Dienstag, 4. August 2015

و ملاعمر باید می مرد.




 نصیرمهرین
و ملاعمر باید می مــــُــــرد

وقتی خبرمرگ ملاعمر را که منابع"رسمی" تائید نمودند، دوسال پیش مرده است، شنیدم، و رویدادهای دوسال پیش را نیز در پیوند با طالبان در نظر آوردم، باردیگر این نتیجه دست داد که:
عنصر مزدور، دست پرورده و ودست نشانده؛ در تاریخ جوامع واز جمله افغانستان، این سرنوشت محتوم را باید استقبال نماید، که حیات وممات سیاسی و بسا موارد بدنی او هم در دست پرورنده است. گاهی هم حامی، دست پرورده را در وادی سیاسی سرگردانی رها می کند. البته گاهی دست نشانده در برابر پرورندۀ خویش بازی گوشی سیاسی هم نموده است.
آری ملاعمر مرده بود وباید بر بنیاد نیاز سیاسی هم می مرد. زیرا به تیغ زنگ گرفته یی همانند بود که با در دست داشتن تیغ های مناسب روز و اوضاع، نیازی به پالایش و زدودن زنگ های او نبود. ملا را باید دور می انداختند. زیرا تیغ های دیگری را که در دست دارند، وارد میدان می کنند. این دوسالی که ملامرده بود، مگر از آن تیغ ها برای خونریزی ومردم آزاری در افغانستان بهره نگرفته اند؟
اما رسوایی پنهان نگهداشتن مرگ او مایۀ تعجب نشد. زیرا تبارز پنهان وپشت پرده یی که از آغاز برای او در نظر گرفته شده بود، چنین مرگی را نیز تقاضا می نمود. و در افغانستان رسوایی های کم مانندی آشکارا شده اند، که طرف توجه جدی نبوده اند.    



بگذار حکومت آمیخته با رسوایی های بسیار، همچنان با مرده گان تبهکارصحبت های " صلح" را پیش ببرد. زیرا این حکومت با پیام های مرده گان نهفته در قبرتاریخ، خویشاوندی ونزدیکی بسیار دارد. تمکین وتسلیم در برابر تروریست ها نمونه یی از آن را به نمایش نهاده است.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen