Sonntag, 7. September 2014

چند نبشته پیرامون حکم اعدام وچند پارچه شعر



میرحسین مهدوی Mir Hussain Mahdavi
          چراهای حادثه ی پغمان        

در مورد فاجعه ی پغمان تقریبا یک اتفاق نظر ملی به وجود آمده است. تقریبا همه ی مردم خواستار اعدام شدن این جنایتکاران هستند. در مقایسه با این حادثه، در سی سال گذشته ما شاهد جنایت های بسی بزرگتر و هولناک تر از این بوده ایم اما هیچوقت یک توافق نظرجمعی حتی بر سر محکومیت آن وجود نداشته است. در جنگ های قومی، گروه های مسلح نه تنها علیه اقوام دیگر دست به بیرحمانه ترین جنایت ها زده اند بلکه نسبت به افراد مربوط به قوم خودشان نیز دست به تجاوز و جنایت زده اند. اگر چشم حافظه ی خود را باز کنیم به یاد خواهیم آورد که به عنوان مثال زنان جوان و دختران سنگر به سنگر مورد تجاوز گروهی قرار می گرفتند. به راستی چرا آن تجاوز های وحشیانه را به راحتی از یاد بردیم و نه تنها از یاد بردیم بلکه حتی به یک توافق جمعی برای محکومیت آن جنایت ها دست نیافتیم؟ چرا تا کنون تجاوز و جنایت با معیارهای سیاسی مورد ارزیابی قرار گرفته است؟      
هرچند در مورد رخدادهای سیاسی هنوز که هنوز است معیار سنجش "جنایت" هم چنان سیاسی است. به عنوان مثال جنایت های طالبان با آن که بی تردید جنایت پنداشته می شوند اما به خاطر ملاحظات قومی- منطقه ای هنوزیک توافق جمعی- ملی برای جنایت خواندن و جنایت پنداشتن آن به وجود نیامده است. به راستی کشتار هتل سرینا جنایتی کمتر از حادثه ی پغمان بود؟ با اینکه همه می دانستیم که عاملان جنایت هتل سرینا طالبان هستند اما یک توافق جمعی ملی برای "جنایت" خواندن آن به وجود نیامد. آنچنان که توافق جمعی برای محکومیت جنایت هایی که در زمان جنگ های داخلی رخداد نیز به وجود نیامد.
به راستی چرا؟ چرا از میان آنهمه جنایت، از میان آن همه کشتار و تجاوز ما فقط در یک مورد و تنها در مورد حادثه ی جنایی پغمان به توافق ملی دست یافته ایم؟       


......................................................................................................................................

دردفاع از حق زندگی و نفی مجازات اعدام


                                      بخش اول
زلمی کاوه Zalmay Kave
برای خواندن متن کامل مقاله به فرمتPDF روی عکس کليک کنيد:
چکيده

اين مقاله از موضع متفاوت به بحث کيفراعدام می‌پردازد و نظريههای طرفداران مجازاتِ اعدام را به چالش میکشد. در اين مقاله تلاش خواهدشد مقولهی مجازات و مکافات در گسترهی تاريخ با استفاده از نظریات کارل مارکس که بیشتر از یک ونیم قرن پیش علیه اعدام موضعگیری قاطع داشت، مورد بررسی قرار گيرد. گفتنی است که بخش اعظم اين مقاله قبلاً نگاشته شده بود و اکنون بعد از ویرایش و پیرایشِ بخشهای عمده، دوباره تقدیم خوانندهگان میگردد.



                                 

نگارنده به شکل فشرده و با تکيه بر مستندات به بررسی نظريات اديان ابراهيمی درباره مجازات اعدام پرداخته و بر
نظريات جزايی مدرن و نظريه مارکسیِ مجازات اعدام و استدلالهای مخالفين و موافقين اعدام، همراه با دلايلی که هريک برای خود دارند، روشنی انداخته است.  

١. پيش
گفتار

طبقات حاکم هماره انسانها را به اشکال گوناگون کنترل نموده و بواسطه مجازات، مکافات، فشار و شکنجه
ی دائمی آنها، ميکانيسم های بوجود آورده اند که آنها را مجبور به اطاعت و فرمانبرداری از نرم ها و قوانين ساخت خودشان ساخته اند، واین روند همچنان ادامه دارد. ما جامعهی را سراغ نداريم که اين کنترل اجتماعی و سياسی در آن وجود نداشته باشد. در جوامع مدرن در مقايسه با جوامع کهن اين کنترل شديد و گسترده میباشد. مجازات اعدام مانند هر مجازات ديگری يک نوع ابزار کنترل اجتماعی و سياسی بوده و ميراث زورمندان برای تحقق و استمرار حاکميت آنها در جوامع بشری است.

مجازات اعدام تاریخ طولانی دارد.  کارل برونو لدر در کتاب "مجازات اعدام- منشأ، تاریخ، قربانیان"  می
نويسد:

« مجازات مرگ قدیمی‌ترین مجازات درجامعه بشری است و بسیار پیش از زندان و جریمه نقدی وجود داشته است. نخستین جوامع بشری هرگونه جرمی را بی برو برگرد با مجازات مرگ کیفر می‌دادند .یک مجازات دیگر طرد فرد از قبیله بود که در آن زمان‌ها عملا چیزی کمتر از مجازت مرگ نبود.» [1]

اما اينکه نخستين بار اين حکم اعدام در کجا و چرا به مرحلهی اجرا در آمد اطلاع دقيقی دردست نيست. آنچه که در اينجا دارای اهميت است بهره گيری قدرتمندان جامعه از اين قانون است. اسناد مکتوب در مورد کيفر مرگ به 1700 پيش از ميلاد بر میگردد[2]. در اين امر هيچ شکی وجود ندارد که اجرای مجازات اعدام در کل با نظام اجتماعی و سلطهی طبقه حاکم بر سرنوشت جامعه ارتباط دارد. کتيبهیی که باستان شناسان موفق به خواندن آن شدهاند نشان میدهد که همورابی های آسيای صغير در سالهای 1700 پيش از ميلاد قوانين کيفری داشتهاند که بر مبنای آن مردم را مجازات می کردهاند و قوانين شان ابزار مشروع دردست زمين داران حاکم بوده است که با بهره گيری ازآن ارادهی زمينی خود را بنام خدا به مرحلهی اجرا در میآوردهاند. آنها با اجرای مجازات اعدام و زير ديوارکردن مجرمين نقش عمدهی در کنترل اجتماعی مردم داشته اند.

قوانين جزايی که دردورههای گوناگون تاريخی تدوين گرديده است ، چه بنام خدایان و چه بنام شاهان، همه به اشکال گوناگون انعکاس مناسبات اجتماعی همان دوران بحساب میآيند. در بيشترين اديان و مذاهب به ايدههای بهشت و دوزخ بر می خوريم که نمونهی ازيک نوع نظريههای کنترل، مجازات و مکافات را در خلاء سلطه و حاکميت به تصوير می کشند. البته اين نظريه ها در شرايطی مطرح گرديده است که مذاهب ومتوليان حاکميت مطلق بر سرنوشت جامعه نداشته اند و از اينرو تلاش آنها اين بوده است تا با طرح مجازات دوزخ و مکافات بهشت مردم را از لحاظ معنوی وادار به اطاعت و انقياد از بر نامه های خود نمايند. اما زمانيکه طبقات حاکم قدرت سياسی را از آن خود نمودند عواطف به تصوير کشيده شده، جايش را به خشونت ها ، شکنجه ، اعدام ها در محضرعام، داده و آن عطوفت الهی شده ای خدايان تبديل به شکنجه گاه ها، زندانهای مخوف و قتل عام ها گرديده است. دم و دستگاه های دولتی ايجاد گرديده و دستگا ه ها و ادارات قضايی شروع به اقدامات و اعمال زور از طريق قدرت(اِعمال خشونت از طریق نهادِ دولتی نموده اند و مجازات اعدام يکی از اشکال حقوقی و جزايی دراین راستا به شمار می رود.  احکام موجود در اديان ابراهيمی و بويژه آيات قرآنی راجع به قصاص و کيفر اعدام نمونه و مثال برجسته ای از اين مسئله بوده و مقوله ی جزايی به شمار می رود وانعکاسی از رژيم حقوقی، مناسبات قدرت و سلطه ی بلامنازع طبقاتی درجامعه است.

چنانچه در بالا اشاره شد مجازات اعدام در سرزمين های مختلف با شيوه گوناگون اجراشده است. نمونه  معاصر به اجرا گذاشتن حکم اعدام، رژيم حقوقی و جزايی رژيم طالبان بود که مفاد آنرا با خشونت و بی رحمی به مرحله اجرا در می آوردند. طالبان با اجرای مراسم کشتار، اعدام و سنگسار در محضر عام ، در ميدانهای فوتبال وورزش گاه های افغانستان، که زمانی برای شادی و سرور مورد استفاده قرار میگرفتند، به اين رسوم شوم و ضد انسانی کيفر اعدام جان تازه و قداست بيشتر بخشيدند.
 
درجهان امروز تنها جنبشهای طالبانی و افراطی های شبيه آنها نيستند که تمايل دارند قوانين دوران ابتدايی بشر را دررژيم جزايی وارد نموده و به رسميت شناخته و مفاد آنها را عملی و به مورد مرحله اجرا قرار می دهند، بلکه کيفراعدام در برخی کشورها و در برخی ايالات امريکا و از جمله درتکزاس با شيوه های مختلف اجرا می شود. انسانهای محو می شوند وعده زيادی هم مورد شکنجه روانی قرار گرفته و ساليان مديدی درانتظار مرگ دقيقه شماری می کنند.  اجرای عمل کيفر مرگ، نمونه از نگرش طبقاتی مسلط در برخی ايالات امريکا است که در آن فرزندان طبقات محروم به علل فقرو موقعيت فرودستی اجتماعی و دها فاکتور ديگر در کام مرگ سپرده می شوند و ميراث شوم انتقام خونی دردادگاه ها باز توليد می گردند.

شيوه های اجرای مجازات اعدام در کشور های مختلف متفاوت بوده و با روش های گوناگون اجرا می شود. از سنگسارتا زير ديوار کردن گرفته تا قطع اعضای بدن و سوزاندن به شيوه مدرن تر آن مسموم نمودن متهم تا نشاندن در چوکی (صندلی الکتريکی) مبين نفرت انگيز آدم کشی را تمثيل می کند.

۲. پشينه مجازات اعدام
مجازات اعدام در ميان اکثر جوامع بشری وجود داشته است [3].(مجازات اعدام در اکثر جوامع...) اعدام به مثابه شديدترين شیوه ی مجازات يعني کشتن يک فرد توسط دستگاه قضائي دولت است.  اعدام به معنای پايان دادن به زندگی و نابودی انسان می باشد.اعدام یعنی نفی فزیکی انسان ومجازات اعدام نابودی کيفری انسان برای جرميکه مرتکب شده است و بواسطه قوانين و نرم های مسلط تعين می گردد. مجازات اعدام سرشت دستگاه دولتی را نشان ميدهد که از خشونت به مثابه نماد زور و نشان دادن قدرت دربرابر شهروندان و برای مقابله با جنايتکاران بهره ميجويد. سرشت دولت در گامِ نخست به میانجی انحصارِ قدرت فزیکی عیان می گردد. اِعمال خشونت اشکالِ بی واسطه و با واسطه دارد. به سخنِ دیگر، یعنی به میانجی قانون و یا قهر بی واسطه که اصلا چیزی به اسم قانون را نمی شناسید.

١. ۲ . عصر باستان
روش اعدام در تاريخ باستان تا حدی راز سر به مهر است. در سال 1915 در شهر فليرون ايتاليا 17 جسد کشف شد که دانشمندان آنها را متعلق به عصر باستان ميان سالهای 450 تا 480 پيش از ميلاد تشخيص دادند[4]. و اين اجساد نشان می دهد که آنها به شکل دسته جمعی اعدام شده اند.

با گسترش قدرت کليسا در غرب نسخه توراتی حقوق جزايی که مجازات اعدام را برای تعداد زياد از جرايم تجويز میکرد،(در محافل حقوقی قرون وسطی) پذيرفته شد [5].
ميراث حقوق جزايی قرون وسطی باشاخص های انتقام گيری و تهديد، اصل های حقوقی های حقوق اساسی انسان را در نظام قضايی تقليل داده و کيفر اعدام را بيشتر به مجازات متعارف تبديل کرد. البته پیش از این حتا در همان اولین دیمکراسی روم هم حکم اعدام بود و برده ها که بدون حکم اعدام می شدن وقبل از دموکراسی روم و دموکراسی در آتن قوانینِ آهنین برای اعدام وجودداشت و نام آورترین قربانیِ سقراط است.

اسناد وجود ندارد که نشان دهد که  پرنسيپ مجازات اعدام درقرون وسطی زير سوال قرار گرفته باشد. شايد دليل ساده آن سلطه مذهب و کليسا بر تمام نهادهای اجتماعی باشد که مخالفين مجازات اعدام را مجال نميداده است تا به گسترش افکار و انديشه های خود بپردازند. اما تحولات اجتماعی و اقتصادی بعدی زمينه های گسترش انديشه های ضد مذهبی و مخالف مجازات اعدام را مساعد ساخت. البته مخالفت جدی و نظری با کيفراعدام در عصر روشنگری در اروپا نزج گرفت و  با جديت تمام مطرح و دنبال گرديد. طرح انديشه های حقوق طبيعی توسط انديشمندان عصر روشنگری زمينه های رشد افکار مخالفين نظريه های جزايی قرون وسطی و مذهبی را فراهم نمود[6].  
جدال عليه مجازات اعدام در ايتاليا در سالهای 1764 م توسط فيلسوف طرفدارحق طبيعی سيزار بيکاريا آغاز يافت. وی در اثر مشهورش « درباره مجازات و مکافات» با تاءکيد بر حقوق طبيعی انسان مخالفت علنی خويش را با شکنجه و کيفر اعدام اعلان نمود.
بکاريا ميگفت که مجازات اعدام خلاف قرارداد اجتماعی است. هيچ کسی حق تصيم گيری بر زندگی فرد ديگری را ندارد. وی تاکيد داشت که استفاده از مجازات اعدام بمثابه وسيله افگندن هراس و ترس دردل افراد موثريت ندارد. بکاريا بنياد نظريه ابوليسيونيسم (مطالبات برای لغو مجازات اعدام) را گذاشت. گسترش نظريه لغو مجازات بيشتر دراواخير قرن 19 توسعه و گسترش پيدا نموده و طرفدارانی در جامعه کمايی کرد که در نتيجه تعدادی از کشورها به الغای مجازات اعدام پرداختند. اما قرن 20 و جنگها و کشتارها منجر به نابودی کتله ی عظيمی از انسانها گرديد که عقبگرد برای جنبشهای الغای مجازات اعدام به شمار می آيد.
پس از جنگ جهانی دوم تلاشهای زيادی صورت گرفت تا از راه سازمان ملل مجازات اعدام در سرتاسر جهان لغو گردد. اما متاسفانه هنوز راه دراز برای الغای کامل مجازات اعدام درهمه کشور ها در پيش است.

۲.۲. اديان و مجازات اعدام
يکی از معضله های که دين با علم دارد غير زمينی خواندن روايات زندگی است که پديده های زمينی را به آسمان و ماورای طبيعت ربط می دهد. اين تفسير از واقعيت، زندگی را اسرار آميز می سازد و قدرت شناخت انسان و موشکافی پديده ها را برای انسان دشوار می گرداندواقعیت های اجتماعی را جادویی می کند. از اين رو ازمجازات تا مکافات و آنچه بشر در زندگی اش به آن نيازمند است را آنچنان اسرار آميز تفسير می کند که بشر مدرن مجبور است برای رهايی از آنها به راه حل های عرفی و زمينی مراجعه کند. اين اسرارآميزی منجر به تفسير های من درآوردی از منابع اين فرامين گرديده است. قداست سازی در تضاد آشکار با خرد آدمی قرار دارد. خيلی از  دانشمندان در پی اسرار زدايی،جادو زدایی و یا افسون زدایی، منابع و منشاء اسرار انگيزی اين متونند و تلاش نموده اند تا تحليل جامعه شناسانه از متون دينی ارائه دهند.البته قبل از آنکه جامعه شناسی به عنوان یکی از شاخص های علوم اجتماعی در غرب پا به عرصه وجود گذارد، روشنگری کوشید تا افسون زدایی کند و اسطوره ها را انحلال کند.  

دورکيم جامعه شناسی مشهور يکی از آنها می باشد. به باور ريمون آرون جامعه شناس «دورکیم اعتقاد دارد که همه ادیان شناخته شده اعم از ابتدایی و تاریخی در یک چیز مشترک اند و آن تقسیم جهان به دو بخش: ،بخش غیر مقدس و مقدس ساخته شده است .بخش مقدس مرکب است از مجموعه ای از چیز ها ،باور ها و مراسم . هر گاه امور مقدس با هم روابطی از نوع هماهنگی یا تبعیت داشته باشند به نحوی که تشکیل دستگاهی برخوردار از نوعی وحدت درونی و مستقل از هر دستگاه دیگری را بدهند در این صورت مجموعه باور ها و مراسم مربوط به آن ها، مذهبی را بوجود می آورند [7].

اگر اين گفته را بپذيريم که  نگاه اجتماعی انعکاس برداشت هایی از هيئت زندگی بشر است و دين هم يکی از اين بازتاب های مادی ذهنی بشر، پس در شناخت ميکانيسم واقعيت زندگی مادی که به شيوه های گوناگون تجسم معنوی و استعلايی پيدا می کند ترديد نخواهيم داشت.  دورکيم اصل زمينی خدا و قوانينش را در پرتو دانش جامعه شناسی مطرح می کند و نتيجه گيری وی از اين نظريه ماترياليزه ساختن باورخدا و زمينی ساختن آن است.
برخی جامعه شناسان دين را محصول دوران نادانی بشر بحساب می آورند که انسان هنوز قادر نبود رابطه ی علمی و منطقی ميان پديده هارا درک کند و بنابراين برای کمک به درک جهان واقعی دين را خلق کرد. دين که مجموعه از فرامين و قوانين اخلاقی و اجتماعی است رابطه با زندگی و تنظيم زندگی پيروانش دارد. احکام مجازاتش بخش از روشهای کنترل و اعمال زور در انديشه دينی است که با شيوه های گوناگون بمورد اجرا قرار می گيرد. نماينده برجسته اين نگرش که اديان را محصول جهل و نادانی بشر می داند ویل دورانت است. و ی جهل را يکی از عوامل آفريدن دين در تاريخ به شمارمی آورد. دورانت در تاریخ تمدن می­نویسد: از جمله عوامل گرایش انسان به مذهب، حوادثی است که انسان قادر به فهم و درک علل آنها نبوده است[8]. 
پس از دورانت دانشمندان ديگری اين نظريه را تکامل دادند. اگوست کنت شخصيتی ديگری است که نظريه دورانت را درباب دين دنبال می کند. از منظر اگوست کنت منشا دین نا آگاهی انسان است، یعنی انسان درپی شناخت طبيعت بود وتلاش کرد حوادث طبیعی را تبیین کند، اما چون توان رشد  علمی را هنوز کسب نکرده بود بنابراين به تفسير ­های دینی و مذهبی از زندگی روی آورد[9].
اگوست کنت به اين باور بود که: هر چند که در روزگاران قدیم انسان­ها از علم و دانش بی بهره بودند، ولی «به دلیل اینکه انسان اولیه بطور طبیعی اصل علیت را پذیرفته بود و همواره در صدد کشف علل پدیده­های مختلفی بود که گاه او را به وحشت وا می­داشت و گاه او را شادمان می­کرد، ولی به دلیل ناتوانی بشر و عدم دانایی او از پدیده، علل پیدایش پدیده­ها را به یک سلسله موجودات غیبی، خدایان و ارواح و امثال اینها نسبت می­دادند؛ مثلا پدیده باران را مشاهده می­کرد ولی چون علل پدیده باران را نمی­دانست، برای باران خدا یا روحی قائل میشد و پیوسته برای مساعدت کردن آن نسبت به خود به پرستش آنها قیام می­کرد.» [10].     
مارکس آفرينش دين را دررابطه با دولت و جامعه قابل درک می داند و تفسير مارکس رابطه با عنصر استعلايی دين و مشروعيت سازی آن است. مارکس می نويسد:« اين حکومت و اين جامعه است که مذهب يعنی جهان آگاهی وارونه را می سازد، زيرا اين جهان وارونه است و مذهب تئوری وارونه اين جهان است، خلاصه ی از دايره المعارف آنست، شکل عامه پسند منطق آنست، جوهر شرف معنوی آنست، تاييد اخلاقی آنست، مکمل تشريفاتی آنست و بنيان کلی تسلی آنست[11].
طبقات مسلط اجتماعی بواسطه اديان در بسا موارد آیين مرگ پرستی  را ترويج  نموده و همه خوشبختی های بشر را به آينده نا معلوم و دنيای ديگر موکول می کند. تاريخ نسخه کيفری اديان دررابطه با چاره معضلات اجتماعی بشر اعدام می بوده است. اين گونه تبیين از زندگی روی توليدات معنوی بشر چه قانون و چه اخلاقيات تاثير می گذارد و درصورت سلطه چنين نگرشی در جامعه خواه ناخواه شناخت انسان و يا تبينش از ازطريق همين باور ها ماترياليزه می شود و ذهنيت جامعه را درعرصه های گوناگون شکل می دهد. ازاين رو اعدام نقشی مهم در انضباط اجتماعی طريق اعمال قدرت و کنترل طبقه حاکمه و بخشی ازرژيم در جامعه است. و طبق نظريه فوکو مجازات در جوامع مدرن بخشی از نظام انضباطی است که همه ی وجود جامعه را فرامی گیرد. در واقع سوژه ی مدرن در بطن همین روابط انضباطی متولد می شود. پس اديانيکه در جامعه سلطه دارند درعرصه های حقوقی نيز کارسازند و منابع کيفری حکومت های مذهبی مراجعه  به متون کهن است.
همانطوريکه اشاره شد، اديان ازجمله ادیان جهانی، يهوديت، مسيحيت و اسلام مجازات اعدام را مشروع می دانند. درکتاب عهد عتيق(تورات) و کتاب مسيحيان انجيل و کتاب مسلمانان قرآن از مجازات اعدام سخن بميان آمده است. جمله معروف «چشم دربرابر چشم، دست دربرابر دست» این قانون از کتیبه همورابی است که از بحرالنهرین کشف شده 1700 سال قبل از میلاد نمونه ی برجسته از رژيم انتقام خونی را به نمايش می گذارند. با وصفيکه که در جوامع غربی مردم اعتقادی زيادی به مذهب ندارند، ولی سيستم آموزش و پرورش مکاتب و مدارس و در نهايت نظام سرمايه داری به نحوی درباز توليد ماندگار شدن  اين ارزشها های حقوقی سهم موثری دارند و بنابراين به گونه ی اين جوامع از سنتهای دينی رنگ می پذيرند[12].
شناخت نگرش اديان درباره مجازات و مکافات و بويژه کيفر اعدام درزندگی انسان از اهميت ويژه ی  برخوردار است، زيرا مجازات بخش از ويژگی های حقوقی اديان را تشکيل داده و بنام دين جان دها هزار انسان گرفته شده است. عده ی بی شماری بوسيله اين قوانين و به دستور متوليان دين مجازات شده اند. 
کتاب عهد عتيق در باب هفتم در مورد مجازات چنين احکامی را صادر نموده است:
« هر آينه انتقام خون شما را برای جان شما خواهم گرفت و از دست هر حيوان آنرا خواهم گرفت و از دست انسان انتقام جان انسان را، از دست برادرش خواهم گرفت. هرکه خون انسان ريزد، خون وی به دست انسان ريخته شود، زيرا خدا انسان را بصورت خود ساخت[11].
در سفر خروج باب بيست يکم عهد عتيق چنين می خوانيم:
« ليکين اگرشخصی عمدن بر همسايه خود آيد تا اورا به مکر بکشد آنگاه اورا از مذبح من کشيده به قتل برساند. هرکه پدر و يا مادر خود را  زند هر آينه کشته شود. هرکه آدمی را بدزدد و آنرابفروشد يادردستش يافته شود هر آينه کشته شود. هرکه پدر و مادرخود را لعنت کند هر آينه کشته شود[12].
در همين موضوع عهد عتيق ليست مفصلی از جرايم و مجازات دارد که قابل مطالعه اند. سپس ادامه می دهد:
«...و اگر اذيتی که ديگر حاصل شود و آنگاه جان بعوض جان بده، چشم بعوض چشم و دندان به عوض دندان و دست بعوض دست و پا بعوض پا، داغ به عوض داغ و زخم بعوض زخم، دندان بعوض دندان و لطمه به عوض لطمه. اگر کسی چشم غلام خود و يا کنيز خودرابزند که ضايع شود، اورا بعوض چشمش آزاد کند.اگر دندان کنيز و غلام خود را بياندازد اورا بعوض دندانش آزاد کند.و هرگاه گاوی مردی و يا زنی را به شاخش بزند که او بميرد، گاو را البته سنگسار کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بيگناه باشد. وليکين اگر گاو قبل ازآن شاخ زن می بود و صاحبش (از آن) آگاه بود و آنرا نگاه نداشت و او مرد و يا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نيز به قتل برسانند[13].
چناچه ملاحظه می شود اين قوانين دقيقن همان قوانين و احکام خشک و متحجر نظام برده داری اند که حالت تقدس و دينی پيداکرده اند و با زبان خدا و فرزندش برای مردم الهام می دهد. قوانين گذشته اند که انعکاس الهی پيداکرده و مردم آنرا به مثابه امر خدايی مقدس پنداشته وبی آنکه در محتوای آنها دقت صورت گرفته شود آنها را دربست پذيرفته اند.
ولی بشر امروز نسبت به گذشته اش در همه عرصه ها تکامل کرده و و در اثر تلاش ها و مبارزاتش قادرگشته است تا تحول کمی و کيفی در زندگی خويش و ديگران ايجاد نمايد و دانش خويش را در همه ساحات زندگی اش گسترش و توسعه بخشد. بشر امروز با کنکاش های پيوسته خويش توانسته است رابطه قوانين ومنافع اجتماعی را به کمک دانش وتجربه بشری شناخته وريشه های آنرا در مناسبات اجتماعی پيدا نمايند.  تلاشهای پيگير بشر راه های جديدی را در پيشاپشش قرار داده است. انسان با فراگرفتن دانش از تجربه هايش و آگاهی هايش سود جسته و زمينه های جديدی را برای شناخت عميق  محيط پيرامونش فراهم نموده است. انسان به مرحله های بالاتری  زندگی اجتماعی ارتقا پيدانمود و پله های بلند از دانش و تمدن را طی کرده است. همزمان با سير روزافزون زندگی اجتماعی و اقتصادی جامعه رونق بيشتر پيداکرد و تضاد های اجتماعی ، جامعه را به آنتاگونيست ها دربرابر هم بدل نموده و جنبشهای گوناگون اجتماعی با آرمانهای برابری انسانی و شعارهای مسرت بخش در صحنه ی اجتماع پا به عرصه حيات گذاشته است. تلاشها و مبارزات خود بنايی تازه ی را برای زندگی انسانی پی ريزی نموده اند. نقد قوانين و ميراث گذشته، پی ريزی ارزشهای جديد، نفرت از مجازات عصربربريت و نتايج منفی حقوقی آنها، آروزوی داشتن يک جامعه عاری از خشونت و استبداد و بازنگری قوانين جزآيی کهن، نياز به قوانين جديد را دردستور کار نيروهای هومانيست و انسان دوست قرارداده است.  درنتيجه تلاشهای متداوم انسانها و جنبشهای ضد اعدام و نابودی فزيکی انسانها، نفرت از اعدام را به خواسته ها و مطالبات بسياری از جنبشها و افراد مترقی و آزادی خواه جهان درآورده است. و ازاينرو می توان گفت که انسان پيشرو نمی تواند کشتن بشر توسط دولت ها و نهاد های قانونی را انسانی بداند.
                   
........................................................................................................................................

نصیرمهرین         

        ( یک پرسش وپاسخ فشرده)

                      خوب این کثافت ها اعدام شدند، بعد چی ؟"
                                            

نامه وپرسش     : 
" . . .
محمد علی نام، دخترک بیمار خود را به شفاخانه غزنی آورده بود. مگر خودش حالا زخمی شده است. . .
شاید جریان عملیات سه روز پیش طالبان درغزنی بقدرلازم انعکاس نداشته است. طالبان از لباس های پرسونل عملیات سریع استفاده کرده بودند. تمام راه ها، اطاق ها، افراد واشخاص را معرفی بودند. . . خوب در آخر کشته شدند. هر روز کشته می شوند. بن لادن هم کشته شد.مگر چه شده که به تعداد پرسونل آنها، به استفاده های آنها، به وسایل آنها رشد چشمگیر آمده است. . . .            
دزد ورهزن زیاد شده، تجاوز به ناموس در پغمان دفعه اول نیست. دفعه آخر هم نخواهد بود. دولت طالبان را برادر میخواند، عساکر و آمران که میخواهند زندگی کنند، در وقت حمله طالب به دفاع وسرکوب می پردازند. مگر باز قتل عسکر وطالب جاهل و مردم بی گناه است. . . .        
میگویند کثافت های تجاوزکار به ناموس را اعدام کنید. خوب این کثافت ها اعدام شدند بعد چی ؟. تاکی ؟ . . . " 
پاسخ: 
" . . .
هنگامی که از یک عمل فجیع وتکاندهنده وضد انسانی آگاه می شویم؛ و احساس انسان جریحه دارهم می شود،صدور حکم جزای بزرگ یا اعدام در نظر می آید. اما، هنگامی که پای اصلاح درازمدت یک جامعه ی و نیاز اساسی ترِمقابله با پلشتی در میان است، فکر عقلانی وکار ساز ومؤثر با جمیع ابزار ، وسایل وراه ها درمیان می آید. نتایج اعدام ها در کشورهای جهان تا حال مؤثر نبوده اند. . . در ایران جزای اعدام برای آنانی که با خرید وفروش وانتقال مواد مخدر سر و کاری دارند، در هیچ صورت نتیجه مثبت بار نیاروده است. .             . 
جامعه ی ما به تحول در حوزه های اجتماعی ، اقتصادی فرهنگی . . . نیاز بسیار دارد. به کار آفرینی ،کاردهی و آموزش های اجتماعی نیاز بسیار دراد. . .         
بعد نظامی مبارزه با طالب تروریست، آنهم برخلاف میل وتصمیم دولتمردان، رئیس آنها و بخشی از مردم جامعه، و از طرف افسران وآمران آنها، و در زمانی ابتکار حمله را نیز تروریست ها دارند، نتیجه ی مطلوب نداشته وندارد. به مبارزه ی وسیع به کمک همه رسانه ها وبا تبلیغات گسترده، افشأگرانه ، نشان دادن فجایع آن وبا قاطعیت می تواند به سامان بنشیند. . .           
موافق هستم که تجاوز های رنگارنگ و کشتار انسانها سیر صعودی می پیماید. زیرا جامعه را از بسا جهات با ظرفیت ویرانگرانه آماده نموده اند. انسان هایی برای سمت وسو دادن جامعه قدم نهاده اند که با برنامه های عقلانی ومبارزاتی سرو کاری ندارند. . . یار زنده صحبت باقی " ساعت 10 صبح 6/9/14

از میان نظریات:

حبیبه کوهستانی 
درود بر شما،
من با شما موافقم، این واضحست که اجسام پلید را میتوان بر دار آویخت تا در کوتاه مقطع اجتماع ی را مبرا از هر گناهی کمی منزه ساخت،
اما، 
این ارواح پلید را تا کجا میتوان پیگری نمود و از لجن درآورد و به دار آویخت؟
از دیدگاه من،
تا، منبع کثافات ذهن جامعه نا شسته بماند، هیچ اعدامی، چوبه دار بر گردن تکرار فاجعه نخواهد شد...!
                                                      ***
 سید ابراهیم حیدر سید
مجازات مجرمين و إصلاحات در اجتماع به منظور از بين بردن پيش زمينه هاي جرم و جنايت هيچ منافاتي با هم ندارند. اين دو را ميتوان همزمان إنجام داد با اگاهي از اينكه إصلاح كاريست زمانبر ،نفسگير ،نهايت ضروري و حياتي. اگر توقع داشته باشيم كه تنها با مجازات مجرمين جامعه عاري از جرم و جنايت خواهيم داشت كاملا در اشتباه ايم اما اين بدان معنا نيست كه ما از مجازات مجرمين صرف نظر كنيم.

........................................................................................................................................

چند هایکو از: (Kumazawa Banzan1619-1691)

Zaher Taiman   

برگردانِ فارسی: ظاهرتایمن 

پدرود ...                    

من هم بسان همه چیز در گذرم
مثل شبنمِ روی سبزه ...
___________________

تکان بخور ای گور
باد های خزانی،
صدای دعای من است ...
__________
- جز این، راهی نیست -
تنها روانم ...
__________
خاموشیِ یک مرگ:
آسمانِ صاف، درختانِ بی برگ
                                                      
___________­­­­­­­­­­­­­­­­­­___________________________________________________________



دکتور عبدالغفور آرزو        Abdulghafour Arezou

دوستان گرامی! هنگامی که اشک و آه در مفصل سکوت فوران می زند، اشک های ناچکیده با چنین آهنگی زبانه می کشد: 

                      خنده کراسی
شب با سکوت خسته ی تاریخ
آهنگ اقتدار گرایان را، 
تقطیع می کند:
مفعول فاعلات مفاعیل؛
و با شرم شاعرانه نویسد،
مصراع سرنوشت مکدّر
***
شب با سکوت خسته ی تاریخ
با اشک و آه یخ زده هردم
در انتهای خنده کراسی
آری، به هر بهانه نویسد
مضمون آزمون مقدّر
***
اینک رسانه های غم انگیز
با واژگان خالی فریاد
آهنگ اقتدارگرایان را
با طنز ناتمام هیاهو
با جرأتی دوگانه نویسد
در پشت میز های مدوّر
1393/6/9


حبیبه کوهستانی
                                             Habiba Kohistani
                        زندگی  
زندگی شاید شبیه سوت
یکنواخت قطاریست
که هر روز
از دم پنجره ی
خاطرم میگذرد
و مرا،
از شهری به شهرم می برد
هی، میایستد
هی مسافری سوار میشود
و
هی عابری میرود ...!
زندگی شاید شبیه
خونسردی قطاریست
که مدام دود میریزد
نعره میکشد
و زل میزند،
در سرگردانی نگاه هایم
کسی نشسته
بر گوشهایش نغمه ی بسته
کسی خواب ست
انگار که به رویا هایش دل بسته
کابین هایی که
از درد، می ترکند
و کوپه هایی که
تهی اند،
و از بیزاری گریزان
در گوشه ی گمنامی میگیریند
شاید زندگی شبیه
دالان های ساکت
یا باریک، یک قطارست
که از تگنای عبور زمان
شبیه عقربه ها
بر نبض آهن
این زمان
چکش بر آب می کوبند
قطار شتابان،
نفس نفس زنان، میرود
تا بر دل پولاد راه
با من همصدا شود
مردی ایستاده،
یواش یواش
روزنامه میخواند
زنی، با دردش آرام میگیرید
کودک ی، در شادی رسیدن
به پنجره دل بسته ست
انجا هم طفلکی ییقرار
گریان ست ...
و من اخرین مسافر
این قطارم
که از پس اینهمه دود ها
تا نا کجا میروم
نگرانم
به تو میاندیشم
تا در ازدحام رسیدن
باز هم، اگر نا گه،
در گوشه ی تنهای شهر
گم شویم
و در تلاش یافتن ات
در آخر شب
تنها مسافر قطار ی شوم
که سوت زنان از شهر ات
میگذرد ...
و میسپاردم،
تا مرز خواب هایم
با چشمان بیدار
بدست دژخیم تنهایی،
در سونامی ناشناخته
تاراج و درد ....!
یک قطار زخم دارم
من و یک ساک مملویم
از یاداشت های خودم
که در برگه ی نخست اش
نام گمشده ی درج ست ...!
( ح.کوهستانی ).



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen