گفتۀ معروفی است که: "اگر به گفتن حقیقت می روید، به هوش باید بود که تنبان نپوشید، چرا که درش خواهند آورد!"
این گفته می رساند که برای گفتن حقیقت باید چشم به راه هرگونه پیامدش باید بود.
. نصرت الله اقبال خبرنگار خبرگزاری بخدی، به خاطر نوشتن تبصره یی در مورد عبدالبصیر سالنگی والی پروان مورد لت کوب والی قرار گرفت.
نصرت الله اقبال نخستین کسی نیست تاوان گفتن حقیقت را با خون خود می دهد. اما اقبال در افغانستان نخستین کسی است که در انتقاد از گاوان مقدس خونش می ریزد.
پس از دوران جهاد و مقاومت شماری  از فرماندهان که در راس نیروهای جنگی مقاومت
علیه طالبان قرار داشتند، به مقام ها و پستهای بزرگی رسیدند. ازین میان کمترین شماری از آنها شرافت، حرمت و تقدس جهاد و مقاومت را نگهداشتند و اکثر شان خود به بزرگترین ستمگران، متجاوزین، معامله گران با دشمن، قاچاقبران مواد مخدر و ناقضین
حقوق بشر و جنایتکاران محلی تبدیل شدند. از یکسو مردم در تار خام جهاد و مقاومت
گیر کرده بودند و از سویی هم این قماش از خدا بیخبر تا توانستند هرگونه انتقاد علیه خود شان را زیر نام همنوایی منتقدین با دشمنان جهاد و مقاومت سرکوب کردند.
امروز پروان نه بدست طالب و القاعده و افغان ملت بلکه به دست همین قلدران مقدس در منجلاب ناامنی، فقر، بیدانشی و فرهنگ ستیزی غرق است. در پروان طالب نیست. در پروان فساد، زورگویی، بیدانشی و جهل کسانی حاکم است و مردم را به ستوه آورده است که گذشتۀ جهاد و مقاومت دارند. جهاد و مقاومت یک حرکت مقدس مردمی و برحق بود. اما اینها از جهاد و مقاومت سوء استفاده کرده و نه آبرویی به جهاد مانده اند و نه عزتی به مقاومت.
امروز غوربند زیر چتر شوم جنایتکاران طالب قرار دارد اما بصیر سالنگی، ستار خواصی در تبانی با ارگ نشینان خاموش اند و گذاشته اند غوربندیان در آتش بسوزند تا برادران ناراضی کرزی راضی باشند. این وضع را نصرت الله اقبال افشا کرد.
نصرت الله اقبال پیشقراول انتقاد از گاوان مقدس است. راهی را که اقبال در پیش گرفته است، باید ادامه یابد. باید ادامه داد. گاو ها مقدس نیستند!
برای ادامۀ راه اقبال باید آمادۀ هرگونه پیامدی بود. اقبال جهاد و مقاومت دیگری را آغاز کرده است. جهاد و مقاومت دانش و عدالتخواهی علیه بیدادگران در همه سطوح، از ارگ ریاست جمهوری تا سطح ولایت، شهرداری و روستا!

بینی اقبال شکست اما در برابر بتهای خود ساختۀ مقدس همه شکسته شده اند. بینی اقبال شفا می یابد اما آبروی از دست رفتۀ بصیر سالنگی هرگز برگشتنی نیست!