Dienstag, 3. November 2015

لیلاتیموری.. چون زمین لرز. پرویز آرزو. دختران زمین



پرویز آرزو 




       
دختران زمین...
تو را به جانِ پرستو
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
تو را به جانِ کبوتر
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
پرویز آرزو                 
دختران زمین...
تو را به جانِ پرستو
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
تو را به جانِ کبوتر
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...
پرویز آرزو
تو را به جانِ پرستو
به خانه برگشتی؛
به چشمه زنگ بزن
بگو بهار نیامد
بنفشه منتظر است...
بگو که ماه
سرِ راه
دو نان تازه بگیرد
گرسنه است سپیده
نخورده هیچ، صنوبر...
تو را به جانِ کبوتر
بگو که لاله گلودرد است
فشار خون شقایق
بلند رفته دوباره
نمانده جان به ستاره
بگو که کودکِ آهو
نخورده شیر، سه روز است
به دخترانِ زمین رحم کن
بگو بهار بیاید...





لیلا تیموری
                Laila Timory Wahidi

چون زمین لرز                
دلم میلرزد
بیتو
در خلوت دل
هر نفس زلزله بر پاست 
بیا ....
که دگر
کوه وجودم
ز غمت می شکند ...!
آتشین اشک من از چشمه ی درد
به گریبان غمت می ریزد
قله ی همت من
باز در پیچ و خم وادی یک عشق
عبث می سوزد ......!!
لیلا تیموری
10/28/2015

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen