Sonntag, 16. Juni 2013

سوم عقرب را دگر باره بنگریم . قسمت پایانی



 
نصیر مهرین
 
 
                    سوم عقرب را
                                دیگر باره بنگریم

                                              
                                     قسمت هشتم
                                                         ( پایانی )



محمد حسن یک تن از قربانیان سوم عقرب ۱۳۴۴
 
درخت خرما از موم ساختن، سهل است
ولیک از آن، نتــوان یافت لذت خــرمــا
                                                (خاقانی)
   

  بازخوانی رویدادهای تاریخی، ممکن است بارآورندۀ نتیجه گیری ها و درس اندوزی های متفاوت باشد. یکی ازعلل آن این است، که اشخاص با توجه به جهان بینی، مواضع ونیازهای فکری ویا سیاسی خویش، از نتایج رویداد های تاریخی می چینند. رویداد سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی هم نمونۀ از آن گونه دست چین های افراد مختلف و دگر اندیش بوده است. دربرخی از منابع که دربرگهای پیشتر آورده ایم، به ویژه درابرازنظروسخن آنانی که نتیجه گیری خویش را نیز مطرح کرده اند، چنین نتایجی را دیدیم.
به نظرمی آید که منظوردرس گیری از یک رویداد، زمانی میسر است، که نخست در گونۀ اتفاق افتاده، یا به شکلی که بوده است، تصویر شود. بازنگری رویداد سوم عقرب، مراجعه به بخشی از تصویرهای ارائه شده نشان داد که تصویر واحد ازآن رویداد را در دست نداریم. این نارسایی ایجاب می نمود که به شناسایی ونقد گزارش های تحریف شده وجعل آمیزاشاره شود. وتا آنجا که مقدورمان بوده است، بر یافته هایی تکیه نمودیم که معرف سیمای واقعی سوم عقرب اند. در این زمینه هم شایان یادآوری است که این مأمول به گونۀ شایسته وبایسته، حاصل نشده است. زیرا باید مواد ومدارک بیشتری را ملاحظه نمود که به بررسی آن رویداد جامعیت ببخشد وجوانب ناشناخته اش را آشکار نماید. ازجانب دیگر، می دانیم که "سوم عقرب" عبورگاهی بود به سوی رویداد ها وجریانات سالیان پسانترازآن. آگاهی بر این جریانات به نوبه دررفع محدودیت معرفت ما بر"سوم عقرب" کمک می نماید. زیرا تاریخچۀ حقیقی ، (نه جعلی  وتوجیه آمیز) برخی قابل ملاحظۀ اشخاص و نهادهای تأثیرگذاربرجریانات پس از " سوم عقرب"، نیز اطلاعاتی را ازپشت پردۀ زمان بیرون می آورند.
 اما، چنان که تا حال دیده ایم، بخش قابل ملاحظۀ کتاب ها و نبشته هایی که در پیوند با رویداد های دهۀ چهل خورشیدی، انتشار یافته اند، پیش منظورِقالبی وقصد ونیت توجیه وبرائت طلبی از اوضاع اسفناک دهۀ پنجاه وپسانتررا دنبال نموده اند. واین درحالی است که نمی توان از انتشار حقایق آن رویداد، نا امید بود.  دیر ویا زود مدارک بیشتری در اختیارعلاقمندان آن رویداد قرار خواهد گرفت.

آن چه در بازخوانی رویداد خونین سوم عقرب بازنگریسته واندیشیده ایم، با کاربرد معیارهای مبتنی بر دموکراسی می تواند به سامان بنشیند. دقیقاً با توجه به واقعیت های اجتماعی، فرهنگی وتاریخی آن. وبا توجه به پس مانی ها وعلل آن. عللی که خود همواره مستلزم پاسخ یابی است . بر این مبنا:
از آن جایی که شخص محمدظاهر شاه وگروه همکاران ومجریان لزومدیدهای او، با آوردن دموکراسی درجامعه، آغاز نمودند؛ معیار وملاک سنجش وعبرت گیری ها را نیز با دموکراسی، در نظر می گیریم. با این تذکر که ممکن است برای کسانی که در چارچوب اندیشیده گی های سردارمحمد داؤود خان مبنی بر مخالفت با چنان دموکراسی، عبرت هایی را به دست بدهند، معیارها ونتایج دیگری را ببینیم.
همچنان است برای آنانی، که دیده اند، از تلاش های " دهۀ دموکراسی"، رویداد های خونین وفاجعه بار بعد ازکودتای ثورنیزتبارز یافت وجامعه را متأثر نمود؛ استنباط  وعبرت خویش را درمخالفت با دموکراسی و دفاع  ازآموزه های استبدادی، به خورد تاریخ ونسل های آینده می دهند. این گونه درس گیری ها ازآن رویداد، جفا درحق نیازهای جامعۀ ما وبی لطفی درتشخیص عوامل اصلی نارسایی های آن دموکراسی و بی توجهی به عوامل مستقل مصیبت زایی است که با دموکراسی سرسازش نداشت. در حالی که  ایراد ها واعتراض ها؛ ورفتن درپی آسیب شناسی و عوارض آن در برگهای پیشتر، همواره با دلبستگی به دموکراسی برای افغانستان و منظور گسست ازعلایق استبدادی ودیکتاتوری همراه بوده است.
 شایان یادآوری است که به منظورجلوگیری از خلط مباحث، وارد بحث وبررسی دهۀ چهل خورشیدی تا کودتای سردارمحمدداؤود خان (۲۶ سرطان ۱۳۵۲) نشدیم. اما این نکته سزاواریادآوری است که  آن دموکراسی چندین ساله را نمی توان نفی مطلق نمود وازاثرات مثبت آن در حیات جامعۀ وقت چشم پوشید
  براین بنیاد، تجربه یی را که رویداد سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی، برجای نهاده است؛ برای  ارتقای سطح آگاهی تاریخی، خدمت به فرهنگ دموکراسی ومطالبات دموکراسی خواهانه برای افغانستان، باید بسیار طرف توجه باشد. به ویژه دراوضاعی که جریانات ازصف آرایی های دشمنانه علیه تجدد، مظاهرتمدن ودموکراسی ستیزانه خبرمیدهند؛ و صفوف تمدن جویانه ودموکراسی خواهانه، باردشواری ها را بردوش حمل کنند، همۀ تجارب حاصل شده باید به خوبی شناخته شوند. هرچند درخلال برگهایی که پیشتردیده ایم، بار، بارکجروی ها واشتباهات را نشان داده وانگشت انتقاد نهاده ایم، ولی اگر عصارۀ نگرشی را که تا کنون برآن رویداد داشته ایم، بیاوریم، این موارد جلب نظر  نموده اند :
۱-    کمبودهای ناشی ازپیشینۀ استبدادی، درروز" سوم عقرب" تبارزیافت. تداوم حکومت استبدادی از طرف خاندان سلطنتی افغانستان، دورنگه داشتن مردم ازآشنایی با دموکراسی ونهادهای مجری ومدافع آن؛ عوارضی را درروز" سوم عقرب " بازتولید نمود که به عنوان حامل فرهنگ استبدادی بود؛ و دموکراسی را آسیب می رسانید.
۲-    ضغف ونارسایی مدیریت زیان خویش را آشکار نمود.
۳-    نا آشنایی قدرت مندان، به ویژه سردارعبدالولی به فرهنگ تحمل آمیز، اقناعی وتوضیحی؛ خوی وعادت به نشان دادن زورکه توسل به سلاح سرکوب را بار آورد.
۴-    نبود رهنمود هایی که معرف دموکراسی باشد، برفعالان قطعه های جدا افتاده در مظاهره حاکم بود. 
تعداد وسیعی از فعالان آن رویداد، درغم افشأ نظام ونمایش قدرت تازه ولادت خویش بوده اند.
دشمن خاندان سلطنتی، بی باور، بی اعتماد وبی اطمینان برآن چه سلطنت وعده نموده بود. بنابرآن وظیفه عملاً افشأ حکومت به عنوان آلۀ دست سلطنت تعیین شده بود. حتا آنانی که در ظاهر، گام های چنان دموکراسی را تحسین  می نمودند، خواستگاه عقیده یی ایشان درمغایرت با آن قرارداشت. زیرا، به ساختارهایی باورمندی همه جانبه یافته بودند، که نظام تک حزبی معرف آن بود. و هیأت سیاسی آن نظام ، هر گز دموکراسی رابرنمی تابید.
این بود که در کل نیات سیاسی غالب درآن روز را غایت  تفاهم و رفع نارسایی ها، یا به دیگر سخن به جادۀ درست آوردن دموکراسی، تشکیل نمی داد. بلکه کمبود های اجزأ شرکت کننده بود که همدیگر را به سوی بحران و رویدادی خونین تکمیل می نمود. 

۵-     اصطکاک خونین سوم عقرب، پادشاه را در بحران فروبرد، بحرانی که تا پایان دورۀ پادشاهی اش، او را همراهی کرد. شاهی که هنوز با وجود وعده های مندرج درقانون اساسی قدرت را خود وخانواده اش دردست داشتند، ازتعقیب وعده ها در حدودی که میسر بود، خاموشانه فاصله گرفت. درسی که اوازآن رویداد گرفت این بود که به سیاست بادا ، باد، گزاره نمود و سرنوشت " دموکراسی " را به دست عوامل نهفته ودرحال فعالیت داد. عدم توشیح قانون احزاب ازآن جمله است که در جای دیگر، پرداخته به آن بیاید.

۶-    رویداد سوم عقرب، فاصله های تعداد زیاد علاقمندان مسائل سیاسی با حکومت رابیشتر نمود. آن چنان بود که بیشترین جوانان جلب همان نهاد هایی شدند که با حکومت ودربارسلطنتی سر  وبالتبع دموکراسی اش، سازش عملی نداشتند. زیرا سرکوب خونین مظاهرۀ سوم عقرب، توفیقی برای آن دموکراسی که سلطنت داده بود، بار نیاورد؛ بلکه، زمینه های مساعد گسترش فعالیت مخالفین را فراهم نمود. هنگامی که شعر: "سنگر ما جز کتاب ومعرفت چیزی نبود"، ورد زبان ها گردید، تجلی دل آزرده گی نسلی ازجوانان بود که حاضر نبودند برای چنان دموکراسی کاری کنند. بلکه کارشان بهره گیری ازدموکراسی برای افشأ حکومت ومقاصد حکومت برانداز بود

۷-    پنهان نمودن چهره های مقصرومسؤول خونریزی به ابعاد آن بی اعتمادی بردموکراسی افزود. در حالی که با اعلام دموکراسی، بایسته بود، موازین دموکراسی رعایت می شد.
درسی که آن رویداد دراین زمینه برجای نهاده است، این هم است که نمی توان ادعای دموکراسی نمود، اما، افراد خاندانی را که دست های پرخون دارند، از بازخواست عدالت دور نگهداشت.
افزون برآن دروغ بیماری صدراعظم یوسف خان، خواستگاهی داشت که با دموکراسی سازگار نبود. توسل به وسیلۀ سرکوب ، خاطرخواهی سرکوبگران  وبی اعتنایی به رنج دیده گان  را ارج نهاد .
                                                                                               پایان
سخنی در فرجام

درخلال قسمت هایی ازاین نبشته، برخی شواهد، روایات، نظریات و اطلاعات از نظرگذشته اند. وقتی بر نهایت آن چه گرد آمده است می نگرم، نتیجه این است که یک بخش اطلاعات تازه یی را نشان مان می دهند. اما، درمیزان بانیازهایی که بررسی سوم عقرب محتاج آنها است، نباید بیش ازیک کارمقدماتی در نظرگرفته شود.
از هموطنانی که در زمینه همکاری نموده اند، ابراز امتنان دارم.
                                                                         ن.مهرین

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen