حمید عبیدی
چند نکته در باره ی تشنج میان رییس جمهور کرزی و
امریکا
استفاده از کرزی به حیث دستپاک، شاید برای آنانی که از جنگ و بحران، سودهای
کلان به جیب زده اند، به دردبخور باشد.
اظهارات
آقای کرزی در مورد مناسبات افغانستان و امریکا ، در این روزها مساله یی است، که سیاستمداران ، تحلیلگران ، رسانه ها و ذهنیت عامه را به خود مصروف ساخته است.
اپوزسیون سیاسی داخلی اظهارات کرزی را غیرمسوولانه و زمینهساز مخدوش شدن روابط
افغانستان و امریکا تعریف کرده و ادعا میکند، که این نظر و موقف مردم
افغانستان نیست.
واشنگتن اظهارات کرزی را رد کرده است.سخنگوی رییس جمهور
گفته که که گویا با وجود تمام تلاش های حکومت افغانستان، امریکا نگرانی های افغانستان را جدی نه میگیرد و گویا رییس جمهور با علنی
ساختن و رسانه یی ساختن برخی مسایل کوشیده است تا بر واشنگتن فشار وارد کند.
کرزی در آخرین اظهارتش گفته است که گویا هدفش تصحیح مناسبات
افغانستان و امریکا به حیث «مناسبات دوستانه میان دو ملت مستقل» است.
رییس جمهور کرزی سال ها فرصت داشت تا دریابد که
امکانات کابل برای تاثیر گزاری مثبت بر واشنگتن محدود است. حال او در آخرین سال
زمامداری خویش به جای یک حرکت پخته ، سنجیده شده و موثر ، به شیوه ی بسیار پرسش برانگیز و زبان
ناسنجیده و غیردوستانه گویا در صدد «اصلاح» مناسبات با بزرگترین متحد ستراتیژیک
افغانستان شده است. آقای رییس جمهور مگر میشود با زبان غیر دوستانه مناسبات
دوستانه برقرار کرد؟!
*
در این مورد امریکا در
افغانستان دچار اشتباهات و خطاهای بزرگ شده ، جای شک و تردید وجود
ندارد. این خطاها و اشتباهات هم برای حکومت و مالیه دهنده گان امریکا و هم برای
نظامیان امریکا نتایج و پیامدهای سنگینی داشته است. نتایج و پیامدهای این خطاها و
اشتباهات برای افغانستان چنان است که نیاز به میکروسکوب و تلسکوب نه دارند.
در عین زمان باید گفت تقصیر حامیان بین المللی « پروژه ی افغانستان»
هر قدر هم که بزرگ و عمیق باشند باز هم این باعث تبریه ی
بیماری ها و کاستی های
کلان دولت افغانستان و رفع مسوولیت سیاسی از زعمات دولتی افغانستان شده نمی توانند.
این نادرست است که خطاها و اشتباهات واشنگتن
را به حساب کرزی گذاشت.این نیز نادرست است که خطاها و اشتباهات دولت افغانستان را
بر گردن واشنگتن انداخت.
به ارتباط اظهارات و اقدامات اخیر آقای
کرزی ، این پرسش مشروع است که آیا او برای مهار کردن و رفع بحران در افغانستان، آن
چی را که در حیطه ی اختیار و صلاحیت و مسوولیت قانونی رییس جمهور افغانستان
بود، انجام داده است؟
اگر آقای کرزی به موقع برنامه ی سنجیده
شده و منسجم حکومت خویش را برای مهار کردن بحران موجود در افغانستان و بازسازی
کشور تدوین و رسمن اعلام و به اجرا گذاشته میبود ، در این صورت پاسخ پرسش
بالا مثبت بوده میتوانست. و اما، واقعیت این است که حکومت افغانستان تا کنون
برنامه ی
مدونی در این زمینه نه دارد. آسمایی سال ها
قبل زمانی که نخستین نشانه های «جنگ سرد میان کابل و واشنگتن» برملا شدند، در این
زمینه به روشنی نوشت و در مورد نتایج وخیم فقدان چنین برنامه یی هوشدار داد.
**
واقعیت امر این است که افغاستان دچار
بحران گسترده و عمیق است . مساله اساسی شناخت ماهیت این بحران و طرح یک
برنامه ی
عاجل فراگیر ملی برای مهار کردن و رفع بحران است. و چنان نیست که این بحران
امروز ، امسال و یا سال پار آغاز یافته باشد. سال هاست که آتش در تنور بحران دوباره
شعله ور شده است. سال ها است که زنگ های خطر تشدید بحران نواخته
شده اند . خطر شکست پروژه ی افغانستان سال ها است که قابل دید و قابل لمس است و اما
گویا ما در اثر ابتلا به « ايدز ذهنی» قادر
نه شده ایم ماهیت بحران بشناسیم و «راه برون رفت از
بحران» را
بیابیم ؛ «حفره های سیاه صحنه ی سیاسی
افغانستان» امروز هم مانند گذشته نیرومند و مخرب اند و ما قادر نه شده
ایم آن ها را رفع کنیم.
سوال اساسیی که طراحان «پروژه ی افغانستان» باید به آن
بپردازند این است که چرا این پروژه به رغم صرف هزینه های بزرگ با خطر شکست
مواجه شده است و چی گونه میتوان از شکست فاجعه آور آن جلوگیری کرد؟
***
مصیبت افغانستان تنها در داشتن یک حکومت
بیمار و ناتوان نیست. بیماری و ناتوانی حکومت یک رخ این سکه است. رخ دیگرش
«اپوزسیون سیاسی» بیمار و ناتوان است- اپوزسیونی که خود بخشی از مشکل است و نه
منبع امید برای حل مشکل.
بخشی بزرگی از تحصیلکرده گان ما
هم به جای تفکر و تحلیل مستقل ، به بلندگوی تکرار داده های رسانه های خارجی مبدل شده
اند.
همین است که بادها همه در سمت مخالفت با
کرزی میوزند- گویی فصل ، فصل کرزی کوبی و کرزی تکانی است.
استفاده از کرزی به حیث دستپاک، شاید برای
آنانی که از جنگ و بحران سودهای کلان به جیب زده اند، به دردبخور باشد. در
سطح افغانستان نیز استفاده از این شیوه میتواند
ابزار موثری برای دستکاری ذهنیت عامه و سمتدهی آن در مسیر پذیرش یک فریب
تازه باشد. و اما افگندن بار مسوولیت بروز و تشدید این بحران بر دوش یک فرد
و تلاش برای استفاده از رییس جمهور کرزی به حیث یک دستپاک ، نه میتواند به
گره کشایی مشکلات افغانستان کومک کند.
فراموش نه کنیم که در گذشته نیز ذهنیت
عامه ی
افغانی چندین بار فریب داده شده است.
به یاد بیاوریم که چی گونه عین افراد و
گروه ها
در یک صحنه ی
تراژیدی افغانستان به حیث ناجیان و قهرمانان معرفی شدند و در صحنه ی بعدی این القاب از آنان
سلب شد و در صحنه ی
بعدی تر همین ها به حیث مجرمان و جنایتکاران جنگی معرفی شدند و بالاخره شماری
دوباره با آب تبلیغات تطهیر گردیدند و ...
و مثلن همین آقای حامد کرزی که پیش از 11
سپتمبر شخصیت کمتر شناخته شده بود، چی گونه به حیث مظهر نیکویی ، امید و آینده ی
بهتر معرفی شد ... و حال کارش به جایی رسیده که واشنگتن پست شعار تحریم او
را سرداده و در نیویارک تایمز عکس او و تصویر صحنه ی اعدام رییس جمهور
اسبق نجیب الله توسط طالبان را منتشر شده است؟!
****
معیاد قانونی ریاست جمهوری حامد کرزی در بهار سال آینده پایان مییابد.
رییس جمهور باید بداند که برگزاری انتخابات شفاف و انتقال قدرت به رییس جمهور نو،
هم برای افغانستان اهمیت بزرگ دارد و هم تحقق این امر پایان بسیار مثبتی برای
بیوگرافی سیاسی شخص خود وی به حیث دولتمدار خواهد بود. اگر حادثه ی « مرموز و غیر قابل
پیشبینی» رخ نه دهد (که امیدواریم رخ نه دهد)، او پس از رفتن به تقاعد میتواند خاطرات خودش را بنویسد و
کوفت دلش را طوری که میخواهد خالی کند. و اگر این خاطرات صادقانه نوشته شوند،
میتواند برای دولتمداران ، سیاستمداران و عامه ی مردم بسیار به درد
بخور هم باشد.
و اما در یک سالی که هنوز از موعد قانونی
ریاست جمهوری کرزی باقی مانده است، او باید دریابد که افغانستان در
این برهه سرنوشت ساز، به یک وفاق ملی- وفاق میان نخبه گان نظام و میان این
نخبه گان و مردم - نیاز دارد. مسایل موجود در مناسبات بین المللی افغانستان نیز باید
شامل اجندای این وفاق باشد. رییس جمهور باید در این زمینه ابتکار عمل را به
دست بگیرد. اپوزسیون و جامعه ی مدنی نیز باید در این مورد مسوولانه برخورد
نماید. در این صورت است که افغانستان میتواند بیشترین امتیاز را در تعاملات بین المللی نیز کسب کند .
در مورد چیزهایی که گمان میرود جز خوی
و عادات آقای حامد کرزی باشند ، سخن گفتن دیگر بسیار دیر است؛ زیرا از قدیم
گفته اند که «خط گلیم برود اما عادت نی»- گرچی برخی از این خوی و عادت ها با
وقار شخصی که در مقام ریاست جمهوری قرار میگیرد، به هیچ وجه هماهنگ نیستند.
*****
نقل از سایت آسمایی
نقل از سایت آسمایی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen