محمد ضیا ضیا، هفته نامه "افق) استرالیا
در
جوانی توبه کردن خصلت پیغمبریست
مضحکۀ اخیر به نام لویه جرگۀ مشورتی در
افغانستان که از جانب آقای حامد کرزی به راه انداخته شد، تبعات همان گناهانی است
که خداوند انسانهای گناهکار را پیش از عقوبت آخرت، در همین دنیا به کیفر می رساند.
اگرعلت العلل همچو مضحکه ها، ویرانیها، قتل
وکشتار، ذلت ودر به دری ها را که امروز دنیا کشور ما را به حقارت می نگرد، بشگافیم؛ تاریخ بعید آن به
چندین دهه و چندسده میرسد، اما آفتابی ترین علت قریب آن، تبعات حادثۀ منحوس هفت
ثور است که تعدادی ازعوامل بی آزرم پس از شکست ننگین وشرم آور شان، در سر زمینهایی
که حکومت های آنانرا امپریالیستی، دشمن کارگران، زحمتکشان، دهقانان وستمکشان ...
میگفتند، لمیده اند وتمسخر کنان اوضاع واحوال اسفبار کشور ما را پس از شکست شان،
در وجود حاکمان تنظیمی، طالبی واینک در وجود حکومت آقای کرزی جستجو میکنند. (
البته خط مجاهدین پاک نهاد که به خاطرخدا، ناموس ووطن قدم گذاشته اند ازآنها
جداست).
هرچند که نیشخند ها وزهر خندهای یک عده خلقی ها وپرچمی ها
بالای رژیمهای (تنظیمی، طالبی وکرزی) که این رژیمها همان فرزندان خیابانی اند که رژیم
خلق وپرچم آنها را در بطن شان از اتحاد شوروی حمل برداشته بودند وقتا که فرزندان
ناخواسته شان ولادت یافتند وزیر تربیت دایه هایی چون استخبارات پاکستان، ایران
وسایر کشورها قرار گرفتند ودر فرجام مادر شان (رژیم کودتای ثور) را ازمیان
برداشتند وهم مادر میهن وفرزندان آن را با اعمال بد شان به خاک سیاه نشاندند، هر
عمل زشت وقبیح آنها را به رخ ملت به خون نشسته میکشند و هر عمل ناشایست آنها را به
مثابۀ پنسل پاکی تلقی میکنند که گویا با این پنسل پاک خطوط سیاه وننگین شان پاک
میشود. چنانچه یک تن از تیوریسن ها، رفیق
انقلابی، فرزند صدیق وصاحب هوش وفراست در صف پرچمیان، آقای عارف صخره که موصوف پس
ازانقلاب کبیر وشکوهمند ثور!! معلمی، تخته وتباشیر مکتب را گذاشت وبه رتبه های
بلند بالای جنرالی و به حیث یکی ازمهره های کلیدی دستگاه جهنمی خاد رسید، درین
تازه گیها عکسی را از دست بوسی داکتر اسپنتا در فیسبوک شخصی اش حلقه کرده وبه نشر
رسانده که اسپنتا دستهای حضرت صبغت الله مجددی را در حال بوسیدن است. واین عمل
اسپنتا را آقای (صخره) به (سخره) گرفته است.
ما به دست بوسی مجددی بوسیله اسپنتا کاری
نداریم. اگر بخواهد شاید بار دیگر پاهای اورا نیز ببوسد واما ایکاش آقای صخره در
کنار آن از بوسیدن دست تره کی به وسیله حفیظ الله امین واز دست بوسی ظاهر شاه به
وسیله کارمل نیز یاد می کرد. به هر حال ازین نیشخند ها زیاد دارند...
چیزی که در میان سران وقدرتمندان خلق وپرچم،
تنظیمیها، طالبها واکنون در وجود آقای کرزی وتیم آن سراغ شده میتواند، حرص وآزی
است که هر کدام در وقت نفوذ شان به نعمت هایی دست یافتند که گویا هرچه را یافتند
خود صاحب آن باشند. زیرا این کسان واین دسته ها، نوکیسه هایی بودند که نه تنها
ظرفیت، استعداد و سواد حکومت داری را نداشتند ، بلکه به تجربه وفرهنگ ملکِ قریه شد
ویا ارباب شدن در یک محل را نیز بلد نبودند ونیستند. بیشترِ سران وحواریون آنها
کسانی اند که از محیط محروم وفقر زده یکجا با محرومیتها وعقده ها برخاسته اند. (
بحث ارستو کراسی جایش محفوظ) ازهمین جاست که گفته اند: ( خدا پای لُچ را موزه ندهد
) وقتی (پای لُچ ها) لذت موزه را دیدند، پاهای دیگران را قطع میکنند. ( که این عمل
شان را دیدیم)
پس از حادثۀ یازده سپتامبر اوضاع چنان شد که
بازِ شاهی بر شانه آقای کرزی نشست واقتدار حکومت را به دست آورد. اگر دوران اقتدار
حکومت آقای کرزی را با مراحل رشد زنده گی انسان مقایسه کنیم، همان مراحل (طفلی،
جوانی وپیری) خود را پیموده است. دوران اقتدار کرزی پس از کنفرانس بن به( دوران
طفلی)، دوران انتخابات ریاست جمهوری اول
به (دوران جوانی) ودوران اقتدار آخر او که دیگر امید به ادامه حیات ریاست جمهوری
ندارد به (دوران پیری ) می ماند. درین صورت به این نکته متوجه می شویم که:
قانون خدا وقانونهای مدنی گناهان واشتباهات
دوران طفولیت را سخت نمی گیرد وبسا اشتباهات وگناهان دوران طفولیت که بخشوده
میشوند. اگرقرار باشد، دورانِ اقتدارِ اولِ حکومتِ آقای کرزی به دورانِ طفولیت
اقتدارِ او میزان شود، انگار که آنهمه اشتباهات، عمدیات وزرنگی های دوره اول کرزی
که آرمانهای ملت افغانستان را به ازای خواستهای شخصی، خانواده گی، قومی وتیم خود
زیر پاکرده است، به خاطر(مرحله طفلی )زمامداری اش قابل بخشش تلقی گردد. سپس در دور
اولِ ریاست جمهوری اش که خود، اطرافیان وتیم اش به حد غیر قابل تصور از پول، مال
ومنالِ (بارِ اولِ) به قدرت رسیدن سیر شده بودند. سپس در(دورِ اولِ ریاست
جمهوری) که به تر کیدن رسیده بودند، این
دوره به میزان جوانی ، دیوانگی ومستی حساب شود، اما چگونه میتوان دور دومِ ریاست
جمهوری او را که مصادف است با (مرحله پیری اقتدارِ) او که در نهایت تا شش ماه دیگر
ادامه حیات نخواهد یافت ، با تندی وحریصی بیش از پیشش در فرجام مضحکه یی را زیر
نام لویه جرگه مشورتی که هیچگونه مبنای منطقی وقانونی ندارد، امضای پیمان امنیتی
با امریکا را به خاطر منافع شخصی خود وشرکایش به گروگان بگیرد؟ مردم ما مقوله ای دارند که می
گویند: ( مرده یی را که خدا می شرماند، در وقت شُستن کفنش خراب می شود!!). درین
مضحکه دیده شد که همان (2500) نفر مدعوئین خاص او که تعداد ی از آنها افراد پاک دل
واما بی خبر از هرگونه ترفند های سیاسی بودند، به عنوان شاملین به اصطلاح لویه جرگه مشورتی امضای پیمان با
امریکا را تائید کردند وتا حدی که رئیس کمیسیون آن آقای حضرت صبغت الله مجددی علیه
حامد کرزی در محضر عام شدیداً اعتراض کرد، لیکن آقای کرزی گویا که در دوران پیری
ریاست جمهوری خود سنگ وطندوستی، استقلال، رفاه افغانستان، حفظ ننگ ونام افغانها را
که عساکر خارجی به خانه ها داخل نشوند و
.... را بالای سینه محکم گرفته تا باشد با نام نیک وبه صفت یک قهرمان ملی!! جنازه
ریاست جمهوری اش را به قبرستان تاریخ دفن نمایند.
اگر فراموشی آقای کرزی را به حجم بزرگ کار ریاست
جمهوری شان که قوه یادداشت شان ظرفیت به یاد آوری آنرا ندارد، حواله کنیم، باری
برسخنگوها ، تیم کاری وشرکای او لازم است که آقای کرزی را متوجه بسازند؛ که: آقای
کرزی فراموش کرده ای که بار ها افراد ملکی در حالت بی گناهی به وسیله عملیات هوایی
وزمینی عساکر خارجی به خاک وخون تپیدند، اما تو آقای کرزی آنرا با یک (پتکۀ
اُشتکانه) " ما به ناتو وامریکا هشدار میدهیم که دیگر این کار را نکنند"
بسنده کردی. آیا فراموش کرده ای که پاره های جسم کشورعزیز ما افغانستان مثل کنر،
نورستان ... زیر آتش توپخانه پاکستان قرار گرفت وتو آقای کرزی باز هم پاکستان را
با همان ( پَتَکه های اشتکانه) ترساندی که همچو واکنش های میان تهی ات خون مردم ما
را به جوش آورده بود. وده ها مثال دیگر ... وحالا چی شده که اینقدر وطنپرست!!
آینده نگر و فرزند صدیق به خاک ووطن شده ای؟
این بیت در میان مردم ما بسیار معروف است:
به هر رنگی که
خواهی جامه می پوش
من از طرز خرامت
می شناسم
به استدلال بیشتر حاجت نیست که چرا امروز اکثریت
مردم افغانستان، به بستن پیمان امنیتی با امریکا تلاش می ورزند، چنانچه رسانه ها
به شکل وسیع آن دلیل خواست مردم افغانستان را اظهر من الشمس بر ملا ساخته اند ، واما
پا فشاری آقای کرزی به امضا نکردن سند پیمان امنیتی با امریکا جداً قابل تعمق
میباشد که آیا این گونه ایستاده گی ها ی او مثل عبادت های دوران پیری فاسقین
وفاجرینی است که در آخر عمر رو به خدا می آورند، میباشد ویا آنکه در همین مرحله
نیز حرص به گونه عادت بالایش غلبه کرده تا به هر قیمتی باشد، شخصی به مسند قدرت
تکیه بزند تا به نحوی کرزی وتیم او و اطرافیان اورا پس از ختم ریاست جمهوری اش
مورد هرگونه حمایت قرار بدهد. اگر چنین باشد که آقای کرزی خواسته است، درمرحله
(پیری و مرگِ قریب الوقوع اقتدارش) به توبه پرداخته باشد، باید متوجه شده باشد که:
در جوانی توبه
کردن خصلت پیغمبریست
دوران شباب قدرت ریاست جمهوری او گذشته است،
تقوای سیاسی او با این ساخت وپرداخت به درد افغانستان نمی خورد. بگذارد مردم
محروم، مظلوم و بیچارهافغانستان از سیاهی جنگ، برادر کشی، ویرانی و صدها بد بختی دیگر
راه نجات پیداکنند واز میان سبد کاندیدای ریاست جمهوری سال 93 همان کسی را انتخاب
کنند که حد اقل (کم داغتر) از دیگرکاندیدان باشد.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen