نصیرمهرین
در حوزۀ خشونت شناسی
بخشی ازکارنامه های توپ
قسمت پنجــــم
از دهن توپ پراندن در زمان پادشاهی امان الله خان
در زمان پادشاهی امان الله خان، مثالی از دهن توپ پراندن چند تن را داریم که قصد کودتا وسرنگونی امان الله خان را داشتند. در رأس آنها، محمد اختر فرزند ناظر محمد صفر خان بود. شخص ناظر و فرزندان او از چهره های مهم اداری، فرهنگی وسیاسی همان وقت و سالیان پسانترافغانستان استند. آن موضوع به سوی تأمل روی چندین موضوع دیگر نیز می تواند ما را رهنمون شود. موضوعاتی مانند انگیزۀ چنان اقدام علیه امان الله خان، واکنش شاه و رفتاری را که به نمایش نهاد. خواستگاه سیاسی، یا خود رایی شاه، خواستگاهی که به عنوان یکی از عوامل مؤثر داخلی فروپاشی نظام او آسیب زا بود.
محمد اخترخان و یار وفادارش دلاورخان
اگر همۀ این موضوعات مرتبط با هم را نخست فشرده شرح دهیم، این برداشت حاصل ما می شود که:
محمد اخترخان که امین الاطلاعات حکومت امان الله خان بود، حرکتی را شکل داد ورهبری نمود با قصد سرنگونی شاه. حرکت شکست دید و نا فرجام با اعدام و زندانی شدن تعدادی پایان یافت. برخی از فعالین دستگیر شدند. به زودی محاکمۀ درباری در داخل ارگ و زیر نظر شخص شاه دایر شد. شاه درهیأت چنــد گانه ظاهر شد. خودش مستنطق بود، پرسش هایی را عنوانی محکومین در بند که در گوسه یی نشسته بودند، مطرح کرد، پاسخ ها را گرفت و شنید، مکث نمود، خود به داروی نشست و وظیفۀ قاضی و دادگاه ها را به زودی انجام داد و دست به صدور حکم شفاهی یازید. از جمله گفت: اخترجان و غلام حیدر خان سرحدی، عبدالله خان غلام بچه نائب السلطنه، محمد امین خان پسر محمد عمر خان محمدزائی، میرزا محمد علی خان تائب شاعر و از وابستگان دربار نائب السلطنه و دلاور خان پنجشیری محکوم به اعدام و از دهن توپ پرانده شوند. حکم شفاهی وعاجل شاه به زودی در تپۀ شیرپور اجرا شد.
با خوانش دیگر یا نــه خوانش سنتی و شرح واقعه بدون بررسی، بلکه همراه با مطالعۀ ژرفتر وبررسی جوانب آن موضوع از دهن توپ پراندن، دستور های شخصی را می یابیم که قصد گسست با شیوۀ پدران خویش، به ویژه ابراز قصد گسست از هنجارهای عبدالرحمان خوانی و حبیب الله خانی را داشت و درعمل نیز موارد مهمی را نشان هم داد. با آنهم آن گونه محکمه و ابلاغ فیصلۀ شخصی شاه را عبدالرحمان خانی می یابیم. زیرا همانگونه که در برگهای پیشین دیده ایم، امیرعبدالرحمان خود چنین می کرد وفرزندش هم در راه پدر قدم نهاده بود. برای محکومین نه باز خواستگری بود، نه فرصتی برای چون وچرا گفتن. جزای صادره از جانب پدرانش نیز به زودی اجرا می شد با رفتار های هیبت انگیز وترسفزا.
امرشفاهی وعاجل امیر امان الله خان که آن چند تن را به دهن توپ بپرانیــد، خود رایانه یا استبدادی بود که مشابهت تمام با اوامر عبدالرحمان خان وحبیب الله خان داشت.
در یافت ویژه گی های این گونه رفتار وشیوۀ حکومتداری امان الله خان، کلیدی در دست ما می دهد که به قلمرو دریافت عوامل سقوط او ره ببریم. به سخن دیگر تمام کاسه وکوزه را حین طرح پرسش هایی که پیرامون سقوط نظام امانی مطرح اند، بر سر استعمار و بدخواه امیر یا انگلیسی ها نشکنیم. و اگر از نقش منفی استعمار چشم پوشی نداریم ونباید داشته باشیم، از دیدن وبرملانمودن این مهم یا زمینه های مساعد در درون نظام امانی که پیکر او را به ویژه در پسین سالهای حکومتداری اش بیشتر می بلعید غافل نشویم.
محمد اختر خان
این است که موضوع در دهن توپ پراندن اخترجان وچندتن از یارانش، به دریافت معنا ومفهوم ومنظور بیت شاعری می ماند، که فهم جامع آن مستلزم دریافت روح ومفهوم حاکم در کلیت شعر است. اگر نمی توانیم جمیع منظور شاعری را از یک بیت و یا یکی از بیت هایش بیابیم، دسترسی دقیق وهمه جانبه پیرامون افکار واعمال یک نظام و در نظام های خود رایانه، دسترسی دقیق همه افکار وکارکرد های شخص نخست نشسته در اریکۀ قدرت بسیار مهم است.
موضوعات مرتبط با دهن توپ پراندن در نظام امانی را بازتر می نمائیم:
می دانیم که در زمان امارت امیر حبیب الله خان، جناح بندی های درباری نیز شکل گرفته بود. همان جناح بندی و فعالیت ها بود که سرامیر حبیب الله را داغان نمود و در تداوم خویش سردارنصرالله خان را نیز به زندان فرستاد. سرداری که با وجود نقطه نظریات متفاوت با امان الله خان ویارانش و مخالفت متبارز با اصلاح طلبان، برخلاف شیوۀ سرداران پیشینه که برای حل اختلاف خویش جنگ وگریز یا شیوۀ وزیر فتح خانی ودوست محمد خانی را در پیش گرفته بودند، از پادشاهی انصراف جست، راه سفر به سوی کابل با قصد بیعت در پیش گرفت.(1) به قول غبار”مایل به خونریزی نبود، گرچه طرفداران او نقشۀ جنگ را . . . تهیه نموده بودند” اما آنچه امان الله خان با او انجام داد، توطئه آمیز بود. به این ابراز نظر قاطع نیز پس از تحقیق پیرامون قتل امیر حبیب الله و قتل مظلوم بی گناه شاه علی رضا خان دست یافته ام. امیر حبیب الله خان، از طرف شجاع الدوله خان، یارنزدیک امان الله خان، مطابق طرحی که پیشتر در نظر گرفته شده بود، به قتل رسید.(2) اما سردارنصر الله خان متهم به قتل شد. واین رفتار شاه جفا آمیز بود.
این گونه جفاها به دلیل شور وشعفی که برای کسب استقلال ایجاد شد و به دلیل اصلاحاتی که در جامعه پیاده شد، از انظار پنهان ماند. اما درسینه های تعدادی از آگاهان جای گرفت و جوانه های مخالفت را بارآورد. یکی از کسانی که از کنه موضوع مطلع بود، محمد اخترخان بود. او نه تنها از سالیان پیش با سردار نصرالله خان دوستی داشت، بلکه مقام مهمی در دستگاه حکومت امان الله خان در اختیارش بود. برای معرفی بیشتر آن شخصیت، به اطلاعاتی مراجعه می نمائیم که نزدیکان خانوادۀ او با امانتداری نوشته و انتشار داده اند:
پیرامون او از قلم محترم کلیم الله ناظر می خوانیم که:
”
« . . . محمد اختر، پسر بزرگ ناظر محمد صفر خان در سال 1265هـ. شمسی مطابق 1886 میلادی در کابل بدنیا آمد. . . محمد اختر خان به موافقت نظر و متابعت مفکوره سیاسئ پدر خود ناظر محمد صفر خان، در زمرۀ هواخواهان و طرفداران راسخ و با پاس سردار نصرالله خان نائب السلطنه بود. در آن مقطع زمانی که محمد اختر خان مصروف پیشبرد امور ادارۀ امین الاطلاعات بود، به آموختن و کسب علوم و لسان خارجی نیز می پرداخت. محمد اخترخان بخاطر فرا گیری زبان انگلیسی ظفرحسن آیبک هندی را بحیث معلم خود گزید. ظفرحسن آیبک در خاطراتش می افزاید که “… و حکومت افغانی بر ما قیودات سختی را وضع کرد. در همین سلسله، ما را از منزل واقع در کوچۀ حضرت شوربازار بیرون کردند و خارج شهر نزدیک منطقۀ باغ بالا در قلعه چۀ ناظر محمد صفر والی قطغن و بدخشان نظربند ساختند. جائی که از نزدیکی های آن کسی عبور و مرور نداشت، چه رسد به آن که کسی به دیدن ما آید.
ناظر محمد صفر شخص مورد اعتماد سردار نصرالله خان نائب السلطنت بود، فرزند ناظر، محمد اختر وظیفه “امین الاطلاعات” را بر دوش داشت، به اصطلاح جدید او رئیس سی آی دی سردار نائب السلطنت بود … در دوران اقامت در آن خانه، مرحلۀ آموزگاری من آغاز یافت. محمد اختر همراه با یک کاتب نوجوان دفترش که میرغلام محمد نام داشت و بعد ها در سفارت افغانستان در پاریس به حیث سکرتر اجرای وظیفه می کرد، جهت آموختن زبان انگلیسی نزد من آمد.
میرغلام محمد تخلص غبار را بر خود گزید، در شاعری به زبان فارسی در افغانستان مشهور شد و مورد عتاب حکومت وقت قرار گرفت و رهسپار زندان شد.
چون قلعه چه از دفتر محمد اختر بسیار فاصله داشت، از همینرو محمد اختر برای سواری من هفتۀ سه روز اسپش را به دست بیطار خویش می فرستاد تا جهت درس نزد آنها بروم…”(3)
. . . محمد اخترخان یک نفر خاص و مصاحب شخصی بنام دلاور خان یا دلوی پنجشیری نیز داشت که تا لحظه اخیر حیات در معیت و همرایش بود و هر شش نفر همزمان در تپۀ شیرپور به توپ ها در عهد امیرامان الله خان پرانده شدند.
ناظر محمد صفر خان وبرخی اعضای خانواده اش
در برابر سوء قصد ناکام علیه جان امیر امان الله خان اضافه از محمد اختر خان هریک غلام حیدر خان سرحدی، عبدالله خان غلام بچه نائب السلطنه، محمد امین خان پسر محمد عمر خان محمد زائی، میرزا محمد علی خان تائب شاعر و از وابستگان دربار نائب السلطنه و دلاور خان پنجشیری که تعداد شان جمعاً به (شش) نفر میرسید، به توپ امیر صاحب پرانده شدند. عبدالرحیم خان از خانوادۀ سعدالدین خان قاضی القضات و حافظ محمد اکبر خان فارغ شاعر و کتابدار سردارعزیزالله خان پسر نائب السلطنه به خاطر روی خانوادۀ شان که تعداد آنها هم به (دو) نفر میرسد از اعدام (به توپ پراندن) به حبس تخفیفِ جزا دیدند.»(4)
از شرح فشردۀ حال محمداخترخان نیز بر می آید که انسانی آگاه و مخالف رفتاری بود که امیر در برابر سردار نصرالله خان انجام داده بود. وی پس از آگاهی از شکست حرکت، با وجود داشتن امکانات فرار، کابل را ترک نگفت بلکه با تفنگچۀ در دست داشته اش به خود کشی متوسل شد. خودکشی اش نیز موفقانه نبود. تیر از کنار چشم اش خارج شده بود. چند روزی را درشفاخانه سپری کرد و به زودی با استنطاق امان الله خان، به سوی توپ مرگ آور فرستاده شد.
رازداری و گرفتن مسؤولیت، سخن نگفتن پیرامون انگیزۀ سیاسی یا رهایی سردار نصرالله خان، وفاداری به یارانش در آن لحظات، همه شکوهمندانه اند که شادروان غبار به تصویر آنها پرداخته است.(5)
امیرامان الله خان درحالی که سخنان رئیس حرکت کودتایی و گرفتن مسؤولیت از جانب او را شنید و سخنان یاران او با گفته های اخترجان مطابقت داشت، از داوری جفا آمیز امتناع نکرد. .سخنان اخترجان در بارۀ چند تن این بود که آنها در تصمیم کشتن امیر موافقت نکردند وچنین نیز بود.
پیرامون این موضوع نیز می نگریم که امر در دهن توپ پراندن از طرف امان الله خان، ناف نابریده از رفتارهای عبدالرحمان خانی داشت. همان رفتار خود رایانه یی که به آن بُعد دیگر، یا ترقی خواهی شاه آسیب رسانید.
………………………………………………………………………………………………………………………………….
منابع وتوضیحات
………………….
- پیرامون موضوع امارت چند روزۀ سردار نصرالله خان در جلال آباد و منصرف شدن او، نوشته های بسیاری انتشار یافته است، اما کاتب فیض محمد هزاره که در آن هنگام خودش نیز در جلال آباد بود، جزئیات موضوع را مشرح آورده است. مراجعه شود به صص 707-709 ، . . .بیعت نامۀ نصرالله وخاتمه یافتن کارجلال آباد وفرارحاجی عبدالرزاق خان جلدسوم سراج التواریخ تالیف.نگارش ملا فیض محمد کاتب به ویرایش ومقدمۀ دکترمحمد سرور مولایی که ازطرف انتشارات امیری درسال 1990 خورشیدی در کابل انتشاریافته است.
- قتل وبی گناهی شاه علی رضا خان را میرغلام محمد غبار درصص 744-745 افغانستان درمسیر تاریخ. چاپ نخست. کابل 1346آورده است. میر محمد صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنچ قرن اخیرص 333. مطرح نموده است. نگارندۀ این سطور با توجه به اسناد و مدارک میسر ومقدور، درکتاب قتل های سیاسی درتاریخ افغانستان معاصر، به قاتل امیرحبیب الله خان و بی گناهی شاه علی رضا خان اشاره نموده ام.
- “افغانستان از سلطنت امیر حبیب الله خان تا صدارت محمد هاشم خان” ــ خاطرات ظفرحسن آیبک ــ ترجمه فضل الرحمن فاضل ــ ص. 119، 120 و 121 .( این سخنان ومنبع را محترم کلیم الله ناظر در نبشتۀ مفصل خویش آورده است که در منبع شماره 4 در پایان معرفی شده است)
- کلیم الله ناظر.”سلاله ودود مان” ناظر محمد صفرخان. محمد اسمعیل ” سودا “. در بیش از دودهۀ پسین، محترم یوسف صفا، فرزند محمد ابراهیم صفا، نواسۀ ناظر محمد صفر و محترم محمد حیدراخترپسر محمداکبراختر نیز در معرفی سیمای موضوع و سیمای سیاسی- فرهنگی خاندان ناظر محمد صفرنوشته های متعددی را انتشار داده اند. علاقمندان می توانند به فصلنامۀ رنگین، هفته نامۀ امید، برگۀ محترم یوسف جان صفا و آرشیف تارنمای رنگین مراجعه نمایند.
- میرغلام محمدغبار پیرامون موضوع اخترجان، صورت تحقیق از جانب شاه و دهن توپ پراندن شش تن درصفحه 749 افغانستان در مسیر تاریخ چاپ نخست سال 1346 پرداخته است.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen