پرویز آرزو
دختران زمین...
تو را به جانِ پرستو
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
تو را به جانِ کبوتر
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
پرویز آرزو
دختران زمین...
تو را به جانِ پرستو
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
تو را به جانِ کبوتر
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
پرویز آرزو
تو را به جانِ پرستو
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
تو را به جانِ کبوتر
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
لیلا تیموری
چون زمین لرز
دلم میلرزد
بیتو
در خلوت دل
هر نفس زلزله بر پاست
بیا ....
که دگر
کوه وجودم
ز غمت می شکند ...!
آتشین اشک من از چشمه ی درد
به گریبان غمت می ریزد
قله ی همت من
باز در پیچ و خم وادی یک عشق
عبث می سوزد ......!!
دلم میلرزد
بیتو
در خلوت دل
هر نفس زلزله بر پاست
بیا ....
که دگر
کوه وجودم
ز غمت می شکند ...!
آتشین اشک من از چشمه ی درد
به گریبان غمت می ریزد
قله ی همت من
باز در پیچ و خم وادی یک عشق
عبث می سوزد ......!!
لیلا تیموری
10/28/2015
10/28/2015
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen