Mittwoch, 7. November 2012

تنها گروه حقانی تروریست نیست



ظاهر دیوانچگی


آرمان ما خیلی فراتر از یک رویاست

                                             جهانی دیگر! راهی جز این نداریم

                                                      

 ما از هیچ چیز نمی گذریم 


چندین ماه است، که فضای  خانه ها، کافه ها و چای خانه ها، نشست ها و تظاهرات خیابانی، محافل خوشی و یا مقاومت سندیکا ها و جوانان از آهنگ معروف و پر سر و صدا ی فرانسوی  ( ما از هیچ چیزی نمیگذریم) لبریز شده است.
این اهنگ که شور و هیجان قابل ملاحظه یی را در میان انبوهی از مردم ایجاد کرده است، توسط جوانی به نام Kaddour Haddadi از گروه هنری(HK & Les Saltimbanks) اجرا شده است.
این جوان که HK  تخلص می کند، فرزند یک مهاجر الجزائریست که خودش را شهروند جهان می نامد. گروه اش آرزو دارد که طغیان ، خواب و شور شان فرا تر از مرز ها پرواز کند و به دیگران نیز سرایت کند.

 این آهنگ که به یک پدیده اجتماعی و نماد مقاومت مبدل شده است، آمیخته ی از میلودی های بلوز، ریگی با ریتم های از موسیقی خاور میانه می باشد. این موسیقی که در اعماق جان انسان های شیفته آزادی تاثیر بسزای دارد، با آلات موسیقی گیتار های برقی و معمولی، عود و آکاردیون و... نواخته شده است.
این آهنگ جدا از جنبه ی مقاومت و مبارزه جویانه اش نوای از هجرت و اندوه دارد، که با طرزی شاد و دلاورانه اجرا شده است. جوانان فرانسوی از هر تمایل سیاسی ، فلسفی عاشقانه ازین اهنگ استقبال کرده اند و این آهنگ سرود انتخابی همگان شده است. متن این اهنگ نا عدالتی های اجتماعی، لجام کسیختگی سرمایه داری لیبرال، پوسیده گی جامعه ی مصرفی، فساد و تزویر حاکمیت را آواز می کند. بدین سان این آهنگ شعار اعتراضات مردمان عاصی اروپا  و بویژه جنبش برآشفتگان شده است.

 شنیدن این آهنگ سرود "جان لنون " تصور کن را که به نحوی تبدیل به نماد صلح شده است، به یاد می آورد. آین اهنگ همان شوری دارد، که برخی از اهنگ های احمد ظاهر دارند. شوری که در آن شعور موج می زند و جهانی دیگر در الترناتیف با جهان سوداگران اسلحه و مرگ قرار دارد.
در شهر و ده فرانسه، گذر از هر ره، این آهنگ را خواهی شنفت واین از جمله آهنگ هایست که درین سالیان اخیر دل نشین زن و مرد فرانسه شده است.

این آهنگ را آزادیخواهان ایرانی به فارسی برگردانیده اند و برگرادان آن درین صفحه خواه نا خواه از ترجمه ی این دوستان الهام گرفته است. تغیراتی که درین متن به نظر می خورند، فقط تفاوت های لهجه یی را نمایان میکنند.

برای شنیدن آهنگ،  روی این پیوند کلیک کنید:





                                                 ما ار هیچ جیز نمی گذریم 

از اعماق محله ی فرو دست من
تا روستای دور افتاده ی تو
همه جا یک واقعیت
همه جا خروش طغیان
دنیا هیچ جایی برای ما نداشت
بدرد هیچ کاری نمی خوریم
داخل قصر بدنیا نیامدیم
از کارت بانکی پدر نمی خوریم
بی خانمان؛ بیکار کارگر
دهقان، مهاجر بی کارت هویت
خواستند از هم جدا مان کنند
و باید گفت که به مُراد خود رسیدند
تا وقتی هر کدام از ما سنگ خود را به سینه زد
سیستم شان رونق داشت
اما بالاخره یک روز باید بیدار می شدیم
و بالا دستی ها را پایین می کشیدیم
ما از هیچ چیزی نمیگزریم

