عتیق الله نایب خیل
پیرامون مظالم جمهوری اسلامی ایران بالای مهاجرین |
گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشترزدند گردن مسگری
درگزارش اخیرکمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ،افغانستان با داشتن 2.7 ملیون پناهنده درجهان ، مقام نخست را احراز کرده است.)بی بی سی)
تعداد بیشتر این پناهندگان در دوکشور همسایه ،ایران و پاکستان، پناه برده اند. این دو کشور، که درحقیقت وجود پناهندگان افغان را برای خود غنیمت بزرگی می شمارند، همواره ازآن استفاده ابزاری کرده اند. اردوگاه های بزرگ پناهندگان افغان در پاکستان ،که در سال های قبل منبع سرشارکمک های جهانی برای پاکستان بود، اکنون به محل سربازگیری گروه طالبان مبدل گردیده که نتیجتا" درخدمت اهداف استراژیک و منطقوی پاکستان قرار می گیرد.
اما درهمسایگی غرب کشورما ، جمهوری اسلامی ایران ،کشوری که رهبران دولتی آن ادعای رهبری جهان اسلام را دارند ، سنگ اسلام خواهی به سینه می کوبند و ملیون ها دلار بادآوردهً فراورده های نفتی را صرف تبلیغات اسلامی و ضد اسراییلی می کنند ، به تجهیزو تمویل حزب الله لبنان و حماس و حزب بعث سوریه وطالبان افغانستان ودهها گروه تروریستی دیگرمی پردازند تا مگرجهان اسلام به نقش رهبری آن گردن نهد . اما دربرابرکتله های وسیعی از انسانها که بنابردلایل متعددی به آن کشور پناه برده اند، سیاست تبعیضی و جفا آمیز پیشه کرده اند.
سالهاست که پناهندگان افغان به وسیلهً عوامل رژیم جمهوری اسلامی مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. کوچکترین موازین حقوق بشردرموردشان رعایت نمی گردد، درسرماهای زمستان رد مرزگردیده اند وصدها تن ،به صورت مخفی و علنی ، اعدام گردیده اند ؛ درحالی که به آنان حق دفاع ازخود، درمحاکم رژیم جمهوری اسلامی ، داده نشده است و به وکیلان مدافع هم دسترسی نداشته اند.
پناهندگان افغان در ایران به سخت ترین و شاق ترین کارهای جسمی، باحداقل مزد، وکمترازمزدی که به یک ایرانی پرداخته می شود، می پردازند. درمحروم ترین محله ها و خانه های فقیرانه زندگی می کنند. ازهیچگونه حقوق اساسی و انسانی بهره مند نیستند. مورد تحقیر و توهین عوامل رژیم و آن عده ایرانیانی قرار می گیرند که متاًثر از فرهنگ شوینیسم ایرانی و تبلیغات دروغین رهبران آن کشور اند. آنانی که علل اصلی بحران وناهجاری های اقتصادی واجتماعی در ایران را نمی دانند، فریب دروغ ها را میخورند .
این روزها نیز، شاهد فیصله ها و تشدید رفتارهای تبعیض آمیز در برابر مهاجرین افغانستان در ایران هستیم. دور تازه یی از اقدامات ضد پناهندگان افغان به اجرا گذاشته شده که یاد آوربرخورد نیروهای نازی آلمان دربرابر یهودیان و رژیم آپارتاید افریقای جنوبی در برابر سیاهان است. مسئوولین رژیم هرچه درتوان دارند به خرج می دهند تا این دید ضد کرامت انسانی و تبعیضی را درجامعه رواج دهند. این درحالیست که ایران خودنیز درجمع کشورهایی به حساب میاید که پناهندگانش درهمه کشورهای دنیا به سر می برند.
تاکنون در 28 استان ایران بودوباش افغان ها ممنوع شده است. سال روان خورشیدی ورود افغان ها به یک پارک در اصفهان را ممنوع کردند که با اعتراضات بسیاری درجهان ، از جمله درمیان حقوق دانان ، نویسندگان، هنرمندان و دیگر طیف های روشنفکرایرانی، مواجه شد . در استان فارس حتی فروش مواد غذایی و هرنوع سرویس و خدمات دیگر را برای افغان ها ممنوع کرده اند.حق رانندگی نیز از پناهندگان سلب شده است.
اخیرا" در شهر یزد جسد دختری را پیدا کردند که بعد از تجاوز به قتل رسیده بود. مسئوولین امور شایع کردند که قاتل یک افغانی بوده است. نه قاتل دستگیر شده است و نه شواهدی برجاست که قاتل یک افغانی بوده است . شکی نیست که یک افغان نیز می تواند دست به چنین جنایتی ببرد ، همان طوری که یک ایرانی و یا شهروند هرکشور دیگری. و ما همین چندی قبل شاهد شنیدن اخباری ازین دست و تجاوزات جنسی در زندان کهریزک ایران بودیم. آیا مسئوول آن تجاوزات هم افغان ها بوده اند ؟
قصد ما این نیست که بگوییم همهً ایرانی ها در آن جنایات شریک اند. جرم یک عمل شخصی است و از شخصی به شخص دیگر سرایت نمی کند. ولی به فرض آن که این جنایت توسط یک افغان صورت گرفته باشد، چرا باید این موضوع را به همهً پناهندگان افغان عمومیت داد . درشهر یزد با شلیک گلوله پناهندگان بی دفاع رامورد تهاجم قرار دادند ، مورد لت وکوب قرار گرفتند و با تخریب و به آتش کشاندن تعدادی از خانه های افغان ها، آنها را از کلبه های محقرانۀ آشیانه شان فراری دادند.
افغان ستیزی اکنون جزئی از سیاست رسمی دولت مردان ایرانیست. محمد رضا رحیمی ، معاون اول رئیس جمهوری اسلامی ایران روز ششم تیر(سرطان) گفت :"قدرت های بزرگ ، سه ملیون میهمان افغان رابرماتحمیل کرده اند که اگر این تعداد افغان نباشند ، آمار بیکاری به صفر می رسد." !!
در رد این ادعای غلط باید به واقعیت های جاری در ایران توجه نمود .
کافیست اخبار یک روزۀ ایران مرور گردد تا به عمق بحران موجود درآن کشور پی برد. استخراج و صادرات نفت در طول سال روان میلادی چهل درصد کاهش را نشان می دهد. انجمن خودروسازان ایران درگزارشی اعلام کرده است که تولید خودرو در ایران طی سه ماهه اول سال جاری 36 درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش یافته است.
رادیو فردا (24 سرطان / تیر) به نقل از روزنامه همشهری چاپ تهران می نویسد که برخی از مردم برای خرید مرغ دولتی از سه روز جلوتر ثبت نام می کنند ولی پس از ایستادن در صف های طولانی نتوانسته اند مرغ خریداری کنند. فرمانده نیروی انتظامی از تلویزیون دولتی ایران خواسته است تصویر خوردن مرغ را نشان ندهند که دهان کسانی که هوسش را دارندولی دست شان به آن نمی رسد ، آب نیاندازد.
این ها مشت نمونه خروار اند که سیاست های غلط منجر به بحران وبیکاری شده است نه عامل مهاجرین افغان .
. واقعیت اینست که رژیم جمهوری اسلامی ایران با بحران ها و چالش های عمیق اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی دست به گریبان است و هراز گاهی عامل موجودیت پناهندگان افغان را تا آنجا بالا می کشد که به مردم ایران وانمود کند که دلیل این همه بحرانها همین ها هستند. تحریم ها و محاصره اقتصادی ایران به وسیله امریکا و غرب ، معضلات بیکاری و کاهش تولید و مسدود شدن کارخانه جات تولیدی ، تورم و افزایش سرسام آور قیمت مواد مصرفی ، سقوط ارزش ریال دربرابر ارز خارجی ، سرکوب نیروهای مخالف رژیم ، تجاوزات جنسی در زندان ها ، همه و همه ارتباطی با موجودیت پناهندگان افغان در آن کشور ندارد.
قابل یادآوریست که ستمی که بر افغان ها در ایران رواداشته می شود جدا از ستمی نیست که برعلیه سایر ملیت های غیر فارس مانند بلوچ ها ، کردها، لُرها ، اعراب، ترکمن ها و ترک ها به کار برده می شود.
درین میان دولت افغانستان نظاره گر است، همه چیز را فدای مصلحت گرایی ها می کند و نمی تواند از حقوق شهروندان زیر ستم خود در ایران وپاکستان دفاع نماید. سایهً شوم تروریسم و نبود امنیت، بیکاری ، ارتشاً و فساد متعفن دولتی ، کمبود مسکن و دهها عامل دیگر فرصت های بازگشت مهاجرین را مساعد نساخته و دولت نتوانسته است این فرصت های مساعد را برای بازگشت مهاجرین مهیا سازد.
وقتی برخوردهای نامنصفانه مقامات دولتی ایران را ،دربرابر پناهندگان افغان ، به مذمت می گیریم،نباید فراموش مان گردد که همدردی های مردمان شریف ایران را که جدا از دولت ایران هستند، نیز نمی توان نادیده گرفت. در همین راستا اصغر فرهادی ، کارگردان مشهور ایرانی که فیلم جدایی نادر از سیمین وی جایزهً سینمایی اسکار را از آن خود کرد ، شیوهً برخورد با پناهندگان افغان را به باد انتقاد گرفت و گفت که : " چنین رفتارهای ناشایستی با مهاجران در ایران برای کشوری که خود یکی از بالاترین آمار مهاجران را در کشورهای دیگر جهان دارد، تلخ است "
خودآگاهی انسانی همین است که بدانیم انسان ها، صرف نظر از نژاد و ملیت ، رنگ پوست ، طبقه ، دین و مذهب ،و موقعیت های شغلی ، دارای وجدان واحد انسانی هستند. هیچ انسانی برتر از انسان دیگر نیست مگر به درجاتی که از وجدان انسانی برخوردار اند.
این درد نامه را با صدای جاویدان سعدی به پایان می برم که طنین همیشگی دارد:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیگ گوهرند
چوعضوی به دردآوردروزگار
دیگر عضو ها را نماند قرار
توکزمحنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
^^^
|
مرام نشراتی گاهنامۀ خوشه
دوستان، نویسنده کان گرامی
آرزومند هستیم هنگام فرستادن فراورده های قلمی خویش؛ خط نشراتی خوشه را در نظر بگیرید. در پایان باردیگر آنرا به نشر میسپاریم .
نبشته های نشر شده در تارنمای خوشه www.khosha.org به وبلاگ خوشه انتقال میابند.
مرام خوشه
|
فنآوری اطلاعات همانطوریکه شگرد های تازه یی در شیوه ها وابزارعرصه اطلاعات ایجاد کرده ، نقش کارکردی رسانه ها را نیز دگرگون ساخته است .
اگر از سویه های منفی کاربرد ابزاری رسانه ها ، برای بر آوردن آماج های سیری ناپذیر جوامع مصرفی که مایل به ساختن انسان یک بعدی است بگذریم ،نمی توانیم در نقش آگاهی دهنده وبیدار کنندۀ آنها که همانا پرورش فرهنگ ونقد ارزش ها در جهت کشاندن ذهنیت های عامه به سوی پویایی اندیشه وخود آگاهی اند ، چشم بپوشیم .
اگر از سویه های منفی کاربرد ابزاری رسانه ها ، برای بر آوردن آماج های سیری ناپذیر جوامع مصرفی که مایل به ساختن انسان یک بعدی است بگذریم ،نمی توانیم در نقش آگاهی دهنده وبیدار کنندۀ آنها که همانا پرورش فرهنگ ونقد ارزش ها در جهت کشاندن ذهنیت های عامه به سوی پویایی اندیشه وخود آگاهی اند ، چشم بپوشیم .
با درنظرداشت این مفهوم است که رسانه های متعهد و آزادیخواه همانند وجدان بیدارمردمان ، در راستای آماج های ملی ومردمی ارزیابی می شود . از پایگاه چنین تعهدی ، هررسانه با تکیه برمعقولیت ، حقانیت وژرف بینی می تواند در هرشرایطی سکوت دامن گستر بی تفاوتی ها وحق ناشناسی ها رابرهم زند وخلوت ابتذال روزمره گی های غریزی رابیاشوبد .
و اما درجامعۀ ما وحتا درجامعۀ فرهنگی ما ، سوگمندانه به نقش رسانه ها به چشم تفنن وبی اعتنایی نگریسته می شود که درنتیجه به سویۀ مثبت آگاهی دهنده ورسالت مند آن کم بهأ داده شده است .
رواج چنین پنداری ، بی گمان کشورما را سالها از کاروان زمان که هزار چرخه به پیش می تازد به دورنگهداشته است. به همین علت است که ما تاکنون مانند دیگر رشته های فن ها وهنرها ، مطبوعات ورسانه های حرفه یی وجا افتاده نداشته ایم . رسانه های ما از سویی به دلیل گسترش بیسوادی وانحطاط فرهنگی جامعه ، واز همه بیشتر ، در نبود نهاد های آزادیخواه ودموکرات ؛ همیشه نیم بند ونیم کاره ازآب درآمده اند . از سوی دیگر با نداشتن پشتوانۀ فرهنگی واجتماعی وعدم درک وجایب ومسوولیت ها از سوی دست اندرکاران گره برگره افزوده است .
خوشه در پرتو ادراک یک چنین موقعیتی ، این بار در برگهای الکترنیکی انترنت به نقش رسانه یی خود نگاه میکند وباباور ژرف به این نکته که در وضعیت کنونی خاموشی گناهی است نابخشودنی وبه ویژه در شرایط بحران زا وفاجعه بار جامعه یی که با هزاران رشته به آن وابسته ایم ؛ جامعه یی که در حضیض انحطاط وسرخورده گی با هزاران زبان از اندیشمندان وقلمزنان خود می طلبدکه درباره رنجها ، دشواریها ، آرمان ها وانتظار های برآورده ناشده مسؤلانه بیندیشند ، بگویند وبنویسند .
بگذار خوشه در پهلوی آنانی که دراجرای یک چنین وجیبه یی ، کمر بسته اند به عنوان مفسر وزبان گویای دیگری عرض وجود کند وبا استواری وتعهد در قبال این پیمان فرهنگی واجتماعی به پیشگاه هموطنان بلاکشیدۀ ماروزنۀ دیگری ولوهرچند کوچک به سوی نیکی ، راستی و دادخواهی باشد .
آنچه درسرلوحه دیباچۀ واژگانی خوشه بازتاب خواهد یافت ، اعتقادبه اصل خدشه ناپذیر آزادی اندیشه وکرامت انسانی است . بربنیاد سخن جاودانۀ مولانای بزرگ درین راستا با هزاران چراغ ممکن در جستجوی انسانیم ، در اجتماعی که تمام مظاهر انسانی آن پامال کارنامه های ناروای مشتی دیو ودد است . اجتماعی که هر روزه بردستها واراده های آزادی طلبانۀ آن زنجیر می بندند وبرلبان اندیشه های آزاد آن مهر سکوت. برسرافشای بیدریغ هرناروایی وبی حرمتی برانسان وفرهنگ انسانی آن سرزمین درنگ نخواهیم کرد وچهرۀ تجاوزکار هرانسان ستیزی را با هزاران نقش ترسیم خواهیم کرد. درهمین راستا است که حافظۀ تاریخ را نیزاز نطر دورنداشته به ریشه ها وپیشینه های ناهنجاری هایی که دامنگیرجامعۀ ماشد ، منطق پیوند علل وعوامل رابه کار می برد .
اصل دیگری که خوشه بدان باورمند است وآن رااز روشن ترین مؤلفه های روشنگری خود می شناسد ؛ پژوهش ، کاوش نقد واندیشه در بارۀ مسایل حاد جامعه ، تاریخ وفرهنگ اند . درین عرصه شورملی واحساسات وعاطفه های انسانی را به دور از هرگونه تعصب ونادیده گرفتن دیگران با روشنایی تعقل ، منطق واستدلال ، مستند سازی ، نرمش ومیانه روی گره خواهد زد.
خوشه بدون شک رسانۀ سیاسی نیست . چرا که در آنسوی پنداشت های آن نه تهاجم وتحجرتصورات دربسته ونه تفرعن سیاستمدارانۀ دارو دسته یی وجود دارد .ولی به درستی می داند که سیاست شتری است که قهراً بردروازۀ هر هموطن ما خوابیده است . زیرا مسایل به هرنحوی،از همه سوبا اربابان قدرت وتحکم در گیرند . آب وهوا، نام ونان ، آزادی وبرده گی ما با سیاست در آمیخته اند . آیا چگونه می توان در برابر طاعون جنگ ، دهشت افگنی ، زورگویی ، تعصب وباج خواهی ، استبداد فکری ، مزدورسازی ومداخۀ مستدام وبرملای قدرت و دولت ها حتا درکوچک ترین مسایل کشوری خویش از سیاست پرهیز کرد ؟ کجا می شود بیطرف ماند وتنها غم دانش وفرهنگ ومجردات علمی وفلسفی را خورد؟ بیگمان در قبال چنین قضایایی خوشه نقش داوری روشنگرانه وکنکاش آسیب شناسانۀ خویش را فراموش نتواند کرد .
شکل ساختاری خوشه برمؤلفه های فرهنگ قالب بندی می شود .بنابرین چهرۀ فرهنگی وادبی آن همواره برجسته گی خواهد داشت . شاخص های هویتی ما ،برداشته های فرهنگ وتمدن امروز ودیروز بنایافته ، لاجرم درمعبر تندباد های خانه براندازتهاجم ها وستیزه جویی ها در جهان امروز نمی تواند سبکسرانه وبی تفاوت بگذرد .
فقر فرهنگی در هرشرایطی کنده شدن ازریشه ها است که مایه مقاومت و استواری ما را در قبال حوادث سامان بخشیده است. و امروز بیجا نیست که کارگزاران مداخله و افزون خواهی استعماری بیگانه ، بیش از همه در تلاش اند ازما تودۀ بی فرهنگی بتراشند که گویی ازدین ودنیا جز شبه فرهنگ مغاره یی ، پیشا تاریخ وایستا و دشمنکام چیز دیگری نمی شناسند. فرهنگ درمانگر وپویا به سوی بیداری وخود آگاهی درهمه زمینه ها به رستاخیز تازه نیازمند است . بازسازی ، رشد وگسترش ارزش های معنوی حوزۀ تمدنی ما به پویایی عرصۀ فرهنگی همراه با بهره گیری از خرمن دانش وتفکر اندیشمندان جهان پیوند دارد . بنابرین خوشه همواره خوشه چین خرمن زرین دستاوردهای فرهنگی انسان های اندیشمندی خواهد بود که درین عرصه کمک کننده و رهگشا هستند . و درحالیکه مشعل فرهنگ رادر همه زمینه ها دربرگ هایش فروزنده نگه خواهد داشت ؛ از همه دست دندرکاران هنر و دانش می طلبد که در این تلاش سترگ دستیار ما باشند .به آرزوی آن لحظاتی که درگرمای پردرخشش همیاری وهمدلی اندیشمندان وقلمزنان ما ، نهال آماج های والای خوشه ، سرشاراز خوشه های بارور وامیدبخش باشد.
تا باد چنیبن بادا
درد
در یزد ایران ، مهاجران فقیر میهن ما را می کشند!
کدام
نهاد و شخص
مسؤول جوابگویی است ؟
یکی از نویسندگان باری پیرامون مهاجران شبیه این جمله گفته بود، که:
مهاجرهراندازه فقیر باشد، مهاجرتراست.
ازسالها به اینطرف مهاجران کشورما درپاکستان وایران، زیر فشارهای طاقت فرسا به
سر برده اند. فشار، آزار واذیت، استفاده از توان جسمی، دادن پول کم برای کارگران،توهین وتحقیر،
به سر بردن در زندان ونداشتن بازخواستگر، همواره مهاجران را همراهی نموده است. در
بارۀ این موضوع برخی ازهموطنان ما بارها نوشتند.اما هیچگاه نهاد و شخصی از افغانستان،
موضوعی به نام رنج ودرد وفشاربالای آنها را با ایران وپاکستان به شکل جدی در میان
ننهاد. هیچوقت به گونۀ جدی این موضوع دنبال نشد و طرف توجه قرار نگرفت تا راه حلی
پیدا شود.
درحالیکه تعداد مهاجران افغانستان دراین دوکشوربه چندین ملیون میرسند،ورفتارهای
مغایر حقوق انسانی، مغایرصریح کنوانسیون ژنو؛ همواره دراین کشور بیداد کرده است، دولتمردان
به چاره جویی نیندیشیدند. هر وقت دست ظلم ، تبعیض وفشار در گلوی مهاجر بیشتر
رسید، با پخش جند اعتراضیه از جانب نویسندگان ویا نهاد های اجتماعی، فرهنگی پایان
یافت. روزهای پیش دولت پاکستان کوشید تا از مهاجر مسکین و بیچارۀ کشورما به حیث
وسیله وابزارفشار استفاده کند. فشاری که همه ساله بر شانه وگلوی مهاجر سنگینی
مینمود، سنگینتر وگسترده تر شد.
دولت ایران، ومامورین بالا رتبۀ فارس، کار تبعیض آمیز را به جایی رسانیدند که
گفتند:
به آنها که اجازۀ رسمی اقامت در ایران ندارند، چیزی نفروشند. ناگفته معلوم بود
که منظور کدام بی لجازه وکدام مهاجر است.مهاجر دردمندی که توان خریدن نان را
ندارد، با پول قرض هموطن خود نمیتواند دوای بیمار خویش را از دواخانه به دست
بیاورد. واین مثال مشت نمونۀ خروار.
اینک غوغای دیگری بر پا شده است. در یزد واقعۀ جنایی رخ داده است. اما هنوز
نتایج تحقیقات رسمی معلوم نیست که عده یی از اوباش واراذل به سر آن مهاجران افغانستانی
ریخته اند، که از واقعه خبرندارند. اما نفرت انگیزتر آن است که مامورین انتظامی،حملات
غیر انسانی برفقیرترین وبیکستریبن انسانها را مانع نشده اند. خانه های غریبانۀ
بیشمار به کام آتش رفته است.عده یی ازترس حملات آدمکشان به جنگل ها رفته اند.
و دردآورترآنست که این وقایع دلخراش، صدایی درگوش های پنبه گرفته شدۀ اعضای دولت
افغانستان نمی برند. تصور میشود که بیروکراسی، فساد ، چور و چپاول،در دستگاه دولتی
به اندازه یی آنها را مشغول نموده که فکراندیشیدن حال اسفبار مهاجر در معرض مرگ درایران
را هم ندارند.
آیا پول هایی که جمهوری اسلامی ایران به رئیس جمهورکرزی سپرده، حق السکوتی است
که وی ومامورین همکارش دهن باز نکنند؟
آیا حد اقل وجدانی باقی نمانده است تا اندکی به سرنوشت ملیون ها انسان توجه
شود؟
وزارت امورمهاجرین برای چه بود وبرای چه بودجه را گرفته است؟ وزارت خارجه در
افغانستان چه مفهوم دارد؟
آیا ملیون ها انسانی که درپاکستان وایران رنج می برند، و در این دهسال زمینۀ
کار و بازگشت آنها مساعد نشد، کافی نیست که بیکفایتی واستفاده جویی را برملا
نماید؟
چرا بیشتر می خواهید مهاجررنجدیده را زیر فشار، لت وکوب ومشت ولگد چماقداران
ومامورین ظالم کشورهای همسایه ببینید؟
این وظیفۀ شما مامورین زراندوز واستفاده جو وبی مسؤولیت است که دیر ویا زود در قبال موضوع جواب بگویید.
کار اعتراضی نهادهاوشخصیت های ایرانی وافغانی که اعمال ظالمانه وتبعیض آمیزدربرابر
مهاجران کشورما را محکوم میکنند، سزاواراحترام واعتنا است، اما این وظیفۀ حکومت
افغانستان است که بالاخره با ایجاد کمیسیونی، مسایل مربوطه به مهاجران درایران
وپاکستان را دقیقتر حل کند. کمیساریای امورمهاجران ملل متحد رادرجریان بگذارد.
گزارشات مربوط به مهاجران،تعداد، مشاغل، زندانیان، دلایل محرومیت فرزندان مهاجر از
دیدن آموزش ، بدرفتاری ها وغیره را تهیه وبرمبنای تعهداتی که مشکل ملیون ها انسان
رفع گردد، اقدام شود.
نباید بیش از این انسانهای بیکس وفقیر
را در معرض اعمال خونریزانه وظلم دید.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یانیه چهل تن از فعالین سیاسی، مدنی داخل کشور پیرامون حمله به مهاجران افغانستانی
بیانیه چهل تن از فعالین سیاسی، مدنی داخل کشور پیرامون حمله به مهاجران افغانستانی
سرزمین ما «انسانی» است نه «خاکی»!
آه بگذارید سرزمین من
سرزمینی شود که در آن،
آزادی را
با تاج گل ساخته گی وطن پرستی نمی آرایند.*
* لنگستون هیوز، ترجمهی احمد شاملو
سیاستهای غیر انسانی دولت ایران مقابل مهاجران افغانستانی که از آغاز سال جاری با ممنوعیت ورود این مهاجران به اماکن تفریحی شدت گرفته بود، اکنون شکل بسیار خطرناکی یافته است. در تازهترین مورد که در هفته نخست تیرماه رخ داد، با انتشار خبر دست داشتن مهاجری از افغانستان در قتل یک زن در یزد، منازل مهاجران در این شهر مورد هجوم قرار گرفت و افراد و خانوادههای بسیاری مورد تهدید و آزار واقع شدند. در نتیچهی سیاستهای مذکورعدهای راه را بر خود هموار دیدهاند تا بدون هرگونه واهمه و به بهانه دفاع از «وطن» و «ناموس» دست به چنین اعمال غیرانسانی و نژادپرستانهای بزنند. اعمالی که انجام آن جز با همراهی ضمنی حاکمیت دشوار می نماید.
بیقانونی و رفتار غیرانسانی علیه مهاجران در سایر نقاط ایران هم ابعاد گستردهای یافته است. در استان فارس یک مقام وزارت کشور گفته است که همه شهروندان میتوانند و باید جلوی اتباع خارجی را بگیرند و از آنها کارت اقامت بخواهند.
اقدامات سالهای اخیر در محروم کردن مهاجران از تحصیل؛ در احضارهای مکرر و بیقاعدهی آنها برای تعویض کارت اقامت در قبال مبالغ کلان؛ در فرستادنشان به اردوگاههایی با شرایطی به شدت غیرانسانی و متهم کردنشان به این که عامل بیکاری هستند، همگی اعمالی به شدت غیرانسانی و محکوماند. حمله به خانههای مهاجران به بهانه این که فردی از آنها متهم به جرمی شده است اقدامی جنایتکارانه است که در یک نظام قضایی سالم باید به سرعت و شدت مورد پیگرد قرار گیرد. علاوه بر این در چنین مواردی نمایندگان سازمانهای مستقل و نیز مقامات دولتی افغانستان باید امکان دسترسی به مهاجران و وارسی حقایق و اعلام آن را بیابند.
دولت ایران، که اکنون بنا بر وضعیت نامناسب و ویژهی اقتصادی، به شدت تحت فشار نارضایتیهای گسترده از سوی کلیهی اقشار به ویژه کارگران و مزدبگیران است و همینطور نرخ بالای جرایم و آسیبهای اجتماعی گوناگون که بدون شک معلول شرایط فعلی است، سعی میکند با مجرم و تبهکار جلوه دادن مهاجران، بار مسئولیت خود را در قبال این نابسامانیها کاهش دهد. همچنین با دامن زدن به احساسات، سیاست حامی پروری خودش را در عرصهی تقویت تعصبات ناسیونالیستی نیر به آزمون بگذارد. از سوی دیگر با سوء استفاده از مسئلهی مهاجران، به نوعی با دولت افغانستان بر سر اختلافهای دیپلماتیک تسویه حساب نماید. در حالی که این مهاجران خود بزرگترین قربانی حکومت افغانستان و نظامیگری غرب در منطقه هستند.
ما امضا کنندگان این بیانیه خواستار برچیده شدن هرگونه تبعیض و رفتار غیرانسانی از سوی حاکمیت و یا پارهای از مردم با مهاجران هستیم. بیشک در این بین برخی از مردم نیز با اتکا به باورهای نادرست خود، سیاستهای غیرانسانی حاکمیت را بازتولید میکنند.
خواستار آنیم به هر کودک زاده شده از پدر و مادر افغانستانی به محض تولد در خاک ایران تابعیت ایرانی داده شود و نیز تابعیت علاوه بر پدر بی هیچ قیدی از مادر نیز به کودک منتقل شود (فارغ از محل تولد). خواهانیم تا تمام پروندههای پناهجویان افغان در کمیسیونهائی دمکراتیک که از خود افغانها هم اعضائی خواهد داشت و با حضور فرد پناهجو ، مورد بررسی قرار گرفته و بسته به نظر کمیسیون، پناهندگی اعطا شود و یا اقامتهای موقت و دائم به ایشان تعلق گیرد. هیچ پناهجوئی را نمیتوان مشمول اخراج از کشور و یا محدودیت سفر در داخل کشور دانست.
ما میخواهیم ایشان از تمام تسهیلات شهروندان ایرانی اعم از بیمه و آموزش و بهداشت و مراجعه به محاکم قضائی و... برخوردار باشند. همچنین حکومت طرحهائی را برای جذب هر چه بیشتر افغانستانیهای مقیم ایران در جامعه تدارک دیده و در گام اول با تخصیص بودجه، عفب افتادگیهای آموزشی آنان را جبران کند. فی الحال و در اقدامی فوری عاملان و آمران حمله به خانههای مهاجران در یزد باید تحت پیگرد قرار گیرند و دولت ایران باید رسما به خاطر وارد آمدن این آزارها به مهاجران از آنها و از شهروندان خود عذرخواهی کند.
ما نمیخواهیم سرزمینی که در آن زندگی میکنیم آلوده به ننگ آزار مهاجران و حملات وحشیانه به آنها باشد و باور داریم حقوق همه جانبهی انسانی امری است که به هیچ بهانهای چون ناسیونالیسم و نژاد و مذهب، قابل معامله نیست. ما به عنوان افرادی که به این مساله می اندیشند حاضر نیستیم هویت خود به جای انسان بودن و حقوق برابر برای همهی انسان ها را به گونه ای تعریف کنیم که خود را بنا بر نژاد، رنگ پوست، مذهب، طبقه، جنسیت، قوم، زبان، پوشش و امثالهم بالاتر از انسان های دیگر بدانیم، و بنابر آن تعریف، حق تعرض به حقوق ایشان را برای خود قائل شویم. ما بنابر هویت مشترک همه ابناء بشر، معتقدیم، ذات انسانی ما هویت مشترک همه ماست و از این رو، حق تحصیل، زندگی یا عدم زندگی در یک مکان، اشتغال، برخورداری از امکانات بهداشتی، رفاهی، آموزش، تغذیهی مناسب و مانند آن را برای همه انسان ها به یک میزان و به طور برابر قائل هستیم.
ما نمی خواهیم بیقانونی و حمله به خانههای مردم بیدفاع واکنشی طبیعی قلمداد شود. ما به همه اقدامات غیرانسانی و تبعیض آمیز علیه مهاجران اعتراض داریم و آنها را محکوم میکنیم و خواستار پایان یافتن این نوع اقدامات و رسیدگی فوری و منضفانه به آن ها هستیم.
امضا کنندگان بیانیه:
یونس آبسالان/ سعید آقام علی/ پریسا ادیب زاده/ امیر امیرقلی/ مریم امیری/ سیامک امین/ مصطفی بذری/ نسیم بنی کمالی/ مهدی بیات/ محسن پریزاد/ یاشار پورخامنه/ بهنام تهرانی/ حسام چوپانی/ سعید حسن زاده/ فرزاد حسن زاده/ اختای حسینی/ محمد خانی/ مهسا خبراللهی/ بابک ذاکری/ حسام سلامت/ اشکان شریعتی/ فواد شمس/ محبوبه شمس/ ارسلان صادقی/ خسرو صادقی بروجنی/ بیتا صمیمی زاد/ یاسر عزیزی/ سورنا عمید/ محمد غزنویان/ مصطفی غلام نژاد/ امیر فیروزی راد/ مهدی محمدی/ علی مظفری/ علی معظمی/ حسام مناهجی/ مریم موسوی/ حسین نادری/ الناز ناطقی/ علی رضا نجمی.
بیقانونی و رفتار غیرانسانی علیه مهاجران در سایر نقاط ایران هم ابعاد گستردهای یافته است. در استان فارس یک مقام وزارت کشور گفته است که همه شهروندان میتوانند و باید جلوی اتباع خارجی را بگیرند و از آنها کارت اقامت بخواهند.
اقدامات سالهای اخیر در محروم کردن مهاجران از تحصیل؛ در احضارهای مکرر و بیقاعدهی آنها برای تعویض کارت اقامت در قبال مبالغ کلان؛ در فرستادنشان به اردوگاههایی با شرایطی به شدت غیرانسانی و متهم کردنشان به این که عامل بیکاری هستند، همگی اعمالی به شدت غیرانسانی و محکوماند. حمله به خانههای مهاجران به بهانه این که فردی از آنها متهم به جرمی شده است اقدامی جنایتکارانه است که در یک نظام قضایی سالم باید به سرعت و شدت مورد پیگرد قرار گیرد. علاوه بر این در چنین مواردی نمایندگان سازمانهای مستقل و نیز مقامات دولتی افغانستان باید امکان دسترسی به مهاجران و وارسی حقایق و اعلام آن را بیابند.
دولت ایران، که اکنون بنا بر وضعیت نامناسب و ویژهی اقتصادی، به شدت تحت فشار نارضایتیهای گسترده از سوی کلیهی اقشار به ویژه کارگران و مزدبگیران است و همینطور نرخ بالای جرایم و آسیبهای اجتماعی گوناگون که بدون شک معلول شرایط فعلی است، سعی میکند با مجرم و تبهکار جلوه دادن مهاجران، بار مسئولیت خود را در قبال این نابسامانیها کاهش دهد. همچنین با دامن زدن به احساسات، سیاست حامی پروری خودش را در عرصهی تقویت تعصبات ناسیونالیستی نیر به آزمون بگذارد. از سوی دیگر با سوء استفاده از مسئلهی مهاجران، به نوعی با دولت افغانستان بر سر اختلافهای دیپلماتیک تسویه حساب نماید. در حالی که این مهاجران خود بزرگترین قربانی حکومت افغانستان و نظامیگری غرب در منطقه هستند.
ما امضا کنندگان این بیانیه خواستار برچیده شدن هرگونه تبعیض و رفتار غیرانسانی از سوی حاکمیت و یا پارهای از مردم با مهاجران هستیم. بیشک در این بین برخی از مردم نیز با اتکا به باورهای نادرست خود، سیاستهای غیرانسانی حاکمیت را بازتولید میکنند.
خواستار آنیم به هر کودک زاده شده از پدر و مادر افغانستانی به محض تولد در خاک ایران تابعیت ایرانی داده شود و نیز تابعیت علاوه بر پدر بی هیچ قیدی از مادر نیز به کودک منتقل شود (فارغ از محل تولد). خواهانیم تا تمام پروندههای پناهجویان افغان در کمیسیونهائی دمکراتیک که از خود افغانها هم اعضائی خواهد داشت و با حضور فرد پناهجو ، مورد بررسی قرار گرفته و بسته به نظر کمیسیون، پناهندگی اعطا شود و یا اقامتهای موقت و دائم به ایشان تعلق گیرد. هیچ پناهجوئی را نمیتوان مشمول اخراج از کشور و یا محدودیت سفر در داخل کشور دانست.
ما میخواهیم ایشان از تمام تسهیلات شهروندان ایرانی اعم از بیمه و آموزش و بهداشت و مراجعه به محاکم قضائی و... برخوردار باشند. همچنین حکومت طرحهائی را برای جذب هر چه بیشتر افغانستانیهای مقیم ایران در جامعه تدارک دیده و در گام اول با تخصیص بودجه، عفب افتادگیهای آموزشی آنان را جبران کند. فی الحال و در اقدامی فوری عاملان و آمران حمله به خانههای مهاجران در یزد باید تحت پیگرد قرار گیرند و دولت ایران باید رسما به خاطر وارد آمدن این آزارها به مهاجران از آنها و از شهروندان خود عذرخواهی کند.
ما نمیخواهیم سرزمینی که در آن زندگی میکنیم آلوده به ننگ آزار مهاجران و حملات وحشیانه به آنها باشد و باور داریم حقوق همه جانبهی انسانی امری است که به هیچ بهانهای چون ناسیونالیسم و نژاد و مذهب، قابل معامله نیست. ما به عنوان افرادی که به این مساله می اندیشند حاضر نیستیم هویت خود به جای انسان بودن و حقوق برابر برای همهی انسان ها را به گونه ای تعریف کنیم که خود را بنا بر نژاد، رنگ پوست، مذهب، طبقه، جنسیت، قوم، زبان، پوشش و امثالهم بالاتر از انسان های دیگر بدانیم، و بنابر آن تعریف، حق تعرض به حقوق ایشان را برای خود قائل شویم. ما بنابر هویت مشترک همه ابناء بشر، معتقدیم، ذات انسانی ما هویت مشترک همه ماست و از این رو، حق تحصیل، زندگی یا عدم زندگی در یک مکان، اشتغال، برخورداری از امکانات بهداشتی، رفاهی، آموزش، تغذیهی مناسب و مانند آن را برای همه انسان ها به یک میزان و به طور برابر قائل هستیم.
ما نمی خواهیم بیقانونی و حمله به خانههای مردم بیدفاع واکنشی طبیعی قلمداد شود. ما به همه اقدامات غیرانسانی و تبعیض آمیز علیه مهاجران اعتراض داریم و آنها را محکوم میکنیم و خواستار پایان یافتن این نوع اقدامات و رسیدگی فوری و منضفانه به آن ها هستیم.
امضا کنندگان بیانیه:
یونس آبسالان/ سعید آقام علی/ پریسا ادیب زاده/ امیر امیرقلی/ مریم امیری/ سیامک امین/ مصطفی بذری/ نسیم بنی کمالی/ مهدی بیات/ محسن پریزاد/ یاشار پورخامنه/ بهنام تهرانی/ حسام چوپانی/ سعید حسن زاده/ فرزاد حسن زاده/ اختای حسینی/ محمد خانی/ مهسا خبراللهی/ بابک ذاکری/ حسام سلامت/ اشکان شریعتی/ فواد شمس/ محبوبه شمس/ ارسلان صادقی/ خسرو صادقی بروجنی/ بیتا صمیمی زاد/ یاسر عزیزی/ سورنا عمید/ محمد غزنویان/ مصطفی غلام نژاد/ امیر فیروزی راد/ مهدی محمدی/ علی مظفری/ علی معظمی/ حسام مناهجی/ مریم موسوی/ حسین نادری/ الناز ناطقی/ علی رضا نجمی.
آن چه را در
پایان می خوانید، ابرازاحساس یک تن از ایرانیان عزیز است که در پیوند با آزار
مهاجران در یزد سروده شده است .
"پوزش "
تقدیم به زحمتکشان افغان که در میهن ام
قربانی کج اندیشان نادان شده اند.
با بک یحیوی
زحمتکشان ،
افغانیان شهر،
ای ستمکشان بردبار
که سال هاست،
با جسم وجانتان خرابه های وطن را،
آباد کرده اید،
بر شما درود
شرمنده بی خردانی که در شما،
حکام دزد و مفسده جو را ،
سنگباران می کنند
این روسیاهی پایدار،
ارزانی همان بداندیشانی است،
که خانه های محقربی ریا ترین انسانها را
بآتش می کشند!
ما خیل بیشمارایرانی،
یاران مهربان شما،
این بدکاری را،
خواهان پوزشیم.
ما دشمن دشمنان ایرانیم،
ما یار مهربان زحمتکشان افغانیم
ما یار مهربان زحمتکشان
افغانیم.
استر،13تیرماه1391
---------------------------------------------------------------------------------------------------
8 صبح
|
از یزد ایران گزارشهای تکاندهندهای میرسد. منازل مهاجران افغان، در این شهر توسط پولیس به آتش کشیده شده است. گفته میشود که بسیاری از پناهندگان افغان هم در این شهر بازداشت شدهاند. مقامهای ایرانی گفتهاند که گویا یک پناهنده افغان قتل کرده است و آنان، این قتل را تلافی میکنند. این نقض صریح و آشکار حقوق بشر است. در تمام اسناد حقوقی بینالمللی و ملی، جرم یک عمل فردی است. حتا در قانون اساسی و نظام حقوقی رژیم حاکم بر ایران نیز جرم یک عمل فردی است؛ رژیمی که حقوق بشر را ارزش کلیسایی میخواند. پولیس حکومت ایران همراه با شماری از مردم شهر یزد، بدون در نظرداشت احکام قانون و حقوقی انسانی، بر خانههای پناهندگان افغان در شهر یزد یورش میبرند، منازل را آتش میزنند و دست به بازداشتهای خودسرانه میزنند. در برخی از گزارشها، گفته شده است که افغانهای پناهنده، مظنونان به قتل را تسلیم مقامهای شهر یزد کردهاند، اما باوجود آنهم، پولیس در شهر یزد با بیرحمی تمام، افغانها را بهصورت خودسرانه بازداشت میکند و به برخی از مردم این شهر، اجازه میدهند که خانههای آنان را آتش بزنند.
نگاه تبعیضآمیز مقامهای بلندپایه حکومت ایران نسبت به افغانهای مهاجر که هر روز در رسانهها و رفتارهای مقامهای این حکومت بازتاب مییابد، تصویر زشتی از پناهندگان افغان در ذهن مردم شهرهای ایران ترسیم کرده است. دلیل اینکه مردم شهرهای ایران، پس از وقوع هر حادثهای، افغانهای پناهنده را مقصر میدانند و به آنان حمله میکنند، همین است. پولیس و نیروهای امنیتی ایران نیز، در این موارد جانب کسانی را میگیرند که به پناهندگان حمله میکنند. یکی از سخنگویان سفارت حکومت ایران در کابل، به رسانهها گفته است که مردم شهر یزد مذهبی هستند و در برابر جنایت واکنش نشان میدهند. این حرف، توجیه ناشیانه یک جنایت است. چرا مردم شهر یزد و دیگر شهرهای ایران در برابر جنایات وحشتناک رژیم ایران، واکنش نشان نمیدهند؟ مثلا چرا پس از افشا شدن داستان «کهریزک» شاهد واکنش مردم ایران نبودیم؟ دلیل آن این است که واکنش مردمی علیه افغانها توسط مقامهای حکومت ایران سازماندهی میشود. اما تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضی و حقطلبانهی ملت ایران در برابر نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی، توسط حکومت جبار حاکم به این کشور، با اعمال خشونت سرکوب میشود. حکومت و پولیس ایران، همواره مجموع جامعهی افغانهای مهاجر در ایران را، دزد، قاتل و خلافکار معرفی میکند و مردم ایران را علیه آنان تحریک میکند. در تبلیغات رسمی حکومت ایران از پناهندگان افغان انسانیتزدایی میشود، تا بعد هرنوع جنایتی علیه آنان توجیه شود؛ مانند تبلیغات آلمان نازی علیه یهودیان آن کشور. همچنین وقتی مقامهای ایرانی نتوانند عاملان برخی از جنایات سازمانیافته را بازداشت کنند، تبلیغ و هیاهو راه میاندازند که گویا افغانها این جنایات را انجام میدهند. قتلهای زنجیرهای که عامل آن، شخصی موسوم به خفاش تهران بود، به افغانهای پناهنده نسبت داده شده بود. در آن زمان بسیاری از افغانها دچار مشکلات جدی در شهرهای ایران شدند. به حقوق آنان تجاوز شد و کرامتشان زیر پا گردید. اما بعدها روشن شد که خفاش تهران، یک بیمار روانی شهروند ایران بوده است. هیچ بعید نیست که حادثه یزد نیز مانند مورد خفاش تهران، کار یک ایرانی باشد. در روزهای اخیر شاهد بودیم که مقامهای محلی در برخی از شهرهای ایران، برخی از اماکن عمومی را بهنام «مناطق افغان ممنوع» اعلام کردند. این اقدام مقامهای حکومت ایران در محافل بینالمللی، بهعنوان یک اقدام نژادپرستانه محکوم شد. بسیاری از نویسندگان، هنرمندان، شاعران و حقوقدانان ایران نیز این کار مقامهای حکومت ایران را نکوهش کردند. دور از امکان نیست که حکومت ایران برای توجیه اقدامات اخیر خود علیه پناهندگان افغان، حادثه یزد را عمدا برنامهریزی و اجرا کرده باشد. سفارت افغانستان در تهران، وزارت مهاجران و سازمانهای بینالمللی وظیفه دارند تا از حقوق بشری پناهندگان مظلوم افغان در شهر یزد دفاع کنند. |
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen