محمد ضیا ضیا
قصابان کرسی نشین
چهل و اند سال پیش، مرد کهن سال با
پیشۀ قصابی درشهر ما می زیست. باری از اوشنیده بودم: " دلم به حال قصابهای
شهر می سوزد، یک نان شان دو نان نمی شود وهم به حال بُزها وگوسفند های شان
..."
پرسیدم؛ چرا؟
گفت: ( قصابی میراث پدری من
است، از نیمچه جوانی تا حال که 85 سال دارم، خون حیوانات بی گناه را ریخته ام و از
همین راه معیشت کرده ام. اما گوسفندها وبُزهایی را که کشته ام، تا وقتی زنده بودند
از من رَم نمیکردند، برخلاف تمایل نشان میدادند. دلیلش این است؛ وقتی از نخاس
گوسفند وبُز می خرم، این حیوانات با پشت سر گذشتاندن دشتها وکوه ها از گرسنه گی
وتشنه گی خسته، لاغر و بیچاره می باشند. آنگاه که آنها را خریدم به حد کافی سبزه
وعلوفه وآب وسایه برای شان آماده میکنم، همین گوسفند های لاغر به زودی تازه وفربه
میشوند، سپس هر یک شان را با شکم ِ سیر وتنِ فربه به کشتار گاه میبرم ومفاد خوب هم
حاصل میکنم. اما قصابان شهر ما، گوسفند
های مظلوم را با شکم گرسنه به کشتار گاه میبرند.....)
آری هموطن عزیز!
از سالها، به ویژه از چند دهه به
اینسو کرسی نشینان قدرت در افغانستان،
مردم ما را با شکم گرسنه، وضع آشفته و دور از هرگونه رفاه توام با بیچاره گی،
مظلومیت و بی شمار بدبختی ها به سان همان
قصابان بی تأمل به انواع مختلف زجر داده اند واز دَم تیغ کشیده اند تا خود به عیش
ونوش منفور و غیر انسانی برسند.
جای تردید نیست؛ اکثر قدرت مداران و زمامداران از هر تیپ، در گذشته و حال ودر
هر کشوری نظر به خصلت طبیعی انسانی که هر انسان به پیمانه متفاوت تلاش می ورزد، به
شخص خودش عزت، اقتدار، مکنت وسایر خوبی ها را کسب کند، اما ملت ورعیت را به
فراموشی نسپرده، به وضع وحال آنها نیز رسیده گی میکنند. از همینجاست که زمامداران
وسیاسیون کشور های پیشرفته به خاطر رسیدن به آرمانهای شان از راه شریک سازی نعمات
مادی وفرهنگی با ملت معامله انجام میدهند.
طی این روزها بازارانتخابات ریاست جمهوری در افغانستان، رنگ ورخ تازه به خود
گرفته، در ماه های پیش، از هرجا وبه پیمانۀ وسیع از رسانه ها صدای احزاب، نهاد های
مدنی، وکلای شورا، اتحادیه ها، کارشناسان، تحلیلگران، روزنامه نگاران ... بالای
چند اصل ازجمله به تعویق نیافتادن انتخابات، شفافیت در انتخابات، به صحنه آمدن
کاندیدای شایسته، ارزش دهی به اصل انتخابات آزاد و فارغ از سمت وسویی های حزبی،
قومی، زبانی ومانند اینها بود. هریک از کاندیدان احتمالی که هوای زعامت به سر
داشتند، گویا خود را ناگزیر میدانستند تا به صدای زمان که در آن ساختار شکنی های
سنتی یا بیرون شدن از نامهای زبان، قوم ، منطقه وسایر موارد دران مضمر بود، گوش
فرا دهند. به همین دلیل دسته یی از اشخاص واحزاب ازعمق زبانها، اقوام ومذاهب مختلف
با ائتلافها واتحاد های انتخاباتی، تشکلاتی را به وجود آوردند که آوازه شان به هر
طرف پیچید. تا آنکه انتظار مردم را اعلان تقریباْ غیر مترقبه ونا منتظر آقای
عبدالله عبدالله با معاونیت های اول ودوم از نام آقای محمد خان از حزب اسلامی شاخۀ
آقای ارغندیوال وآقای محقق از شاخۀ حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان شاخۀ مزاری
وارد یک مرحله جدید ساخت. به دنبال آن اما با سرعت کاندیدای دیگر پشت سر هم به
ظهور رسیدند که در نتیجه الی تاریخ روز یک شنبه (6 - اکتوبر) - 14میزان تعداد
کاندیدان به 27 تن رسید.
حال به این نکته توجه میکنیم: آیا چهره هایی که به ریاست جمهوری آیندۀ
افغانستان با ترکیب معاونان شان ثبت نام کرده اند، آنهمه آرمان هایی را که پیش
ازین با پیشکش کردن چهره ملی و توقعاتی را که قشر روشن بین ونهاد های مدنی و آنچه
را که توده های وسیع مردم افغانستان میخواستند، برآورده ساخته میتوانند ؟
دیدیم که پس از داکتر عبدالله چهره هایی از احزاب، تکنوکراتها واشخاص عادی
وکسانی هم مثل آقای قیوم کرزی وحواریون حکومت آقای کرزی، وسایر کسان در معرکه
انتخابات به ظهور رسیدند. کاندیدان به شمول کسانی که قبلاً شامل ایتلاف واتحاد
انتخاباتی شده بودند، یکبار دیگر با رجوع به سنت گرایی اما با شکل جدید تر آن در
ترکیب خویش اصالت قومی، زبانی، حزبی ومنطقوی را اهمیت دادند، ازهمین جهت است که
هریک از کاندیدان اگر منسوب به هر قوم، زبان ...ویا حزب میباشند، تلاش کرده اند،
معاونین شان را از اقوام، زبانها واحزاب دیگر جذب کنند ویا معاونین خواسته اند از
نام قوم یا حزب شان در حمایت کاندیدان قرار بگیرند.
هرچند که نامزدان تا کنون برنامه های شان را به مردم عرضه نکرده اند، اما از
سخنان آنها ضمن مصاحبه ها وبرخی موارد دیگر چنین استنباط میشود که هیچ یک از آنها
چیز نو ویا قابل اطمینان به مردم نداده اند تا حد اقل کسانیکه آگاهانه به طرف
صندوقهای رای میروند، با ذهنیت رای بدهند. زیرا سخن کاندیدان تا کنون ازحالت شعار
گونه آنهم با محتوای شعار های قبلی که در هر انتخابات ریاست جمهوری یا شورای ملی
وشوراهای ولایتی تکرارشده و بدون تحقق با
قی مانده است، میباشد.
در میان نامزدان اشخاصی با پیشینه جهادی، تنظیمی وحتی متهم به جنایات جنگی ثبت
نام کرده اند که در هر حالت، ملت خود را
ناگزیر میداند تا به نفع یکی ازکاندیدان کارت رای خود را بیاندازد. (بانظرداشت
اینکه رای ندادن جفا ئیست بزرگ به خود شخص وقاطبه ملت). بنا بران یک بار دیگر به
اثبات می رسد که هر کاندید با استفاده از شعار های کهنه، زمام قدرت را از نام قوم،
زبان، منطقه و مذهب به دست بیاورند، در حالیکه رای دهنده گان از هرقوم وتبار واز
هر زبان ومنطقه ویا هر مذهبی که باشند، به حیث ابزار استفاده میشوند.
سخن به سوی مردم وخاصه اقوام بر میگردد، که چرا آنها در انتخاب شان شایسته
هارا نمی گزینند ویا شایسته ها چرا خودرا کاندید نمیکنند؟
پاسخ روشن است: مردم افغانستان با دو معضل اساسی یعنی پائین بودن سطح آگاهی
عامه و بی کفایتی اقتصادی وهمچنان باعدم تطبیق قانون مواجه میباشند. برای توضیح
این حقیقت استرالیا را در نظر میگیریم:
استرالیا کشوریست، متشکل از اقوام، زبانها وفرهنگهای مختلف. شهر وندان آن به
اندازه لازم این آگاهی را دارند که اگر حق شان در موردی زایل میشود، مستقیماً به
قانون مراجعه میکنند، قانون بدون هرگونه نظرداشت قومی، زبانی، موقف اجتماعی ... از
آنها حمایت میکند، همچنان برای زندگی وادامه معیشت کار میکنند. با تاسف که عامۀ
افغانستان علاوه از داشتن آگاهی بسیارضعیف، زنده گی خود را بیرون از حمایت قومی
وسایر تشکلات کلاسیک اجتماعی، در خطر احساس میکنند. ازین رو افراد نمی توانند خود
را به حیث شهر وندان دارای حقوق ، وظایف و امتیازات ملی به گونه مستقل بیابند، از
همینجاست که مردم ازقریه تا شهر وولایت وتا سطح کشور خود را وابسته به اشخاص، قوم
ومجموعه های متجانس خود میدانند، ازهمین سبب است که اربابان- رهبران قومی، تنظیمی
و کشوری ازقدیم وبخصوص دهه های اخیربه مثابه همان قصابان بی رحم عرض اندام کرده
اند که بیشترین توجه شان به خود محوری های سیاسی، اجتماعی ومالی چرخیده است.
من به این باورم که نظام موجود، با آنهمه جفاهایی که به حق مردم افغانستان روا
داشته، مطبوعات ورسانه ها با وجود سلیقه های متفاوت شان، بیش از هرچیز دیگرذهنیت
هارا باز ودر افشای حقایق کار کرده اند.
اکنون وقت آن رسیده تا کاندیدان بدانند، آنهایی که پیش ازین تا زعامت موجوده
زیر نام زعیم، رهبرحزبی، قومی، تنظیمی، تفنگدار ویا هر نامِ بدِ دیگربه سر برده
اند، بدون شک ازقدرت، دارایی، وپول باد آورده به ترکیدن رسیده اند، ویا چهره ونام
پر از نفرت کمایی کرده اند. اما به یاد داشته باشند که تاریخِ زنده در باره آنها قضاوت کرده، آنها سر به
گریبان بزنند که آیا با دستان آلوده به خون مردم ، بیع وشراع کشور، انجام اعمالِ
رذیل تر از شیطان زیر نام اسلام یا ایدلوژی مترقی!! با بیشمار جنایات میتوانند به
اعمال ننگین شان ادامه دهند؟ این اشخاص خوب بدانند که مردم روز تا روز به آگاهی
میرسند و در دفاع از حق شان بیدار تر وهوشیار تر میشوند.
هفته نامه "افق" استرالیا
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
حشمت رادفر. ژورنالیست ونویسنده
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
حشمت رادفر. ژورنالیست ونویسنده
ای بسا جنایت هایی که
لباس تقدس پوشیده اند
ای بسا جنایت هایی که لباس تقدس پوشیده اند و حتا خود
جنایتکاران را نیز یارای این نیست که حداقل درد وجدان داشته باشند.
البته روشن باشد که آنچه در زیر مینویسم نه به انتخابات ارتباط دارد و نه هم به دوکانداران عدالت انتقالی.
نمیدانم یاد کسی یا کسانی است یا نی یکبار در سال 1376 خورشیدی استاد ربانی در یک نشست منطقه یی در مشهد ایران با اذعان به اشتباهات گذشته به نوعی از مردم افغانستان پوزش خواسته بود. آنگاه بدلیل این که چنبره جنایت تغییر کرده و سررشته اصلی آن بدست طالبان افتاده بود، آن بیانات استاد ربانی زیاد خبر ساز نشد شاید هم بیشتر به این دلیل که او و دولتش در کوهستان های شمال کشور به سختی نفس می کشیدند.
اکنون چون من در بیرون از کشور بودم و بدور از فضای آشفته سیاسی کشور از "عذرخواهی جنرال دوستم از مردم افغانستان" تازه خبر شدم و شاید از شگفت انگیز ترین خبر هایی بود که در نخستین دقایق ورود به کابل شنیدم. و بعدش هم کمپاین ناشیانه ی اشرف غنی احمدزی نامزد احتمالی ریاست جمهوری در پیوند با گفته های جنرال دوستم. همچنان شنیده ام که گویا اشرف غنی دوستم را وادار به بیان این گفته ها کرده است.
نخست این که اگر جنرال دوستم به هر دلیلی که این سخنان را گفته باشد، یک نقطه عطف است و اقدامیست ستودنی.
دوم این که این درست است که بخشی از ذهنیت های تاریخی و بهره مندی از امکانات بیشتر و فضای اشرافی تر از اشرف غنی اقتصاد دانی پرتوان و در 12 سال گذشته چهره یی در نقش مدیران بحران افغانستان ساخته و اکنون هم از نامزدان مطرح انتخابات ریاست جمهوری است، اما جنرال دوستم، کسی که در درون مناسبات دوران "بابای ملت" اکنون باید از کارگری در تفحصات نفت و گاز شبرغان نیز بازنشسته میشد، اما منازعه جاری در این کشور از او چهره ی نیرومندی ساخت که حتا امریکایی ها هم با او از در دوسیه سازی های حقوق بشری پیش می آیند،شماری هم او را جنگسالار و جنایت کار میدانند ولی او اکنون یکی از بانک های رای انتخابات پیش رو است و شریک اشرف غنی در خوان نعمت انتخابات افغانستان که به مراتب ریشه دار تر و مردم دار تر از جناب داکتر غنی نیز است.
بدون تردید سخنان متحورانه جنرال این تیم انتخاباتی را در وضعیت بهتری قرار خواهد داد، البته جناب غنی و همکاران شان در مسخ کردن داعیه عدالت انتقالی و قربانی کردن آن در پای ذهنیت های عصبیت آمیز و منفعت اندیشانه در ده سال گذشته نیز نقش برازنده یی داشته اند.
حتا هنگامی که جنرال دوستم در کنار دیگر نیرو های جبهه مقاومت در کوهستان های شمال کشور در برابر طالبان می جنگید و از کشته های طالبان مهاجم اعم از هموطنان خودش و همکاران فرامرزی شان پشته ها نیز ساخت، سخاوتمندی و دانش و شاید هم عصبیت های قومی ده ها تن از افغان های بسان جناب احمدزی این دانشمندان فرهیخته را حتا از تقبیح قتل عام های طالبان در مناطق مرکزی و شمال کشور و تبدیل کردن تاکستان های شمالی به خاکستان باز داشته بود.
اما باز هم خدا همی دموکراسی گک نیم بند و نوپای ما را کم نکنه و به امید این که زور رای مردم دستکم شمار دیگری از سیاست پیشه گان "مقدس" را به اعتراف و پوزش خواهی از مردم در پیوند با "خدمات شایانی که برای مردم شهید پرور انجام داده اند" وادار کند نه این که مانند آن پیام آور وحشت و ترور که او هم قرار است از آدرس "حزب اسلامی گلبدین" نامزد انتخابات سال آینده باشد، از واری پخته تر کردن فتوای جهاد در برابر دولتی که برای کسب رهبری آن هم قصد رقابت دارد برای بدست آوردن "رای مردم" تلاش کند و با مشروعیت دادن به حمله های انتحاری مردم را به رأی دادن به خودش تشویق کند..
در مورد فرمایشات تقدس مآبانه جناب امیر اسماعیل خان اکنون چیزی نمی نمی نویسم زیرا ایشان به مراتب مقدس تر از آن اند که شود از مقام ملکوتی شان توقع پوزش خواهی داشت و گپ هایی از این قماش.
البته روشن باشد که آنچه در زیر مینویسم نه به انتخابات ارتباط دارد و نه هم به دوکانداران عدالت انتقالی.
نمیدانم یاد کسی یا کسانی است یا نی یکبار در سال 1376 خورشیدی استاد ربانی در یک نشست منطقه یی در مشهد ایران با اذعان به اشتباهات گذشته به نوعی از مردم افغانستان پوزش خواسته بود. آنگاه بدلیل این که چنبره جنایت تغییر کرده و سررشته اصلی آن بدست طالبان افتاده بود، آن بیانات استاد ربانی زیاد خبر ساز نشد شاید هم بیشتر به این دلیل که او و دولتش در کوهستان های شمال کشور به سختی نفس می کشیدند.
اکنون چون من در بیرون از کشور بودم و بدور از فضای آشفته سیاسی کشور از "عذرخواهی جنرال دوستم از مردم افغانستان" تازه خبر شدم و شاید از شگفت انگیز ترین خبر هایی بود که در نخستین دقایق ورود به کابل شنیدم. و بعدش هم کمپاین ناشیانه ی اشرف غنی احمدزی نامزد احتمالی ریاست جمهوری در پیوند با گفته های جنرال دوستم. همچنان شنیده ام که گویا اشرف غنی دوستم را وادار به بیان این گفته ها کرده است.
نخست این که اگر جنرال دوستم به هر دلیلی که این سخنان را گفته باشد، یک نقطه عطف است و اقدامیست ستودنی.
دوم این که این درست است که بخشی از ذهنیت های تاریخی و بهره مندی از امکانات بیشتر و فضای اشرافی تر از اشرف غنی اقتصاد دانی پرتوان و در 12 سال گذشته چهره یی در نقش مدیران بحران افغانستان ساخته و اکنون هم از نامزدان مطرح انتخابات ریاست جمهوری است، اما جنرال دوستم، کسی که در درون مناسبات دوران "بابای ملت" اکنون باید از کارگری در تفحصات نفت و گاز شبرغان نیز بازنشسته میشد، اما منازعه جاری در این کشور از او چهره ی نیرومندی ساخت که حتا امریکایی ها هم با او از در دوسیه سازی های حقوق بشری پیش می آیند،شماری هم او را جنگسالار و جنایت کار میدانند ولی او اکنون یکی از بانک های رای انتخابات پیش رو است و شریک اشرف غنی در خوان نعمت انتخابات افغانستان که به مراتب ریشه دار تر و مردم دار تر از جناب داکتر غنی نیز است.
بدون تردید سخنان متحورانه جنرال این تیم انتخاباتی را در وضعیت بهتری قرار خواهد داد، البته جناب غنی و همکاران شان در مسخ کردن داعیه عدالت انتقالی و قربانی کردن آن در پای ذهنیت های عصبیت آمیز و منفعت اندیشانه در ده سال گذشته نیز نقش برازنده یی داشته اند.
حتا هنگامی که جنرال دوستم در کنار دیگر نیرو های جبهه مقاومت در کوهستان های شمال کشور در برابر طالبان می جنگید و از کشته های طالبان مهاجم اعم از هموطنان خودش و همکاران فرامرزی شان پشته ها نیز ساخت، سخاوتمندی و دانش و شاید هم عصبیت های قومی ده ها تن از افغان های بسان جناب احمدزی این دانشمندان فرهیخته را حتا از تقبیح قتل عام های طالبان در مناطق مرکزی و شمال کشور و تبدیل کردن تاکستان های شمالی به خاکستان باز داشته بود.
اما باز هم خدا همی دموکراسی گک نیم بند و نوپای ما را کم نکنه و به امید این که زور رای مردم دستکم شمار دیگری از سیاست پیشه گان "مقدس" را به اعتراف و پوزش خواهی از مردم در پیوند با "خدمات شایانی که برای مردم شهید پرور انجام داده اند" وادار کند نه این که مانند آن پیام آور وحشت و ترور که او هم قرار است از آدرس "حزب اسلامی گلبدین" نامزد انتخابات سال آینده باشد، از واری پخته تر کردن فتوای جهاد در برابر دولتی که برای کسب رهبری آن هم قصد رقابت دارد برای بدست آوردن "رای مردم" تلاش کند و با مشروعیت دادن به حمله های انتحاری مردم را به رأی دادن به خودش تشویق کند..
در مورد فرمایشات تقدس مآبانه جناب امیر اسماعیل خان اکنون چیزی نمی نمی نویسم زیرا ایشان به مراتب مقدس تر از آن اند که شود از مقام ملکوتی شان توقع پوزش خواهی داشت و گپ هایی از این قماش.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen