Sonntag, 16. Juni 2013

جنگ های وکالتی در سوریه




Le Monde diplomatique
ژوئن 2013
 نقلابي گروگان بازي هاي منطقه اي

جنگ هاي وکالتي در سوريه

Karim Emil Bitar


رژيم بشار اسد، با پشتيباني حزب الله لبنان، تهاجم درغرب سوريه را ازسر گرفته است. نزديکي امريکا- روسيه چشم انداز برپايي يک کنفرانس بين المللي در ژنو را ممکن ساخته است. اما، دو سال پس از آغاز قيام، انقلاب توسط بازيگراني منطقه اي و بين المللي که هدف هايي متناقض و غالبا نا مشخص دارند، از مسير منحرف شده است.


چنان که در تاريخ کشورهاي شرقي معمول است، برخورد بين آرزوهاي آزادي خواهانه مردم در رهايي از بندهاي سياسي است که موجب فداکاري شان براي بازکردن طوق منافع جغرافيايي – راهبردي قدرت هاي بيگانه مي شود. لشکرکشي ناپلئون بناپارت به مصر درسال ١٧٩٨، نقطه آغاز يک رودررويي طولاني بين فرانسه، انگلستان و آلمان در قلمرو امپراتوري درحال انحطاط عثماني بود. اما نخستين تغييرساختاري درپايان جنگ جهاني اول رخ داد. عرب ها که توسط توماس ادوارد لارنس ملقب به لارنس عربستان (١) به شورش برعليه ترک هاي عثماني تحريک و ترغيب مي شدند، و بويژه با نامه اي که کميسرعالي بريتانيا هنري مک ماهون به شريف حسين در مکه نوشت و قول ايجاد يک کشور متحد پادشاهي را داد، اما در عمل آنها ناظر خيانت به اين وعده ها شدند. وعده هايي که در توافق هاي سايکس – پيکوت درسال ١٩١٦ به سخره گرفته شدند و منطقه را بين فرانسه و انگلستان تقسيم مي کرد و بيانيه بالفور (در ١٩١٧) که ايجاد يک «کانون ملي يهود» را در فلسطين اعلام کرد.
سوريه، تحت قيموميت فرانسه، پيش از آن که پس از جنگ جهاني دوم به استقلال دست يابد، ابتدا به ٤ ايالت تقسيم شد. نظام پارلماني اش دوامي نياورد و درسال ١٩٤٩ توسط سرهنگ حسني الزعيم به زير کشيده شد. اين نخستين کودتاي نظامي در دنياي عرب بود که توسط سفارت امريکا و آژانس مرکزي اطلاعات، «سيا» تدارک ديده شد (٢). ضد امپرياليسمی ظاهري
اين چند نکته تاريخي، در ميان بسياري از نکات ديگر، به درک ناسيوناليسمي که در سوريه جريان دارد کمک مي کنند و بدگماني ژرف نسبت به حرکات بيگانگان را توضيح مي دهند. از اينرو، رژيم بشار اسد دربرابر يک شورش مردمي با منشا خودجوش و صلح آميز درهمان خط مستقيم قيام هاي تونس و مصر، کوشيد با توسل به تار و پود ضد امپرياليستي به سرکوب وحشيانه خود مشروعيت بخشد. اين راهبرد به او امکان داد که حمايت بخش هايي از ناسيوناليست هاي اقتدارگرا و بخشي اقليتي از چپ عرب را حفظ کند (٣).
به رغم اين موضع مقاومت دربرابر قدرت هاي بزرگ، ديده مي شود که در مدت ٤ دهه دشت جولان يک واحه ثبات و مرز اسراييل – سوريه به نحو قابل ملاحظه اي آرام بوده .درسال ١٩٧٦، با چراغ سبز امريکا و موافقت ضمني اسراييل بود که سوريه در لبنان به مداخله پرداخت تا از پيروزي ائتلاف موسوم به «اسلامي – پيشرو» جلوگيري کند. درطول «جنگ جهاني عليه تروريسم» در سال هاي ٢٠٠٠، سوريه دربرنامه پيمانکاري شکنجه دستگاه اداري رييس جمهور جرج دبليو بوش مشارکت کرد و پس از براه افتادن انقلاب هاي عرب، سوريه به سرکوب انقلاب بحرين توسط عربستان سعودي مشروعيت بخشيد. اشتباه ارزيابي بزرگ بشار اسد، که در مصاحبه اش با وال استريت ژورنال ٣١ ژانويه ٢٠١١ مشهود است، اين بود که پنداشت سياست خارجي و حمايت از حزب الله لبنان (عمدتا درزمان جنگ تابستان ٢٠٠٦) و پشتيباني از حماس هنگام اشغال نوار غزه (دسامبر ٢٠٠٨ – ژانويه ٢٠٠٩) او را دربرابر موج انقلابي که دنياي عرب را فراگرفته بود مصون مي دارد. چنانچه ضد امپرياليسم جعلي اش به چشم مردم واقعي و صميمانه مي آمد، موجب قيامي که بيشتر برمبناي ملاحظات داخلي بود نمي شد. وضعيت اجتماعي – اقتصادي رقت انگيز بود: ازميان سيصدهزار سوري که هرسال وارد بازار کار مي شدند، تنها هشت هزارنفر به شغلي مناسب دست مي يافتند (٤). اصلاحات نئوليبرالي که با خشونت تحميل شده بودند، انحصار دولتي را به انحصار خصوصي [خواص] تبديل کرده و سرمايه داري دوستان و خودي ها را پديد آورده بودند. حالت فوق العاده اي که از سال ١٩٦٣ برقرار بود، هرنوع آزادي را خفه مي کرد. شکنجه نهادينه شده، شيوه رايج دولت براي به اطاعت واداشتن توده ها بود.
با وجود اين، انقلاب به سرعت توسط بازي قدرت ها تخريب شد و سرزمين سوريه به صورت ميدان يک سري جنگ هاي وکالتي درآمد. به اين ترتيب، هيچ يک از دو روايت متضاد يعني شورش مردمي و درگيري جغرافيايي – سياسي منطقه اي و بين المللي کاملا درست [يا نادرست] نيستند: هردو جنبه باهم همزيستي دارند اگرچه روايت نخست درفاصله ماه هاي مارس و اکتبر ٢٠١١ غالب بود و روايت دوم از بعد از ماه ژوييه ٢٠١٢ مصداق دارد.
روسيه آقاي ولاديمير پوتين در حمايت از رژيم بشاراسد بيشترين قاطعيت را نشان داده و تاحد سه بار استفاده از حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل پيش رفته است. اين موضع گيري دليل هاي متعددي دارد: نخستين دليل روابط مستحکم و دوجانبه اي است که درسال هاي دهه ١٩٥٠ برقرارشده و تاکنون بي وقفه ادامه يافته است. سوريه، به خلاف مصر انور سادات، هيچگاه پل هايش با اتحاد جماهير شوروي را خراب نکرد : [وجود] دهها هزار زوج دومليتي يا جلاي وطن کرده، روابط اقتصادي مستحکم (صادرات روسيه درسال ٢٠١٠ بالغ بر ١.١ ميليارد دلار و سرمايه گذاري ها نزديک به ٢٠ ميليارد دلار بودند). پس از اينها فروش اسلحه است که اهميت بسيار دارد زيرا به روس ها امکان مي دهد قابل اعتماد بودن فناوري خود را بيازمايند و به علاوه درسال ٢٠١١ چهارميليارد دلار درآمد هم داشته باشند. اما دمشق پرداخت کننده بدحسابي است و مسکو غالبا ناگزير مي شود به تجديد مذاکره بپردازد يا از طلب خود چشم پوشي کند (٥). درباره اهميت پايگاه نظامي طرطوس، تنها پايگاه نظامي روسيه در مديترانه، کمي مبالغه شده است، اين پايگاه تنها يک محل سوخت گيري است. روسيه مانند فرانسه درقرن نوزدهم، مي کوشد موکدا خود را حامي مسيحيان در شرق نشان دهد که يک ميليون نفر از آنان در سوريه زندگي مي کنند و ٦.٤ درصد از جمعيت را تشکيل مي دهند که ٥٢ درصد آنان [پيرو کليساي] ارتدوکس يوناني هستند. به نظر مي آيد اتحاد مذهبي تازه اي که بين پوتين و نخست وزيرش مدودف با اسقف کيريل برقرار شده بتواند به حساب آوردن بيش از پيش منافع کليساي ارتدوکس سوريه، که سران آن به رژيم نزديک هستند، را توضيح دهد. و سرانجام، ارزيابي کرملين اين است که درسال ٢٠١١ درمورد مساله ليبي و اين که مداخله نظامي از حد «مسئوليت حمايت» فراتر رفت و تبديل به تغيير رژيم شد فريب خورده و غربي ها به تفسيري کشدار، اگر نه سوء استفاده آميز، از قطعنامه ١٩٧٣ شوراي امنيت سازمان ملل دست زدند.
در وراي همه اين عوامل، سرسختي آقاي پوتين را مي توان با اين واقعيت نيز توضيح داد که او رويدادها را برمبناي آنچه در چچن رخ داده ارزيابي مي کند. او قيام هاي عرب را به مثابه انقلاب هاي اسلامي مي بيند که مي بايد پيش از آن که به قفقاز و ديگر نواحي مسلمان نشين کشور (١٥ درصد از روس ها مسلمان هستند) برسند آنها را متوقف کرد.
توضيح حمايت ايران از رژيم بشار اسد آسان تر است: براي تهران مساله حمايت از تنها متحد عرب خود و حفظ کانال هاي رساندن سلاح و مهمات به حزب الله لبنان مطرح است. اتحاد ايران – سوريه ناشي از يک عهدنامه راهبردي درازمدت است که درسال ١٩٨٠، کمي پس از انقلاب اسلامي، هنگامي که حافظ اسد، پدر رييس جمهوري کنوني، در انزوا به سرمي برد و از روابط بد خود با حزب بعث عراق و صدام حسين و سازمان آزادي بخش فلسطين ياسرعرفات درعذاب بود، منعقد شده است.
اين اتحاد زير فشارهاي سنگين، عمدتا دوران جنگ ١٩٨٨ – ١٩٨٠ ايران و عراق دوام يافت و همه کوشش ها براي دور کردن دوکشور از يکديگر به شکست انجاميدند. همچنين، از زمان براه افتادن انقلاب سوريه، درماه مارس ٢٠١١، ايران باتمام قدرت به حمايت از بشار اسد پرداخت. [حکومت اسلامي] درماه ژانويه ٢٠١٣ از گشودن يک اعتبار به مبلغ يک ميليارد دلار، به رغم وضعيت دشوار اقتصادي کشور که به خاطر تحريم ها دچار تنگي نفس است، ترديد نکرد. تهران همچنين نيروهاي متعلق به سپاه پاسداران را به سوريه فرستاده و اين در حالي است که جنگجويان حزب الله لبنان و شبه نظاميان شيعه عراقي هم درکنار رژيم سوريه هستند.
ازسوي ديگر، سه قدرت اصلي سني منطقه: ترکيه، قطر و عربستان سعودي هم از کوشش براي پشتيباني از شورشيان سوريه فروگذار نکرده اند. ترکيه پس از آن که در ابتدا مدت کوتاهي کوشيد که منافع دمشق را با اخوان المسلمين آشتي دهد، آشکارا بر اراده خود براي سرنگوني بشار اسد تاکيد کرد. براي دو کشور خليج [فارس] مساله اساسي بريدن پروبال تهران است، که به صورت دشمن شماره يک آنان درآمده، با اين خطر که درگيري جنبه رودررويي شيعه و سني به خود بگيرد.
آيا تل آويو با بشار اسد است؟
قطر همچنان که درمورد تونس و مصر عمل کرده بود، با سرعت به حمايت از اخوان المسلمين پرداخت. بنابرنوشته «تايمز مالي» (٧)، قطر تاکنون ٣ ميليارد دلار صرف مسلح کردن شورشيان کرده است. عربستان سعودي که درآغاز بسيار محتاط بود، چند ماه بعد نيروهاي خود را وارد نبرد سوريه کرد ولي خصومتش با اخوان المسلمين (٨) آنرا به راه حمايت از جنبش هاي سلفي کشاند با آن که نسبت به گروه هاي مرتبط با القاعده که در سال هاي ٢٠٠٠ سوء قصدهايي نسبت به اين کشور کرده بودند بدگمان بود. قطر عميقا با کارت ائتلاف ملي سوريه بازي مي کند و آقاي غسان هيتو، سوريه اي مقيم تگزاس که به نزديکي با اخوان المسلمين شهرت دارد، را به عنوان نخست وزير [به ائتلاف] تحميل نموده است. سعودي ها بيشتر روي کمک مستقيم و درمحل حساب مي کنند که از طريق اردن که در آن يک دفتر هماهنگي مستقر کرده اند فرستاده مي شود.
براي اسراييل، از مدتها پيش رژيم سوريه درحکم کمترين بد و تضمين امنيت مرزي است. اين وضعيت پس از جنگ ژوييه ٢٠٠٦، هنگامي که مشخص شد حمايت دمشق در مقاومت حزب الله نقش تعيين کننده بازي کرده و بالا گرفتن گفتمان ضد ايراني در تل آويو، دگرگون شد. درمحافل امريکايي هوادار اسراييل دو شيوه تفکر درکنارهم وجود دارند. دنيس راس، مشاور پيشين کاخ سفيد خواستار دخالت برعليه رژيم سوريه است و دانيل پايپز، يکي از بي قيدوشرط ترين مدافعان اسراييل، ترجيح مي دهد که ايالات متحده از رژيم سوريه پشتيباني و به طولاني ترشدن درگيري کمک کند. مدير سابق موساد، افرايم هالوي (٩) چنين ارزيابي مي کند که بشار اسد برکساني که مي خواهند او را سرنگون کنند ارجحيت دارد و حتي تا آنجا پيش مي رود که رييس جمهوري سوريه را «مهره اسراييل در دمشق» توصيف مي کند.
ترديد هاي اسراييل به سردرگمي که در واشنگتن حکمرواست مي افزايند و پرزيدنت باراک اوباما، که از تجربه عراق مارگزيده شده است، دربرابر فشارهاي محافل هوادار مداخله که همچنان بانفوذند مقاومت مي کند. راه حل ايده آل براي ايالات متحده اين است که ببيند بشار اسد درعين حفظ چهارچوب رژيم قدرت را ترک کند: اين جان کلام اقدام جديد روسي – امريکايي و کنفرانس ژنو است که درماه ژوئن برگزار مي شود. فرانسه، پس از آن که مدت ها سقوط قريب الوقوع رييس جمهوري سوريه را اعلام مي کرد، به نظر مي آيد که پس از نزديکي روسيه و امريکا عقب نشيني کرده است. فرانسه از اين مي ترسد که خود را از نظر ديپلوماتيک منزوي کند و به اين خاطر شروع به لافزني درباره مزيت هاي يک راه حل سياسي کرده است که تاکنون توسط وزارت خارجه بي اعتبار – اگرنه مردود – شمرده مي شد.
اين چشم انداز، غياب هرگونه برنامه ريزي قدرت هاي منطقه اي و بين المللي را به رخ مي کشد و برخلاف نظريه هاي توطئه که همواره در خاور نزديک شيوع مي يابند است. براي اين قدرت ها، پيش از هرچيز حفظ منافع مطرح است. تنها منافع مردم سوريه است که به برد و باخت گذاشته شده است.
١در نقشي توماس ادوارد لارنس در اين وقايع بازي کرد هم در فرهنگ عوام و هم در فيلم ديويد لين مبالغه شده است تا جائي که او تا حدي نقش اسطوره اي يک شخصيت رمانتيک غربي را پيد کرده که براي نجات شرقي هائي که در بند دسپوتيسم گرفتار بودند به ميان آمده است.
٢- Cf. TimWeiner, Legacy ofAshes : The History of the CIA, Doubleday, New York, ٢٠٠٧. Les archives américaines déclassifiées décrivent Housni Al-Zaïm comme un « voyou sympathique » (likeable rogue).
٣مقاله « بحران سوريه چپ هاي عرب را دچارتفرقه کرده است» لوموند ديپلماتيک اوت ٢٠١٢http://ir.mondediplo.com/article187...
٤- Cf. l’audition deM. SamirAita devant la commission des affaires étrangères du Sénat, 24 avril 2013.
٥- Ce point a notamment été soulevé par Fabrice Balanche sur Radio France Internationale dans l’émission «Géopolitique, le débat », 18 mai 2013.
٦- Selon les estimations du démographe Youssef Courbage, «Ce que la démographie nous dit du conflit syrien », Slate.fr, 15 octobre 2012.
٧- « Qatar bankrolls Syrian revolt with cash and arms », Financial Times, Londres, 17 mai 2013.
٨مقاله « اسلامگرايان در بوته آزمون قدرت» لوموند ديپلماتيک نوامبر ٢٠١٢ http://ir.mondediplo.com/article190...
٩- Efraim Halevy, «Israel’s man in Damascus.Why Jerusalem doesn’t want the Assad regime to fall », Foreign Affairs, NewYork, 10 mai 2013.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen