نصیرمهرین
در ادامه بخش های پیشین
با "خداداده گان"ستیزه کنید!
تأملی پیرامون امتیازات مادی " خداداده گان "
در ادامه بخش های پیشین
در صفحات پیشتر یا دآوریی داشتیم که روحانیت معتبر وهمکارحکومت ، با به دست آوردن تحفه های کلان، باغ ها وزمین ها و حق مریدی، در کمال آسایش زیستند. پس ازکودتای ثور، همراه با سیرشکل گیری قطب بندی سیاسی – نظامی؛ وتبارز نهاد های سیاسی – اسلامی؛ سیلی پول از سوی کشورهای عربی،امریکا، اروپا به جیب آنها سرازیر شد. با تهاجم نظامی شوروی از میان رفته، به دامنه ی انتقال و دریافت پول ها، افزایش قابل ملاحظه یی به عمل آمد . تا جایی که اطلاعات به دست آمده است، پول ها را" امیر" یا شخص نخست هرنهاد به دست می آورد. بهره مندی از آن پول ها افزون بر این که جایگاه ممتاز و دارنده گی امتیازات مرفه زیستن، مهمانخانه داشتن، و هر امتیاز دیگری رابرای ایشان فراهم می نمود، کارکردی در زمینه ی خریدن " قوماندان " ها نیز داشت. کارکرد اصلی آن پولها که "امیران" را به عنوان ملعبه های زرخرید و مستخدمینی که جنگ فرسایشی ضد رقیب مهاجم( شوروی ) را انجام دهند، بارمی آورد، وضاحت تمام دارد.
آنانی که با اعراب توانسته بودند، رابطه ی محکم ایجاد کنند، درهنگام ادای مراسم حج نیز زیر نام کمک به برادران مجاهد افغانستان، ملیون ها دالربه دست می آورند. شاید برای عده یی از هموطنان ما تا حال توضیح نشده باشد که چرا شخصی که چند دهه عبدالرسول نام داشت ومدتی بعد متخلص به سیاف شد، در شروع دهه ی هشتاد میلادی، در نام او چنین تغییری ایجاد شد:عبدالرب رسول سیاف . دلیلش این بود که اعراب وهابی دارنده ی پول به او پیشنهاد نموده بودند که نخست نام خویش را مطابق طرزتلقی آنها تغییر بدهد. یعنی نه عبد ( بنده) ی رسول، بلکه عبدِ ( رب ) بنده ی خداوند. و او نیز با دل و جان پذیرفت. زیرا پول برای او بسیارشیرین بود. واگر نیاز وهابیت در افغانستان تقا ضا کند روزی تیغ وی سرهزاران انسانی را خواهد برید که نام عبدالرسول را پدر ویابزرگی بر آنها نهاده است !
شایان یادآوری است با آن که همه پول ها را زیر نام احتیاج مردم افغانستان و مجاهدین به چنگ آوردند، ولی به عنوان ذخایر شخصی ایشان بماند و هیچ وقت وهرگز خبری را به نشر نسپردند که چه حدود پول را به دست آورده ودر کدام بانک ها گذاشتند. گویی کودتای ثور، ودامنه و تداوم مظالم آن را خداوند برایشان ارزانی نمود. زیرا از برکت آن صاحب سرمایه هایی شدند که هنوزبا اتکا بر آن قدرت مداری می نمایند. هرگاه در زمینه ی وضعیت درد آمیز اکثریت مجاهدین، خانواده های شهدا، سطح غذا، لباس و درمجموع وضعیت زیستی آنها توجه شود، و به امتیازسرمایه اندوزی های رهبران جهادی نیزدیده شود، این نتیجه حاصل می شود که ظلم بزرگی را انجام داده اند. اما جالب است که تمامی آن جیب پری ها وزراندوزی ها را همواره محصول زحمات خود یاد نموده و با بهره مندی ازسلاح ترس وارعاب ، هیچ نوع صدای اعتراض، بازخواست وپرسشی را مجال نداده اند. به نظر می آید که آگاهی بیشتر از آن پول ها که به مردم افغانستان تعلق دارد، سزاوار باز خواست های جدی تر ورسانه یی شدن است.
هنگامی که رهبران زر اندوز وبی رحم به حال زار مردم و صفوف مجاهدینی که بار زحمت را بر دوش داشتند، بیش ازهمه ازعدالت صحبت می نمایند و در سخنرانی های خویش از ترحم ، شفقت و کمک به نیاز مندان سخن می گویند، زنده گی آمیخته با سؤ استفاده واندوخته های حرام آنان بسیار جلب توجه می کند. از سخنرانی های یاد نمودیم حاشیه وار گفته شود، که گپ وادعای آنها ودست پرورده های ایشان ،مانند حرکت در جاده یک طرف است، کسی را نه موقع می دهند که در مجالس سخنرانی آنها پرسشی را مطرح کند و نه آن را درنشریات خویش به نشر می رسانند. وقتی برخی از ایشان شجره یی با پیشینه های عرفا ومشایخ انتشار می دهند، ناگزیر نمونه یی را بیاوریم که مانند زراندوزان وطنی ما نزیسته اند. بلکه " خداداد ه گان " وطنی ما ، به ویژه آنانی که در پاکستان رحل اقامت افگنده بودند وادعای کاذب فقیرانه زیستن را نیزدارند، مثل آن حکام وقدرتمندانی عرب زیستند، که در آغاز چیزی نمی داشتند، اما با گذشت اندک زمان،با کشیدن شیره ی جان مردم زیرحکومت ، صاحب آرگاه وبارگاه می شدند.
چهره هایی ازدرویشان، عرفا و متصوفان را می شناسیم که ره به سوی حکومتگری وزر اندوزی نبرده اند. به منظورکوتاهی سخن، مثالی را که از رابعۀ عدویه بصری،عارفۀ مشهور سدۀ دوم هجری از کتاب تذکرة اولیای عطار می آوریم:
" رابعه ( عدویه) گفت : روزی دهنده درویشان را فراموش کرده است؛ به سبب درویشی و توانگران را یاد می کند به سبب توانگری ؟
گفتم: نه.
پس گفت، چون حال می داند چه با یادش دهم؟ او چنین خواهد، ما نیز چنان خواهیم که او خواهد. "
ویا :
" نقل است که وقتی خادمۀ رابعه پیازی می کرد که روز ها بود تا طعامی نساخته بودند، به پیاز حاجت بود، خادمه گفت : از همسایه بخواهم.
رابعه گفت: چهل سال است تا من با حق تعالی عهد دارم که از غیراو هیچ نخواهم. گو پیاز مباش.
در حال مرغی از هوا درآمد، پیازی پُست کرده در تابه انداخت.
گفت: از مکر ایمن نیم.
ترک پیه پیاز بگفت ونان تهی بخورد ."
گمانی نیست که انسانهای حق جو و مخالف امتیازات نا جایز ناشی از سؤ استفاده ها، رابعه عدویه را سرمشق قرار نمی دهند، این مثال را آوردیم تا آن وجه تمایزدربرداشت وتلقی از دوگروه را نشان دهیم.
ادامه دارد
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen