خوشه
حامد کرزی چه میگوید؟
اگر زور ما هم بکشد میرویم و در واشنگتن حکومت دست نشانده می
سازیم.
اگر زور ما بکشد در انتخابات آنها (امریکا) مداخله می
کنیم و یک فرد دست نشانده میآوریم، مثلی که آنها کردند."
حامد کرزی
کابل/ 5 جولای 2012
با کدام زبان با جناب حامد
کرزی پیرامون چنین اظهارات باید سخن گفت؟
با زبان سرزنش آمیز، ملامت
گونه، تأسف بار ویا زبان تحسین آمیز وستایش گونه وآفرین باد!؟
زیرا همه میدانند که وی
درآستانۀ برگزاری جلسۀ بن 2001 ، ازطرف مقامات ایالات متحدۀ امریکا آگاه شد که
آمادۀ سفر به سوی افغانستان شود. جناب ایشان هم با رضا ورغبت آماده شد وبه سوی
افغانستان پرگشود. پس گمانی نیست که وی را با زور وجبر وشکنجه، ویا با بستن دست
وپای وزبانش به افغانستان نفرستاده اند. واین در حالی بود که جناب کرزی
مانند برخی از بقیه علاقمندان مسایل روزآگاه بود، که پیشترعبدالستارسیرت برای چنان
مقامی درنظر گرفته شده بود.
پس هر کی از نقش زور،
ازنشان دادن عملیۀ دست نشانده گی و از چهره های دست نشانده گان در افغانستان
صحبت کند ویا بنویسد، نام جناب کرزی را نیزمیاورد. چه در پی دفاع باشد وچه در جهت
تقبیح آن.
اگر جناب کرزی به این نتیجه
رسیده است که آن استخدام بد بود ، دست از اد امۀ وظیفه بردارد. استعفأ بدهد. ولی
به یاد داشته باشد که استعفا هم کمکی به او نخواهد کرد. زیرا او وگروه گرداننده
گان چرخ بی سرو سامانی و ناهنجاری ، به اندازه یی کار مملکت را خراب کرده اند که
نام شان با ویرانگری وفساد آوری محکم گره خورده است.
اگر سخنان کرزی را از
گلایه هایی بشماریم که از امریکا دارد، بهتر است در این مورد او شکوه یی سر ندهد.
اگر در بار نخست، امریکایی ها او را با
زور انتخاب کردند، پس چرا در تحت حمایت دیگران دوبار دیگر جان فشانی ها
واعمالی را انجام داد که مظهر زشترین بیروکراسی وفساد پیشگی اداری در
انتخابات بود.
از یک نگاه که به سخنان او
دیده شود، آدم فکر میکند که کرزی چنان اندیشیده است که آوردن وی به کابل، حضور
قوای خارجی در افغانستان، تهیۀ پول برای دولت وی . . . باید بدون مداخله باشد!!
با شنیدن وخواندن آن سخنان ،
این تصور دست میدهد که وی در انتظارتحسین وستایش نشسته است. آیا میتوان او را
ستایش نمود که علیه حامی خویش سخن میگوید. آن حامی که وی را برگزید وبه افغانستان
فرستاد، در بحران، در بن بست، در ندانم کاری، در گمراهی، در طالب پروری، غرق شده
است. کرزی در همه موارد نقش دارد.
اما جناب کرزی چرا این سخنان
را برزبان میاورد؟
پاسخ این است که بی کفایتی
حکومت او، سؤ استفاده جویی، گروه بازی، تبعیض پسندی،فساد اداری وبی مسؤولیتی گروه
همکاران ومشاوران او، شهرۀ جهان شده است. جناب کرزی نماد ترویج فساد اداری و
" چال بازی " است. بحران سیاست های غلط چهرۀ خود را نمایان کرده است. همه
جا از کمک به افغانستان ومشروط گذاشتن مبارزه با فساد اداری صحبت
میشود.
وی نیز خواسته است که چیزی
بگوید اما توان وظرفیت وی در همان حدودی است که ابراز میکند.
یک بار خود را " شیر" معرفی میکند
وحالا سخنان تمسخر آمیز تر میزند، وای بر حال مردمی که چنین افراد شایستۀ
حکومتداری بر آنها شده اند.
----------------------------------------------------------------------
داکتر ثنا نیکپی
مکثی بر مهمترین نکات حیات سیاسی افغانستان
نکته اول: کارمندان آی اس آی رسما شامل نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان می شوند.
قرار اطلاع و نشر خبر در رسانه های داخلی و خارجی از جمله مصاحبه در تلویزیون های افغانستان، تعدادی از ملا های پاکستانی و و افغان های که در مدارس دینی(تروریستی) پاکستان تربیه شده اند، به بهانه تدریس ارزش های دینی، به نیروی های دفاعی افغانستان شامل کار شده اند که سلسله این کار ادامه دارد.1 این تصمیم از جانب حکومت افغانستان اتخاذ و در معرض اجرا قرار دارد که خطر بزرگ را به امنیت ملی افغانستان، حاکمیت و موجودیت فزیکی این کشور متوجه کرده است. این کار خطرناک در اردوی افغانستان در حال تحقق بوده و شاید به سایر نهاد های دفاعی و امنیتی نیز عملی گردد. این کار همزمان با امضای قرارداد از طرف حامد کرزی با حکومت پاکستان آغاز گردید که شاید ضمیمه شفاهی همین قرارداد ها و توافقات غیر شفاف و خاینانه باشد که موجودیت افغانستان را در مقابل دشمن خون آشام و تاریخی زیر سوال می برد.
قرار اطلاع و نشر خبر در رسانه های داخلی و خارجی از جمله مصاحبه در تلویزیون های افغانستان، تعدادی از ملا های پاکستانی و و افغان های که در مدارس دینی(تروریستی) پاکستان تربیه شده اند، به بهانه تدریس ارزش های دینی، به نیروی های دفاعی افغانستان شامل کار شده اند که سلسله این کار ادامه دارد.1 این تصمیم از جانب حکومت افغانستان اتخاذ و در معرض اجرا قرار دارد که خطر بزرگ را به امنیت ملی افغانستان، حاکمیت و موجودیت فزیکی این کشور متوجه کرده است. این کار خطرناک در اردوی افغانستان در حال تحقق بوده و شاید به سایر نهاد های دفاعی و امنیتی نیز عملی گردد. این کار همزمان با امضای قرارداد از طرف حامد کرزی با حکومت پاکستان آغاز گردید که شاید ضمیمه شفاهی همین قرارداد ها و توافقات غیر شفاف و خاینانه باشد که موجودیت افغانستان را در مقابل دشمن خون آشام و تاریخی زیر سوال می برد.
از طرف دیگر این اقدام آگاهانه دولت افغانستان وعده های جامعه جهانی را در ایجاد نهاد های دفاعی و امنیتی مسلکی و بیطرف زیر سوال می برد. بدون شک آنها از شمولیت ملاهای تربیه شده در پاکستان آگاه اند. دینی ساختن ارتش آنهم، “اسلام پاکستانی” زهریست که در گلوی مردم افغانستان چکانده می شود. معلوم می شود وعده های ایجاد ارتش مسلکی در افغانستان فریبی بیش نیست. پس در سال2011 بعد از خروج قوای خارجی، افغانستان یک ارتش “دینی” و آیدیولوژیک خواهد داشت که کنترول آن بدست ملا ها و طالبان پاکستانی باشد.
“جامعه جهانی” کشور های حامی رژیم کرزی بدون تردید میدانند که کارمندان استخبارات کشوری که سال ها به خون افغان ها تشنه بوده، با قبیح ترین شکل و بی شرمی علنی از جانب حکومت داخل ارتش کشور همسایه می شوند. این نکته میرساند که کشور های تصمیم گیرنده در سرنوشت افغانستان باز هم در “پاکستانیزه” سازی افغانستان تاکید دارند و از این پالیسی ناممکن و غیر انسانی که در آن همه حقوق بشری زیر پای می شود، صرف نظر نکرده اند. کشور های که لاف تامین دموکراسی در جهان را میزنند، در کشور های خود شان اردوی بیطرف می سازند، رژیم های کمونیستی را در ایجاد اردوی آیدیولوژیک شدیدا انتقاد می کردند، از سیستم دفاعی ایران انتقاد می کنند و آنرا ناقض حقوق بشر و مخالف دموکراسی میدانند، ولی در افغانستان اردوی آیدیولوژیک و استخباراتی و مغرض را زمینه سازی می کنند که خارج از اداره مردم و حکومت باشد. حالا واضح می شود که مجاهدین و طالبان چرا نیرومندترین ارتش داکتر نجیب الله را با تمام تجهیزات مدرن آن نابود کردند و بجای آن ریش و پکول و لنگی را در ارتش و نیروهای امنیتی رواج نمودند تا شیرازه نظام دفاعی و امنیتی کشور را برهم بزنند. حالا معلوم شد که در جریان ده سال (دهه کرزی)، با مصرف نمودن بیلیون ها دالر بنام افغانستان از تشکیل یک اردوی نیرومند، مسلکی و غیر آیدیولوژیک جلوگیری میشده است.
حامد کرزی چند ساعت قبل که در “همایش ملی جوانان” در کابل صحبت می کرد، گفت: ” ما بیست سال پیش ۴۵۰ طیاره داشتیم. ۱۰۰ یا ۱۵۰ هلیکوپتر داشتیم. میگ داشتیم، سو داشتیم.”2
باید دانست که بیست سال پیش آخرین سال حکومت داکتر نجیب بود که کرزی از شرم از آن نام نبرد، ولی از مدرن ترین سلاح های حکومت نجیب مانند (سکات) ، (لونا) و (اورگان) یادآوری نکرد که در آن وقت پاکستان را به لرزه درآورده بود. ولی نجیب الله به علت نقایصی که داشت از این سلاح ها علیه پاکستان استفاده نکرد و پلان آشتی ملی (مصالح ملی) وی که به اشتراک جامعه جهانی و شخص بنین سیوان معاون دبیر کل ملل متحد و تضمین امریکا و روسیه عملی میگردید، موجب از همپاشی رژیم وی گردید.
خلاصه اینکه جاسازی ملا های تربیه شده در پاکستان چه افغانی باشد یا پاکستانی، به مثابه خیانت ملی بوده . کار آگاهانه و قبلا پلان شده بخاطر ادغام افغانستان به پاکستان است.
نکته دوم: حذف نام جنایتکاران از لیست سیاه ملل متحد، قانونی ساختن جنایت و زمینه سازی ادامه جنایات هولناک ضد بشری است.
رژیم طالبان که بدون شک یکی از حلقات زنجیر اسارت و یکی از دوره های پاکسازی افغانستان از همه هستی مادی و معنوی و قسمتی از پروژه هنوز ناتکمیل خارجی در افغانستان بود که مرتکب هولناکترین جنایات ضد بشری در افغانستان شد. وخامت جنایت ضد بشری در زمان امارت طالبان در آن بود که جنایات از طرف گروه معین افراد از نام حکومت انجام میشد و شیوه های اجرای جنایات توسط دستگاه های جهنمی استخبارات خارجی به ویژه آی آُ آی پاکستان اجرا می شد که شیوه های جدید شکنجه، قتل عام، کوچ اجباری، بی جاسازی، “پاکسازی” قومی، سیاست زمین سوخته را انجام دادند و قربانیان آن به ملیون ها انسان میرسد.
گرچه کلیه کسانی که با رژیم طالبان در اجرای جنایات همکاری داشته ناقضین حقوق بشر هستند، لاکن رهبری طالبان که از طرف آی اس آی پاکستان تشکیل و به افغانستان اعزام شده بودند، قابل مجازات بوده و باید مانند مجرمین جنگی رژیم هتلر از عفو و محدویت زمانی از مسوولیت جزایی محروم شوند. یعنی آنها باید مجرمین عمری و ابدی شناخته شوند.
اعضای رهبری حکومت طالبان که در این کته گوری شامل اند قرار ذیل است:
ملاعمر رهبر طالبان، ازقندهار، ملامحمدربانی رئیس شورای سرپرست طالبان درکابل، ازقندهار، ملامحمدحسن معاون شورای وزیران حکومت طالبان، ازقندهار، مولوی عبدالکبیر معاون شورای وزیران بخش اقتصادی، ازپکتیا، ملاعبیدالله وزیردفاع طالبان، ازقندهار،ملاعبدالرزاق وزیرداخله حکومت طالبان، ازقندهار، ملا عبدالوکیل متوکل سخنگوی ملاعمر وسپس وزیرخارجه، ازقندهار، ملاغوث وزیر خارجه، ازقندهار ملاآغاجان معتصم وسپس ملاحاجی محمد وزیران مالیه، ازقندهار، ملامحمدیحی وزیر آب وبرق، ازقندهار، ملاشهید ورور وزیرفواید عامه، ازقندهار، ملا عباس آخند وزیرصحت عامه، ازقندهار، ملا حبیبب الله وزیر ترانسپورت ازقندهار، مولوی یارمحمد وسپس ملااحمدالله مطیع، وزیر مخابرات، ازقندهار، ملانورالدین ترابی وزیرعدلیه، ازقندهار، ملاحاجی محمد وزیرمالیه ویک دوره رئیس بانک مرکزی، ازقندهار، قاری احمدالله رئیس امنیت دولتی، ازغزنی، ملاامیرخان متقی وزیر اطلاعات وکلتور ویک دوره رئیس عمومی اداره امور، ازهلمند وساکن لوگر، حمدالله نعمانی وزیر تحصیلات عالی ویک دوره شاروال کابل، ازغزنی، قاری محب الله وزیر، تجارت وسپس وزیر حج واوقاف، ازهلمند، مولوی جلال الدین حقانی وزیرسرحدات، ازپکتیا، ملاعبدالرزاق وزیرتجارت،، احسان الله احسان رئیس بانک مرکزی، از پنجوایی قندهار، ملاعبدالطیف، منصوروزیرهوانوردی ویک دوره وزیر زراعت، از پکتیا، ملاطاهرانوری رئیس عمومی اداره امورویک دوره وزیرمالیه، ووزیرپلان، ازپکتیکا، ملامحمدعمرفاروقی رئیس احصایه ی مرکزی، ازپکتیکا، مولوی سیدمحدحقانی معین وزارت خارجه، رئیس اداره امور وسفیر حکومت طالبان، ازقندهار، مولوی خلیل الله فیروزی رئیس اکادمی علوم، ازپکتیکا، مولوی نجیب الله حقانی معین وزارت مالیه، ازکنرها، مولوی عبدالرحمن زاهد معین وزارت، خارجه، ازلوگر، ملاعباس ستانکزی معین وزارت خارجه، معین وزارت صحت عامه، ازلوگر، مولوی، ارسلارحمانی معین وزارت تحصیلات عالی، ازپکتیا، ملا سعدالدین سعید معین وزارت فواید عامه، ملاالله داد، آخند معین وزارت مخابرات، ازقندهار، ملاهوتک معین وزارت اطلاعات وکلتور، مولوی نورجلال معین وزارت داخله، مولوی عزت الله معین وزارت پلان، ملا رحمت الله آخند لوی درستیز، ملاعبدالحمید آخندزاده، مولوی، دیوبندی، مولوی محمودالله بالترتیب معاونین اول، دوم وسوم بانک مرکزی، از قندهار، لوگر وزابل، ملافیضان معین وزارت تجارت، از پکتیا، سید، عبدالغفور رئیس عمومی سره میاشت، ازقندهار، مولوی روحانی رئیس، دانشگاه کابل، ازپکتیا، مولوی قلم الدین رئیس امر به معرف و نهی ازمنکر، ازلوگر، ملامحمدحسن والی قندهار، ازقندهار، ملایارمحمد والی غزنی، ازقندهار، ملاخاکسار، رئیس زون شمال غرب، ازقندهار، ملاخیرمحمدخیرخواه والی کابل وهرات ویک دوره وزیرداخله، ازقندهار، ملا محمد فاضل رئیس نیروی زمینی، ملا جمعه خان، ملامحمدیونس، ملامحمدگل، ملا محمد عزیز خان وملا محمد طاهر قوماندانان فرقه وهمه قوماندانان معروف طالبان که فرماندهی وصلاحیت جنگ وجبهات را داشتند مانند ملابرادرآخند، ملا دادالله، ملابورجان وغیره.
افراد مذکور به ارتکاب جنایات ضد بشری، تخریب آثار تاریخی، اجرای عمدی و پلان شده نفاق و خصومت ملی و عضویت در گروه آدمکش وابسته گی به خارج و خیانت ملی که تلاش ادغام افغانستان به پاکستان را داشتند، متهم هستند. هیچ کس و هیچ نهاد ملی و بین المللی حق ندارند که آنها را مورد عفو قرار بدهند. هر نوع تلاش برای عفو این مجرمین نیز برابر به خیانت ملی و ادامه تلاش های ادغام افغانستان به پاکستان می باشد.
دیروز شورای امنیت ملل متحد لیست “طالبان افغانی” را از طالبان مربوط به القاعده تفکیک نمود که این کار همأهنگی کار ملل متحد را در پروسه طالبانی ساختن افغانستان نشان میدهد. معلوم می شود که کار شورای امنیت ملل متحد بیشتر مربوط به منافع جنگ امریکا در منطقه است تا تخلفات سریع از حقوق بشر از طرف طالبان. زیرا زمانیکه آنها در افغانستان مرتکب جنایت می شدند، در یک گروه متحد برادران طالب کار میکردند، از یک مرجع یعنی آی اس آی دستور میگرفتند و دارای هدف مشترک بودند. پس تفکیک آنها به نام های “افغانی” و “پاکستانی” یک عمل غیر عادلانه، سیاسی-نظامی و دور از انصاف و مخالف اصول حقوقی و عدلی است. مجرم قوم ندارد.
نکته سوم: خود داری از معرفی نمودن اعضای حکومت به پارلمان و معطل قرار دادن آن از جانب کرزی، به مفهوم انتظاری وی در ساختن حکومت جدید با طالبان است.
پارلمان افغانستان داوطلبانه از تعطیلات تابستانی اش صرف نظر کرد تا اعضای حکومت کرزی را تصویب نماید. این عمل از جانب اعضای پارلمان خود گذری و دلسوزی به امور سیاسی کشور و خودداری کرزی از معرفی اعضای حکومت به پارلمان، بی پروایی، بی باکی، ناسازگاری وی را نشان میدهد. زیرا در تصویب و تایید اعضای حکومت از طرف پارلمان، آقای کرزی به پارلمان نیاز دارد، نه پارلمان به کرزی. احتمالا که کرزی منتظر مرحله جدید در زندگی سیاسی افغانستان است که شاید به نمایشات به اصطلاح دموکراتیک خاتمه داده شود و نهاد و ضابطه های جدیدی جای پارلمان و نهاد های مردمی را بگیرد. هرگاه کرزی و حامیان خارجی وی قصد گزار به این مرحله را داشته باشند، افغانستان را به جنگ خونین داخلی غرق خواهند کرد که عواقب آن بدوش کرزی و حامیان آن خواهد بود. تعلل در کار مهم داخلی یعنی تشکیل دولت قانونی و عجله در امضای قراداد با پاکستان، نیز گواه حقایقی است که مسیر و ماهیت بازی های حامد کرزی را در مورد یک مرحله جدید و خطرناک نشان میدهد. گویا کرزی به چیز هایی آمادگی میگیرد که مسایل خارجی برایش مهمتر از امور کشوری است.
نکته چهارم: در باره ادعای بطلان خط دیورند
یک دهه موجودیت و فعالیت نیرو های نظامی و استخبارات کشور های خارجی، تصمیم مبنی بر خروج نیرو های خارجی تا سال 2014 میلادی ، اصرار و وارد نمون فشار سیستماتیک امریکا مبنی بر تحمیل ایجاد پایگاه نظامی اش در افغانستان و پافشاری جدی و غیر قابل تغییر انگلیس بخاطر برگرداندن دوباره طالبان به قدرت، این کشور را در وضعیت بغرنج قرار داده که امید و نامیدی های زیاد را برای مردم و دشمنان افغانستان بوجود آورده است.
یک دهه موجودیت و فعالیت نیرو های نظامی و استخبارات کشور های خارجی، تصمیم مبنی بر خروج نیرو های خارجی تا سال 2014 میلادی ، اصرار و وارد نمون فشار سیستماتیک امریکا مبنی بر تحمیل ایجاد پایگاه نظامی اش در افغانستان و پافشاری جدی و غیر قابل تغییر انگلیس بخاطر برگرداندن دوباره طالبان به قدرت، این کشور را در وضعیت بغرنج قرار داده که امید و نامیدی های زیاد را برای مردم و دشمنان افغانستان بوجود آورده است.
در شرایط کنونی افغانستان به آهوی مشابه است که جسم آن توسط پلنگان دریده شده، کفتاران و شغالان هم در کمین هستند تا ریزه های استخوان یا پارچه های پوستش به آنها هم برسد. آنها از دور و نزدیک بخاطر جویدن و بلعیدن افغانستان دندان می سایند.
از افغان های سراسیمه، گروهی بخاطر برتری جویی بردیگر و گروهی بخاطر بقا و نجات از نابودی و فرار از کشتار جمعی فقط بخاطر موجودیت شان با وحشی ترین غول های داخلی و خارجی دست و پنجه نرم می کنند.
چالش های جدید گرایشات و تمایلات نو را در تعیین سرنوشت جامعه و کشور به وجود آورده است. یکی بخاطر نجات از استبداد دیگری طرح جدایی را زمزمه می کند و دیگری در حالت نامساعد تاریخی خیال بزرگ منشی و توسعه طلبی را بسر دارد.
گرچه خط دیورند در تاریخ افغانستان به مثابه یک داغ ناسور شناخته شده که ارتجاعی ترین و وطنفروشترین حکومت ها هم آنرا به رسیمیت نشناخته اند. ولی زمانیکه افغانستان نیرومند ترین اردوی منطقه را داشته، هوس باطل کردن خط دیورند را نکرده است.
امروز افغانستان بیش از هر وقت دیگر در نامساعد ترین حالت در مقابل رقیب آشتی ناپذیر و دشمن خون آشام خود پاکستان قرار دارد که باید فقط پالیسی های دفاعی و بی حد محتاط را داشته باشد و هرگز هوس دوستی با این دشمن مکار را نکند.
طرح بطلان خط دیورند در وضع کنونی که در افغانستان حاکمیت ملی وجود ندارد، اشتباه بزرگ است. افغانستان هرگز نمی تواند در مقابل پاکستان حالت تهاجمی داشته باشد. گرچه یگانه راه وحدت ملی و جلوگیری از تجزیه افغانستان اعلان جنگ با پاکستان است، ولی افغانستان حالا به این کار آماده نیست. بطلان خط دیورند هم امکانات مادی و معنوی، تجهیزات و روحیه ملی و همبستگی ملی می خواهد که افغانستان هم از اقتصاد و هم از دید همبستگی ملی شدیدترین حالت قهقرایی را دارد.
در حالیکه موسسان خط دیورند، یعنی انگلیس ها مشغول صدها خط نادیدنی نظیردیورند در افغانستان بوده و حاکمیت ملی این کشور را مستقیما بدست دارند، پیشنهاد بطلان آن یک ادعای پوچ و عوامفریبانه است.
عده یی ازگروه های سیاسی افغانستان هم در حالت سراسیمه گی و هم به مثابه حلقه یی از زنجیر های دسیسه متود تبارز شان را به صفت یک نیروی سیاسی ، بطلان خط دیورند را پیشکش می کنند تا از احساسات وطندوستی افغان ها استفاده کنند.
عده یی ازگروه های سیاسی افغانستان هم در حالت سراسیمه گی و هم به مثابه حلقه یی از زنجیر های دسیسه متود تبارز شان را به صفت یک نیروی سیاسی ، بطلان خط دیورند را پیشکش می کنند تا از احساسات وطندوستی افغان ها استفاده کنند.
من در این نوشته در باره بطلان و یا به رسمیت شناختن خط دیورند اظهار نظر نمی کنم. هدف من شناخت این زخم کهن است که به راه حل عاقلانه ضرورت دارد، نه به احساسات و استفاده بخاطر قدرت و تبارز در صحنه سیاست های دسیسه آمیز.
به باور من شرط اول مساله دیورند در قدم اول مجازات اجرا کننده های آنست. اگر امضای معاهده دیورند یک خیانت ملی و عمل وطنفروشانه است، پس کسانی بوده اند که این خیانت را انجام داده اند. چنین افرادی چه مرده باشند یا زنده، باید محاکمه شوند و به صفت خاین ملی و وطنفروش شناخته شوند. کسانی که عبدالرحمان خان را به صفت امیر مقتدر و “بابا” بشناسند، بطلان خط دیورند از جانب آنها صادقانه نبوده، فریب نوبتی هموطنان خوش باور و وطنپرست ما خواهد بود. من ادعای کسانی را باور دارم که قضیه دیورند را از محاکمه امیر عبدالرحمان خان آغاز کنند. این عمل بهترین معیار برای صادق بودن آنها در باره قضیه دیورند است. کسانی که صد ها خط نادیدنی دیورند را از اتک تا آمو در حال کشیدن هستند حق ندارند حتی در باره دیورند صحبت کنند.
نکته پنجم: ماهیت و موقف شورای “ملی” صلح به ریاست برهان الدین ربانی
شورای عالی صلح به ریاست آقای برهان الدین ربانی یک شورای دروغین بوده که نمایندگی مردم را در مذاکره با طالبان تقلب می کند. کسانیکه از نام قوم، مذهب و مردم در این نهاد تشریفاتی گرد آمده اند، فقط روپوش فعالیت های کرزی، ملاضعیف و انگلیس هستند. این شورا هیچ نقش عملی در پیشبرد مذاکره با طالبان را ندارد و مذاکره با طالبان در حقیقت از طرف نهاد های استخباراتی پاکستان، انگلیس و دیگر کشور را عملی می گردد.
شورای عالی صلح به ریاست آقای برهان الدین ربانی یک شورای دروغین بوده که نمایندگی مردم را در مذاکره با طالبان تقلب می کند. کسانیکه از نام قوم، مذهب و مردم در این نهاد تشریفاتی گرد آمده اند، فقط روپوش فعالیت های کرزی، ملاضعیف و انگلیس هستند. این شورا هیچ نقش عملی در پیشبرد مذاکره با طالبان را ندارد و مذاکره با طالبان در حقیقت از طرف نهاد های استخباراتی پاکستان، انگلیس و دیگر کشور را عملی می گردد.
اعضای شورا، نمایندگی دروغین و ننگین را بنام مردم حمل می کنند که فقط از داشتن این مقام خوش هستند و به مفهوم و عواقب سنگین این موقف شان پی نبره اند.
وقت آن رسیده است که افراد وطنپرست،صفوف این نهاد دروغین را ترک کنند.
ادامه کار در شورای عالی صلح بعد از ملاقات کرزی با رهبران طالبان در لندن و امضای قرارداد همکاری با پاکستان و به هر فرد افغانستان شرم آور است.
حالا دیده می شود روابط آقای ربانی با عربستان سعودی، کشور دوم بعد از پاکستان عامل این همه بدبختی ها در افغانستان، کمک های هنگفت مالی عربستان و امریکا به شورای صلح ربانی و روابط نهانی وی با اخوان المسلمین بین المللی نشان میدهد که ربانی فارالتحصیل مدرسه الاظهر مانند کرزی از حلقه های اتصال گسترش ظلمت در سطح جهانی است که آیدیولوژی را از منافع ملی مقدم می شمارد و ملت و قوم و زبان اصلا نزد وی ارزش ندارد.
شاید به زودی این شورا دستخوش تجزیه و انحلال گردد. زیرا فعالیت این شورا به مرحله یی رسیده است که دیگر نمی تواند اهداف اصلی اش را زیر نام منافع ملی، نمایندگی از قوم و زبان و تنظیم مخفی کنند. افرادی که هنوز به مردم متکی هستند، به زودی صف این شورا را باید ترک کنند.
نکته ششم: ایجاد درز عمیق میان رهبران سنتی پاکستان پرست و رهبران نسل دوم مجاهد که در دوران “جهاد” و جنگ های داخلی بنام قوماندانان داخلی یاد می شدند.
دولت کرزی و دستگاه استخبارات پاکستان با استفاده موثر از قدرت دولتی و پول های بیلیونی کشور های خارجی درز عمیق را میان مجاهدین ایجاد کرده و آنها را به گروه های آشتی ناپذیر و حتی در حال پرخاش و مقابله تبدیل کرده اند. آی اس آی رهبران بنیادگرای مجاهدین را که حکومت موقتی شان را در پشاور پاکستان تشکیل داده بودند، در زیر چتر امنیتی شان قرار داده و از طرف آنها کدام تشویشی ندارد. اکنون که آی اس آی پاکستان مطمین شده که درز را میان رهبران تنظیم های جهادی و “قوماندان های داخلی” عمیق ساخته است، به کشتار و ترور این قوماندانان آغاز کرده اند تا قبل از اجرای اقداماتی را که پلان کرده اند، عناصر ضد پاکستانی را از میان بردارند. “قوماندان های داخلی” کسانی که با پاکستان رابطه مستقیم نداشتند و در داخل افغانستان مصروف فعالیت های جنگی بودند.
آی اس آی و حلقه کرزی در حکومت افغانستان مصروف درهم کوبیدن عناصر مخالف پاکستان هستند که نوبت به قوماندانان مجاهدین رسیده است. در پلان درهم کوبیدن آخرین نیروهای ضد پاکستانی که عملا در قدرت و جنگ در افغانستان با کرزی شریک هستند، بسیار علنی و عجولانه آغاز شده است. حکومت افغانستان در خنثی نگهداشتن رهبران مجاهد زیاد تر از واگزاری پست های دولتی به آنها، از کرسی های سناتوران انتصابی و سمت های سفارت خانه های افغانستان کار میگرفت. تغییر شیوه در مورد رهبران جوان مجاهدین که به نابودی فزیکی آنها مبادرت می ورزند، دست و پاچه گی و وارخطایی حکومت کرزی را نشان میدهد. گویا پلان بزرگ تری نزدیک است و چیز های که در تحقق این پلان مانع اند، هنوز ناتمام مانده است.
نکته هفتم: به مجلس سنای افغانستان هویت تقلبی داده می شود، تا بدیلی به شورای نمایندگان شود.
در این اواخر شورای بزرگان (مشرنو جرگه) شورای ملی بطور غیر مترقبه و چشمگیر بوده است. مطابق اصول حقوق و مواد قانون اساسی، بدنه اصلی پارلمان مجلس پایینی، شورای نمایندگان(ولسی جرگه) است که باید برعلاوه وظایف مشخص قانونگذاری، وظایف کنترول کننده، قدرت محدود کننده و صلاحیت های تقاضا کننده و درخواست کننده دارد. این صلاحیت ها اصولا مربوط به بدنه اصلی پارلمان یعنی شورای نمایندگان است، نه شورای بزرگان. زیرا شورای نمایندگان صد در صد متشکل از نماینده های مردم هستند و شورای بزرگان یک سوم نماینده های انتصابی از طرف رییس جمهور را نیز با خود دارد. شورای بزرگان(مشرانو جرگه) یک نهاد بیشتر تشریفاتی است تا عمل کننده و کاری. در کشور های با ثبات و دولت های حقوقی، سناتوران اکثرا وظایف تشریفاتی و خیر خواهانه و همچمان طرح آیده های حقوقی، سیاسی، کار میانجی گری و پیشنهاد اصول برای راه حل برامد از بحران و مشوره با حکومت وغیره است. کنترول از اجرا و عدم اجرا وظایف حکومت بوسیله فیصله ها و تشکیل کمیسیون های دایمی، موقتی، مسلکی و تخصصی در چوکات صلاحیت های شورای نمایندگان باید باشد.
پس فعال شدن ناگهانی مجلس سنای افغانستان و ایجاد کمیسیون ها از طرف آن مجلس برای اجرای عملکرد دولت، مربوط به ماهیت و خصلت این مجلس نبوده، این کار جز سلسله کار های است که در نکات فوق و ذیل تشریح شده است. فعال بودن مجلس عیان (مشرنو جرگه) از اقدامات حساب شده است که هدف آن در انزوا قرار دادن شورای نمایندگان است. دو دور پارلمان افغانستان و عملکرد مجلس عیان(مشرانوجرگه) نشان داد که این مجلس با نهاد های چون شورای علما، شورای صلح و سرکوب در سرکوب و تهدید ژورنالیستان رابطه بیشتر داشته تا با قانونگذاری و تشریک مساعی با شورای نمایندگان. فکر می کنم که در این اوخر فعالیت های این شورا نیز بیشتر در امور محلی سوق داده شده، تا مسوولین دولتی را در محلات نشان گرفته و در صورتیکه برای حکومت شخص مناسب نباشد، زیر فشار بگیرد و بالای مناقشات محلی طوری که می خواهند تأثیرگذار باشند.
نکته هشتم: رواج کردن چلش کلدار در ولایات جنوبی افغانستان، خوست، پکتیا و پکتیکا
تجاوز گسترده پاکستان در همه عرصه ها اعم از اعزام افراد مسلح طالب و کوچی گرفته تا ساحات اجتماعی، مذهبی و اخلاقی افغانستان چشمگیر و آشکار است. درین اواخر تجاوز واحد پولی پاکستان در ولایات جنوبی افغانستان به حدی رسیده که “افغانی” واحد پولی افغانستان در این ولایات نقش خود را در بازار خرید و فروش از دست داده است. حکومت افغانستان در مقابل این تجاوز بی تفاوت بوده یا اصلا با این کار موافق است. در زمان حکومت مجاهدین قلمرو کلدار تا کابل رسید و در زمان امارت طالبان به پول مروج کابل تبدیل شده بود. تجاوز کلدار در ولایت جنوبی افغانستان و پذیرش آن در بازار های عامه آغاز تجاوز دیگر است که مردم را به یاد خاطرات تلخ گذشته و به تشویش و ترس تکرار آن می اندازد.
تجاوز گسترده پاکستان در همه عرصه ها اعم از اعزام افراد مسلح طالب و کوچی گرفته تا ساحات اجتماعی، مذهبی و اخلاقی افغانستان چشمگیر و آشکار است. درین اواخر تجاوز واحد پولی پاکستان در ولایات جنوبی افغانستان به حدی رسیده که “افغانی” واحد پولی افغانستان در این ولایات نقش خود را در بازار خرید و فروش از دست داده است. حکومت افغانستان در مقابل این تجاوز بی تفاوت بوده یا اصلا با این کار موافق است. در زمان حکومت مجاهدین قلمرو کلدار تا کابل رسید و در زمان امارت طالبان به پول مروج کابل تبدیل شده بود. تجاوز کلدار در ولایت جنوبی افغانستان و پذیرش آن در بازار های عامه آغاز تجاوز دیگر است که مردم را به یاد خاطرات تلخ گذشته و به تشویش و ترس تکرار آن می اندازد.
نکته نهم: دوستی با پاکستان، دشمنی با افغانستان است.
فریزر تتلر سفیر سابق بریتانیه در کابل درکتاب خود«افغانستان» می نویسد: « قبائل سرحدی (پشتونستان آزاد) مسلح و مهیب اندوهر آن امکان حمله و سرازیر شدن ایشان به اتفاق افغانستان در سر زمین هندوستان موجود است.این خطر هند شمالی وخطر صلح آسیای وسطی فقط بواسطه ضم و یکجا شدن دو دولت افغانستان و پاکستان با یکدیگربهر شکلیکه باشد،میتواند رفع گردد،ولو نظر به اختلافات روحی و اقتصادی وسیاسی وملی،اختلاط آن دوکشور ممکن بنظرنرسد، مهذا تاریخ حکم میکند که این اختلاط عملی گردد.واگراین عملیه بشکل صلح آمیزانجام نگیرد،با قوت عملی خواهد شد،زیرااگرافغانستان وپاکستان بواسطه این اختلافات ویا مزخرفات خط دیورند منقسم ودو پارچه باشند،حالت مساعدی برای انقلاب و موقع مناسبی برای کمونیزم فراهم خواهد شد…. پس درحالت عدم اتحاد افغانستان وپاکستان وفقدان پشتیبانی انگیس و امریکا،بازازجبهه شمال هجوم به عمل آمده وکنترول هندوکش بدست اجانب خواهد افتاد.تاریخ نشان میدهد کسیکه هندوکش را دردست دارد،کلیدهندوستان دردست اوست.بر عکس اگرافغانستان وپاکستان یکی شده آرام ومسعود باشندبا تشکیل یک پایگاه قوی شرقی درسلسله طویل دول اسلامی ازباسفور تا پامیر رول مهمی بازی خواهد کرد…»3
سایت خبرنامه نوا می نویسد: “چاودری رحمت علی (1895-1951) بنيانگذار «جنبش ملی پاکستان» و يکی از نخستين هواداران تشکيل پاکستان بود. وی – همراه با پير احسان الدين و خواجه عبدالرحيم – کلمه «پاکستان» را ابداع کرد و به اين دليل در پاکستان از وی با احترام ياد می شود.
از ديدگاه چاودری رحمت علی در کلمه پاکستان «P» از پنجاب «A» از افغانيه (ايالت صوبه سرحد)، «K» از کشمير، «I» از ايران، «S» از سند، «T» از تخارستان (آسيای مرکزی)، «A» از افغانستان و «N» (آخرين حرف بلوچستان) از بلوچستان نمايندگی می کند.
از سوی ديگر، اسلم خان ختک پس از تشکيل پاکستان نخست به عنوان سکرتر اول سفارت و بعدا به حيث سفير پاکستان در کابل ايفای وظيفه می کرد. وی در کتابی تحت عنوان «اوديسه پتانها» از تلاشهايی پرده برداشته که به گفته خودش در جهت ايجاد کنفدارسيونی بين افغانستان و پاکستان صورت گرفته بود و اگر کودتای ايوب خان اتفاق نمی افتاد شايد چنين اتحادی عملی می شد. «خاطرات» محمد اسلم خان ختک نمايانگر اين واقعيت است که پاکستانيها از همان روزهای نخست برنامه خاصی در رابطه با افغانستان در سر داشته اند.4
با بیان دو نقل و قول فوق که واقعیت های انکار ناپذیر در متن و محتوای آنها جای دارد، توجه خواننده عزیز را به اقدامات حکومت افغانستان که در نکات فوق تشریح شده و همچنان هماهنگی کار حامیان خارجی حکومت افغانستان با این پروسه را در خور توجه خواننده قرار میدهم که افغانستان بسوی یک حالت ضطرار و بی ثباتی سوق داده می شود که بعضا با سال های سقوط حکومت نجیب الله مشابه است. اعلان مناطق صلح واگذاری آن به مخالفین مسلح، دادن امتیازات به روحانیون ومایوسی اقشار منور، گذشت ها و عقب نشینی های ناموجه و بی سنجش به مخالفین، عدم موجودیت خرد جمعی، تمرکز قدرت دولتی بدست گروه کوچک متعصب قومی، ترویج بیش از حد فساد، دامن زدن خصومت ها وغیره از جمله مسایلی اند که در آخرین سال های حکومت داکتر نجیب الله جای خود را داشت و اکنون هم به پالیسی رسمی دولت کرزی تبدیل شده است. تنها تفاوت این دوره این است که دیگر افغانستان تحمل بازی های نابودگر دشمنانش را ندارد .
و اینک حکومت دسپتیزم دینی مجاهد-کرزی بار دوم آبستن خون و آتش شده است که فرزند حرامزاده طالب را از پدر پاکستانی و مادر افغانی بدنیا بیاورند، همانطوریکه “ترورزیم” در نتیجه تجاوز پدر امریکایی بر مادر عربی، در پاکستان بوجود آمد و در افغانستان کوهستانی به نمایش آزمایش گذاشته شد.
مواد کمکی:
1. کابل پرس، طرحی بسیار خونین از طرف مهره های پاکستانی دولت افغانستان،
2. بی بی سی ، 18 جون
3. احسان لمر، افغانستان جز ایالت پاکستان است،سایت فردا
4. از سایت خبرنامه نوا
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen