کشیده واز او تشکر کرد.
 این مامور ظالم به این ترتیب ظالمانه اخد رشوه میکرد. . . (3)
 باری بیندیشیم که آن چهار نفر بدون جعفرجان هم چه حالی داشتند.

درغل وزنجیر بستن زندانیان، از پیشینه ها مروج بوده است. این نمونه را بخوانیم :

" عبدالرحمن لودین برامیر( امیر حبیب الله خان )به ضرب گلولۀ تقنگچه حمله کرد که به آماج ننشست وخود لودین شدیداً درارگ درغل وزنجیر کشیده شد. فردای آن پریشان را هم با او به زندان انداختند، که این دورۀ حبس بسیارپرآزار را مدت هفت ماه درغل وزدنجیر گذرانید ویکی از یاران محبوس او میر یاربیگ خان بدخشی در آنجا سرود:
     بندیی را بس بود زولانه یی                  این همه زنجیر در زنجیر چیست ؟
پریشان (بعدها داوی) میگفت که یکی از یاران بیرون محبس چنین  نوشته است :
  به شب نشینی زندانیان برم حسرت !    که نقل مجلس شان دانه های زنجیر است ."(4)

برای دنبال نمودن موضوع زولانه در زندان دهمزنگ، جریان ورود دوتن نوجوان تازه به زندان دهمزنگ را که در صفحات پیشتر دیدیم،دنبال می نماییم .آنها پس ار داخل شدن به زندان دهمزنگ یک هفته درپای خویش زولانه نداشتند.

بنابرآن ، ده باشی شیرعلی گفته بود که: شما مقررات محبس را می فهمید که زولانه داشتن محبوسین امرحتمی است. من یک هفته به مسؤولیت خود مراعات نموده ام. ولی بیشتراز این نمیتوانم.زیرا اگر این خبر به گوش مدیرمحبس برسد،مرا مورد قهروغضب خود قرار داده وجزای سنگینی میدهد. جزای سنگین عبارت بوداز زدن صد الی پنجصد قمچین. . .

در زندان دهمزنگ خود اشخاص مؤظف برای زولانه کردن نیز زندانی بودند. ده باشی دوتن تازه وارد را نزد زولانه بند می برد.شاید نام اتاق کارآنها " اتاق زولانه" بوده است.اما تاحال به نامی در منابع دیده شده بر نخوردیم. پس از اینکه زولانه بند که در چندین منبع آهنگر یاد شده اند،یک جوره زولانه را درپا های نوجوانان انداخته ،آنها هنگام برگشت به سوی اتاق با مشکل راه رفتن روبرو شده اند. زیرا هنوزطرزراه رفتن با زولانه رافرانگرفته بودند. درنتیجه،پای های آنها خون آلود شده بود.ولی  پس ازچندی راه رفتن با زولانه را آن فرا گرفته بودند!(5)

زولانه های زندانیان یک پایه ( یک پای در زولانه ) و دو پایه ( هر دوپای در زولانه )  بوده اند. در زندان ارگ برخی از زندانیان یک پایه زولانه بودند. ولی همین که به زندان دهمزنگ انتقال میافتند برایشان ابلاغ میشد که زولانۀ اینجا دوپایه است. پس از بزرگ شدن تعمیر  وافزایش اطاق های زندان دهمزنگ، زندانیان بیشتری به دهمزنگ انتقال داده شده اند.

هنگام انتقال جناب خالد صیق وبرادرش به زندان دهمزنگ دیدیم که برای نخستین بار زولانه درپای ایشان بستند. اما در همان سال1318 خورشیدی از زبان کسانی که از زندان ارگ به دهمزنگ انتقال یافتند، میخوانیم که:

 " جوان قد بلند سرخه که لباس عسکری بسیارمنظم وموزه های براق پوشیده بود،با چند نفر از صاحب منصبان ازعمارت دوطبقه یی که مدیریت محبس بود،پایین شد و درمقابل صف زندانیان ایستاد. این شخص شباهت زیاد به منصبداران  "اس.اس" (SS)آلمان داشت که تصاویر آنها را در مجلات و روزنامه ها مشتاهده کرده بودیم . بلا معطل اظهار داشت که . . . در اینجا زولانه طورعموم دوپایه میباشد. من به مامور هدایت دداده ام که اشخاص بی زولانۀ شما را زولانه کنند .اگر یک پایه زولانه باشند، دوپایه شوند. . .  مدیر زندان بعد از بیانیه به اطاق خود رفت وچند نفر از بیچاره ها که به هزار واسطه ووسیله وتصدیق داکتر، زولانه هایشان در زندان ارگ کشیده شده بود، دوباره زولانه شدند. مثل لالا محمد ایوب خان وماما محمد انورخان ومحمد عثمان خان و چند نفر دیگر .(6)  
              
        ادامه دارد
 رویکردها وتوضیحات

‌۱-    خالد صدیق چرخی . کتاب ازخاطراتم. ص88. چاپ اول. چاپخانۀ مرتضوی. کلن / جرمنی 2007
۲-    غل وزنجیر: «غُل و زنجیر» به معنای « تله و زنجیر » می باشد ( لغتنامۀ دهخدا)
۳-    عبدالصبور غفوری . سرنشینان کشستی مرگ با زندانیان قلعۀ ارگ .صص56-58۸ شرح خاطرات از سال1310 تا چند سال بعد. انتشارات آرش. پشاور. پاکستان. ‌1318
۴-    عبدالحی حبیبی. جنبش مشروطیت درافغانستان. ص120 . چاپ دوم کابل.1363 . مطبعۀ دولتی
۵-    خالد صدیق. اثر یادشده.  ص83
۶-    ص333-334 سرنشینان کشتی مرگ.

  

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen