Mittwoch, 8. Januar 2014

تپۀ سردار غزنی . شاه محمود محمود



شاه محمود محمود       Shah Mahmood Mahmood
تپه سردار غزنی


وجه تسمیه :

غزنه، غزنی و غزنین سه شکل یک کلمه اند ، که مورخین و جغرافیا نگاران کلاسیک آنرا بهر سه شکل نگاشته اند. در تقویم البلدان تالیف ا بوالفدا همه جا از جمله در ذیل ذکر خراسان و مضا فات آن غزنه آمده است. بیهقی در تازیخ مسعودی شکل صحیح آنرا غزنین خوانده است بعد به مرور در ضمن تلفظ عامه شکل غزنی را بخود اختیار کرده است.
تاریخ قدیم غزنی تاریک است، بعضی ها آنرا با کازاکه که بطلیموس ذکر نموده و در منطقه اترو پاتین قرار میدهد و یابا ( گازوس) یونانیان مطابق می دانند. اما در این پاره دلیلی قاطعی در دست نیست نام (کانزاک ) شاید با کمی اختلاف لهجه و تلفظ مشابه به کنجک و یا( گزنک ) معنی گنج و خزانه آمده صورت دیگری از نام غزنی بوده است.
گنجک کلمه پهلوی که امروز به مفهوم گنج استعمال میگردد، در آریانای قدیم به آنعده شهرها و آتشکده ها اطلاق میگردید، که در آن ثروت ها و گنج ها نهفته و نگهداری میشد و غزنه یا غزنین در زابلستان افغانستان نیز اصلا گنجک بوده است
غزنی از اواخر قرن چهارم در تاریخ شهرت پیدا کرد و این درست زمانی بود که پایتخت سلطان محمود غزنوی قرار گرفت و از آنجا در یک زمان در مشرق تا هندوستان و در غرب تا بغداد حکم رانده می شد.
بررسی های تازیخی بارتولد شرق شناس معروف نشان می دهد که موقعیت سیاسی غزنی در زمان قبل از اسلام چندان روشن نبوده است. جغرافیا نویسان در یکجا غزنی را در جزء ولایتی بشمار آورده اند که در قید حکومت سیستان بوده است و همان جغرافیا نویسان در جای دیگر غزنی را از شمار ولایاتی میداند که در تصرف ملوک بامیان قرار داشته است
اصطخری یک نسل قبل از سلطان محمود از غزنی در ذکر سیستان و توابع آن در جمله شهر های مشهور سیستان یاد کرده و درجای دیگر در ذکر اقلیم خراسان، غزنی را از عمل بامیان بحساب آورده او نگاشته است غزنی باغ و بوستان ندارد و رودی در میان غزنی میرود. و در همه نواحی بلخ هیچ شهری توانگرتر وپرتجارت تر از غزنی نیست، بحکم آن کی فرضه هندوستان است.
مولف نامعلوم حدود العالم من المشرق الی المغرب نیز غزنی را شهری با نعمت سخت بسیار و اندر هندوستان دانسته که هنگام تالیف کتاب او در سال ۳۷۲ هـ ق سرحدیست میان مسلمانان و کافران و جای بازرگانان و با خواسته بسیار بوده است.
نویسنده جغرافیای خلافت شرقی لسترنج بر مبنای پژوهش های خویش توضیح داشته که جغرافیای نویسان عرب اقلیم کوهستانی رود هیرمند و رود قندهار را زابلستان میگفتند. استعمال این اسم بسیار مبهم است و غالبا بر نواحی حول و حوش غزنه اطلاق می شده است.
مقدسی نام بسیاری از روستاها و دهکده ها و شهرهای غزنه را ذکر نموده، که محل هیچکدام آنها امروزمعلوم نیست، این نویسنده نام غزنه را بصورت غزنین ، به صیغه تانیث، آورده ، هرچند در زمانهای بعد غزنی بیش از غزنه استعمال گردیده. ولی مقدسی ذکر نکرده است که مقصد او از دو غزنه، چیست؟ وی همچنین توضیح میدهد که تمام منطقه میان غزنین و کابل معروف است به کابلستان عده یی از دانشمندان غزنی را از جمله شانزده قطعه یی زمین میدانند که یکی در کنار دیگر در چار طرف سلسله کوه هندوکش موقعیت داشته و نقاطی که از آبهای این سلسله کوه آبیاری میشد، جزء اراضی مقدس اوستایی بوده. در فرکرداول وندیداد از کتاب اوستا از آنها بنام سرزمین های مسعود و میمون یاد شده است. دار مستتر موقعیت قطعه سیزده هم را در غزنی دانسته است.
همچنان پژوهشگران ( اوروا )( روه) یا (اوروه) را که در قطعه هشتم اوستا ذکر گردیده ، در ساحه غزنی و یا طوس پیشنهاد نموده اند. پوهاند عبدالحی حبیبی ( روه) را سر زمین بین کابل و قندهار تا نهایت دره بولان و کوتل ماریکله میداند که حدود غزنی و قندهار را تا در یای سند شرقا در برمیگیرد، استاد کهزاد نیز این نکته را تایید نموده است.
قابل یاد آوریست که ارگون و اراضی ماحول آن که قبلا جزء از ولایت غزنی در تشکیلات دولتی بود و فعلا ولایت جداگانه ایست در بعضی منابع بنام جامع (روه) و (اروه) ذکر گردیده که از نظر تلفظ بانام ذکر یافته در قطعه هشتم اوستا شباهت لفظی بهم میرساند.
اما تپه سردار :
به اساس نظریه باستان شناسان تپه سردار از دامنه کوه هاییکه بطرف شمال جاده موتر رو موجوده غزنی تا قندهار افتاده، تعیین گردیده است. باستان شناسان ایتالوی که در تپه سردار غزنی حفریات نموده اند، عقیده داراند که در حوالی شهر موجوده غزنی نیز شهر یونانی باید ساخته شده باشد. باوجودیکه تاکنون اثری از آن بدست نیامده است ولی مرکزیت جغرافیایی غزنی چنین نظریه را تایید میکند.
در اثر کاوش های باستان شناسی که در سال ۱۹۵۷م توسط باستان شناسان ایتالوی مربوط موسسه شرق میانه و دور در تپه سردار آغاز گردید، در سال ۱۹۵۹ م معبد بزرگ بودایی کشف گردید. این معبد همان شاه بهار معروف است که در سروده های شاعران عهد غزنویان ، منجمله فرخی بار بار تکرار گردیده است. شاه بهار معبد بودایی بزرگ و معروف غزنی است که هیات باستان شناسی ایتالوی به سرپرستی پروفیسر توچی شرق شناس معروف ایتالوی کاوش های علمی در آن ادامه دادند.
شاه بهار غزنه از یاد گار های عمرانی دوره کوشانی ها است که دونیم قرن اول میلادی را در برمیگیرد . احمد علی کهزاد که در کاوش های باستان شناسی تپه سردار و بقایای بدست آمده از معبد شاه بهار شرکت داشته است،
مشهورترین محوطه بودایی در غزنی محوطه تپه سردار است. در تپه سردار یک استوپای بزرگ بر فراز تپه قرار دارد و تعدادی استوپای کوچکتر نیز در اطراف آن هستند. استوپا نوعی بنای تپه مانند است و در آیین بودایی برای نیایش و یا نگهداری اشیاء مقدس ساخته میشود. در کاوشهای باستانشناسی در سالهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی نیز یک مجسمه عظیم ۱۸ متری بودا در این منطقه کشف شد. این مجسمه بزرگ که بودا را در حالت لمیده نشان میداد، سومین مجسمه بزرگ بودا در افغانستان بود و قدمتش به حدود ۱۵۰۰ سال پیش میرسید. به احتمال قوی این مجسمه را نیز به کلی تخریب شده است . از این تخریب کمتر در رسانه های مختلف یاد میشود.
تپه سردار منحیث موزیم بزرگی دوره کوشانی نامبرده شده است این موزه تقریباً در جنوب شرقی شهر غزنی قرار دارد و از ساختمانهای دوره کوشانی است. در آن آثار زیادی وجود داشته همچون مجسمه بزرگ خوابیده تاکه‌دورگه، یازده استوپای بزرگ مرکزی و چند استوپای دیگر. امروزه بیش از ۷۰٪ این موزه ویران شده است.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen