نصیرمهرین
m.nasir@web.de
اندکی پیرامون
سرقت های ادبی، فکری وهنری
درخلال عطف به موضوع دزدیدن دلسروده یی ازشاعرگرانمایه قمبرعلی تابش؛ اندک، اندک، موضوعاتی دیگری نیزدرزمینۀ سربرآوردند، که ازسرقت لفظ ومعانی ویا نتیجۀ پژوهش ها و ربودن اندیشۀ دیگران، درواقع ازسرقت درقلمروگسترده تری سخن دارند. این موضوع وهمچنان آگاهی ازپارۀ سوء تفاهمات ناشی از نسخه برداری هایی که نساخان بدون نوشتن منبع ومأخد برجای نهاده اند، سبب شد که آنها را به گونۀ فشرده روی کاغذ بیاورم.
بارها ازشاعر، نویسنده، هنرمند ویا منتقدی شنیده ایم، که گفته است، کسی فلان شعر، یا مضمون ویا آهنگی را به صورت کامل ویا با اندک تغییر، به نام خود انتشارداده است. ویا اینکه بخشی ازسخنان نویسنده یی اقتباس شده، بدون این که منبع ومأخذ نشان داده شده باشد.
درگذشته ها سرقت های ادبی بیشتردرمحدودۀ لفظ ویا معانی اشعارقرارداشتند. ازخلال اشعار و یا نوشته های متقدمان برمی آید که شعر دزدی پیشینه دارد. یکی ازنمونه های مشهورحکایتی است که عبدالرحمان جامی در کتاب بهارستان آورده است:
روزی انوری ( قصیده سرای بزرگ زبان فارسی سدۀ 6 ) دربازاربلخ می گشت، هنگامه ای دید، پیش رفت و سری درمیان کرد. مردی را دید که ایستاده وقصاید انوری به نام خود می خواند ومردم او را آفرین می خواندند. انوری پیش رفت وگفت:
ای مرد، این اشعار کیست که می خوانی؟
گفت: اشعارانوری.
گفت: تو انوری را می شناسی ؟
گفت چه می گویی؟ انوری منم!
انوری بخندید وگفت: شعردزد شنیده بودم، اما شاعردزد ندیده بودم.(1)
دزدی شعر، جانب دزدی معانی را نیز دارد. گاهی تنبلان ناتوان ازحمل اندک زحمت تفکر و پدید آوری مضامین نو، معانی اشعاردیگران را دزدیده و لباس متفاوت تر ازسخن برتن اش کرده اند.
اگرامروزبا این همه شعر وشاعر، دشوار و یا بسیار وقتگیر تواند بود، که منتقدان سراغ چنین موضوعی را بگیرند، از گذشته ها مثال هایی در دست اند، که آن ربودن معانی والفاظ را نکوهیده اند. امروزنیز شاید موارد بیشماری ازچنان سرقتها حضور داشته باشد که اگر نشانی ومعرفی شوند، کمکی است برای رشد حوزه های ادبی کشورما.
نمونه هایی ازگذشته را بیاوریم:
"کاتبی نیشابوری، حسن رابه سرقت معانی خسرو متهم می کند وکمال خجندی رابه دزدی سخن حسن متهم می دارد" (2)
می خوانیم:
گرحسن معنی زخسرو برد نتوان کرد منع
زانکه استادست خسروبلکه زاستادان زیاد
ورمعانی حسن را برد از دیوان کمال
هیچ نتوان گفت او را دزد بردزد اوفتاد
بازهم ازکاتبی می خوانیم:
شاعرنباشد آنکو هنگا م شعرگفتن
زاشعاراستادان آرد خیال درهم
هرخانه یی که او را ازخشت کهنه سازند
مانند خانۀ نبود بناش محکم
وازجامی است:
زهرجا جمع کردی چند بیتی
بدیوانت نبــینم غیراین هیــچ
اگرهریک بجای خود رود باز
بجزکاغذ نماند برزمین هیــچ
به این شعرحسن دهلوی نگاه کنیم:
ازسخن دزدی نیارد شد کسی صاحب سخن
دیو گرانگشتری دزدد سلیمان کی شود
ازفضول حاسدان فضل حسن مخفی نماند
آفتاب اندرپرخفاش پنهان کی شود . . .
ای حسن برآستین نظـــم خــود نــو کن طراز
خاصه این ساعت که طرز خاص پیدا کرده ای
(3)
با گسترش حوزۀ تفکر و انتشارفراورده های مختلف انسانی، سرقت ها نیز وارد حوزه های خارج از شعرشده اند.
نمونه هایی را میاورم:
· سالها پیش بود، برحسب تصادف دریکی ازصفحات انترنیتی نبشته یی ازاین قلم باعنوان " بازتاب ستم برزن هزاره در . . . " را دیدم، که با نام دیگری به نشر رسیده است. نرمک نامه یی نوشتم با این عبارات:
برادرعزیزم، سلام.
" بازتاب های ستم بر . . . " از قلم خویش را دروبلاگ شما دیدم. ممنون که درانتشارآن سهم گرفته ای. اما، چرا نام مرا حذف ونام خودت را آوردی؟ ( اگر نام اصلی آن عزیز باشد). این نوشته پیشتردر چند جای دیگربه نشررسیده است. پیشنهادی دارم امید طرف قبول قرار بگیرد: لطف نموده درتکمیل نوشتۀ یادشده بکوش. زیرا موارد و ابعاد "ستم ها برزن هزاره درزمان حکومت مطلقۀ امیرعبدالرحمان خان" بسیار بیشتر ازآن اند، که من از کتاب سراج التواریخ کاتب بزرگوار آورده ام.
عملی شدن این پیشنهاد اندکی زحمت خواهد داشت، با آن هم روزی من وخودت وتعداد دیگر خوشنود خواهیم بود.
از یاد آوری من آزرده نخواهی بود.
20- 8- 2009
· احمدحسین مبلغ گرامی،که پرمغزودانشمندانه می نویسد؛ وبرحق که درمعرفی برخی زوایای اندیشمندان "مکتب فرانکفورت" ونقد اندیشه ها درافغانستان، نیزسهم درخوراحترام وارزش گزاری دارد؛ باری اطلاع یافته که هموطنی درایران، پایان نامۀ دکترای خویش را با انتخاب موضوعات خوب تهیه دیده و درچند جای دیگرنیزانتشارداده است. اما، پس ازمطالعۀ آن" پایان نامه "می بیند، که عجبا!
بقیه را ازقلم خود حسین مبلغ بخوانیم:
" . . . از کجا می دانستم که پایان نامهء (من درجای نام آن شخص حرف X را آوردم.با طلب پوزش ازمبلغ گرامی. مهرین) نتیجهء اندیشه دزدی (Plagiarism) ازمقالهء من( حسین مبلغ) زیر عنوان "تأملی بر گفتارهای روشنفکری درافغانستان" است.
آنچه را که (X) در سایت انترنیتی اش www.sahar420u.blogfa.com درسرآغاز موارد سرقتش "فشرده ی پایان نامه" و یا "خلاصه ی پایان نامه" اش (در بلاگ "و یک اشاره" دربخش نظرات) می نامد، در واقع دید گاه، رویکرد، روش و طبقه بندی های ناشی از ثمرهء کارفکری من است درهمان مقالهء نام برده ازاین جانب. و آنچه که در این جا از نظر خوانندگان می گذرد، بررسی این پلاگیاریسم است با این فراخوانی که ثمره و نتایج فکری ام که مورد غارت قرار گرفته اند، به خودم بازگردانیده شوند، نه بیشتر و نه کمتر. "
(4)
سرقت ثمرۀ تفکر و زحمات دیگران، درهمه گوشه وکنار جهان حضور دارد. برای نشان دادن آن به چند مثال در دست داشته بسنده می نماییم:
· در دوسال اخیردوتن از وزرای کابینۀ خانم مرکل صدراعظم آلمان وزیردفاع و وزیر امور آموزش وپرورش، قربانی چنین سرقت خویش شدند. همچنان یک تن از فعالان حزب لیبرال آلمان خانم Silvana Koch-Mehrin ازوظایف بزرگ حزبی و نماینده گی درپارلمان اروپا سبکدوش شد. زیرا پایان نامه های تحصیلی ایشان، بهره گیری از زحمات دیگران و درواقع دزدی بود.
· دربارۀ پوتین رئیس جمهورروسیه نیزگفته شده است که " پاياننامهاش را درسال 1987 ازيك كتاب برداشته و بخش اعظم كارش را از روي آن نوشته است. "(5)
از روی منبع پایان معلوم می شود که در ایران نیز دزدی ادبی واندیشه یی دامنه یافته است. بنگریم:
هشدار يک مقام قضايي:
سرقت ادبي، پيگرد قانوني دارد
· جام جم آنلاين:
رئيس شعبه سرقت درمشهد گفت: سرقت ادبي 6 ماه تا3 سال زندان دارد. قاضي عليزاده رئيس شعبات ويژه سرقت درمشهد به خبرنگارما گفت: سرقت ادبي (انتحال) ازهر2 جنبه عمومي و خصوصي جرمي قابل پيگيري است و اين جرم حاکي از نيت قبليسوء استفاده کننده ازآثارديگران است. او با تاکيد برحفظ اصالت آثارادبي و حرمت اهل قلم گفت: براساس قانون حمايت ازحقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان، هرکس تمام يا قسمتي ازاثرديگري را به نام خود يا به نام پديدآورنده بدون اجازه او و يا عالما و عامدا به نام شخص ديگري غيراز پديدآورنده نشريا پخش يا عرضه کند، به حبس تاديبي از6 ماه تا3 سال محکوم خواهد شد.قاضي عليزاده درخصوص مجازات کساني که هرگونه تغييريا تحريف درآثارمورد حمايت قانون ايجاد کنند و يا آن را بدون اجازه پديدآورنده نشردهند گفت: اين اشخاص نيزبه حبس از 3 ماه تا يک سال محکوم خواهند شد.او همچنين افزود:علاوه براين مجازات ها، شاکي خصوصي مي تواند ازدادگاه درخواست کند که مفاد حکم فرد محکوم، دريکي از روزنامه ها به انتخاب و هزينه او، آگهي شود و مرجع قضايي مي تواند نسبت به جلوگيري از نشر، پخش و عرضه آثارمورد شکايت و ضبط آن نيز دستورلازم را صادرنمايد.گفتني است، علي موسوي گرمارودي، شاعر پرآوازه کشوردراين مورد به خبرنگارماگفت: اخيرا يکي ازاشعارمعروفم که در وصف حضرت علي (ع ) سروده شده است و بارها از صداوسيما توسط خودم خوانده شده است و ازطريق مطبوعات نيز منتشرشده ، به نام فرد ديگري در يک کتاب به چاپ رسيده است.(6)
· درایران جفای دیگری نیزشده است، به طورنمونه درمورد چاپ های دیوان پروین اعتصامی، درجمهوری اسلامی ایران، برخی از اشعار او را هنگام چاپ دزدیده وغایب کرده اند. آنچه که بیشتربا جملۀ: سانسور کرده اند، جورمی اید. می خوانیم که:
"متاسفانه دیوان پروین دچاربرخی تحریفات و جرح و تعدیل هایی شد که اشعار کامل او را ازدسترس علاقمندان وی دورساخت. ازآن جمله است حذف ابیاتی از قصیده ای که او پس از شنیدن خبر کشف حجاب درسال 1314 با عنوان « گنج عفت » در 26 بیت سروده و این اقدام را تایید کرده . . ." (7)
چند بیت به گونه ی نمونه ازسرودۀ 26 بیتی آن شاعرۀ بسیارعزیزمی آورم:
کس چو زن، انـــدرسیاهی قرنها منـــزل نکرد کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود
در عدالتخانـــــهی انصاف، زن شاهـــد نداشت در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود
دادخواهیهـــــای زن میمانــد عمری بیجواب آشکارا بـــــــود این بیــــــداد، پنهـــــــانی نبود
بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک درنهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود
ازبــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود
نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان میداشتند این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود
زن کجــا بافنــده میشــد بینخ و دوک هنـــر خـــــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقانی نبود
میـــوههای دکّـــهی دانش فراوان بــــود، لیک بهــــــــر زن هــــرگز نصیبی زین فـــــراوانی نبود
در قفـــــــس میآرمید و درقفس میداد جان در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود
سوء تفاهم دراقتباس مطالب
گاهی اتفاق افتاده است، که بیت شاعر و یا سخن نویسنده یی، اقتباس شده است، اما شاید به دلیل غفلت ویا تعلل ومسامحه؛ ازنام شاعر ویا نویسنده تذکری نرفته است. هنگامی که پسانترازآن، شخص نسخه بردار و یا شخص دیگری استفاده نموده است، منبع اصلی مدت ها نا شناخته مانده است. اگرشاعر ونویسنده ویا مؤرخ اقتباس کننده، دارندۀ مخالفانی باشد که درنمد سراغ موی را می گیرند، زمینه های سرزنش او فراهم شده است، بدون مراجعه به علل آن اشتباه. با تأکید به رعایت نام بردن ویادداشت برداشتن به موقع ازمنابع، شایان یادآوری است، که دربارۀ نویسندگان شناخته شده ومطرح نمی تواند، ذهنیت سرقت ادبی جایی بیابد.
دونمونه را مثال می آوریم:
1- بوف کور
" ازميان كتابها، «بوف كور» صادق هدايت يك صفحه كامل دارد، كه ازيادداشتهاي ريلكه (8 )است. اين كتاب را آقاي غبرايي ترجمه كرده است. اين نشان ميدهد هدايت اين صفحه را جايي نوشته و منبع نگذاشته، بعد يادش رفته و فكركرده مطلب خودش است؛ (9) این موضوع، سخنان پایان کتاب شادروان غباررا نیز به یاد می آورد.
2- صفحه یی از کتاب افغانستان درمسیر
در صفحۀ 835 کتاب افغانستان درمسیرتاریخ،درادامۀ عنوان عکس العمل ارتجاع، شادروان غبارمینویسد که . . ."یک جوان تحصیل کرده درفرانسه (محمد یعقوب خان کندک مشرتوپچی) که به طرفداری شاه امان الله خان به جدیت خدمت کرده، ودرعهد بچۀ سقأ به همین سبب محبوس شده بود، تصورات گروه اول روشنفکران را درطی یک نثر مختصری از زندان چنین تصویرمی کند:
من دراین اوقیانوس بدبختی محکوم به فناستم، فریاد وناله، دشنام یا التماس، بغض یا محبت، کوشش ویا سستی هیچکدام مانع غرق شدن من نخواهد بود . . ."(10)
اما، سالها بعد معلوم شده است که آن سخنان نه از یعقوب خان، بلکه ازمحمدِ مسعود نویسندۀ ایرانی است که درکتاب "گلهایی که در جهنم میروید" (۱۳۲۲)، آمده است.(11)
علت آن هم این بوده است که آن سطرها به قلم شادروان یعقوب خان نساخی شده اند. یعقوب خان خسربرۀ مرحوم غباربود. آگاهی ازخویشاوندی غباربا شادروان یعقوب خان ،آگاهی ازاوضاع زندان وسازگاری جملات نقل شده با آن، توجه به آشنایی غباربه رموزکار، تردیدی نمی گذارد، که هنگام گزینش آن سطرها، غبارمتیقن بوده است که نوشته از یعقوب خان است.
یعقوب خان که واقعاً اهل درس و مطالعه بود، و هنگام زندگی سرداران جوان ( محمد ظاهر ،محمد داوود ومحمد نعیم ) در فرانسه، آنها را در فراگیری درس نیزکمک نموده بود، درکابل مورد غضب محمد داؤود قرار گرفته، روانۀ زندان شد. در زندان شاید به مطالعۀ کتاب "گلهائیکه درجهنم میروید" ویا آن بخش فشرده ازموضوعی که درصفحات متعدد به نشررسیده است، دسترسی پیدا نموده وآن صفحه را با قلم خویش رونویسی کرده است. بدون این که ازنام کتاب محمدمسعود وصفحه و بقیه نشانی های آن چیزی بنویسد. تصورمی شود که الزامی هم درکاریعقوب خان وجود نداشته است، که منبع ومأخد را بنویسد. حتا این تصورهم وجود دارد که نخست شخص دیگری آن را همان گونه بدون نشان دادن ونوشتن نام کتاب ویا نام نویسنده، نساخی نموده است. مسلم این است که یادداشت ها ونبشته های مرحومی دراختیارمرحوم غبار قرار گرفته؛ و غبارهم می پذیرد که نوشتۀ یعقوب خان است. زیرا متنی را که به دست می آورد، به قلم یعقوب خان است. پس غباررا دراین گزینش تقصیری نبوده است.
این گونه موارد با آنچه تا حال پیرامون سرقت های ادبی گفتیم، هیچ وجه مشترک ندارند.
سرقت در حوزۀ فراورده های هنرمندان موسیقی
· روزی با دوستم جناب حسین آرمان، صحبت ازچنین سرقت های ادبی وهنری بود؛ استاد آرمان گفت، درکشوری که آدم ربایی روبه فزونی نهاده وانواع سرقت ها رواج دارد، شعر وآهنگ را بی درد سرسرقت می کنند. بعد توضیح داد که دراین تازه گی ها دریک کشور اروپایی هموطنی شعر وآهنگی را به یکی ازحضارشرکت کنندۀ محفلی نسبت داده است، درحالیکه شعر و آهنگ ازجناب استاد یوسف
کهزاد اند. تأسف باری موضوع دراین است که آن هموطن متهم شده به سرایش شعر وترتیب آهنگ لبخندی زده وخاموش بوده است.
سرقت فراورده های هنرمندان حد ومرزی نمی شناسد. ازسوی دیگر، متأسفانه آهنگ های بیشماری اند که از آهنگساز آن نام برده نشده است. دربسا موارد رواج نبوده است که بگویند شعرآهنگ ازکی است. نقیصه یی که به بهره برداری ها وانتساب های غلط نیز موقع داده است، امید است رفع شود.
در این حوزه عمدتاً با دوگونه سرقت مواجه می شویم:
- سرقت آهنگهایی که ثمرۀ زحمت وساخت دیگران است.
- تکثیر کست ها و سی دی ها و دی وی دی های هنرمندان، بدون اجازۀ ایشان.
بی توجهی دراین زمینه درکشورما، هم پای بی نظمی های فراگیرجامعه؛ با استفاده ازآهنگ های هنرمندانی که سردرنقاب خاک کشیده اند، به اوج خود رسیده است. یکی ازنمونه ها دراین زمینه آهنگ معروف وجذاب ملامحمد جان است. بربنیاد سخنان استاد ارجمند جناب مددی، این آهنگ نخست به وسیلۀ روانشاداستاد غلام حسین، پدرشادروان استاد سرآهنگ، خوانده شده است؛ وبعد با اندک تفاوتی درانترۀ آهنگ، آن شکلی را گرفته که درچند دهۀ پسین درافغانستان وایران شهرت یافته است.
درسی که ازاین موارد می توان گرفت این است که هنگام تهیۀ آهنگ وسپاریدن آن به رادیو ویا تلویزیون، نام شاعر وآهنگساز یادآوری شود.
· هنگامی که ازضرورت نوشتن ونام بردن شاعر وآهنگساز می نوشتم یادم آمد که چند سال پیش جناب استاد مددی، دردنامۀ اعتراضی درچند نشریه، درایران و آلمان وامریکا انتشار داد، زیرا در ایران، نام شاعران چند آهنگ را برداشته ونام شخص دیگری را نوشته اند.
بربنیاد اطلاع استاد مددی؛ با استفاده ازشعر "راه نیستان" استاد خلیل الله خلیلی و شعر "یاران وطنم کو" ازجناب محمدآصف فکرت، درکنارچندشعردیگر، آهنگ هایی را درایران تهیه دیده به ناشر سپرده اند. اما، وقتی که درآلمان به روی سی دی، نگاه می کنند، نامهای خلیلی وفکرت دردوجای حذف شده و اسم داکترعارف به جای آنها نوشته شده است.(12)
· موضوع نام شاعردرپیوند با یک آهنگ جناب داکترصادق فطرت ناشناس نیزسزاوار یادآوری وپرسش انگیزاست. شعرازشادروان محمد حسین شهریار، غزلسرای مشهوراست، با مطلع:
آمدی جانم به قربانت، ولــی حالا چرا
بی وفا، حالا که من افتاده ام ازپا چرا؟
و مقطع اش:
شهریارا، بــی حبیب خــود نمی کــردی ســـفر
راه عشق است این یکی، بی مونس و تنها چرا ؟
درآهنگی که جناب " ناشناس "، خوانده است، شهریارا، جای به نازنینا داده است. این غزل ازطرف حسن بنان خوانندۀ معروف ایران چند دهه پیش درصورت همان مقطعی خوانده شده است، که دراصل غزل شهریاراست.
هنگامی که ملتفت تغییرشهریارا به نازنینا شدم، به ویژه که نازنینا درمصرع دیگری ازهمین غزل نیزبه کاررفته است، اندیشیدم که ابرازهرنظری پیرامون چنان تغییر، پیش داوری نادرست خواهد بود. شاید عامل وملحوظی درچنان تغییر وگزینش درمیان بوده است که ما ازآن بی خبریم، ویا این که درنسخۀ مورد استفادۀ ناشناس، نازنینا بوده است. ویا ؟
^^^
توضیحات ورویکردها
1. بهارستان جامی
2. دکترعبدالحسین زرین کوب. نقد ادبی . جلد اول .ص 230. چاپ چهارم.انتشارات امیر کبیر.تهران 1369.
3. منبع بالا. ص 235
4. احمدحسین مبلغ. بررسی اندیشه ربایی Plagiarism . . . سایت پیام آفتاب. 13-11-1390
5. سرقت ادبي درنشست «عصر روشن» / ايسنا 16-6-90
6. جام جم انلاین. 03 شهريور 1381
7. ازتارنمای رگباربه شیشه های الوان. نوشتۀ عبدالرحیم میرخانی
8. Rainer Maria Rilke (4 دسامبر 1875 – 29 دسامبر 1926) از شاعران مشهور قرن بیستم آلمان
9. عبداللهي. ایسنا. نشست عصرروشن. 6 -1990
10. میرغلام محمد غبار،افغانستان درمسیرتاریخ.جلداول، ص 835.
11. محمدمسعود. "گلهاییکه درجهنم می روید." ص. 19. چاپ اول ،تهران 1320. چاپ جدید تهران 1357. ناشر، سازمان انتشارات جاویدان.
12. از صحبت های استاد عبدالوهاب مددی با نگارنده.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen