پیوست با طرح کودتا- قیام نوروزی وحید .غیاثپورکاظمی |
شرح حال مختصر روانشاد عبدالغیاث خان کوهستانی روانشاد عبدالغیاث خان کوهستانی پدرنگارنده روانشاد عبدالغیاث خان کوهستانی،فرزند محمدهاشم خان درسال۱۳۰۳شمسی، درقریه عزت خیل ولایت کاپیسا در یک خانوادۀ متدین ازقوم تاجیک چشم به جهان گشود. اوکه چهارمین فرزندخانوادۀ خود بود، دروس مقدماتی رابه شکل خصوصی، در مسجد و خانواده فرا گرفت.بعد برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ نظامی به کابل رفت. در جوانی علاقمند به ورزش های محلی مثل (غُرسی) آببازی و سنگ اندازی بود. دارای قامت بلند، جسور وبا جرآت و برای رسیدن به هدف دل ناترس داشت. درکابل وارد مکتب نظامی شد وپس از پایان درس، به عنوان صاحب منصب دردولت شروع به کارنمود. پیش ازتوقیف خود در لیسۀ حربی کار میکرد. وی به مطالعه تاریخ ، مسایل سیاس، ادبیات زبان فارسی و علوم دینی علاقۀ فراوان داشت. همین که سهم وحضورکرامی او را در حزب اتحاد ملاحظه میکنیم،بی تردید این نتیجه به دست میاید که از روشنفکران دورۀ خود بود. روانشاد کوهستانی چون از متن جامعه وآشنایی با دردهای مردم بر خاسته بود، چون نواروایی ها ، ظلم ها، بی عدالتی ها را دیده بود، در یک جمله، چون واقعیت های جامعه واحتیاجات آنرا درک کرده ، جوابگویی به ضرورت تحول و دگرگونی درجهت منافع مردم را به خوبی احساس ودرک می نمود . تغییر حکومت هاشم خانی و روش شاه محمودخان را مثل سایر دوستان خود یک تاکتیک سلطنت میدانست وبدان باورنداشت. چنانچه تجربۀ تاریخی این واقعیت را به اثبات رساند.وی معتقد بود که شاه محمود خان در جنایت هجده ساله حکومت نادرخان و محمد هاشم خان ازعوامل مهم بود. آن علایق وآشنایی های وظیفوی با صاحب منصبان بادرد وتحول طلب، امکان شناخت بیشتر . آشنایی با فداکاران دیگری را بوجود آورد. بالاخره سبب شدکه او هم در بنیانگذاری حزب اتحاد یار با وفایی باشد. حزب اتحاد که ازسال ۱۳۲۶ال۱۳۲۸ توسط شخصیت های سیاسی و روشنفکر کشور چون : خواجه محمدنعیم خان زور،علامه سیداسماعیل بلخی،محمدابراهیم خان شهرستانی معروف به بچه گاوسوار، قربان نظرخان ترکمان اندخوئی،عبداللطیف خان سرباز،میرعلی گوهرآقای غوربندی،میرزامحمد اسلم خان شریفی از چغتوی غزنی وغیره شخصیت های محترم تتاسیس گردید،بطور به طور باید وشاید شناخته نشده است. حزب اتحاد را باید به حیث یک حزب مخالف ستم وتبعیض که بالای دموکراسی خواهی حکومت شک وتردید داشت واصلا آن را قبول نداشت، بیبشتر شناخت. همینکه ترکیب مذهبی وقومی حزب اتحاد را ملاحظه می کنیم، علت تفاهم بین اعضا و خواسته هایشان به قدر کافی ملاحظه شدنی است. تمامی قومیت های کشور درآن نماینده گان خودرا داشتند. آن حزب سرنگونی حاکمیت سلطنتی خودکامه خانواده گی را بخاطری میخواست که اعضایش میدیدند که حق تلفی وتبعیض وجود دارد وحکومت خانواده گی قصداً وعمداً از تفرقه وامتیاز بهره گرفته است. آنها برقراری یک نظام جمهوریت مردمی وعادل را که ئسبب احترام همه مذاهب واقوامن باشد، وپیشرفت اقتصادی ٫ اجتماعی ٫ سیاسی ٫ فرهنگی متوازن را درسرتاسر کشورعملی کنند، میخواستند. اما نه چنان جمهوری که جمهوری شاهانه وطرفدار تمام ظلمت های آن باشد.. تلاش درجهت حفظ توازن در تمامی ابعاد با کشور های منطقه ٫ رفع تبعیض وبرتری خواهی ٫ احقاق حقوق تمامی قومیت های ساکن درکشور٫ حق ادامه تحصیل برای تمامی اتباع کشوردردانشگاه های نظامی وغیری نظامی( به خصوص هزاره ها)، وقطع تمام امتیازهای خانوادگی وقومی را در نظر داشتند. با آن آرزوهای اجتماعی وسیاسی بود که تصمیم گرفتند، دست به کار واقدام عملی شوند. ولی در اثر خیانت یک انسان جاسوس وخائن که راپور موضوع را به حکومت وشخص شاه محمود داد، اقدام سرنگونی عملی نشد. روانشاد کوهستانی و تمامی اعضای حزب اتحاد شب نوروز ۱۳۲۹ دستگیر شده و به مدت پانزه سال به شکل بی سرنوشت و ممنوع الملاقات درزندان زجر کشیدند. عامل افشای قیام شخص خاینی بود به نام گل جان وردک، که از طرف حکومت شاه محمود خان مورد نوازش بسیار قرارگرفت. اما چون خاین بود،توسط پسرش به دلیل تجاوز به خانم او به قتل رسید. کسانیکه زندانی شدند، اگر پسران و دختران شان، درس می خواندند مطابق رواج حکومت آل یحیی ازمدارس و شدند. درجریان بازرسی خانه ها اسلحه شخصی شان مصادره و پول نقد واشیای قیمتی شان توسط ماموین دولتی به غارت برده شد. برادران و دوستان ایشان که کار مند دولت بودند، برای مدت های مدید از ترفیع و امتیازات دولتی محروم شدند و خانه ها ی ایشان هراز چندگاهی مورد بازرسی قرار میگرفت. باعث آزار واذیت خانواده های شان میشدند. خانواده های محبوسین،وخانوادۀ ما طعم الخ هزار ویک درد وغم ومشکلات را چشیدند. مادرم حکایت های بسیاری از آن روز های سیاه داشت . فرزندانش را با فقر و بدبختی بزرگ کرد. در طول پانزده سال برای مادرم ،امکان ملاقات با پدرم را ندادند. بردن نان ولباس به زندان دهمزنگ کار بسیار شاق بود. پدرم یگان وقت بوسیلۀ عساکر محبس مخصوصا کسانی که از شمالی بودند موفق میشد که پرزه خطی به خانه روانه کند. ازگرفتن نان واشیایی که برایش روان میشد ، ناراحت بود. زیرا میدانست که امکان اقتصادی به غیر از کمک خانوادۀ خودش ومادرم دیگر هیچ جایی جز دربارخداوند وجود نداشت. یک مدت گذشته بود که در زندان دهمزنگ اعضای حزب اتحاد بین خود وبا سایر محبوسین میتوانستند، قصه کنند،اشعار خود درا تبادله کرده و مباحثه های سیاسی بصورت مخفی داشته باشند. پدرم ازیک عسکر خواهش کرده بود که کاغذ خریطۀ سمنت را برایش بدهد. درآن کاغذها، قصه ها وخاطرات را مینوشت. ولی مثل دیگران وقتی مخبری خبر میداد ویا تلاشی میشد، کاغذ ها ازبین میرفت. با وجود آنهم چندین ورق را بحیث یادگارمحبس بیرون کرد. در این کاغذ ها با استفاده از قلم پنسل و قسمت های را با قلم خودکارنوشته بود که متأسفانه فقط قسمت های از آن فعلأ در اختیار ما میباشد. ( این اوراق چندی قبل برای جناب محمد نصیرمهرین ارسال گردید ) خواندن شعر، قصه با محبوسین،تلاوت قرآن مجید، نوشتن شعر وتبادلۀ آن میان همزنجیران و ورزش مشغولیت های دایشان در محبس بود. خانواده، مخصوصا مادرکلان مادری ومادرم نمی خواستند که پدرم از مصیبت هایی که به خانواده رسیده بود، باخبر شود. پنهان کردن مرگ یک خواهرم که پدر او را بسیار دوست داشت، مثالی از آن بود. اما پدرم از واقعه خبر شده بود . با روی کار آمدن حکومت محمد یوسف خان پدرم و تکاک اعضای حزب اتحاد بعد از سپری نمودن پانزده سال بی سرنوشتی وهیچ گونه ملاقات با اعضای خانواده خود از زندان آزاد شدند . وی بعد ازآزادی برای مدتی درپلی تخنیک کابل وبعدآ در وزارت فواید عامه مصروف به کار شد. ولی در ۵ اسد۱۳۵۵ در مسیر راه چغه سرای وآسماردرجریان وظیفه در اثر یک حادثه مشکوک ماشین(موتر)عامل ایشان انفجارکرده وشهید شدند. وآرام گاه ایشان در دامنه تنهاکوه قریه عزت خیل ولایت کاپیسا معروف به(کوه بچه) قرار دارد. روان تمامی شُهدای راه عدالت و آزادی شاد و یادشان گرامی |
Donnerstag, 5. Juli 2012
شرح حال مختصر روانشاد غیاث خان
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen