نصیرمهرین
با کدام اشک،
زشما یاد کنم.
مسافۀ جای بود وباش من با وطنم بسیار است و
فرسنگ ها دور. اما، دیریست که سرعت دریافت گزارش رویدادها به کوتاهی چند لحظه
رسیده است.
شما نیز گواه هستید و می بینید که بیشترین گزارش
ها حکایتگر رنجی اند طاقت سوز و اشک آور. با این همه رنج وفشار، با این همه روی
آوردِ دل به سوی گریه وریختن اشک، اگر سنگ هم باشد می ترکد ومی نالد و چشمه هم می
خشکد.
من پیهم خبر مرگ شنیده ام. من روزها وسالها است
که در رسانه های تصویری، خون دیده ام وپیکرهای متلاشی شده. و آنگاه که چهرۀ مکاران
سیاسی به دنبال آن ظاهر شده اند، احساس کرده ام که برزخم هایم نمک پاشیده اند.
هزاران فرسنگ دوربودن از میهنی که تبهکاران می
آیند وبرزخم های تن بیماراش می افزایند، دور بودن از آتش وخطر مرگ نیز است. خطرمرگ
ناگهانی، ناشی از بلای عظیم انسانکشی
متوجه هموطنانی است که آنجا با دشواری و در فضای نبود امنیت ومحافظین زیسته اند. نمونۀ حکومتی را که آنجا
می لافد؛ و توطئه، دروغ، مکاره گی، دزدی،
همسویی وهمدلی با تروریست ها را می بافد، نه در هیچ برگی از تاریخ نگریسته ام ونه
در اوضاع کنونی سایر کشورهای که با چالش تروریبسم روبه روی اند. رفتار خائنانۀ این
حکومت در برابر میهن ومردم، به ابعاد تشویش و نگاه های دقیق و ژرفتر می افزاید.
خبرهای دل آزار واشک آورِ روزهای پسین کابل
دردمند را که شنیدم، اشکی برای گریستن نیافتم. شاید گریستن هم به عنوان دوایی که
کارساز نبوده است، راه خویش را گرفته و رفته است. زیرا دوای درد ما، در پیش گرفتن
راه مشارکت عملی ومیسر در حوزۀ مبارزه با تروریسم وسایر همزادان نکبت بار آن است که
حکومت فاسد کنونی را نیز شامل می شود.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen