عوامل اجتماعی واقتصادی
مرگ مادر
عامل مرگ مادر،حیات کودک را نیز درمعرض دشواری ها وحتا مرگ قرار داده است. زیرا با مرگ مادر، کودک منبع مهم تغذیه خویش را که شیرمادراست، از دست میدهد. در بعضی موارداستثنایی ونادر، زنان دیگرحاضر به دادن شیر برای کودکان مادر مرده، یا یتیم وبی مادر میشوند. اما چون خود دارندۀ کودک شیرخوار هستند، نمی توانند همزمان با تغــذیۀ طفل خویش ، طفل دیگری را نیز شیربدهند.
نبود منابع پرورش چنان کودکان، نبود مواد مورد ضرورت کودک ایام نو ولادی، در اکثر موارد موجبات مرگ کودکان مادر مرده را فراهم نموده اند. ازینرومی شود گفت که اگرمادرهنگام ولادت بمیرد وطفل او زنده به دنیا بیاید،در اکثر موارد مرگ او، مرگ زودرس کودک را نیز با خود دارد. سوکمندانه با توجه به وضع ناهنجار ومشکلات اقتصادی، صحی و اجتماعی در افغانستان، این مصیبت از خانواده ها، از مادران وکودکان دست نبرداشته ورقم آن اندک نیست. پیشتردیدیم که از صد هزار، در حدود 1600- تا 1900 هنگام ولادت میمیرند. طی چند سال اخیر این رقم کاهش اندک دیده است . زیرا بخش قابل ملاحظۀ دشواری های مرگ آورمادران هنور وجود دارند. مثلا ً 85 در صد زنان در تحت نظر دایه های محلی کم تجربه ولادت میکنند. 11
اگرگزارش سال 1997 را به گونۀ مقایسه یی بنگریم، تصویری ازتداوم دشواری ها به دست خواهیم داشت:
" امراض ساری قابل جلوگیری ازجملۀ مهمترین علت مرگ ومیر اطفال به شمار میاید.182 کودک از هر هزار نوزاد تلف شده و 275 تن کودک از هر هزار کودک قبل از سن 5 سالگی می میمرند. از جملۀ 100.000 مادر 1700 تن آن هنگام زایمان تلف می شوند.صرف 12% زنان شهری حامله، قابلیت دسترسی به خدمات اولیه طبی را دارند"12
طی چند سال پسین به رغم ایجاد شفاخانه ها ویا کلینیک ها،به دلیل عامل جنگ و ویرانگری،احتمال انفجار درشفاخانه ها،تهدید داکتران،وهراس آنها ازبی امنی، محدودیت درین زمینه ادامه یافته است.
کودکـــان یتیم
با آنکه در تعریف یتیم گفته شده است که " یتیم به کودکانی گفته می شود که پدرو مادر خود را از دست داده اند" 13
اما در افغانستان نبود یک تن از والدین معرف موجودیت کلیه اوصاف یتیمی کودک است زیرا یتیمی، که اوصاف آن چون داغ شناخته شده وتأثرباری درجبین تعدادی از کودکان به چشم می خورد؛ درچند دهۀ پسین، جوانب مختلف اندوه هایش را بیشترنشان داده است. درگذشته ها، هر وقت از یتیمی یاد می شد، بیشتر سخن ازکودکی درمیان بود، که از محبت ها و نوازش های مادرانه ویا پدرانه به دلیل مرگ آنهامحروم می گردید. درسالهای بعد از کودتای 7 ثور،1357 ( اپریل 1978) بیشترین کودکان یتیم، آنانی بودند، که پدران شان ازدست رفته بود. بررسی وضعیت صدها هزار انسانی که اعدام ویا درجنگ ها کشته شدند،محتاج گشایش صفحۀ جداگانه یی است. این یتیمان، فرزندان مقتولینی را نیز شامل میشد که درصف دولت بودند ویا به گونۀ اجباری به جنگ فرستاده شده وبه قتل رسیدند. دشوای ها و محرومیت هایی که فرزندان آنها دیدند،با توجه به وضع وموقف پدرانشان متفاوت است. تعدادی ازفرزندان مقتولین که درصف دولت جنگیده بودند، یک اندازه از امکانات را درسالهای حضور اتحاد شوروی به دست میاوردند. مانند گرفتن خانه ویا بهره مندی ازبورس های تحصیلی به شوروی ویا کشورهای اروپایی.
اما بقیه با توجه به مشکلات اقتصادی و یا از دست دادن نان آورخانه، مشکل ترین اوضاع دوران کودکی را در آغوش مادرسپری نموده اند.
آن عده از یتیمان که با مادرهایشان روانۀ کشورهای پاکستان ویا ایران شدند،با مشکلات مهاجرت نیزدست وگریبان بودند.
پس از آن هم در ،در چهرۀ درد آمیز یتیمی، تبسمی نه نشست. یتیمان بیشماری با دشواری ها به سر بردند. و دراثر جنگهای خانمانسور به تعداد یتیمان افزوده شد. ده سال اخیر هرچند زمینۀ تبارز دشواری های آنها مساعد شد و نهادهای مشغول توجه وکاهش مشکلات آنها شدند، اما مطابق گزارش های متعدد نتیجۀ مطلوب حاصل نشده است.
با وجودیکه چند تن از هموطنان بشردوست ویا مؤسسات خارجی ویا با کمک هم، یتیم خانه هایی را تأسیس نموده اند؛ وبا وجودی که دولت نیز یتیم خانه هایی را ایجاد کرده است،اما مشکل یتیم ها به اندازه یی است که هنور به عنوان یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی دامنگیر کودکان کشور میباشد. برخی ازگزارش ها حاکی از آن است که کودکان در یتیم خانه های دولتی از امکانات لازم بهره مند نبوده، ازمراقبت وغمخواری های لازم محروم هستند. درین پیوند گزارش هایی را میاوریم که شایان توجه اند:
" یتیمان پرورشگاه غزنی آب گل آلود می نوشند."
خبرنگارمی افزاید که "سراج " یکی از یتیمان پرورشکاه غزنی است. این کودک قبل از پاسخ به پرسش من در مورد مشکلاتش در پرورشگاه، به سوی مدیر ومعلمش نگریست،سپس سر به زیر انداخت و با ترس و نگرانی گفت : « کدام مشکلی نداریم.»
محمد موسی یکی از دیگر از اطفال این پرورشگاه، به خبر گزاری بست بامیان گفت:« خورد بودم که درین جا مرا آورده اند.»
این کودک افزود: « از دولت می خواهیم که برای ما میدان سپورتی بسازد. چاه آب ما را جور کند. چند وقت پیش امریکایی ها به ما گفته بودند که دیگه ازاین چاه آب نخورید که شماره مریض میسازه .»
با این حال برخی از مسئولان در ولایت غزتی مشکلات یتیمان در پرورشگاه غزنی را با جدیت مطرح میکنند.
ژولینا فیضی وکیل شورای ولایتی غزنی وعضو شورای دفاع از ازحقوق اطفال در این ولایت می گوید:
" درپرورشگاه دولتی غزنی از ایتام به خوبی مراقبت نمی شود."
وی می افزاید:" به طور نمونه چندی پیش یکی از یتیمان این پرورشگاه به طور خود سرانه دوا خورده بود که کارش به شفاخانه کشید."
به گفتۀ او، ایتام در پرورشگاه غزنی با مشکلات زیادی ومواجه اند.از جمله کمبود کتاب درسی،ونبود معلم،طوری که برای شش صنف درسی،سه معلم وجود دارد.
خانم فیضی اظهار می دارد که:" موقعیت فعلی پرورشگاه غزنی مناسب نیست. وازمرکز شهردور می باشد که این موضوع باعث شده است تابه خوبی از آن نظارت صورت نگیرد وعلی رغم دوربودن آن از مرکزشهر، محافظ امنیتی نیز ندارد.
عبدالمتین مشکی وال، مدیر این پرورشگاه نیز از مشکلات موجود شکایت دارد.
به گفتۀ وی ؛ پرورشگاه غزنی ازخود تعمیر ندارد، ساختمان فعلی پرورشگاه از ریاست مخابرات می باشد که اطاق هایش برای نگهداری یتیمان چندان مناسب نیست. وی افزود : مدتی است که پمپ چاه آب خراب شده است، کودکان پرورشگاه مجبوراند از آب گل آلود وغیر صحی استفاده نمایند." 14
با آنکه در بعضی از ولایات ساختمان های مورد نیاز یتیمان نیزآباد شده است،اما با توجه به مشکل بروکراسی وفقدان فرهنگ غمخوارانۀ لازم برای کودکان یتیم،تصور می شود که در پهلوی نیاز به ساختمان های ویژه برای آنها، به رفع ناهنجاری زادۀ بروکراسی وبی امنی های که در جامعه سیطره دارد ،توجه شود. از نمونۀ اعمار پرورشگاه یتیمان از ولایت پکتیکا می توان نام برد. یتیم خانۀ اطفال در شهر شرنه مرکز پکتیکا در ساحۀ 680 متر مکعب زمین به کمک مالی تیم بازسازی ولایتی با مصرف 378 هزار دالر امریکاییساخته شده است.15
بی دوایی
خانواده های بیشماری هستند که توان خریدن دوا را برای کودک بیمار خویش ندارند. چه بسا که توان تهیۀ پولی را ندارند که به داکتر بپردازند. به این دو مشکل این را هم بیفزاییم که در بسا از مناطق کشور هنوز داکتر و دواخانه وجود ندارد. این وضع بخش قابل ملاحظۀ مردم شهر نشین با عاید ناچیز و روستائیان کشوررافراگرفته است. کارمندان دولتی که دارای چندین فرزندهستند ودرخانۀ کرایی زندگی میکنند،با وجود داشتن معاش ماهوار، هنگام بیماری فرزندان همواره دچار برخورد با چنین مشکلی بوده اند. حال می توان وضع دشوارکسانی رادریافت که ازداشتن معاش نیزمحروم هستند .دکتوران نامدار،"پوهاند"( پروفیسور) درمعاینه خانه 200 افغانی حق معاینه میگیرند. اما تعدادی از دکتوران ( پزشکان ) 150افغانی حق معاینه ازمریض میگیرد. برخی از پزشکان دریک نسخه چندین قلم دوا را می نویسند. مواردی دیده شد که نسخۀ پزشک باید به دواخانۀ معینی برده شود. پس ازگرفتن نسخۀ داکتر،خریدن دوامشکل دیگریست که به عنوان ناتوانی پیش روی خانواده های کم بضاعت قرار میگیرد.
کودکان این بخش از مردم از دسترسی به حداقل غذای مورد نیاز و خوردن میوه محروم اند. موارد متعدد حکایت از آن دارند، که اگر یک عضو خانواده ازبیماری دوامدار دررنج است، دومین ویا سومین کودک بیمار، راهی ندارد جز اینکه به استقبال سرنوشت برود.پاره یی از یادداشت های چندی سالۀ نگارنده نشان داده اند که بسیاری ازجوانان، هنگامی که درسن سی ساله گی رسیده اند،درحدود چهارفرزند دارند. بنابرآن، مشکل بیماری وناتوانی برای دسترسی به دوا و داکتراکثریت عظیم کودکان خانواده ها راتهدید می نماید.
برای آنکه ازموضوع اصلی به دورنشویم، به مشکل دیگری یا سپری شدن موعد استفاده از دوا نیزدرینجا به گونۀ حاشیه وار اشاره می نماییم .همچنان بعضی ها عقیده دارند، که دواهای تقلبی ونامؤثراز خارج نیز داخل افغانستان شده اند.
اگرازوجود سؤتغذی درهمین جا به عنوان بیماری آوری یاد کنیم ، خبری درین زمینه می گوید که :" از هر 5 طفل یک طفل قبل از رسیدن به سن 5 سالگی" مرده است.
گزارش دیگری میگوید که: " از هر ده طفل افغان یکی از آنها دچارسؤتغذی است " 16
ویا،" سالانه حدود 85000 طفل از اسهالات جان خود را از دست میدهند."17
----------------------------------------------------------------------------------
منابع:
11- ( وضعیت اطفال افغانستان در سال 2005 سایت کمیسیون مستقل حقوق بشر.)
12 - UN.Consolitated. for Afghanistan in 1997 فراخوان توحیدی ملل متحد برای افغانستان .طی سال 1997
13- ویکپیدیا
14- ( خبرگزاری بست باستان . 7/06/11)
15- ( منبع پیشین )
16- ( گزارش انجمن خیریه ایتام افغان) . و یادداشت های نگارنده.
17- ( سایت کمیسیون مستقل حقوق بشر 31/12/0
| ||||
در پایان قیمت برخی ازمواد مورد نیاز را میاوریم تا دیده شود که عدم تناسب میان در آمد ومصرف چه بار دشواری را در روند رشد کودک ایجاد میکند. از آوردن قیمت مواد ومعاش وعاید کارمندان وکسبه کاران که طی چند سال اخیر را احتوا میکرد، منصرف شدیم. به جای آن تنها به یادداشت اواخر ماه اکتبر بسنده شد.
یک سیر بوره 400 یک کیلو گوشت 280 یک قرص نان 10 یک کیلوچای سیاه ویا سبز 200 قطی روغن 16 کیلویی 1400 یک بوری برنج 7 کیلویی 1400 یک کیلو دال 120 یک سیرکچالو 120 نخود 460-700
لوبیا 380- 480
قیمت پطلون طفلانه 350 الی 1500
قیمت کرتی 500 الی 2000
قیمت جوراب 10 الی 50 .
قیمت بوت 200 الی 1300
کرایۀ خانه ازیک اطاقه های محقر وغیر قابل زندگی در محله های مختلف تا حویلی های مستقل و دارای چند اتاق سطوح پایان، 2000 افغانی تا 10000 افغانی را درنظر گرفتیم. درین یادداشت ما،منازل قیمتی و مکروریان ها، منازلی که تازه آباد شده اند، ومنازلی گه کرایۀ آنها به دالرپرداخت می شود،شامل نمی باشند.18
معاش ماهوار :
صاحب منصب پائین رتبه 10000 افغانی
معلم " " 4850 "
مامور " " 6000 "
و این درصورتی است که بارها معاش کارمندان مؤسسات دولت نیز به موقع پرداخت نشده است.
برای دوتن از فروشندگان یک مغازۀ میوه فروشی که هرکدام ایشان دارای 2 و 3 کودک بودند،عاید متوسط3 هزارافغانی دریک ماه "غنیمت" پنداشته می شد.آنها گفتند که در طول یک سال چندین ماه را دربیکاری ویا در جست وجوی کاری برای چند روز سپری می نمایند. آنها گفتند که " خدا شاهد است که بعضی وقت ها خانۀ ما روی گوشت را هم نمی بیند "
رانندۀ یک تاکسی که برای پیدا کردن کاربه کابل آمده با چهار تن از اعضای خانواده و برادرش که اوهم متأهل و دارای دو دختراست؛ یک سال در یک اطاق کرایی به سر برده اند.
کودکان معتاد
یکی ازمشکلات بزرگ با پهنایی ازرنج آفرینی و جوانب تباهیگرانه و مصیبت زایی آن در کشورما، رواج سریع مواد مخدره است. اکنون نه تنها بخش های وسیعی از زمین های زراعتی را کشت خشخاش فراگرفته است بلکه ده هاهزارانسان واز جمله کودکان جامعه را به گونۀ فزاینده یی به کام تباهی می برد. در حالی که چند دهه پیش کمتر از اعتیاد مردم به مواد مخدره خبری بود و از کشت آن مورد توجه قرارنمی گرفت.گفته می شد که به رسم تفنن درچند جای زرع شده بود.ازمعتادان به مواد مخدره اثرچشمگیری نبود. درشهرها وروستا ها، تعدادی ازجوانان با چرس خود را خمار می نمودند. یک تعداد بعد از یک ویا چند بارآزمایش، ازاستعمال آن دست می کشیدند.اما تعداد کمی به آن معتاد شده تا دم پیرانه سری، به کشیدن چرس معتاد بودند. در هر حال کودکان به چنان مواد آغشته نبودند
اما اکنون زرع مواد مخدره گسترش بی سابقه یافته است. تولید ومشغولیت به جریا ن تهیه وانتقال آن نیز سبب شد که تعدادی به استفاده از آن عادت نمایند. درسال 1383به یکی از دلایل اعتیاد کودکان به مواد مخدره در مناطقی ازاطرف هرات مانند شیندند، چنین روشنی انداخته شده است:" کودکان کار نیش زدن قوزه ها راانجام میدهند در اثر چشیدن آنان آهسته آهسته معتاد می شوند."19
طبق یک خبردیگر :" 38 در صد کودکان به کار های شاق از جمله کار درکشتزارهای خشخاش اشتغال دارند."20
تعدادی از آن جوانان را که در صفحات تلویزیون ها نشان میدهند،چنین سیری ازکار در زمین های کشت خشخاش، وهمکاری برای انتقال مواد مخدره،یا آغشته شدن آن در ایران وپاکستان، را طی کرده اند.
یک تعداد دیگردرکشورهای پاکستان وایران به آن معتاد شدند. که بیشتر درسن وسال نوجوانی وجوانی بودند.
این مصیبت در شهرها به ویژه درشهر کابل بیشتردامنگیرتعدادی ازکودکان سرگردان ،بی سرپرست ویا کوچه گرد شده است. در برخی از مناطق روستایی عده یی از مادران برای خواب دادن کودک، وبرای اینکه به وظایف روزمرۀ خود برسند، به دادن چنان مواد متوسل شده اند.این کودکان معتاد شده سیرعادی زنده گی را اندک اندک از دست داده اند.
رونق اقتصادی ناشی از قاچاق مواد مخدره و بوجود آمدن شبکه های قاچاقبران،عامل گسترش دهندۀ آن شده است. قاچاقبران کودکان را برای انتقال بسته های آن به کارمی گمارند . این کودکان دراثر چنان کار و همکاری با قاچاقبران به اطفال قاچاقچی شهرت یافته اند . برخی از آنها کودکان معتادانی هستند که ازطرف پدرویا مادر به اجبار به سوی چنان کاری رفته اند.
گزارش چند سال پیش( سال 2004) می گوید:" در مدت 4 سال اخیرسه هزار وصد بیست وشش نفرکوک معتاد . . " را مرکز بازپروری پذیرا بوده است.(21). رقمی که طی سالهای بعد کاهش ندیده است.
گزارش دیگری ازهرات حاکی است که 50 هزارمعتاد در آن شهر وجود دارد. تعدادی از کودکان خیابانی وابسته به آنها، در مقابل پول ناچیزدراختیار قاچاقچیان قرارمی گیرند. مسئولان کمیسیون حقوق بشر افغانستان اعتیاد کودکان به مواد مخدر را هم یکی دیگر از موارد نگرانی خود در مورد کودکان می دانند.پرویز آهنگ یک تن از مسؤولان کمیسیون حقوق بشر می گوید :
" تعدا د زیادی از کودکان در افغانستان به مواد مخدر معتاد شده اند. "
افغانستان بزرگترین تولید کننده مواد مخدردرجهان است و مواد مخدر دراین کشور به قیمت کم و به سادگی در دسترس کودکان قرار می گیرد."22
درین باره گزارش دیگری را هم داریم :
6 اکتبر2010:
Unodc دفتر ملل متحد مبارزه با مواد مخدره گزارشی را انتشار دادکه در سال گذشته 468000 انسان درسراسر جهان دراثرمواد مخدره جان خود را از دست داده اند. درین گزارش آمده است که از آنجمله :
36% در افریقا
31% در امریکا
27% در آسیا و
5% در اروپا بوده اند.
در گزارش دیگری انتشار یافت که کشت مواد مخدره در افغانستان افزایش یافته است.
در همه جا گفته می شود که بیشتر مواد از افغانستان وارد بازار جهانی مواد مخدره می شود. هراندازه بازارجهانی مواد مخدره رونق بگیرد، مشوقین آن در افغانستان فعالتر ودلگرمتر میشوند. باندهای مافیایی بادادن پول بیشتر به زمینداران، آنها را تشویق میکنند که به عوض گندم ویا سایر مواد زراعتی تخم مواد مخدره را کشت کنند. بی امنیتی دولتی و وابستگی قدرتمندان با باند های مافیایی سبب میشود که در زیر چشم مامورین دولتی به کشت آن بپردازند. و درمناطقی که به زیر تسلط طالبان گذاشته شده است، بیشترین اراضی در اختیار باند های تهیه کننده وقاچاق چیان مواد مخدره است.
کشت مواد مخدره زمین های زراعتی افغانستان را نیز به کام تباهی سپرده است . "23
کودکان زندانی
تعدادی ار کودکان در زندان شب وروز خود را سپری مینمایند. دلیل آن درچند عامل پایان است :
تعدادی ازآنها درحالی که پدرشان فوت کرده ویا به قتل رسیده است،همراه با مادر بازداشت شدۀ خویش ناگزیردر زندان هستند.
برخی ازآن کودکان که خویشاوندان نزدیک ندارند ویا اگر دارند آنها از پذیرفتن ونان دهی ومتقبل شدن مسؤولیت پرورش کودکان امتناع ورزیده اند. این عامل سبب شده که با مادرخویش از روی اجباردرزندان به سرببرند. کودکانی هستند که از زندان به سوی مکتب میروند وبعد از ختم درس به زندان برمیگردند.
دلیل بازداشت تعداد دیگری ازکودکان ازطرف نیروهای امنیتی جرایم مختلف و تخطی ازقانون گفته شده است. این تعداد از کودکان زندانی را درزندان هایی با نام " مراکز اصلاح وتربیت " نگهداری میکنند.
برخی از منابع غیر دولتی ازبازداشت ،وضعیت وشرایط زندگی کودکان زندانی ابراز نارضایتی نموده اند. بطور مثال ،خانم حمیده برمکی مسؤول حمایت ار حقوق کودکان در کمیسیون حقوق بشر افغانستان می گوید:
" ما آماری در مورد بازداشت غیر قانونی کودکان ازسوی پولیس داریم ."24
توسل کودکان به سرقت واعمال غیر قانونی وبازداشت آنها سالها پیش آغاز یافته بود.
منبعی در سال 2004نوشت : " . . . آنان ( کودکان) با سرقت های جزیی روانۀ مراکز اصلاح وتربیت می شوند، که آمارکودکان دراین مراکز از دوازده نفر گاهی تا پنجاه نفرنیز بصورت ماهانه در نوسان است. این تعداد تنها تعداد محدودی از کودکان زیادی را تشکیل میدهند که دست به سرقت می زنند واز این مکان سر در می آورند."25
اما رئیس عدلیۀ غزنی دربارۀ کودکان زندانی آن ولایت می گوید : " شرایط اطفال بهتر از دیگر زندان ها میباشد. به گفتۀ وی اطفال بازداشت شده، 18 نفر هستند که در مرکز اصلاح وتربیۀ اطفال نگهداری می شوند.26
منبع دیگری می گوید:
" کمیسیون حقوق بشر افغانستان با انتشار گزارشی نسبت به وضع کودکان زندانی ابراز نگرانی کرده است.براساس گزارش تازه این کمیسیون هنوز هم کودکانی که از قانون تخلف می کنند، در شرایط نامناسب نگهداری می شوند و به آموزش آنان توجه کافی نمی شود.
این گزارش بر اساس گفتگو با نزدیک به ۲۵۰ کودک زندانی در ۲۲ ولایت افغانستان تهیه شده، و بخش زیادی ازآن به شرایط بد کودکان در زندانها و مراکز اصلاح و تربیت کودکان اختصاص یافته است" 27
بازهم گفته شده است که:
" کمسیون مستقل حقوق بشرافغانستان و صندوق کودکان سازمان ملل متحد نسبت به وضعیت کودکان متخلف از قانون در افغانستان ابراز نگرانی کرده اند. این نهاد ها درگزارشی که انتشار داده اند مواردی مانند عدم دسترسی کودکان متخلف از قانون که در مراکز اصلاح و تربیت نگهداری می شوند به وکیل مدافع و پایین بودن میزان دسترسی آنان به آموزش و پرورش، سهولت های بهداشتی وغذا در مراکز اصلاح و تربیت برشمرده شده و از موجودیت روحیه ی جزایی به جای میکانیزم های باز پروری کودکان متخلف از قانون در محاکم مربوط به کودکان و نبود محاکم و سارنوالی های مخصوص کودکان در ولایت های کشورانتقاد شده است."28
کودک ربایی
اختطاف ویا ربودن کودکان درافغانستان بیشتر شده است. کودک ربایان با این عمل خویش دو منظور را دنبال نموده اند:
الف:
تعدادی ازجوانان برای به دست آوردن پول به کودک ربایی متوسل شده واز آنها به عنوان وسیلۀ فشارعلیه خانواده های کودک استفاده می نمایند. با وجودی که جوانان وکهنسالان نیز از هدف چنین آدم رباییان در امان نمانده اند، اما کودکان با سهولت می توانند هدف شکار آنها قرار بگیرند . زیرا امکانات مقاومت را ندارند. برای دفع چنین اقدامات، خانواده هایی که امکانات وتوان اقتصادی بهتردارند،توانسته اند،به محافظت کودکان خود بپردازند. مثلا ً کودکان خویش را با موتر تا مکتب همراهی می کنند ویا محافظینی برای آنها گماشته اند. تعدادی هم به بس ها ویا موترهای خردتر ماهانه مقداری پول میدهند تا کودکان شان را از خانه به مکتب برده ودوباره وبه وقت معین به منزل برگرداند. با آن هم درکابل ودر بقیه شهرها، کودک ربایی همواره زندگی کودکان را تهدید کرده وسایۀ تهدید آن پایان نیافته است.
بعضی از خانواده ها پس ازتأمین تماس با ربایندۀ کودک ،ترجیح داده اند، که پس از صحبت ومقداری چانه زنی، خاموشانه پولی رابرای آنها بپردازند. زیرا میترسند که در صورت اطلاع به پولیس ،کودکان شان تلف خواهند شد.بعضی ها بالای نیروهای امنیتی اعتماد واطمینان ندارند. نمونه هایی وجود دارد که کودک ربایان با وجودیکه پول مورد نظرخویش را به دست آورده اند، اما کودک ویا جوان ربوده شده از طرف آنها به قتل رسیده است. تعدادی از کودکان پس از شنیدن خبر اختطاف هم صنفی یا خویشاوند ونزدیکان خویش ،دچار ناراحتی روحی شده وبه بهانه جویی برای نرفتن به مکتب روی آورده اند.
ب:
عوامل دومی کودک ربایی، منظورهای پایان را دربرمی گیرد:
" سپردن دختران و زنان درزمان انتقال برای کارهای خانگی، روزمزدی، فروش مواد مخدر، گدایی، رقص، تن فروشی، فحشا،برای خدمت نظامی، وانجام عملیات انتحاری، استفاده از اعضای بدن وغیره مورد استفاده قرارگرفته اند."
در ادامۀ مطلب بالا، افزوده شده است که 19 درصد پسران، 45 در صد را دختران وبیش از 38 در صد را زنان تشکیل میدادند." تعدادی از آنها به خارج فرستاده می شوند تا مورد بهره برداری قرار بگیرند. بر اساس همین گزارش 70 در صد ربوده شدگان را به سوی ایران پسران تشکیل میدهند که در آنجا درمعرض استثمارنیزقرار می گیرند.
آنانی که به سوی پاکستان انتقال میابند،برخی برعلاوۀ استثمار، برای عملیات تخریبی وانتحاری آماده می شوند. تعدادی از آنها چون از آبرو ریزی ترس دارند،نمی خواهند به وطن برگردند. عده یی هم به هیروئین وغیره مواد معتاد شده اند.
درین میان رقم کسانی هم به چشم می خورد که به پس از آن چه رد مرز از ایران نامیده شده است، به دلیل نداشتن امکانات حین گذربه سوی افغانستان شکار قاچاقیان واستفاده های شوم آنها شده اند.
به رغم بازتاب گسترده یی که دارد،عامل تباهیگرکودک ربایی، به حیات ویرانگرانه اش درافغانستان ادامه داده است. تصور می شود که ازعوامل عدم کاهش آن این باشد که عاملان قاچاق انسان،مورد بازخواست جدی نبوده اند. طی پرسش هایی که درین زمینه به عمل آمده است، "85 در صد اظهار داشته اند که عاملان دستگیر نشده اند . . .،87 در صد عنوان کرده اند که عاملان قاچاق مجازات نشده اند." 29
پیرامون کسانی که بیشتردرمعرض آسیب پذیری هستند، نتیجۀ یک بررسی اظهار میدارد که :" آسیب پذیری زنان وکودکان مانند نداشتن والدین یا یکی از آنها در قربانی شدن قاچاق زنها نقش داشته است. طبق یافته های این گزارش اکثریت قربانیان را افراد آسیب پذیر تشکیل داده اند. . . به عنوان مثال ، بیش از نیمی از قربانیان 54 در صد ازحمایت پدر ومادر محروم بوده اند."30
اختطاف وقاچاق کودکان به ویژه دختران نوبالغ گرچه درگسترۀ زمین دیده می شود؛اما درافغانستان حال و وضع وخیمتر دارد. " تخمین زده می شود که بیش از 27 ملیون برده در سراسرجهان وجود داشته باشد. بیش از نیمی ازآنان را افراد زیر 18 سال تشکیل میدهد. وبیش از 70 در صد آنها دختران زیرا 25 سال اند، که به خاطرسؤ استفداده های جنسی، فاحشگی، ساختن فلم های پورنو گرافی ودیگر اشکال استثمار جنسی قاچاق می شوند. . ."
در گسترۀ جهانی " سالانه در حدود 42/5 ملیارد دالر برای قاچاق چیان حرفه یی انسان سود ودرامد دارد.31
18 - به منظور رعایت فشردگی اطلاعات به نوشتن معاش چند تن بسنده نمودیم.
19 - کامران میرهزار. کابل پرس 2004روایتی از افغانستان لب بسته. حقوق بشردرهرات
20 - ( سایت حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان اسفند 1388)
21 - کامران میرهزار. کابل پرس 2004
22 بی بی سی 1388
23- ن.مهرین سایت کابل ناتهـ
24- سایت حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان 3 اسفند. 1388
25- ک. میرهزار. کابل پرس 2004
26- 14ثور 1390 . پاک نیا غزنی بست باستان.زیرعنوان مشکلات زندانیان غزنی .
27- نگرانی از وضع کودکان زندانی در افغانستان 2008 BBC
28 - ابرازنگرانی ازوضعیت کودکان دربند،درافغانستان شبکۀ جامعۀ مدنی وحقوق بشر 28/06/2008
29- گزارش تحقیقی بررسی علل وعوامل قاچاق زنان وکودکان در افغانسنان سرطان 1390 خورشیدی .برابر با جولای 2011 www.aihrc.org.af
30- منبع پیشین .
en.wikipedia.or - 31
قاچاق انسان شکل نوینی از بردهداری در دنیای مدرن است که شامل استخدام انسانها، انتقال و دریافت آنها برای وادار کردن افراد به تنفروشی یا مجبور کردن به کارهایی سخت و طاقتفرسا در کارخانجات،رستورانها، مزارع و دامداریها و پروژههای ساختمانی است. قاچاق انسان پس از قاچاق اسلحه و مواد مخدر، سومین تجارت غیرقانونی در دنیا به شمار میرود. از انواع رایج آن قاچاق کودکان میباشد.
تجاوز جنسی
تجاور جنسی درسالهای اخیر ارقام درشتر وکم مانند را نشان میدهد.
نماینده گی ملل متحد، در کابل گفته است :
" کودکان افغانستان هنوزشکارتجاوزجنسی میشوند وعاملان این تجاوزها به ندرت مورد بازخواست قرار می گیرند . 32
یک گزارش تازه از سوی کمسیون حقوق بشر حاکی است که :
" از میان زنان ودختران قربانی تجاوز،حدود 29 در صد( 47 نفر) بعد از تجاوز جنسی واختطاف تهید وخشونت مجبور به ازدواج شده اند . . ." 33
گزارش دیگری این وضع را بارتاب بیشتر میدهد :" چند سازمان فعال حقوق زنان در افغانستان از آزار گستردۀ جنسی در افغانستان خبرداده وخواستار رسیدگی دولت در این مورد شده اند.
مسؤولان کمیسیون حقوق بشر افغانستان ، شبکۀ زنان افغان، شماری از نمایدگان زن در پارلمان وچند نهاد حقوقی دیگر در نشستی مشترک افغانستان خواستند برای کاهش موارد کودک آزاری برنامۀ مشخصی را روی دست بگیرند.
سال گذشته(2010 ) کمیسیون حقوق بشر افغانستان از ثبت 85 مورد تجاوز به کودکان پسرو دختر خبر داده بود؛ اما این نهاد ها خشونت جنسی را بسیار بیشتر از این میدانند.
شبکۀ زنان افغانستان میگوید : نبودن قانون مشخص برای رسیدگی به کودک آزاریوعدم پبگیری درست جرایک علیه کودکان از عوا مل خشوت جنسی علیه کودکان است .
فوزیه کوفی عضو مجلس نمایندگان افغانستان گفت: "علاقمندی برای بیرون ساختن این موضوع از سوی نهادهای اجرایی وجود ندارد وبه عنوان یک تابو وبه عنوان موضوعی که رسیدگی به آن هویت نهادهای اجرایی صدمه وارد کند، توجه نمی شود." 34
ازدواج های اجباری
ازدواج های اجباری که درکشورما حکایت اندوهباردیگریست از بیدادگری ها درحق کودکان .این اجباربه ویژه سپردن اجباری دختران نابالغ به مردان، ریشه های طولانی دارد.
نتیجۀ یک گزارش تحقیقی ابراز میدارد :
"50 در صد ازدواج های اجباری زیر 15 سال بودند. 45/5 در صد آنان ( 73 نفر) به خواست والدین شان،به ازدواج تن داده اند. حدود 9/3 در صد آنان ( 15نفر) در مقابل پول و 3/7 در صد دیگر( 6نفر) به خاطر حل مناقشات خانوادگی *مجبور به ازدواج شده اند. اما تنها 12/5 در صد آنان(20نفر)به رضایت خود ازداواج کرده اند." 35
کودکان رقصنده
تعدادی ازکودکان را عناصرفاسد واستفاده جو، رقصنده تربیه میکنند. این رقصنده ها دختران وپسران هستند. برای کسانی که از ماهیت چنین پرورش ابزاری مطلع نیستند به ویژه کسانی که در برخی ازکشورهای جهان،فرزندان خویش را به آموزشگاه های رقص میفرستـند،شاید گذاشتن انگشت اعتراض برچنین عملی تعجب انگیز باشد. اما کودکان رقصنده درکشورما، اختطاف شده به وسیلۀ مردان فاسد، آموزش رقص می بینند تا برای محافل عروسی وخوشگذرانی ویا درمحافل خصوصی رقص کنند. یک عده از آن راه پول به دست میاورند.بعدتر این کودکان ترجیح میدهند که سالهای متمادی از نظر خانواده، اقارب واشنایان خویش پنهان بمانند.
کودکان نان آور
یکی ازابعاد تأثر بارزندگی کودکان درافغانستان کاراست. تعدادی از کودکان ناگزیر هستند،کارکنند، تا لقمه نانی برای پدر یا مادر ویا خواهر وبه وبرادرخویش تهیه نمایند.
" براساس گزارش های رسمی یک ملیون طفل درافغانستان کار میکنند.شماردقیق آنها معلوم نیست. واقعیت آن است که اطفال زیادی بین 8 تا 16 ساله نان آوران اصلی خانواده هایشان هستند."36
بعضی مواقع، مشغولیت کودک به یک کار به زودی به چشم می خورد، اما موارد دیگراز انظار مردمان بسیار پنهان می ماند. آنانی که در قالین بافی،در مؤسسات فلزکاری،تخنیکی، . . . کارمیکنند،از طرف تعداد معدودی دیده می شوند.
به صورت عمده کودکان افغانستان در شهر ها و روستاها به کار های متفاوتی مشغول اند.
درشهرها کودکان بیشتر به این کارها اشتغال دارند:
آب فروشی.( با یک سطل آب وچند گیلاس پلاستیکی؛ اسپند گردان با یک قطی فلزی وچند دانه ذغال آتش دار،رنگ وپالایش بوت ها، خریطه فروشی،موتر شویی با دولۀ آب و تکه برای پاک کردن شیشه های موتر.( کارموتر شویی سالها پیش برا کودکان منبع خوبی بود. اما با نصب دستگاه های عصری موتر شویی صدمه دیده است ) ، کار مزدوری درمنازل، دوره گردی و دست فروشی برای فروش کالا واجناس بعضی از دکانها،آبرسانی یا سقاوی به منازل، مخصوصا ً در منارلی که در بلندی ها ی کوه ها اعمارشده اند.شاگردی درخیاطخانه ها،شاگردی نزد ورکشاپ ها،رادیوسازی ها، نجاری،فلزکاری . . .
در دهات کودکان بیشتر به چوپانی، سهمگیری در امور زراعت،جمع آوری تولیدات،خرمن وجغل کردن گندم، آبیاری زمین های زراعتی، میوه چینی مشغول اند.
کودکان افغان وسرنوشت نامعلوم - 4 میزان 1390
خبرگزاری بخدی . کودکان افغانستان
یکی از گزارشها حاکی است که:
" حدود 60 در صد کودکان افغان مصروف کارهستند . به قول منبع فوق، چوپانی، دهقانی ودستفروشی کارهای اند که این کودکان انجام میدهند. و8 درصد کود کان افغان برای ادای قرضداری والدین شان مصرف کارهستند."
بیشترین جلب توجه را کار کودکان درشهر کابل می نماید. زیرا بیشترین مسافرت ها و گزارش ها از آنجا تهیه می شوند. علاوه بر آن نفوس شهر در حدود 5 ملینون رسیده است.
منبع دیگری افزوده است که : " 38 درصد کودکان به کارهای شاقه از جمله کار درکشتزارهای خشخاش اشتغال دارند." 37
با آنکه گزارش های دیده شده در بالا همه نقاط افغانستان را درنظردارند، اما به صورت مشخص از چند جای را میاوریم :
" در کنار مشکلات زیاد برای باشنده گان ولایت قندهار، اطفال صغیر مجبور به انجام کارهای سنگین بوده و این امر سبب شده تاشمار زیادی از کودکان از تعلیم وتربیه باز مانند. . . "
تعدادی از اطفال کارگر درروی جاده ها مصروف کارسنگین بوده وشماری ازاین اطفال ازسوی بزرگان شان محبور شده اند تابه کارهای سخت دست وپنجه نرم کنند. . .
به گفتۀ خدیجه (رئیس دفترمحلی کمیسیون مستقل حقوق بشردربخش اطفال قندهار) کودکان درقندهار نه تنها به کار های شاق مصروف هستند،بلکه در رویدادهای مختلف ترافیکی، وقوع درگیری ها وانفجارها، شماری ازآنها جان شان را نیز از دست میدهند." 38
"کودکانی که صبح ها گرسنه به هدف پیدا کردن لقمه ی نانی به خیابان می آیند و شب ها گرسنه و با دستان یخ بسته به خانه بر می گردند. این کودکان تصویر فردای افغانستان است؛ در آیینه ی چشمان سرشار از حسرت و اندوه آنا ن می توان تصویر فردای افغانستان را تماشا کرد. "
تصویروتبصره از تارنمای جمهوری سکوت.ریحانه ارزگانی.وضعیت کودکان کاردرافغانستان .قوس 1389 درگزارش دیگر ازکارکودکان درولایت ارزگان می خوانیم :
" اطفال در ولایت ارزگان به جای رفتن به مکتب به کارهای شاق گماشته می شوند.
کودکانی که مصروف کارهای شاقه در ارزگان هستند، میگویند که درس وتحصیل حق آنهاست ونباید مجبور به کارهای سخت ودشوار شوند.
همین منبع از زبان عبدالقدوس رئیس ریاست کار و امور اجتماعی در ولایت ارزگان نیز اشتغال اطفال به کار های شاقه را تایید کرده وبه خبر گزاری بست باستان گفت که تلاش ها برای آماده سازی زمینۀ فراگیری علم ودانش برای آنها جریان دارد. "
اما ببینیم که والدین این کودکان چه می گویند :
" والدین کودکان درولایت ارزگان گفته اند که به نسبت فقر وبیکاری آنهامجبورهستند تابرای تأمین مایحتاج زندگی از اطفال شان کمک بگیرند ."39
در ین زمینه بازهم خبری را از گزارشگر رادیو صدای آلمان می خوانیم که خبرنگار آن شخصا ًدر کابل وضعیت کودکان نان آور را از نزدیک دیده است :
" یحیا طفل نه ساله یی است که عینک دودی به چشم کرده ومصروف قطع کردن آهن برای ساختن کلکین و دروازه است. این کودک افغان صدایم را در میان صداهایی که از کارخانۀ فلزکاری بلند می شنود، به مشکل می شنود. یحیا درحالای که با دستان لاغروکوچکش دستگاه برش آهن را می فشارد، به سوال من در رابطه به این که آیا از روز جهانی کودک خبر دارد: پاسخ میدهد که: « نه، خبر ندارم»40
کودکان گدایی گر
پدیدۀ گدایی طی سالهای پسین هم از افغانستان نه تنها دور نشد؛ بلکه به تعداد گدایان و کودکان گدایگرافزوده شده است. همه روزه درکابل و برخی ولایات چشم به گدایان می افتد. درکابل ازطرف شب نیز کودکانی را میتوان دید که در کنار درهای رستوران ها، در مراجع پرازدحام، درکنار مغازه ها؛ دوشاوش عابرین رفته، با عذر وزرای واصرار پیهم پول می خواهند. کودک کدایگربا تذرع واصرار، قسم یاد میکند که نان خوردن خود ومادر و برادروخواهرخود را تهیه میکند. ان کودکان جملات وکلماتی را که مطرح میکنند، تقریبا یکسان است. می گویند، مادرم مریض است. پدر ندارم، خواهرم بیمار ومعیوب است و . . . . بعضی مواقع فروشندگان ویا کارکنان رستوران ها به آنها حمله ور می شوندویا فریاد میکشند که ازینجا دورشو!
اما غم انگیز ترین چهرۀ گدایی وحال زارکودکان هنگامی به چشم می خورد، که مادرچادرپوش ( ویا شاید هم زن دیگری) ،در سردی هوای زمستان ویا گرمی تابستان،کودک خویش را در روی زمین ویا روی پای نهاده با سخنان گریه آمیز از عابرین طالب دریافت پول میکند. به این ترتیب،حتا کودکان بسیار خردسال وسیلۀ تهیۀ نان خانواده می شوند.41
|
مشکل فراگیری درس برای کودکان
مشکل فراگیری درس برای کودکان
زیرعنوان کودکان نان آور، به یکی ازموانع غم انگیز که نمی گذارد کودکان به سوی مکتب وفراگیری درس بروند،آشنا شدیم. یکی دیگر ازعوامل مانع شونده که به بقیه شئون اجتماعی واقتصادی جامعه نیز آسیب های فراوانی رسانیده است، اعمال خرابکارانه است.
این خرابکاری درچهرۀ مکتب سوزی گرچه پیشینه دارد، اما درسالهای اخیربا نا آرامی ها و تهدیدات گستردۀ آن از طرف طالبان، سبب شده که کودکان بیشماری در خانه بمانند واز درس محروم شوند.
درگزارشی می خوانیم که" مشکلات کودکان در ولایت قندهاردرحالی است که در شماری از ولایت های دور دست این ولایت مکاتب نیز به روی کودکان به نسبت نا آرامی موجود وتهدید های طالبان بسته شده اند. نا آرامی های موجود درقندهارسبب شده است تا شمار زیادی از اطفالی که توانایی زمینۀ تعلیم وتربیه را نیز دارند، ازرفتن به مکتب محروم مانده اند" 42
آن چه در بارۀ محروم ماندن کودکان در قندهار گفته شد، ده ها هزارکودک درچند ولایت دیگر را نیز ازفراگیری درس محروم است.ان محرومیت اجباری بیشتر در ولایاتی حضور دارد که آثار آسیب های تخریب د آنجاها بیشتر مشهود است. مثلا ً در درهلمند، کنرها، پکتیا، و پکتیکا.
سطح نازل کیفی و عدم دسترسی به وسایل لازم مشکل دیگری است که در برابر کودکان مکنب قرار گرفته است.
نبود مواد و وسایل درسی لازم مانند کتاب ، میز وچوکی وصنوف درسی، نبود معلمین ومعلمات مورد نیاز،دشواری های دیگری اند که دامنگیر آن جمله شاگردانی می شود که توانسته اند به سوی مکتب بروند.
"، یکی از مسئولان صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد - یونسف- در افغانستان می گوید:
آموزش شش ملیون کودک در مدارس را پیشرفتی در زمینه بهبود وضعیت کودکان افغان می داند، اما کیفیت پایین آموزش و پرورش، کمبود امکانات در مدارس و اعمال خشونت علیه کودکان در مدارس و خانواده ها هنوز هم مایه نگرانی سازمانهای مدافع حقوق کودکان است."43
گزارش ها وچشمدید ها ازاین برداشت نیزحکایت دارند که با بیشتر شدن مکاتب شخصی، آن عده از شاگردانی که به مکاتب دولتی میروند،دارندۀ نوعی احساس شده اند که گویا سطح وسویه وظرفیت های درسی پایانی میابند. متأسفانه دربسا ازبخش های شهرکابل درمجاورت مکاتب دولتی،چشم به مؤسسات ومکاتب غیر دولتی یا شخصی می خورد که از اسباب ولوازم و امکانات ایمنی بیشتری بهره مند میباشند. خانوادۀ شاگردان مکاتب خصوصی با بهره مندی ازامکانات مالی بهتر، پول می پردازند ومعلمین نیزمعاش بلند تر وبسا از ایشان معاش ماهواربالا وآنهم با دالرمی گیرند.
کودکانی که به مکاتب خصوصی میروند، ماهاه در حدود 1200 افغانی می پردازند. 500 تا 1000 افغانی برای ترانسپورت و 50 افغانی برای خریداری کتاب های رایگان که ازطرف وزارت معارف توذیع شده، می پردازند.
برای کتاب های انگلیسی معروف به کتاب اکسفورد، 200 االی 300 افغانی پرداخت می نمایند. 44
در حالیکه ده ها هزارکودک ازین امکانات محروم هستند.
مشکلات کودکان سکهـ وهندوباور
هندوها ازباشنده گان دیرینۀ سرزمین ما هستند. ریشه های اسلاف ایشان به کابل شاهان، به زنبورگ شاهان و رتبیل شاهان پیوست میابد.آن ها دین وآیین خویش را محفوظ نگهداشتند. به سخن دیگرپس ازپیروزی سپاه عرب ِمسلمان، دین نو را متابعت نکردند. با سیرتحولات وتغییراتی که در پیشینه های برهمنیسم وبودائیسم ایجاد شد؛ وبا تبارزهندوئیسم،علایق مذهبی بخش یادشده، درمحورباورهای هندو شکل گرفت.
سکهـ ها نیزبا پذیرش افکاروعقاید روحانی بزرگ سکهـ ها،بابه نانک به حفظ مذهب خویش پرداختند.
آن چه طی سده ها متأثراز دیگر باوری درافغانستان دیده اند، دراینجا چارچوب صحبت ندارد. اما یک موضوع را به صورت کلی میتوان گفت که محرومیت ها وستم هایی را نسل اندرنسل بر دوش کشیده اند.
از جملۀ تبارزتبعیض، ستم ومحرومیتی که سالیان پسین دیده اند،آن است که کودکان آنها نمی توانند با اطمینان روانۀ مکتب شوند.شاگردان مکاتب وتعدادی از رهروان کودکان هندو وسکهـ را میازارند. به رغم آنکه پیرامون این گونه ازکودک آزاری،برخی از نهاد های بشردوست، نویسنده گان ورسانه های گروهی وبه ویژه تارنمای کابل ناتهـ که خروشگاه دردمندی های آنان نیزاست،مقامات مسؤول رابه جلب توجه و چاره جویی فرا خوانده اند؛ اما دست خشونت وعوامل موجود مانع شونده برای رفتن کودکان به مکتب کوتاه نشده است. در پایان چند نمونه ازبازتاب موضوع را میاوریم:
" کودک های هندو و سیکهـ افغان که حمایه کننده ی ندارد چی باید بکنند؟ . . .
اینکه اقلیت ها اذیت و آزار می بینند، مسأله یی است که در شماری از کشورهای جهان دیده شده وحتا عادی پنداشته میشود و اما کودکان هندو و سیکهـ افغان از حق تعلیم و تحصیل محروم میگردند، موضوعیست عصبی کننده.
اگر در دنیای به اصطلاح صلح آمیز که هر روز سلاح های پیشرفته تولید میگردد و حق تعلیم و تحصیل و آزاد زیستن کودکان تامین شده نتواند چگونه انسانها از مظالم اجتماعی و سیاسی نجات خواهند یافت. . . ." 45
«انار کلی هنریار»، یک نماینده هندو ها و سیک در کابل، می گوید که به دلیل توهین، تحقیر و لت و کوب اطفال هندو و سیک در مسیر راه و در داخل مکاتب، آنان از درس دلسرد شده و نمی توانند به صورت رسمی درس بخوانند.
وی می گوید که در حال حاضر کمتر از ده دانش آموز هندو ها و سیک در مکاتب کابل درس می خوانند و حدود ۳۰ کودک دختر و پسر روزانه یک ساعت مسائل مذهبی را در درمسال می آموزند، در حالی کودکان زیادی از تعلیم باز مانده اند.
خانم هنریار می افزاید که با وجود این که بارها از وزارت معارف تقاضا نموده اند تا به مشکل دانش آموزان هندو ها و سیک رسیدگی نموده و یک راه حل پیدا کند، اما طی هفت سال گذشته هیچ توجهی صورت نگرفته است. " 46
" چیتر سینگ، هندویی در شهر کابل گفت: پسر م را در داخل مکتب (مدرسه) لت و کوب کردند، روز دیگر زنجیرطلایش را از گردنش گرفتند . . .
آقای سینگ افزود: "ما به مدیر مکتب مراجعه کردیم، مدیر مکتب شاگردان را خواست، اما آنها پسران زورگو بودند، آنها نه به حرفهای مدیر توجه داشتند و نه به حرفهای سر معلم."
او گفت که دانش آموزان این مدرسه سرانجام روزی پسر او را با "برچه" (چاقو) تهدید به مرگ کردند و به او هشدار دادند که اگر هفت هزار افغانی به این دانش آموزان ندهد، او را خواهند کشت.
آقای سینگ گفت با این همه او پسرش را تشویق کرد که به آموزش در مکتب ادامه دهد، اما پسرش دیگر نتوانست با این وضعیت کنار آید و به مکتب برود. آقای سینگ گفت سرانجام پسرش از ادامه آموزش در مدارس عمومی منصرف شد.
او گفت: "پسرم می گفت اگر آنها (دانش آموزان) مرا بکشند، دیگر مکتب به چه دردم می خورد؟" 47
خشونت دربرابرکودکان
خشونت وتوسل به لت وکوب تعدادی ازکودکان را درخانه و درمحیط خارج آن میازارد. رفتارخشونت آمیزکه در بسا از جوامع و درافغانستان شناخته شده است، با توجه به مشکلات اقتصادی،بیماری های خانواده گی، کم حوصله گی پدر ویا مادر کودک،تهدید همیشگی برای جسم وروان کودک است.
کمیسیون حقوق بشر در زمینۀ خشونت دربرابر کودکان گفته است:
"موارد خشونت ها درحال افزایش است. همین اکنون ما کودکانی را سراغ داریم که مورد خشونتهای شدیدقرار می گیرند
علاوه بر این، کمیسیون حقوق بشر افغانستان می گوید موارد خشونت علیه کودکان نیز افرایش یافته و باعث نگرانی این کمیسیون شده است.
تعدادی هم درمکاتب ازطرف معلمین بارفتارهای خشونت آمیزمانند سیلی زدن، مشت ولگد زدن . . روبرو می شوند. همان منبع بالا می افزاید:
"خشونتها درسطح مکاتب از سوی مسئولان مکاتب بسیار بالا است." 48
تنبیه بدنی کودکان که درمکاتب افغانستان پیشینه دارد، وسیله یی بوده است تا از طریق آن کودک را به فراگیری درس وادارند. نبود روش های آموزشی عصری ونبودوسایل لازم تدریس،تنبیه بدنی را از طرف تعدادی از آمرین ادارات مربوطه ومعلمین گویا با این سخن سعدی موجه نموده است که :
پادشاهی پسر بمکتب داد لوح سیمینش برکنار نهاد
بر سرلوح او نبشته بـزر جوراستاد بـــه ز مهر پدر
ازرفتارخشونت آمیزبا کودکانی گفته شده است،که دردکانها و یا مؤسسات محتلف شاگردی میکنند. دستفروشان، دارندگان وسایل محقروکوچک که میوه ویا سگرت وغیره اجناس را برای فروش حمل میکنند،از طرف تعدادی از پولیس ها دشنام شنیده ویا با مشت ولگد روبرو می شوند.
---
منابع و رویکردها
42- ست باستان 11 حوت1399
43 - روزنامۀ افغانستان دوشنبه 21 سنبله 1390 | م. رها. کودکان افغانستان و دنیای ناامیدی /سایت خانۀ کودکان افغانستان
44 - گزارش س. ا. فهیم . کابل
45 - مهندس جگت سنگهـ . تارنمای کابل ناتهـ. دسامبر2009
46 - نجیب الله امیری.مذهب وپوشش متفاوت. تارنمای کابل ناتهـ
47 - بی بی سی نوامبر2009
48 - منبع پیشین
بیماری های روانی
تنها تحمیل مرگ زودرس و رنج جسمی، دامنگیر کودکان افغانستان نشده اند. بلکه گونه های مختلف بیماری روانی، با اوصاف پژمردگی، افسرده گی،وترس حیات عادی را ازدست آنها ربوده است. خبری درزمینه حاکی است که " 80 در صد کودکان افغانستان دچاربیماری های روانی هستند. برآورده می شود که 60 در صد مردم افغانستان از ناراحتی های روحی رنج می برند. درحالی که این رقم برای کودکان به 80 در صد هم میرسد.49
تعدادی ازمعیوبین را که امکان انتقال آنها به خارج منزل وجود دارد،همه می بینند، اما دردهای ناشی ازمشکلات روانی برای همه به آسانی شناختنی نیست. براساس صحبت ها وپاسخ یابی به پرسش ها،از برخی خانواده ها، وخود کودکان؛ پس ازانفجار بمب ویا عملیات انتحاری وپس از بمباردمانها ی هوایی، که چه احساسی برای آنهادست داده است، پاسخ این است که همواره می ترسند.
کودکان با شنیدن خبرانفجار وعمل انتحاری وخبرشدن ازمرگ یک تعداد از مردم، با وضع پریشان ، ترسیده و نا آرامی روحی به سوی مکتب ویا از مکتب به سوی خانه میروند. این ترس ونگرانی به اندازه یی زیاد است،که برخی ازکودکان ونوجوانان وحتی مردمان به سن وسال رسیده،هراس خویش را پنهان نمی کنند. سایۀ ترس همه را تعقیب میکند.چند تن از نوجوانان که به وسیلۀ بس کوچکی از خانه های شان به سوی مکتب انتقال داده می شوند، به شوخی به همدیگرمی گویند که " واسکت ضد انفجار انتحاری برایت تهیه کن." واقعیت این است که درپشت آن شوخی ومطایبه ، نا آرامی وهراسی نهفته است.
عمل دهشت افگنانه سبب شده است که در برخی ازمناطق کشور، مکتب ها به روی کودکان مسدود بمانند.نتایح این اثرات ویرانگر نیز روح وروان کودکان شیفتۀ درس ومکتب را میازارد.
کودکان مهاجردرپاکستان
روزگاری را که کودکان مهاجرازکشورما درپاکستان دیده اند، از عوامل جنگ ونابسامانی ها آغازشده و پیامدهای تأثرباربرجای نهاده است.مسیرراه های رسیدن مهاجرین به سوی پاکستان، همواره با تهدید ها و دیدن دشواری های مختلف همراه بوده است. پیرامون رویدادهای ناشی ازآن دشواریها در چارچوب تأمل به مهاجرت ها باید نگریست.اما آن چه امروز در وضعیت زنده گی آنها مشاهده می شود، دشوارترازسالهای پیش از 11 سپتامبر است. گرچه مهاجرین به سوی پاکستان، آن دشواری را نمی بینند که سالها پیش به رهنمایی قاچاقبران ویا غیره رهنمایان ناگزیر بودند، اما امکانات میسرآن وقت در پاکستان ازمیان رفته است. دو امکان میسرآن سالها، نخست ، بهره مندی نسبی مهاجرین ازکلینک های صحی و مکاتب بود. درآن سالها، تعدادی ازکشورهای خارجی ( بیشتر اروپایی وعربی ) موسسات مختلف آموزشی، تربیوی، مسلکی وصحی را ایجاد نمودند. مهاجرینی که درشهر پشاور بودند، ازامکانات آنها تا انداز یی استفاده میکردند. درکمپ های وابسته به تنظیم های جهادی نیزمتناسب به لزوم دید ودرجۀ نفوذ آنها مدارس ومؤسساتی تاسیس شده بود. پس ازبازگشت تعدادی از مهاجرین به سوی افغانستان،کاهش چنان مؤسسات آغاز شد. اما مدارس مذهبی،که بیشتر زیر نفوذ تحریک اسلامی طلبان قرارداشتند،افزایش یافت.
قطع کمک ها وناپدید شدن منابع تمویل موسسات درپشاور،برای مهاجرینی که نتوانستند به داخل افغانستان بروند ویا مهاجرینی که بعدتر به سوی پاکستان وبه خصوص پشاور روی آوردند،به وضاحت محسوس است. مهاجردر وضعیت کنونی،با دشواری می تواند کاری بیابد. اگرکاری یافته با نرخ ارزان باید آن رابپذیرد. این مهاجر با دستمزد ناچیز توان آن را ندارد که کودک بیمارخود را نزد داکترببرد. چه رسد به آن که توان خریداری نسخۀ داکتر را پیدا کند. دکتوران پاکستانی، از 500 تا 1000 کلدار پول معاینه دریافت میکنند. داکتران افغانی که به گونۀ رسمی وثبت شده معاینه خانه دارند،300 و 400 صد کلدار میگیرند. در حالی که داکتران ثبت نشده که بیشتر درمنطقۀ مشهور به " بورد" در پشاور معاینه خانه دارند، 200 کلدار پول معاینه دریافت میدارند.
نمونه یی از تدریس در کمپ های مهاجرین سال 1982
موضوع درس خواندن نیزدشواری دیگری درسرراه کودکان است. در گذشته ها، اشخاص دارای معاش بلند که بیشترکارمندان مؤسسات خارجی در پشاوروی اسلام آباد وکویته بودند، می توانستند حتا کودکان خویش را به مکماتب پاکستاتی بفرستند. زیر در پرداخت پول ماهوار مشکلی نداشتند. ویا آنها رابه کورس های فراگیری زبان انگلیسی میفرستاند. اما یک تعداد دیگرکه درچارچوب مدارس مذهبی قرار داشتند، از آنهاامکاات محروم بودند. تعدادی هم در مکاتبی درس می خواندند که با پشتوانۀ موسسات خارجی از طرف خود افغانها ا داره میشد.
اما حالا که در حدود 270 مکتب برای مهاجرین درقونسلگری افغانستان مقیم پشاورثبت است،هیچ یک ازآنها کرایۀ مکتب،معاش معلمین ومواد درسی را ازطرف کدام موسسه ویا دولت افغانستان دریافت نمیدارند. تعدادی از مهاجرین که در فکرفراگیری سواد ودرس کودکان خویش بوده اند، بارها به تأسیس مکتبی اقدام نموده اند. اما منبع معاش معلم ، کرایۀ مکتب، و بقیه مصارفی که یک مکتب به آن نیاز دارد، باید از پول ماهوار خانواده های کودکان تهیه شود.
پول ماهوارشاگردان صنننف دوازدهم درحدود 800 وازصنف های پایان 500کلدارکلدارپاکستانی است. ومعلمین درماهاه بین 2 تا 3 هزارکلدارمعاش می گیرند.
از آنجایی که ادارۀ مکتب قادر به دادن کرایه نمی شود، مانند خانه به دوشان،جای را عوض نموده وساختمان ارزانتری را پیدا میکنند ویا اینکه مکتب مسدود می شود. برای آینکه شاگردان به درس ادامه بدهند، در پایان امتحانات این مکاتب اصلا هیچکس ناکام معرفی نمی شود. شاگردان باید سند فراغت صنف دوازده را به دست بیاورند، ومعلمین با داشتن شاگرد، صاحب معاش هستند. ناتوانی خانواده در پرداخت پول مکتب کودکان ویا رفتن آنها به افغانستان،نیرزمینه های مسدود شدن مکاتب را بارمیاورد.
همانگونه که ناگزیری کار کودکان رادرداخل کشور دیدیم،هزاران کودک با مزد ناچیزدرپاکستان به کارمشغول هستند.
بخشی ازمهاجرین کشوربه همان فراگیری آموزش های دینی به این دلیل قناعت دارند که کودکان شان را نان میدهند. تعدادی از بین همین کودکان نیز هستند که به منظور انتحارجلب وسرانجام آمادۀ قربانی خود و دیگران می شوند. 50
کودکان مهاجر در ایران
وضعیت رنج آمیزی که کودکان مهاجرهموطن ما در ایران با آن روبروشده اند، در چارچوب توجه به کلیت زندگی مهاجرین افغانستان درایران و پاکستان قابل درک است. اما مواردی هم وضعیت مهاجرین درایران را از پاکستان متمایزمی نماید. درایران هم که مانند پاکستان تعداد اندکی از مهاجرین، کودکان ونوجوانان،به استفاده از پاره یی امتیازات دسترسی داشتند،اما تعدادعظیمی ازمهاجرین با زیرنظرگیری وتشبثات شدیدتر به سر می بردند. یکی از تصامیم دربرابر مهاجرین افغانی این بود که دارندۀ کارت مجاز و زندگی در ایران باشند. وچنین امکانی برای همه میسر نبود. نداشت چنان وسیله هم سبب ساز دشواری های متعدد بود که هنوزادامه دارد.یکی از مضار چنان محدودیت ها این شد که ده ها هزار از نعمت خواندن ونوشتن محروم بماندند. نگارنده، جوانانی را در داخل کشور ملافات نمودم که دارندۀ پاره یی از اطلاعات و فراگیری های شفاهی بودند اما نمی توانستندبنویسند ویا بخوانند. احساس میشد که با تمام علاقمندی والدین وخودشان بنابر موجودیت چنان محدودیت ها سالهای کودکی را به پایان برده اند.
پیرامون این وضعیت کودکان در ایران بسیار نوشته شده است. ازجمله درپایان نمونه یی را میاوریم که می تواند آیینه یی باشد تا چهرۀ تمام دوران رندگی اکثریت کودکان مهاجر میهن خویش را در ان بیابیم :
400 هزار کودک افغانی همچنان از تحصیل و درس محروم هستند. . . سرنوشت خیلی هایشان شبیه هم است. . . کودکان افغانی مهاجر همۀ شان تنهایند. همهۀ شان سختی کشیده اند.همۀ شان صورت هیشان پیر است. همۀ شان با لظهای گلی – حتی اگر در آب وهوای معمولی ایران زندگی کرده باشند- پر از محرومیت اند. وقتی پای حرف هایشان بنشینی،خیلی چیز ها هست که دلشان می خواهد وندارند. حالا دیگر چند سال میشود که تحصسل رایگان کودکان افغان در ایران تبدیل به یکی از همی آرزوها ی دست نیافتنی آنها شده است.
همین منبع به نقل از اکرم خاتم ، فعال حقوق کودک ازسرگردانی ها و دشواریی گزارش میدهد که بخش عظیمی از کودکان با آن روبرو هستند.
دشواری هایی اقتصادی ونیازهای معیشتی اعضای بیشترخانواده را به سوی کار وامیدارد. موجودیت دشواری درین زمینه که ازشروع دهۀ هشتاد همچنان زندگی مهاجرین را تلخترنموده است، کودکان را هم به سوی دریافت کار که (معمولا بانرخ ارزان است) می کشاند. کارآنها به ویژه که کارت اجازۀ زندگی یا به اصطلاح مجوز قانونی ندارند، با ترس وهراس وگریزهمراه است. بازداشت کودکان از طرف نیروهای پاسدار و یافرستادن آنها به سوی سرحد افغانسان که به رد مرزکردن شهرت دارد، همواره در کمین آنها نشسته است. 51
کودکان در ایران هم به کاردرخیابان ها،به دستفروشی ویا به مؤسسات کوچک وفروشگاه ها ، در آجر پزی ( خشت مالی ) . . . اشتغال دارند.
کودکانی که اجازه بیابند به مکاتب ابتدایی ویا متوسط وعالی( دبستان ها ودبیرستانها) شامل شوند، باید 50 هزار تومان و 70 هزارتومان( معلومات سال 1389) بپردازند. خانواده های مهاجرکه چنین توانی را ندارند، کودکان کار ونان آور را به بیرون منزل فرستاده و شاهد محرومیت آنها از درس وتحصیل می باشند.
چنین است که گفته شده است، 70 در صد کود کان کار خیابان ، ایرانی نیستند.52
بدون تردید می توان گفت که اکثریت آنها کودکان افغان هستند.
***
منابع وتوضیحات
-------------------------
49 - گزارش قلمی از : ی.سفید. پاکستان
50 - فلمی به نام کودکان کار که از طریق صفحۀ انترنیتی نیز دیده می شود، می تواند ازرنجی که دامنگیر کودکان خانواده های مهاجرافغانی در ایران است، سخن بگوید.
51- منبع بالا
چند قطعه عکسی را که درمتن نبشته آورده ایم، از طرف آقای لطیف پاچا از کابل فرستاده شده اند. وچند قطعۀ دیگرازتارنمای استرداد http://home.versatel.nl/fariwar/afghan_children.html ، خبرگزاری بخدی ،گرفته شده است. در صورت اشتباه ویا فراموشی بقیه منابع، در زودترین فرصت ممکنه به یادآوری و تصحیح آن می پردازیم.
|
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen