برگشت همه به سوی اوست
پوهندوی پروین شامل آهنگ، همسر، کاوه شفق آهنگ،
پرستو آهنگ مهدوی و رتبیل آهنگ فرزندان، جبران مهدوی داماد و فامیل های آهنگ، مهدوی،
شامل، طاهری، روشندل و رشیدی؛ درگذشت محمد آصف آهنگ را به اطلاع دوستان می رسانند:
جنازۀ مرحوم قبلآ در شهر ونکوور کانادا به
خاک سپرده شده است .
مجلس فاتحه خوانی و ختم قرآن عظیم الشان از
ساعت دو الی چهار بعد از ظهر به روز شنبه (تاریخ 05.09) در مسجد شهر فریدبرگ برگزار
می شود.
نشانی محل برگزاری مراسم فاتحه:
Königsbergerstr. 16
61169 Friedberg(Hessen)
(in der Nähe von
Frankfurt am Main)
شماره های تماس:
0152/28567391
0157/32751634
0177/7173179
...........................................................................................................................................................
آنانی که با بی قراری، دست به تعقیب "کابل تاکسی" یازیده اند، چه بهتر که از پیشینه ها ونتایج اسفبار آن بیاموزند. آن تعقیب، "تحقیق" و "استنطاق" اندوه زا بود و داغ ننگینی را بر جبین سانسورگران چنان حک کرده است که با هر "ملاق وچهار ملاق" به سوی دیگران نیز ناپدید نمی شود. شاید یکی از مظاهر عدم عبرت و عدم نقد آن تعقیب ها و دهن بستن ها واعدام ها؛ تداوم آن آزار ها باشد با کینه های مار زخمین.
آزادی ها را سانسور نکنید!
با تهدیدات تبهکارانه، انتحار وانفجار و دهشت افگنی ها، ترس آفرینی های تروریست ها را در جامعه تکمیل نکنید!
پاسخ فاروق وردک را بدهید که از 70 ملیون رشوت پاکستان ادعا دارد.
از خیانت های عمال آدمکشان وپاکستانی های حامی آنها در"امنیت ملی" سخن بگوئید.و از . . .
تروریست هایی را تعقیب کنید که زنگ خطر را برای حیات خبر نگاران قرار گرفته در آتش به صدا در آورده اند!
اما اجازه ندارید، دنبال آنانی را بگیرید که می توانند اندکی از خیانت ها و شرارت های شما را به اطلاع برسانند.
آزادی ها را سانسور نکنید!
با تهدیدات تبهکارانه، انتحار وانفجار و دهشت افگنی ها، ترس آفرینی های تروریست ها را در جامعه تکمیل نکنید!
پاسخ فاروق وردک را بدهید که از 70 ملیون رشوت پاکستان ادعا دارد.
از خیانت های عمال آدمکشان وپاکستانی های حامی آنها در"امنیت ملی" سخن بگوئید.و از . . .
تروریست هایی را تعقیب کنید که زنگ خطر را برای حیات خبر نگاران قرار گرفته در آتش به صدا در آورده اند!
اما اجازه ندارید، دنبال آنانی را بگیرید که می توانند اندکی از خیانت ها و شرارت های شما را به اطلاع برسانند.
..............................................................
گروه سرود حنيف اتمر
رد شده از چهار راهي، متوجه شدم كه حنيف اتمر عصايش را به علامت توقف تاكسي بلند كرده است. بر بچه هاي زيادي دور بر عصاي او جست و خيز مي زدند و همه شان مانند شاگردان مكتب دستكول در پشت، لباس مرتب پوشيده بودند.
توقف كردم. اتمر امد و گفت خليفه دربست. گفتم كجا؟ گفت: وزارت دفاع، در جشن استقلال ميرويم. گفتم ١٥٠ افغاني ميروم. گفت ولا زياد است. گفتم ٢٧ نفر هستيد. اتمر گفت اينها همه بچه ها هستند و ده نفر شان وزن يك ادم را هم ندارد!
توافق شد. اتمر در چوكي پيش رو و سه نفر كه وزن بيشتر نسبت به بچه ها داشتند در صندلي عقب و متباقي بچه را در داله (صندوق عقب تاكسي) جابجا كردم و راه افتادم.
گفتم جناب اتمر اين بچه هاي مكتب گروه سرود شماست؟ اين بچه ها امروز در جشن استقلال ترانه مي خوانند؟ خنديد. گفت اين بچه هاي شوخ كه سر و صدا مي كنند گروه سرود نيست، همه شان مشاور من است!
پيش از آنكه شاخ بكشم و چشم هايم از حدقه بيرون بزند، گفتم اين بچه ها در اين سن و سال خود شان نياز به مراقبت، مشاور خانواده و نياز به تربيت سالم دارند، چطوري ممكن است اين ها مشاور شما باشد؟ اتمر گفت: پدران شان مهم است نه اين بچه ها! گفتم: پس بهتر بود پدران شان را مشاور مي گرفتي! گفت كرايه ته بگير راه خوده برو خليفه. گفت يك انگليسي بلد است چطوري با اين بچه ها بازي و دل پدران مجاهد شان را راضي و روي سر رييس غني كلاه گذاري كند!
گفتم جناب مشاور! ميشه مشاورين تان را معرفي كنيد؟
اتمر گفت: بلي. فعلا ٢٧ مشاور دارم. اگر هر كدام شان را معرفي كنم، روز شام و مراسم استقلال ختم مي شود. ولي خوب است با اين بچه هاي خوب آشنا شويد:
١- سليمان كارگر، مشاور ارشد من است كه از دوران وزارت معارف تا حالا با من بوده و قرار است ايشان بجاي انجنير ابراهيم اسپين زاده، معاون اول دفتر شوراي امنيت مقرر شود.
٢- همايون حميد، مشاور ارشد در امور خارجي و دپلماتيك است. ايشان هرچند آدمي بيكاره اما پر مدعا است. دوستش دارم.
٣- محمد زبير مسعود، فرزند احمدضيا مسعود و مشاور ارشد بنده و مسوول پيشبرد جوانان در شبكه هاي اجتماعي است.
٤- حاجي داود لغماني، مشاور ارشد امور پارلماني بنده است. ايشان قبلاً شاروال لشكرگاه بود. جناب ايشان همشهري بنده است اما از همكاسه هاي گلاب منگل است.
٥- عبدالصمد جان صمدي، مشاور ارشد اقتصادي بنده است.
٦- آقاي عنايت الله قاسمي، مشاور ارشد در امور حقوقي است.
٧- جنرال افضل لودين، مشاور ارشد نظامي بنده است.
٨- فهيم نظيمي، مشاور ارشد استخباراتي و از همشهري هاي انكليسي من است. خانواده اش هم در انگليس زندگي مي كند.
٩- نجيب جان منلي، مشاور فرهنگي من است.
١٠- بكتاش جان كارگر، مشاور ارشد من در امور چين و برادر زاده محمدشاكر كارگر است. بكتاش جان ٢٨ ساله است.
١١- حبيب جان شفق، مشاور ارشد من در امور تذكره الكترونيكي و پاسپورت هاي كمپيوتري است. ايشان فعلاً كارمند اصلي IOM(سازمان بين المللي مهاجرت) نيز است.
١٢- عصمت الله جان مجددي، پسر حضرت مجددي و مشاور ارشد من در امور شئون اسلامي است.
١٣- تميم جان عاصي، مشاور ارشد من در امور تحليل اقتصادي است.
١٤- حسين جعفري، مشاور در امور جمع آوري اطلاعات از فرهنگيان و روشنفكران جامعه هزاره است. ايشان بايد از فرهنگيان هزارگي براي من اطلاعات معتبر جمع اوري كند.
١٥- آروين جان شريفي، مشاور ارشد بنده در امور تشكيلات سازماني است. يك سال است ايشان روي تشكيلات شوراي امنيت كار مي كند اما من تا هنوز از نتيجه كارش خبر ندارم.
١٦- خليل جان انوري، فرزند سيدحسين انوري و مشاور ارشد بنده در امور خارجي است.
١٧- نقيب الله جان ابراهيم خيل، فرزند قوماندان اختر محمد، مشهور به اختر لوچك از ولايت بلخ است.
١٨- محمد اكبر جان اكبر، مشاور ارشد بنده است كه در روز تقرري خود نتوانست عريضه خود را بنويسد و آبروي مرا برد.
١٩- مريم جان وردك، مشاور ارشد بنده در امور جندر است.
٢٠- سنجر كارگر، مشاور ارشد بنده و برادر زاده ديگر محمد شاكر كارگر است!
٢١- تواب جان غورزنگ، مشاور و سخنگوي بنده است.
٢٢- ابوبكر جان سروري هم مشاور ارشد من است. فعلا نام كم اورديم و وظيفه ايشان تا هنوز معلوم نيست.
٢٣- ويس برمك، مشاور حالات اضطرار من است.
٢٤- صحيب احمد جان وقاد، فرزند آقاي وقاد و مشاور ارشد بنده در امور صلح و آشتي است.
٢٥- نصرت الله جان ارسلا، فرزند حاجي دين محمد و مشاور ارشد بنده است. ايشان فعلاً والي پكتيكا است.
٢٦- حامد جان اكرم، مشاور در امور تشريفات و دپلماتيك بنده است.
٢٧- و جنرال نجيب الله، مشاور ارشد بنده در امور تحليل اطلاعات نظامي است.
اتمر با خواندن فهرست بلند بالاي مشاورين اش واقعا خسته شده بود.
گفتم جناب اتمر، اين بچه هاي نازدانه و مشاور ارشد تان را چند معاش مي دهيد؟
اتمر گفت: معاش اينها فرق دارد. از پنج هزار دالر شروع تا دوازده هزار دالر امريكايي به هر كدام شان معاش ميدهم.
گفتم پول و معاش اينها را از كجا مي كني؟ گفت: به درخواست مستقيم بنده تمام معاش اينها از طرف قومانداني 'حمايت قاطع' به صورت منظم و ماهوار پرداخته مي شود.
پ.ن: به استثناي سليمان كاكر، عنايت الله قاسمي و تميم عاصي، متباقي هيچكدام واجد شرايط در دفتر شوراي امنيت نيست و برخي از اين مشاورين حتا توانايي تحرير يك مكتوب عادي را هم ندارد.
شوراي امنيت ملي عالي ترين ارگان دولتي است. به لحاظ تصميم گيري، بحث و اطلاعات اين شوراي امنيت ملي است كه در صدر جدول حكومت از نظر اهميت قرار دارد. با توجه به اهميت شوراي امنيت ملي، بحران كه افغانستان با ان رو به رو است، تهديدها كه وجود دارد، جناب حنيف اتمر با انتصاب سليقه اي مشاورين خود اين اداره را در سطح يك مهد كودك تقليل داده است.
بي جهت نيست كه افغانستان در پرتگاه سقوط قرار گرفته و در نظر سنجي، ٨١ درصد مردم از حكومت وحدت ملي ناراضي است.
خوب است جوانان در اداره ها كار كنند و از استعدادهاي انها استفاده شود اما نه به اندازه حنيف اتمر كه با اين بچه مشاورين اش، اعتبار شوراي امنيت ملي كشور را به خاك زده است.
اين اقازاده ها زادگاه شان را نمي شناسند چه رسد به كل افغانستان. با اين وجود آيا اين بچه مشاورهاي ارشد، توانايي مقابله با سرتاج عزيز را دارد؟ اتمر چگونه با اين بر بچه ها مي تواند طرح هاي شوم سرتاج عزيز را خنثي و پلان هاي ويرانگر مغزهاي استراتيژيك و كهنه نظاميان پاكستان را نقش بر آب كند؟
جنرالان نظامي و مغزهاي طراح و افراد با سواد با يك عمر تجربه در گوشه هاي خانه شان از بيكاري تبديل به فسيل شده اند اما جناب اتمر با باج دادن به برخي افراد با نفوذ، شوراي امنيت را از بچه هاي مكتب پر كرده است.
فاجعه مگر غير از اين است؟
توقف كردم. اتمر امد و گفت خليفه دربست. گفتم كجا؟ گفت: وزارت دفاع، در جشن استقلال ميرويم. گفتم ١٥٠ افغاني ميروم. گفت ولا زياد است. گفتم ٢٧ نفر هستيد. اتمر گفت اينها همه بچه ها هستند و ده نفر شان وزن يك ادم را هم ندارد!
توافق شد. اتمر در چوكي پيش رو و سه نفر كه وزن بيشتر نسبت به بچه ها داشتند در صندلي عقب و متباقي بچه را در داله (صندوق عقب تاكسي) جابجا كردم و راه افتادم.
گفتم جناب اتمر اين بچه هاي مكتب گروه سرود شماست؟ اين بچه ها امروز در جشن استقلال ترانه مي خوانند؟ خنديد. گفت اين بچه هاي شوخ كه سر و صدا مي كنند گروه سرود نيست، همه شان مشاور من است!
پيش از آنكه شاخ بكشم و چشم هايم از حدقه بيرون بزند، گفتم اين بچه ها در اين سن و سال خود شان نياز به مراقبت، مشاور خانواده و نياز به تربيت سالم دارند، چطوري ممكن است اين ها مشاور شما باشد؟ اتمر گفت: پدران شان مهم است نه اين بچه ها! گفتم: پس بهتر بود پدران شان را مشاور مي گرفتي! گفت كرايه ته بگير راه خوده برو خليفه. گفت يك انگليسي بلد است چطوري با اين بچه ها بازي و دل پدران مجاهد شان را راضي و روي سر رييس غني كلاه گذاري كند!
گفتم جناب مشاور! ميشه مشاورين تان را معرفي كنيد؟
اتمر گفت: بلي. فعلا ٢٧ مشاور دارم. اگر هر كدام شان را معرفي كنم، روز شام و مراسم استقلال ختم مي شود. ولي خوب است با اين بچه هاي خوب آشنا شويد:
١- سليمان كارگر، مشاور ارشد من است كه از دوران وزارت معارف تا حالا با من بوده و قرار است ايشان بجاي انجنير ابراهيم اسپين زاده، معاون اول دفتر شوراي امنيت مقرر شود.
٢- همايون حميد، مشاور ارشد در امور خارجي و دپلماتيك است. ايشان هرچند آدمي بيكاره اما پر مدعا است. دوستش دارم.
٣- محمد زبير مسعود، فرزند احمدضيا مسعود و مشاور ارشد بنده و مسوول پيشبرد جوانان در شبكه هاي اجتماعي است.
٤- حاجي داود لغماني، مشاور ارشد امور پارلماني بنده است. ايشان قبلاً شاروال لشكرگاه بود. جناب ايشان همشهري بنده است اما از همكاسه هاي گلاب منگل است.
٥- عبدالصمد جان صمدي، مشاور ارشد اقتصادي بنده است.
٦- آقاي عنايت الله قاسمي، مشاور ارشد در امور حقوقي است.
٧- جنرال افضل لودين، مشاور ارشد نظامي بنده است.
٨- فهيم نظيمي، مشاور ارشد استخباراتي و از همشهري هاي انكليسي من است. خانواده اش هم در انگليس زندگي مي كند.
٩- نجيب جان منلي، مشاور فرهنگي من است.
١٠- بكتاش جان كارگر، مشاور ارشد من در امور چين و برادر زاده محمدشاكر كارگر است. بكتاش جان ٢٨ ساله است.
١١- حبيب جان شفق، مشاور ارشد من در امور تذكره الكترونيكي و پاسپورت هاي كمپيوتري است. ايشان فعلاً كارمند اصلي IOM(سازمان بين المللي مهاجرت) نيز است.
١٢- عصمت الله جان مجددي، پسر حضرت مجددي و مشاور ارشد من در امور شئون اسلامي است.
١٣- تميم جان عاصي، مشاور ارشد من در امور تحليل اقتصادي است.
١٤- حسين جعفري، مشاور در امور جمع آوري اطلاعات از فرهنگيان و روشنفكران جامعه هزاره است. ايشان بايد از فرهنگيان هزارگي براي من اطلاعات معتبر جمع اوري كند.
١٥- آروين جان شريفي، مشاور ارشد بنده در امور تشكيلات سازماني است. يك سال است ايشان روي تشكيلات شوراي امنيت كار مي كند اما من تا هنوز از نتيجه كارش خبر ندارم.
١٦- خليل جان انوري، فرزند سيدحسين انوري و مشاور ارشد بنده در امور خارجي است.
١٧- نقيب الله جان ابراهيم خيل، فرزند قوماندان اختر محمد، مشهور به اختر لوچك از ولايت بلخ است.
١٨- محمد اكبر جان اكبر، مشاور ارشد بنده است كه در روز تقرري خود نتوانست عريضه خود را بنويسد و آبروي مرا برد.
١٩- مريم جان وردك، مشاور ارشد بنده در امور جندر است.
٢٠- سنجر كارگر، مشاور ارشد بنده و برادر زاده ديگر محمد شاكر كارگر است!
٢١- تواب جان غورزنگ، مشاور و سخنگوي بنده است.
٢٢- ابوبكر جان سروري هم مشاور ارشد من است. فعلا نام كم اورديم و وظيفه ايشان تا هنوز معلوم نيست.
٢٣- ويس برمك، مشاور حالات اضطرار من است.
٢٤- صحيب احمد جان وقاد، فرزند آقاي وقاد و مشاور ارشد بنده در امور صلح و آشتي است.
٢٥- نصرت الله جان ارسلا، فرزند حاجي دين محمد و مشاور ارشد بنده است. ايشان فعلاً والي پكتيكا است.
٢٦- حامد جان اكرم، مشاور در امور تشريفات و دپلماتيك بنده است.
٢٧- و جنرال نجيب الله، مشاور ارشد بنده در امور تحليل اطلاعات نظامي است.
اتمر با خواندن فهرست بلند بالاي مشاورين اش واقعا خسته شده بود.
گفتم جناب اتمر، اين بچه هاي نازدانه و مشاور ارشد تان را چند معاش مي دهيد؟
اتمر گفت: معاش اينها فرق دارد. از پنج هزار دالر شروع تا دوازده هزار دالر امريكايي به هر كدام شان معاش ميدهم.
گفتم پول و معاش اينها را از كجا مي كني؟ گفت: به درخواست مستقيم بنده تمام معاش اينها از طرف قومانداني 'حمايت قاطع' به صورت منظم و ماهوار پرداخته مي شود.
پ.ن: به استثناي سليمان كاكر، عنايت الله قاسمي و تميم عاصي، متباقي هيچكدام واجد شرايط در دفتر شوراي امنيت نيست و برخي از اين مشاورين حتا توانايي تحرير يك مكتوب عادي را هم ندارد.
شوراي امنيت ملي عالي ترين ارگان دولتي است. به لحاظ تصميم گيري، بحث و اطلاعات اين شوراي امنيت ملي است كه در صدر جدول حكومت از نظر اهميت قرار دارد. با توجه به اهميت شوراي امنيت ملي، بحران كه افغانستان با ان رو به رو است، تهديدها كه وجود دارد، جناب حنيف اتمر با انتصاب سليقه اي مشاورين خود اين اداره را در سطح يك مهد كودك تقليل داده است.
بي جهت نيست كه افغانستان در پرتگاه سقوط قرار گرفته و در نظر سنجي، ٨١ درصد مردم از حكومت وحدت ملي ناراضي است.
خوب است جوانان در اداره ها كار كنند و از استعدادهاي انها استفاده شود اما نه به اندازه حنيف اتمر كه با اين بچه مشاورين اش، اعتبار شوراي امنيت ملي كشور را به خاك زده است.
اين اقازاده ها زادگاه شان را نمي شناسند چه رسد به كل افغانستان. با اين وجود آيا اين بچه مشاورهاي ارشد، توانايي مقابله با سرتاج عزيز را دارد؟ اتمر چگونه با اين بر بچه ها مي تواند طرح هاي شوم سرتاج عزيز را خنثي و پلان هاي ويرانگر مغزهاي استراتيژيك و كهنه نظاميان پاكستان را نقش بر آب كند؟
جنرالان نظامي و مغزهاي طراح و افراد با سواد با يك عمر تجربه در گوشه هاي خانه شان از بيكاري تبديل به فسيل شده اند اما جناب اتمر با باج دادن به برخي افراد با نفوذ، شوراي امنيت را از بچه هاي مكتب پر كرده است.
فاجعه مگر غير از اين است؟
لطفاً به اشتراك بگذاريد اگر غني خبر نشد يا خود را در بي خبري زد، حد اقل مردم بدانند تا كشور بدست چه كساني اداره مي شود.
.............................................................
.................................................................
زلمی کاوه
Zalmay Kave
من از آزادی بی قيد و شرط بيان حمايت می کنم. امنيت ملی به جای جلو گيری از انتحار و انفجار به جان آزادی بيان حمله کرده است.
من راننده کابل تاکسی هستم!
در زمان های قديمی دو رفيق بودند و با هم تعهد کرده بودند که هرگاه بلای بر سر هریکی بيابد از همديگر حمايت و دفاع می کنند. روی يکی ازاين دو فرد با قصاب سر کوچه دعوا کرد و قصاب به وی حمله نمود و نزديک بود که پايش به فبرستان برسد. وی از قصاب نزد دوستش شکايت کرد و دوستش نيز به پاس تعهد ودوستی گفت که حساب قصاب را می رسد. آن دو به عزم جنگ نزد قصاب رفتند اما به مجرد ديدن قصاب که با ساطوری دردست ران گاوی را دونيم می کرد رنگ رفيقش پريد و با هراس به اطرافش نگاه کرد. ناگهان متوجه شد که مرد پير و نحيفی در کنار قصابی دارو ودوای بونانی می فروشد. با لبخند به رفيقش گفت زورم به اين قصاب نمی رسد اما اگر مايل هستی حساب آن دوافروش یونانی را می رسم. حالا قصه امنيت ملی افغانستان شبيه داستان اين دورفيق است و قصاب.
اما ميکانيسم سانسور را بايد در رابطه با اناتومی قدرت مطالعه کرد. حاکميت های غيردموکراتيک هماره عرصه فعاليتهای دگرانديشان را محدوديت مينمايند و مردم را از امکان دسترسی به نگرش های که زمينه های افکار روشنگری و ساختار شکنی قدرت را فراهم ميسازد محروم مينمايد. سانسور تصوير زور و شيوۀ اعمال قدرت حاکميت در جامعه است. تمام تلاش های جنبش روشنفکری، دانشمندان رنسانس اروپا، فلاسفه عصر روشنگری بر اين مبنا استوار بود، تا ريشه، منبع و مشروعيت قدرت زمينی گردد. اسپينوزا تلاش کرد تا در نظريۀ«قرارداد» خود در بارۀ کارکرد جامعه بدون خدا صحبت کند. جامعه ايکه بتواند برای همه قابل زنده گی باشد. سانسور وسيله يی است تا مانع روشن کردن منابع قدرت گردد. زيرا قدرت و حاکميت با تمام نيرو سعی در مبهم بودن منبع و سر چشمه قدرت دارد.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen