4/ 1392 خورشیدی
عصر دولتشاهی                    

گشایش دفتر طالبان در قطر به هر شکل، رسم، ماهیت و تشریفاتی که می بود و باشد، دسیسه علیه مردم و کشور بوده است و خواهد بود. این دسیسه باید از همان آغاز درک می گردید و هرگز به طالب اجازه داده نمی شد که به قطر برسد. دولت افغانستان به رهبری جناب حامد کرزی، در نفس این دسیسه علیه کشور دخیل بوده و هستند. تنها زمانی که دسیسه علیه خودش برگشت، جناب حامد کرزی عکس العمل نشان داد. چرا که دیگر این حامد کرزی نی بلکه طالبان بودند که با تامین رابطۀ مستقیم با غرب و در غیاب کرزی در مورد کشور و یا بخشی ازان تصمیم می گرفتند. اینجا واکنش کرزی به خاطر خود دسیسه نیست، بلکه به خاطر برون ماندن خودش از جریان دسیسه است، که واکنش نشان داد و با مردم همنوا شد. ورنه درین 12 سال حاکمیت کرزی، هرگز به ندای دل و خواستهای سوزان مردم ارزشی قایل نشده است، بلکه با بی توجهی و نادیده گرفتن وقیحانۀ قانون، خواستهای جامعۀ مدنی و مردم همیشه همان کرده است که خودش و تیم فاشیست ارگ خواسته اند.
چنانچه تاریخ گواه است، کسانی که به مردم خویش باور ندارند و با تکیه بر بیگانگان می خواهند حکومت کنند، هرگز نخواسته اند تا علیه استعمار و بیگانگان، مداخله گران و دسیسه گران خارجی مقاومت و ایستادگی کنند. اگر گاهی این طایفه با مردم همنوا می شوند، این همنوایی به خاطر افتیدن خود شان از چشم استعمار است نه به خاطر منافع مردم. شاه شجاع در آخرین روزهای حاکمیتش که دیگر عمر استعمار را مردم کابلستان در سرزمین شان به پایان رسانده بودند، با مردم همنوا شده بود. دوست محمدخان خود را در بدنۀ جهاد علیه انگلیس تا زمانی جای داد که انگلیس در پروان شکست خورد. دوست محمد خان که به خاطر خانوادۀ اسیرشده در لودهیانه می جنگید، درک کرد که ادامۀ مقاومت و همنوایی با مردم، نه تنها او را از رسیدن به خانوده اش باز می دارد بلکه قدرت سیاسی را نیز مجبور است با مجاهدین تقسیم کند. ازینرو بود که در اوج پیروزی جهاد مردم، در حالی که پیشوای جهادش پذیرفته بودند، خود را داعیۀ مقدس مردم را به انگلیس تسلیم کرد تا امتیازی شخصی یی بدست بیاورد و حد اقل به خانواده اش برسد  بعداً هم قصۀ قطی نسوار و عینکش که برای تسلیمی سایر مجاهدین به خواست انگلیس از لودهیانه به پسرش روان کرد، ضربۀ دیگری به ملت و خونهای ریخته شدۀ مردم بود که ثبت تاریخ است.
 خشم کرزی علیه امریکا و غرب تنها به خاطریست که خودش از پروسه باز مانده و نادیده گرفته شده بود. ورنه طالب خودش بزرگترین دسیسه علیه مردم ماست که برادرش خواندش توهین آشکار به مردم و خونهای ریخته شدۀ آنهاست. آیا کرزی حاضر است و هرگز حاضر بوده است که علیه این پدیدۀ شوم استعماری با قاطعیت و صداقت ایستاده شود؟ طالب سران موثر حوزۀ ضد طالبانی را درو کرد و به شهادت رساند، اما کرزی هرگز از دعوی برادری با آنها دست برنداشت. چرا که کرزی می داند طالب دسیسه ییست که تارش در دست بیرونیهاست. کرزی نمی خواهد ازین دسیسه ها آنچه خارجی ها می برند و می دوزند بی جامه و قبا بماند.   او در هر دسیسه یی خودش شریک شده است؛ ولو این دسیسه نامش طالب باشد و برایش معینیت وزارت خارجه پیشنهاد کرده باشند. این در حالیست که منشأ، ایدیولوژی، اهداف، کردار و برنامه های طالب برای همه روشن است و هیچ انسان متمدن و عاقلی حاضری نمی شود این پدیدۀ شیطانی را حتی برای یک لحظه هم بپذیرد. اما کرزی به خاطر اهداف شخصی و گروهی خودش هم در گذشته و هم در حال حاضر است با آنها معامله کند و حتی زیر لوای آنها قرار بگیرد.
خشم کرزی علیه دفتر طالبان در قطر تنها به خاطر برون ماندن خودش از دسیسه بوده است، نه به خاطر پیامدهای این دسیسه علیه مردم و منافع کشور ما. به همین دلیل، چنانچه می بینیم، کرزی همچنان به مقامات انگلیس، بانیان اصلی این دسیسه، همنواست و هنوز بر مصالحه و معامله با طالب با وزیر خارجه انگلیس بیانیۀ مشترک و همنوایانه می دهد.
پس دسیسه همچنان ادامه دارد و تنها تفاوتش شریک شدن کرزی در پروسه است. دسیسه علیه کرزی خنثی شده است، ورنه تجربه نشان داده است که جناب کرزی هرگز به خواست مردمش پشیزی ارزش قایل نبوده است تا در کنار مردمش علیه بیگانگان قرار بگیرد. بیگانه تر از طالب کسی با این ملت نیست، اما کرزی همیشه برادر آنها بوده است.
مردم نان می خورند، جناب کرزی، و هرگز کاهی را که شما برای شان پیوسته تهیه می کنید، نخواهند خورد!