***    ***    ***
برای ما از برابری گفتند
و ما مثل احمقها باورشان کردیم
از کلمه " دموکراسی" مرا خنده می گیرد
اگر دموکراسی در کار بود بلاخره ما هم خبردار میشدیم
در برابر قانون بازار
کاغذ رای ما چه ارزشی دارد
مسخره ست هموطنای عزیزم
اما درست، سر ما کلاه رفتند
در برابر فروش طیاره ی ایرباس
حقوق بشر چند منه ( چند سیره) ؟
در نهایت فقط قاعده یی کلی وجود دارد
خود فروشی بیشتر برای فروش بیشتر
جمهوری روسپی شده
در پیاده روی ها دیکتاتورا
دیگر گپ های مقبول شان خریدار ندارد
حاکمان ما دورغگو هستند
ما از هیچ چیزی نمیگزریم

***   ***    ***
حرف زدن از صلح و برابری
خیلی پوچ و ابلهانه ست
وقتی بی خانمان ها روی سنگ فرش جاده جان میدهند
وقتی مهاجران غیرقانونی را بیرون میکنند
وقتی یک تکه نان برای پرولتاریا پرتاب می کنند
فقط برای آرام کردن آن هاست
تا مبادا یخن کارفرمای میلیونر را بگیرند
آخر ارزش آنها برای جامعه ما بیشتر از این گپ هاست!
از ثروتمندان  و قدرتمندان
یک طور عجیبی محافظت میشود
بدون تردید آنها
حتی می توانند با رئیس جمهور دوست باشند
رفقای عزیز" رای دهندگان" عزیر
شهروندان عزیز مصرف کننده
زنگ بیداری بصدا درآمده
وقتش رسیده که ماشین ها رو به صفر برگردانیم
تا مبارزه هست امید هست
زندگی هست، مبارزه هست
تا مبارزه می کنیم یعنی سر پای ایستاده ایم
تا سر پا ایستاده ایم ، از هیچ چیزی نمیگزریم

میل شدید پیروزی در رگ های ما جاریست
اکنون میدانی چرا مبارزه می کنیم

آرمان ما خیلی فراتر از یک رویاست
جهانی دیگر! راهی جز این نداریم

                             ما از هیچ چیزی نمیگذریم.


...............................................................................................


              هشت تن از جنایتکاران اعدام شدند



         هزاران جانی خونخوار درآزادی به سر می برند
                                 
                 
               وهیچ نیرویی ازآنان بازخواست نمی کند.

                            
رییس جمهور به تازگی حکم اعدام 16 نفر را توشیح کرده و حکم اعدام هشت تن از آنان به اجرا درآمد.
قرار است بزودی حکم اعدام هشت تن دیگر نیز صادر می شود و دوسیه هایی که حکم اعدام برای 250 تن دیگر نیز صادر شده است نیز بزودی به رییس جمهور افغانستان برای توشیح سپرده خواهد شد.
وحید الله ولد عبداللطیف از ولایت لوگر ، یک مادر و دو کودک اش را به قتل رسانده است.
این جنایت کار که داماد خانم مقتوله می باشد به دلایل اینکه اشخاص نامحرم را به خانه موصوف می آورده است، خانم مذکو را همراه با پسر یک و نیم ساله و دختر شش ماهه اش توسط ریسمان خفک نموده بعد از جان سپردن، آنها را در یک چاه انداخته است.
به فیصله قضا این فرد مرتکب جرم قتل عمد شده است و محاکم سه گانه حکم اعدام این فرد را صادره کرده اند.

عبدالرحمان ولد گل رحمان از ولایت پروان ، یک طفل شش ساله را بنام احسان الله ابتدا اختطاف نموده ، بعد از تجاوز فجیعانه جنسی که به اساس شواهد بدست آمده در جریان تحقیقات، از دامن کودک خون جاری بوده و فریاد می کشیده است، با قصی القلبی تمام جهت خفه ساختن آوازش گردن وی را با بند بوت محکم بسته تا که جانش را از دست می دهد و بعدآ جسد را در الماری یک خانه در منطقه سیاهگرد ولسوالی غوربند ولایت پروان مخفی می سازد.
به اساس فیصله قضا، این فرد مرتکب جرم قتل و لواط شده است و محاکم ثلاثه حکم اعدام آن را صادر کرده اند.

خیرالله ولد عبدالستار از ولایت تخار ، یک طفل ده ساله را بعد از اختطاف و آزار و اذیت در ولسوالی دشت قلعه ولایت تخار به شکل فجیع به قتل می رساند.
جسد این کودک ده ساله که نامش سهراب بود، بعد از یک ماه توسط پولیس ملی در مغاره های منطقه باستانی آیخانم ولسوالی دشت قلعه در حالی که سرش از تنش جدا شده بود، یافت گردید.
به اساس فیصله قضا دوسیه خیرالله ولد عبدالستار تحت عنوان اختطاف و قتل مورد رسیدگی قرار گرفت و به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم گردید.

الماس ولد عبدالغنی از ولایت فراه ، یک پسر نوجوان را که همراه پدرش از ولایت فراه جهت ادامه تحصیل عازم کابل بود، با متوقف نمودن موتر توسط نور محمد قوماندان پوسته منطقه فراه رود، در مسیر راه اختطاف نمودند.
سپس پسر نوجوان را به جایی که از قبل تدارک دیده بودند انتقال داده و می خواستند بالای وی تجاوز جنسی نمایند که نوجوان با شهامت، از خود مقاومت نشان داده و نمی گذارد بالایش این عمل شنیع را انجام دهند.
مجرمین بعد از این اتفاق، پسر نوجوان که نامش محمد صادق بود، با ضربات بی رحمانه توسط سنگ به قتل رسانیده و از محل فرار می نمایند. اما مدتی بعد یکی از این مجرمین یعنی الماس یک پسر بچه را به نام جاوید در ولسوالی گرشک ولایت هلمند اختطاف و توسط مسوولین امنیتی دستگیر می گردد، به جرم ارتکابی اقرار نموده و شرکای جرمی خویش را معرفی و دوسیه شان تحت عنوان اختطاف و قتل، وارد دوران قضایی می شود که نتیجتا فیصله اشد مجازات یعنی اعدام را سه محکمه بالای شان صادر می کند.

عضو باند حرفوی و سارقین سازمان یافته، تحت رهبری بابه خان که مشهور به چونته است، گروه تبهکارِ را به نام "جیب داکو" شهرت داشت رهبری می کردند.
این گروه در تاریخ های مختلف به انجام فعل شنیع زنا، سرقت های مسلحانه و قتل ، از جمله سرقت منزل محمد نعیم و انجام زنا با زوجه مذکور، سرقت خانه محمد معصوم و تجاوز جنسی بالای دختر 14 ساله اش، سرقت منزل عبدالرزاق و ربودن زیورات شان، سرقت زیورات از خانه نظرعلی، سرقت زیورات از منزل محمد نادر و قتل موصوف همراه با یک تن دیگر، از جرایمی است که این گروه جنایت کار مرتکب شده اند.
قضا دوسیه این جنایت کاران را تحت عنوان: جرایم قتل، سرقت های مسلحانه و زنای اجباری رسیدگی کرد و حکم اشد مجازات یعنی اعدام را برای شان صادر نمود.

نقل از وبلاگ چشم انداز چهارشنبه 21 نوامبر
 ...............................................................................................................................................................





         

                                                                                                                




                            دهانت را می بویند

ستار بهشتی :

" پا به میدان گذاشتیم. در این مبارزه ، یا از قفس تن رهایی می یابیم ،یا قفس ظلم شما را درهم می شکنیم."                                                                                                                                       

شنیدن خبر ها در محدوده یی آن چه با افغانستان پیوند دارد، پایان نمی پذیرد. خبرهای تأثر بار زلزله ها، آبخیزی ها، طوفان ها ، سیمای مادر غمدیدۀ فلسطینی که سربازان اسرائیلی برسینۀ آخرین فرزندش گلوله فرستاده اند، ترس کودک اسرائیلی هنگام مکتب رفتن که مبادا راکتی جانش را بستاند،انفجارهای انسان کشانه در بقیه نقاط گیتی ؛ تبتی – چینیی که آتش بر تن می زند، تا حق خویش را فریاد کند، و ده ها موضوع دیگر، نیز خبر هایی اند، که می شنویم.

گاهی برخی می توانند از شنید ن خبرهای جهانی با آسانی کنار بروند وبگویند که : غم افغانستان کم است که غم دیگران را نیز بخوریم !! 
اما برخی در خلال شنیدن ودیدن وقایع جهانی ، به اندوه نشسته برچهره و لبان دیگران نیز می اندیشند.

امروز( ۱۱ نوامبر ۲۰۱۲) پس از شنیدن خبرهای انفجاردرخوست وقندهار، خبر مرگ ستار بهشتی، کارگری که مشغول وبلاگ نویسی نیز بود، تأثری ایجاد نمود. روزهای پیش خبر دستگیری او را شنیده بودم. چند روزپیش چند تن پولیس لباس ملکی و ویژۀ مراقبت نشریات انترنیتی به منزلش رفته او را با کمپیوتر و تلفون دستی اش دستگیر و بازداشت نموده بودند. ستار بهشتی در وبلاگ خویش از حق آزادی بیان دفاع می نمود. بازداشت هایی را که اهل اعتراض می دیدند به نکوهش می گرفت. جرأت وجسارت و ترس نداشتن در این حوزه از فعالیت ها را اشاعه می داد. به این دلیل دهانش را بوییدند وشکنجه اش کردند.
بیش از ده روز از توقیف او سپری شده بود که پولیس زندان به نزدیکان خانواده اش خبر می دهد که قبری بخرید، کفن بیاورید و مردۀ تان را بگیرید.

شنیدن این خبر، سلسله یی از چنین دست خبرها را تداعی می بخشد. چهره های دیگری را به یاد ما می آورد که در ایران خواستار ابراز نظر خویش هستند. آزادی بیان می خواهند. همان آزادیی که رکن مهم دموکراسی است. عدالت می خواهند. عدالت اجتماعی را مطالبه دارند. اما استبداد رأی وتحمیل عقاید و افکار یک گروه قلیل سبب شده تا آن همه ارزش هایی که تاریخ جهانی آنها را جز افتخارات می داند، نادیده گرفته شوند. در کشورهمسایۀ ما در جمهوری اسلامی ایران، چنین بیدادگری تشدید یافته است. هنگامی که به محکومیت تحمیل آرا، یا استبداد رأی و ابزار آزاردهندۀ آن یا شکنجه ها نیز عطف می نماییم، به یاد ما می آید که در افغانستان عزیز صدها هزارسرهای نازنین قربانی گونه های مختلف استبداد رأی شده اند. در واقع با تقبیح چنین راه ورسم حکومتداری ،در منطقه، نیازهای عاجل مرمان منطقه را می شناسیم. وهنگام ابراز همنوایی یاد شیخ سعدی را گرامی می داریم،که سخن :
 

بنــی آدم اعضــای یکـدیگـرند
که در آفرنیش ز یک گوهراند


او، گوش آویز احساس همنوایی وهمبستگی ما میتواند باشد.
هنگام شنیدن خبر مرگ ستار بهشتی ، انسانی که زیر شکنجه جان داده است، هزاران انسان هموطن خویش وبقیه مرمان روی زمین را به یاد می آوریم که شکنجه شده اند. در حالی که تقبیح شکنجه و ممنوعیت آن یکی از دستاوردهای عالی وانسانی بشریت است.
در ضمن این خبر شنیدن ها و مشغولیت ها است که دل آدم می خواهد، آرزو نماید که سنگ بنای چنان رفتار ها، از میا ن برود. مردمان یک جامعه حق داشته باشند عقاید خویش را احترام بگذارند وبه عقاید دیگران نیز حرمت بنهند. واین اصل را درگسترۀ عقاید مذهبی، فلسفی، زبانی وغیره رعایت نمایند. یکی خویش رابردیگری برتر نداند ودیگری را نباید خوار شمرد. رعایت چنین اصلی مردمان منطقه وهمه آنانی را یار ومددگار تواند بود که در زیر فشارآزار وشکنجه قرار دارند ؛ زیرا به گونۀ دیگر می اندیشند. دیگر اندیشی که گناه نیست. انسان حق دارد اندیشه اش را ابراز نماید. این دیگران اند که آن اندیشه را احترام کنند واگر موافق نیستند، به بحث ومشاجرۀ علمی با تحمل و یا تبادل اندیشه بپردازند. 

جمهوری اسلامی ایران این حق را به رسمیت نمی شناسد. از اینرو آنانی را که اندیشه وافکار همسان با حاکمان ندارند، شکنجه می کنند، به زندان ها می فرستند ویا اعدام می کنند. 
 
 ...............................................................................................................................................


نصیرمهرین  

         تنها " گروه حقانی"  تروریست نیست


امروز سه شنبه 6 اکتبر 2012، خبری انتشار یافت مبنی بر این که شورای امنیت، گروه تروریستی حقانی را درفهرست سیاه قرار داد. فهرستی که مشمولین آن باید با برخی از تحریم ها روبرو شوند. تحریم هایی مانند بسته شدن حساب های بانکی، اجازه نیافتن مسافرت برخی از رهبران آنها، و ممنوعیت خرید اسلحه.

                                     

  جلال الدین حقانی یک تن از رهبران تروریست ها که با شبکۀ تروریستی القاعده وطالبان  پاکستان وافغانستان پیوندهای نزدیک دارد.

برای آنانی که خطر ناشی از تروریسم چنین گروه ها را برای افغانستان جدی گرفته اند ، این خبر نمی تواند خبر خوبی تلقی نشود. اما برای آنانی که ازمبارزۀ غلط و رفتاری های  نا شفاف چندین ساله با تروریست ها آگاهی دارند، نشرچنین خبری نمی تواند بدون نا باوری به اتخاذ مبارزه درست ضد ترویستی استقبال شود. به ویژه زمانی که اعمال مرگبار وضد بشری این گروه را طی سالهای متمادی در نظر آوریم، وبه آنها از روی تأثیراتی که بر پیکر خانواده های بی شماردرافغانستان وبر نیاز تحقق امنیت وارد آورده است، بنگریم؛ می پرسیم که چرا حالا ؟


                         

پاسخی که ازموقف کنونی می توان به دست آورد، این است که بازهم این ایالات متحدۀ امریکا بود، که نخست لازم دید گروه حقانی درفهرست سیاه جای بگیرد. نه مقامات افغانستان. ایلات متحدۀ امریکا نیز بیشتر پس از حملۀ ماه سپتامبر 2011 بالای مقرناتو و سفارت امریکا بود، که بالای گروه حقانی برافروخته گردید. وآن هم در حالی بود که مذاکرات پشت پرده میان امریکا  وگروه حقانی  باپای درمیانی  پاکستان به بن بست رسیده بود. با دریافت این انگیزه یا لزومدید های ایالات متحدۀ امریکا، تشخیص اهداف از مبارزۀ ضد تروریستی امریکا و افغانستان از هم جدا می شوند. دقیقاً همان گونه که تا حال بوده  و سیاست ده سال سپری شدۀ پسین را رقم زده است. مقامات  امریکایی دست وپای تروریسم را از حریم کشورشان کوتاه نمودند. به کادرها واعضای فعال القاعده ضرباتی وارد کردند. اما طالبان را که هیچ تغییری در مشی و نیات وساختار های جاهلانۀ خویش رونما نکرده اند،از فهرست سیاه بیرون آوردند وبا همنوایی موجود در حلقات طالب دوست در افغانستان، امکانات مادی وسیاسی را دراختیارآنها نهادند.
                                                                                   
 در واقع می شود پدیرفت که طرح این است که شما تروریست ها برای دشمنان غرب مجالی ندهید که علیه منافع کشورهای غربی دست به کاری شوند. اما در داخل افغانستان دست باز دارید. مگررویت چنین نیتی نیست که ریختن خون صد ها بیگناه، زنان ومردان  فقیر وکودکان درافغانستان، زمینۀ نام آنها را در فهرست سیاه فراهم نمی کند. اما حمله یی که آنهم وحشیانه است بر مقرناتو ویا سفارت امریکا، جدی گرفته شده و واکنش برانگیز می شود.
این ناباوری از مبارزه با تروریسم یا مبارزه ناقص وغلط علیه تروریسم را از آن روی آوردیم که تروریست ها ویا آنانی که زیر نام  گروه حقانی هم اگر نیستند، از عقب گاه رهبری مشترک یا پاکستان بهره مند می باشند. آنها همه دربانک های امارت ، قطر وعربستان سعودی پولهای گزافی اندوخته اند. خردسالان محتاج به سواد و دیدن درس وتعلیم،ذ پرورش سالم وبا محبت را با فریبکاری به کشتارگاه خودشان وده ها تن دیگر می فرستند که بروید جنت !
این تروریست ها چرا در فهرست سیاه نام نمی گیرند؟
این تحریم ها شاید بتوانند، مانع  برخی از مسافرت های اعضای گروه حقانی در خارج شوند ویا گرفتن پول ازچند بانک را با دشواری مواجه نماید،اما، با ایجاد رشته های متعددی که همبستگی تروریستی به میان آودره است، آن را به زودی وبه نحوی جبران می کنند. دردانگیز این است که  هسته ها ولانه های تروریستی  در پاکستان وافغانستان هر روز تروریست می پرورند وبه پول و گرفتن ویزه برای مسافرت های" استشهادی"  نیازی ندارند، از چنین  تحریم  وفهرست سیاه متأثر نتوانند شد. زیرا هنوز هم خط روشنی با تروریست ها، با خواستگاه ها، با فرهنگ و با اهداف آنها در کشورما ترسیم نشده است. تشخیص مخاطرات آنها ، یا آنانی که با سلاح کوردلی وجهالت، خشونت ، خونریزی و زور ؛ راه  تحمیل خویش رابردیگران یافته اند، نخستین شرط مبارزۀ ضد تروریستی در قلمرو داخلی است.

مردمان جامعه یی که زهر اعمال جهالت آمیز چنان نیروی را چشیده اند، باید از روی نیازهای خویش، جلوگیری از دسترسی تروریسم به امکانات بیشتر را در دستور کار قرار بدهد. این کار را شورای امنیت ملل متحد برای آن جامعه نخواهد کرد.

..................................................................................................................................................................



   عتیق الله نایب خیل

            سیدنی

هفتم عقرب1391 خورشیدی

                                                       




 دهن اژدهای تروریسم باز تر می شود

روز جمعه پنجم عقرب (26 اکتبر 2012)، مصادف با اولین روزعید قربان ،کشور ما شاهد یک واقعهً خونین دیگری در میمنه ، مرکز ولایت فاریاب ، بود . این بار قربانیان عمل وحشیانه ، نمازگزارانی بودند که به منظور ادای مراسم نمازعید گردهم آمده بودند. دراثرانفجار، ده هاتن کشته و زخمی گردیدند و روز عید به روزماتم تبدیل گردید. عده یی با لباس سفید کفن پوشانیده شدند و عده یی در سوگ عزیزان ازدست رفتهً خود ، سیاه پوش گردیدند.
                                               
رییس جمهورآقای کرزی  این بار هم  مسؤولیت خویش را اداً کرد!! و همان نسخهً متحدالمال همیشگی را بکاربرد، و درپیام روز عید به مردم ،این واقعه را "محکوم"کرد و بازهم  مخالفین  تروریست را به مصالحه دعوت کرد.

 این درحالی است که لحن ملاعمر،رهبرطالبان ،نیزدربرابرآقای کرزی تغییر ناپذیرباقی مانده  و دولت او را دست نشانده می داند و حاضر به مذاکره و مصالحه با اونیست.
                                           
 چند روز قبل ازین واقعه خبرقصد ترور ملاله یوسفزی، دختر چهارده سالهً پاکستانی به دست طالبان، سبب انزجار عمومی افکارعامهً جهانی ، ازجمله درکشورما  گردید. با فراخوان وزارت معارف افغانستان در پانزده هزاروپنجصد مکتب ومدرسه درنقاط مختلف کشور، به تعداد 9 ملیون و 5صد هزار شاگردان معارف ، برای صحت یابی ملاله یوسفزی دعا کردند و این اظهار همبستکی با یک قربانی دیگر تروریسم که در ظاهر کاریست درخور ستایش ؛ چون "بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش زیک گوهرند"، اما بدون رعایت ضرورت های مبارزاتی علیه جنایات همان شاخه های تروریستی درافغانستان همواره پرسش برانگیز بوده است. طالبان پاکستانی مسئوولیت این سوً قصد را پذیرفتند و دولت پاکستان هم حتا برای دستگیری طالبی که سخنگوی این خبر است، یک ملیون دالر جایزه تعیین کرد.

برعلاوۀ شکایت از سهل انگاری  وبرادرخوانی طالبان ازطرف حکومت آقای کرزی ، موضوع تقبیح دولت پاکستان هم در قبال رشد دادن تروریسم در افغانستان مطرح است . مثلا ً این جایزهً یک ملیون دالری ، اگر واقعا" ازدید و موضع گیری ضد تروریسم صورت گیرد، قابل  تحسین است، اماچرا همان کسانی که برای گرفتاری سخنگوی طالبان پاکستانی حاضر می شوند یک ملیون دالر جایزه بپردازند، به سران طالب  افغانستان پناهگاه های امن فراهم می سازند و سلاح ومهمات و امکانات لوژیستیکی در اختیار شان قرار میدهند ؟

 جواب بسیار ساده این است که حکومت پاکستان  حق دارد به منافع کشوری خود فکر کند و برضدهرآن نیرویی که منافع ملی کشورش را به خطر اندازد، بجنگد. ولی وقتی سیاست خویش را درقبال  افغانستان  پیاده  می کند، بازهم  منافع ملی اش را در ضدیت با مردم افغانستان به پیش می برد.  این سیاست ضد افغانستان، در نهایت خود نتیجۀ رشد وگسترش  تروریسم را  به وجود می آورد.

پرسش دیگر این است که :
چرادرکشورما برای همنوایی با قربانیان تروریسم ، کوششی به عمل نمی آید تا همان نیروی عظیم شاگردان معارف سمت وسوی  ضد تروریستی بگیرند ، تا عکس العمل واحدی دربرابر این گونه اقدامات خونین ، به نمایش گذاشته شود.  برخلاف ، پس از هر فاجعه یی، آقای رییس جمهور، به عوض این که راه حلی ارایه دهد،عاملین را یک بار دیگربه "مصالحه" دعوت می کند و با این کارنه تنها گروه های تروریستی و دهشت افگن بیش ازپیش جسورترمی شوند؛ بلکه مردم را نیز از نظرروحی، در برابر آنان ، خلع سلاح می سازد. 

سزاوار  تذکر است که حملات انتحاری طالبان به مراسم و اعیاد دینی تازه گی ندارد. به تاریخ پانزدهم دلو1390 خورشیدی برابر با ششم دسمبر 2011 عیسوی نیزشهرماتمزدهً کابل ، یک بار دیگرشاهد یک ماتم خونین دیگربود. ماتمی که درعقب آن همان دست های  دشمنان سوگند خوردهً مردم افغانستان به خوبی نمایان بود. دست های خونینی که این بار نیزقربانیان خویش را از میان مردمان غیر نظامی ، و زشت تر از آن ، ازمیان زنان ، کودکان و افراد سالمند عزاداران روز عاشورا انتخاب نموده بود ؛ و چنان جنایتی آفرید که حتی کارنامه های خونین حزب دموکراتیک خلق افغانستان دربرابر آن کم رنگ جلوه می کرد. مسعود حسینی ، عکاس افغان ، که آن روز همانجا بود و علیرغم آنکه خودش نیز زخمی گردیده بود، توانست عکس ترانه اکبری ، دخترک سبزپوش را، در میان اجساد غرقه به خون قربانیان آن حادثه ، بگیرد. این عکس درفاصلهً کوتاهی درمهم ترین روزنامه های جهان به چاپ رسید و توانست جایزهً بهترین عکس خبری پولیتزر درامریکارا بدست آورد.
                            
بازهم  پرسیده می شود که ، چرا آقای رییس جمهور هیچگاه کوششی به عمل نیاورده است تا ازحوادثی ازین دست، برای بسیج افکار عمومی ، برعلیه طالبان وتروریست ها،استفاده نماید. عمران خان، رهبر حزب تحریک انصاف پاکستان ، با سفربه مناطق قبایلی پاکستان ، جنگ گروه های تروریستی درافغانستان را ،جهاد اعلام کرد؛ درحالی که او درجایگاه و موقعیتی نیست که چنین فتوایی صادر نماید. اما برای بهره برداری های سیاسی حاضر به دادن فتوا می شود. آیا دولت افغانستان از چنین توانمندیی برخوردارنیست تا به وسیله شورای علمای افغانستان و یا مراجع دیگردینی چنین فتوایی را صادر نماید ؟  گذشت زمان نشان خواهد داد که چه کاسه یی زیر نیم کاسه است.

اما تا آن هنگام همه روزه  می بینیم که اژدهای تروریسم دهن خویش را بازتر کرده و بی گناهان بیشماری را در کام خود فرو می برد.


..............................................................................................................................................................
   
جایزه نوبل در بخش تعلیم برای مادهو چوهان
برگردان ایشور داس

مادهو چوهان، در هندوستان برای فروغ آموزش کودکان
غریب کار می کند

امسال در بخش آموزش جایزه (WISE) بدیل جایزهء نوبل،  برای شهروند کشور هندوستان آقای مادهو چوهان، داده شد. آقای چوهان، در موسسه غیر دولتی (پرتهم) برای آموزش کودکان نادار و کم بضاعت کار می کند. در واقع جایزه ی (WISE) را در سطح جهان بدیل جایزه نوبل می انگارند.

در کشور قطر، در روند یک همایش بزرگ این جایزه برای آقای چوهان که مبلغ پنجصدهزار دالر امریکایی را همراه دارد، داده شد. آقای چوهان، هنگام پذیرش جایزه گفت "هنوز بسیار کار باقی است."

آقای چوهان در ۱۹۸۰ بعد از پایان یافتن دانشگاه از امریکا به شهر بمبی برگشت و در پی آموزش کودکان نادار در کوچه و پس کوچه های آن شهر به کار آغازید. موسسهء (پرتهم) در آغاز فعالیتش به آموزش کودکان کنار نیایشگاه ها، دفاتر و خیابان ها می پرداخت ولی با گذشت زمان این موسسه، یکی از بزرگترین موسساتی است که به آموزش کودکان غریب، در تمام هندوستان کار می کند.

بافهم اینکه کارکرد این موسسه باعث آشنایی خط و خوانش کودکان غریب در مرحله مکاتیب ابتدائیه پیروزی هایی را همراه دارد ولی در صنوف بالا بازهم دشواری هایی نمایان میگردند.

اقای چوهان هنگام پذیرش جایزه افزود "این جایزه نمایانگر این واقعیت است که کار در گستره ی آموزش خیلی مهم بوده و کوشش دوامدار را می خواهد."

آقای دکتر عبدالله بن علی التهانی، رییس موسسه (WISE) هنگام پیشکش این جایزه اظهار کرد که "آقای چوهان، بر زندگانی صدهاهزار نفر روشنایی بخشیده است."

نقل از تارنمای کابل ناتهـ

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen