کاظم احسان
نجیبه بهار را نیز کشتند.
"صبح طرف دفتر میرفتم که
یکی از دوستانم زنگ زد و گفت موتر کارمندان وزارت معادن و پترولیم هدف احمله
انتحاری بوده، پرسید دوستان آشنایت که آسیب ندیده؟ گفتم احتمالا نه، ولی هنوز زیاد
مطمیین نیستم. دفتر که رسیدم امیر پیام داد که نجیبه بهار هم در این وزارت کار میکرد،
خبر داری سالم است؟ به شماره اش زنگ زدم خاموش بود. به طاهره زنگ زدم هم خبر نداشت.
به دوستانش زنگ زدم هیچ کسی خبر نداشت. بلافاصله از طریق شبکهی از دوستان دست
بکار شدیم. شفاخانه به شفاخانه سراغ هر زخمی و شهید را گرفتیم، دنبالش گشتیم، هیچ نشانی از او نیافتیم. خواهر و برادرش
اش هم همینطور، هیچ ردی از او نیافتند. بالاخره گفتند هفت هشت جنازه در شفاخانه ۳۰۰
بستر پولیس است که بسیاری آنها از بس سوخته و تکه و پاره شده اند، قابل شناسایی
نیست. رحیمه و فاطمه به طرف شفاخانه سیصد بستر پولیس رفتند و بالاخره با کمک
خواهرش، او را در حالی یافتند که نه حتی یک قطعه از بدنش سالم نبود، نه سری، نه
صورتی نه دستی، نه تنی و نه پایی همه سوخته و تکه پاره شده بود.
سه
هفته پیش در شارستان دیدیم. بعد از سالها دیدن خانواده و اقوامش رفته بود. امروز
اما جسد تکه تکه اش را میان تابوت جمع کردند و بردند."
***
***
Masooma Hemmat
"نجیبه حسینی فرزند دایکندی که به تازگی ماستری خود را از کشور چاپان گرفته بود، در حادثه خونین صبح امروز جان باخت.
اما وقت رفتنش نبود، او با آرمان های به دل رفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.!"
***
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen