Samstag, 24. August 2013

در حاشیۀ پیام عیدی گلب الدین




عتیق الله نایب خیل     
       سیدنی


درحاشیهً پیام عیدی گلب الدین"حکمتیار"

                                    

پیام تهدید آمیزآقای گلبدین حکمتیاررهبرحزب اسلامی افغانستان، به مناسبت عیدسعیدفطر، واکنش های بسیاری را درشبکه های مجازی برانگیخت.

درزمانی که باشندگان این مرزوبوم بامشکلات عدیده و ازجمله تعصبات قومی و ملیتی دست به گریبان اند؛ پیام هایی که هیزم بیشتربه این نفاق می ریزد و وحدت و همبستگی ملی رابرهم میزند، نمی تواند با واکنش کسانی مقابل نگردد، که برای خوشبختی و زیست باهمی برای همه اقوام و ملیت های کشورمی اندیشند.

به قسمت هایی از پیام اوتوجه نماییم:

 " ...اکنون بامیان و دایکندی، مانند بلخ حیثیت ایالت های مستقل را دارند. دایکندی بسیارکم جمعیت تر ازبرخی ولسوالی های جنوب است اما دالر دولت ایران و برنامه های امریکائی ها، ارگ را مجبور ساخت تا این مناطق را بحیث ولایت بپذیرد واختیار تمام ادارات ملکی و نظامی هزاره جات به هزاره ها سپرده شود. والی ها، قوماندان ها، مامورین ملکی، نیروهای امنیتی، مکاتب، پوهنتون، استادان، قاضیان… همه دراختیار هزاره هاست و غیر از شیعیان، در این مقامات کسی به چشم نمی خورد. تمام گروه های تحت الحمایهء امریکائی ها را تشویق نموده اند تا زمین های پشتون ها را غصب نمایند، به آنها اجازه ندهند تا به مناطق شان بروند و زمین های خود را تصاحب نمایند، به کوچی ها اجازه نمی دهند که به مناطق خود وچراگاههای خود بروند ...

   مزدوران بیگانه باید به این نکته آگاه باشند که مستی ای را که امروز به زور و حمایت امریکائی ها براه انداخته اند، پایان عبرتناکی برای شان بدنبال خواهد داشت. آنروز فرا خواهد رسید که مردم مظلوم افغانستان برای احقاق حقوق غصب شدهء شان کمر می بندند و درآن زمان این ظالمان مست از نیروی بیگانه و غاصبان نه اینکه در شرق، غرب، شمال و جنوب و مرکز کشور، زمین ها، روستاها وشهرک های تازه آباد شده را ازدست می دهند بلکه در هیچ گوشهء کشورپناه گاهی برای خویش نخواهند یافت. بعضی ازآنان به ایران فرارخواهند کرد و ایرانیان هم با آنها همانگونه رویه خواهند نمود که دیروز با آنها کردند. درهیچ کشوری آنگونه ظلم و سلوک وحشیانه و بیرحمانه برمهاجرین صورت نگرفته طوری که با هزاره ها در ایران صورت گرفته است  . . ."

رسم معمول چنان است که درهمچومواقع رهبران سیاسی پیام های آشتی جویانه و دعوت به صلح و همبستگی ملی می دهند؛ مخصوصا" درکشورجنگ زدهً ما که سه دهه می شود درآتش آن می سوزد.

 ریشهً این گونه پیام هایی را که به تفرقه قومی و تباری دامن می زند، علاوه برموجودیت بسترمناسب آن درداخل؛ برحسب نیازمندی های سیاهکارانۀ قدرت طلبان، درخارج ازکشور ،درتبانی ایشان با نیروهای استخباراتی کشورهای منطقه باید جست و جو کرد.

استراتژی آقای حکمتیارگرفتن قدرت و شخص اول مملکت بودن، به هرقیمتی، است؛ و برای نیل به این هدف همهً راه های رسیدن به آن را آزمایش کرد. زمانی به اتحاد با شهنوازتنی خلقی، وزیردفاع نجیب و همان کسی که به فرمانش هزاران بمب روی جبهات مجاهدین ریخته شد، روی آورد؛ و زمانی برعلیه حکومت برهان الدین ربانی به بهانهً اتحادش با رشید دوستم، هزاران راکت برسرشهروندان کابل ریخت و آغاز کرد به بهره برداری ها از مسائل قومی. اما وقتی رشیددوستم ازربانی دورشد، آقای حکمتیارهمرایش دریک ائتلاف قرارگرفت و علیه ربانی جنگید؛ و زمانی هم که موردتهدید طالبان قرارگرفت و چاره رابرخودحصردید، به کابل پناه برد و دردولت برهان الدین ربانی به کرسی صدارت تکیه زد. همان کابلی که زخم های خونینی ازآتشباری آقای حکمتیاربرتن داشت و کوچه و پس کوچه اش به ویرانه مبدل شده بود. آن آتش باری راکت ها برشهرکابل همه اقوام و ملیت های کشور، اعم ازپشتون، هزاره، تاجک، ازبک، ترکمن، بلوچ  وهندو را بدون تبعیض به خاک و خون می کشانید. ملیت پشتون نیزمانند ملیت های دیگر، قربانی آن می گردید.

حکمتیار به ایران می تازد، اما چه کسی اطلاع ندارد که وی کمترازدیگران ازدالرها وجیره های ایران مستفید نشده است. مخصوصاً چند وقتی که ازسوی پاکستان نیز رانده شده بود.

اما، چرا آقای حکمتیاراین باربازهم به این حربه متوسل شده و درپی برافروختن آتش جنگ های قومی برآمده است؟

دلایل آن را درآن وضعیتی می توان دید که از رانده شدن حکمتیاردرسال های اخیربه حاشیه خبر می دهد و حامیان اش درسازمان استخبارات پاکستان، کمترروی اوحساب باز می کنند. او ازچهره های تاًثیرگذاربراوضاع جاری درکشورنیست و نمی تواند ازاسلام مانند حربهً، به روال گذشته، به سود خودش استفاده نماید. اما این توانمندی را دارد که نان به نرخ روزبخورد و چهره جدیدی به خودبگیرد و برحسب شرایط گوناگون تغییرموضع بدهد. او نتوانست درچهره و جایگاه یک رهبر سیاسی برایش موقعیت و مقامی دست و پا نماید، و حالا به تکاپو افتاده است تا موقعیت و جایگا قومی و سمتی به دست آورد تا شکست سیاسی اش راجبران نماید.

با آگاهی ازخروج نیروهای آیساف درسال 2014 و با پیش بینی این احتمال که افغانستان دوباره به ورطهً جنگ های داخلی فروخواهد رفت، ازهمین حالا، باپیروی ازسیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" ادعای رهبری و نمایندگی ازملیت پشتون را دارد تا درنقش یک قهرمان جنگ قومی خود را مطرح سازد و همه را به جنگ علیه همه برانگیزد. این بارظاهرا" به نمایندگی ازملیت پشتون سخن می گوید، به خوبی می داند که نه تنها دربین این ملیت نیزجای پا ندارد؛ بلکه آسیب آن نیزشامل ملیت پشتون نیز می گردد.

نباید واقعیت ها را ازیاد ببریم که افغانستان یک جامعه یی است با ویژه گی چندین قومی وملیتی. سوگمندانه که ازتنش های قومی رنج برده و درسال های اخیراین روند نه تنها کاهش نیافته است، بلکه ابعاد تازهً گرفته  و به شدت سیاسی شده است. اما، طرح بحث ملیت اکثریت و اقلیت نه تنها به سودهیچ قوم وتباری نیست؛ بلکه صدمات جبران ناپذیری نیز، برای همهً مردم، درپی دارد. صرف نظرازینکه درمورد اقلیت و اکثریت آماردقیقی نیزوجود ندارد. افغانستان خانهً مشترک همهً اقوام و ملیت هایی است که درآن محدودهً جغرافیایی زندگی می کنند؛ و دارای حقوق برابرمی باشند. تبلیغ هرنوع افکاری که به تبعیض های قومی و نژادی زمینهً بیشتربدهد، تنها می تواند به مقاصد سیاسی و سوً استفاده مبلغین آن باشد؛ و گونه یی رسمیت بخشیدن است به این بیماری و انحراف دادن ذهنیت عامه ازچالش های اصلی در جامعه.

مردم ما علاوه برداشتن مشکلات درزمینه های مختلف، دربرابرهیولای خونریز و وحشت آمیزیا دشمن مشترک با پدیدهً به نام تروریسم دست به گریبان اند که ازهمه اقوام و ملیت های کشورقربانی می گیرد. چرا انرژی و توانی که باید درضدیت با این دشمن مشترک بسیج گردد، برعلیه مردم خودما به مصرف رسانیده شود و خون هم دیگرخویش را برزمین بریزیم.

شایستهً رهبران سیاسی نیست که چنین بیباکانه برعلیه یک قوم یا ملیت موضع خصمانه اتخاذ نمایند  و آتش کینه توزی و انتقام جویی را برانگیزند. واضح است که عناصری مانند حکمتیار که با هرنوع احساس با مسؤولیت درقبال چنان مسائل بیگانه است، فقط می تواند رهبرچنان کسانی باشد که به تفرقه درمیان مردم می پردازند و درخدمت بیگانگان قراردارند.

به طورعام و مخصوصا" اوضاع کنونی حکم می کند که نباید به تبلیغ ذهنیت تبارگرایی و خودمحوری قومی پرداخت و مشکل دیگری برمشکلات افزود. کشورما درحالتی است که ازچندین سو درمحاصره دشمنان مختلف قرارگرفته  و هرکدام با طمع خاص درپی استفاده جویی و به جان هم انداختن مردم ما هستند. چنین رویکردها درواقع آب به آسیاب دشمن ریختن، کمک به تشدید ناهنجاری ها و معاونت به تروریست ها برای  دستیابی به اهداف شوم شان است.

 برافروختن آتش جنگ ها برمبنای سمتی و قومی درجامعه یی که زخم های عمیقی برتن و روان خویش دارد، آسان ترین و کم هزینه ترین راه برای کسانی چون حکمتیاراست  و ضربات جبران ناپذیر برای همۀ مردم افغانستان در پی دارد.

بنابرآن، وظیفهً هرباشندهً این مرزوبوم، و مخصوصا" قلم به دستان و روشنفکران جامعه، است تا به افشای این گونه نظریات و عقایدی که ریشه درمنافع بیگانگان دارد و تهدید جدی برای ثبات و امنیت ملی کشورمان محسوب می شود، بپردازند.

ملیت پشتون، مانند هرملیت دیگراین سرزمین، سهم مساوی و برابردرحفط آزادی و استقلال و ارزش های جامعه افغانی این خطهً باستانی داشته و آرزومند اند که کسانی، مانند آقای حکمتیار، آنان را دربرابراقوام و ملیت های دیگراین سرزمین قرارندهند و اساسا" به رهبرانی چون حکمتیار، که دست های آلوده به خون دارد، جواب منفی خواهند داد.


کسانی که مشوق و مسبب برفروختن آتش نفاق ملی اند دردادگاه تاریخ محاکمه خواهند شد و پاسخگوی اعمال ناروای شان خواهند بود.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen