Montag, 12. Mai 2014

محمد نادرشاه از " خداداده گان" قرآن زده !


نصیرمهرین

با "خداداده گان"ستیزه کنید!

                                     قسمت هشتم
     
             محمد نادرشاه، از " خداداده گان " قرآن زده!

   


امیرحبیب الله کلکانی، پس از ترک کابل ، به آرایش قوای جنگی برای مقابله با امیرمحمد نادرخان (1)  مشغول بود، و در جبل السراج پایگاه گرفت. فرد شماره دو در ردۀ صلاحیت ها، سید حسین برای جمع آوری نیرو به شمال کشور رفته بود. محمد نادرخان که از طرف عده یی از دوستان وهمکاران واعضای خانواده اش، به امارت انتخاب شده بود، از یک سوی به ابزار ارعاب وفشار نابوده کنندۀ مردم شمالی با پیام های تهدید کننده؛ و به وسیلۀ مردمان پکتیا، متوسل شد واز طرف دیگر روحانیت متنفذ را وارد عمل پیام دهی های در ظاهرمسالمت جویانه نمود. آرزوی اصلی نادرخان این بود که جلو مقاومت ومخالفت عملی علیه پادشاهی خویش را بگیرد. بنابر آن، نماینده گان وی ، پس از چند دیدار با حبیب الله ، سرانجام با میان آمدن پای عهد وپیمان در قرآن نزد نادرخان مراجعه نمودند. این بود که نادرخان وبرادرانش قرآن مجید را با هیأتی به جبل السراج فرستادند، در قرآن مجید چنین نوشتند : "اشارتاً ، دلالتا حبیب الله را نمی کشیم " و در حاشیۀ قرآن امضأ کردند.(2) تعهد واضح بود که در صورت انصراف حبیب الله کلکانی از جنگ وبرگشت او به کابل، امنیت ومصئونیت جانی او و رفقایش تضمین می شود. حضور سردار شاه محمود (3) برادر شاه درهیأت ، می توانست دلیلی تلقی شود، مبنی برجدی پنداشتن ادعا وگونه یی از احترام. پس از ورود هیأت میانجی وبرندۀ قرآن وپیام، دقایقی صحبت شده و حبیب الله به رغم نا باوری چند تن از یاران خود، به تردد پایان داده وبا بوسیدن قرآنی که در دستمال بزرگ سفید پیچانیده شده بود،  با هیأت وارد کابل شد.(4)                                      
جزییات بیشتر را در اینجا نمی آوریم، به این یادآوری از نتایج معلوم بسنده می نمائیم که امیر حبیب الله ویارانش اعدام شدند.
شادروان غبار با ملاحظۀ سیر پدید آیی حبیب الله در حوزۀ نظامی وسیاسی، به نکتۀ جالبی از تدارک طرح ونقشۀ قبلی ونقش " عمال شعوری استعماری در جامۀ هواخواهان صادقش " اشاره می کند، که تصویری از نقش همین عناصر نیمه راه است برای پایان دادن به حیات سیاسی ونظامی امان الله خان، اجرای وظیفه به وسیلۀ حبیب الله ( مرد مسلمان وساده)و آماده نمودن کشور برای یک رژیم دیگر. وی خارج شدن امان الله خان وغلام نبی خان از کشور را فرارسیدن فرصت برای رژیم دیگر( نادرخانی ) می بیند. واز با تأثیر پذیری از چنان طرح ومرام نیمه راهی روحانیون را نشان می دهد. می نویسد: "  . . . در چهار ماه نقشۀ جدید تا نقطۀ اخیر تطبیق گردید. کسانی که تقریباً پنج ماه از " بچۀ سقا" جدا حمایت و او را به صفت " خادم دین رسول الله " بر جامعه معرفی می نمودند،اینک همه متحد القول او را یک " دزد غدار و دشمن افغانستان" می نامیدند . دیگر نه عده یی از روحانیون از این خادم دین نامی به نکوئی می بردند ونه خواجه بابو وملک میرعلم خان .. . " (5)
در این مدت پیوند ها و راه جویی ها از طرف روحانیون  متنفذ ، در جهت رسانیدن نادرخان به کابل سمت وسو داده می شد. نامه هایی را که محمد نادرخان وشاه محمود برای حضرت نورالمشایخ در پکتیا نوشته اند، به وضاحت نشان می دهند که در سطح بسیار نزدیک از همکاری ومشوره قرار داشتند. (6) 
پیامد منطقی چنان طرح ونیاز ؛ ودر کمال آگاهی روحانیون از آن بود که قرآن مجید را به جبل السراج بردند.
می نگریم که در واقع به قرآن مجید، اعتنایی نشد. به این ترتیب با استفادۀ سوء از قرآن مجید به ستیز با مقاومتی رفتند که تداوم آن برای محمد نادر وطرفداران او گران تمام می شد.
 چنان رویکردی از طرف محمد نادر وبرادرانش که به تحکیم قدرت می اندیشیدند واز اصحاب رسیدن به هدف با توسل به هر وسیله یی بودند، پرسش بر انگیر نیست، آنها هنگام تدارک قوای قومی – منطقه یی در جنوب کشور، قرآن را در معرض استفاده قرار داده و به روحانیون متنفذ مراجعۀ همیشگی داشتند. اما، در آن میان، جایگاه ونقش روحانیونی که بیشتر وپیشتر از بقیه اقشار جامعه، سنگ وفاداری به قرآن و دین ومذهب رابر سینه زده اند، محتاج بازشناسی است. آنانی که او را خادم دین رسول لله لقب دادند، ترک اش گفتند. پیام صلح جویانه را در پرتو تعهد با قرآن به جبل السراج بردند، و در نتیجه دیدند که امیر تازه نفس( محمد نادرخان ) از قرآن مجید سوء استفاد ه کرد؛ ولی لب فروبستند. جانب " خداداده گی " قدرت محمد نادرخان را گرفتند و در ارکان "عدلی" حکومت نادرشاهی بر مسند داوری و دادگستری ! نشستند.  حضرت فضل عمر مجددی وبعد تر فضل احمد مجددی ، پشت سرهم، عهده دار وزارت عدلیه بودند.
گرچه آشنایی با آن بدعهدی برای بخشی از مردم جامعه مشهور بود، اما، محکومیت آن مدتها از سینۀ تعداد معدود   فراتر نرفت و در تاریخ مکتوب آن دوره نه تنها راه نیافت؛ بلکه در معرض سانسور افتاد. سالیان متمادی ، محمد نادرشاه در سطح محدودی، از طرف منتقدین به محکومیت کشیده شد، که خبط بزرگی را در تاریخ افغانستان مرتکب شد، محکومیتی که درست است. ولی سوکمندانه، از نقش مکمل ، زیانمند، ابزاری و آثار فرهنگ نا باورانه به عهد وپیمان از طرف روحانیت متنفذ ومیانجی،سخن بایسته نرفت .  
  محمد نادرخان درادامۀ رفتار استفاده جویانه از دین ومذهب ، پس از این که پیوند حوزۀ قومی – منطقه یی را با حوزۀ تصرف قدرت با زیرکی تأمین نمود، وارد پیوند دهی حوزۀ دینی، به عنوان ابزار موجود برای تحکیم قدرت شد. روحانیت متنفذ به ویژه مجددی ها در پیاده نمودن نیات وطرح های نادرشاه با وفا داری عمل نموده و با استفاده از نفوذ خویش در خدمت او قرار گرفتند.
هرچند در پیشینه ها نیز نقض عهد در قرآن وجود داشت، اما نمونۀ عهد شکنی نادرخان و لب فروبستن مجددی ها وبقیه عناصر دست اندرکار تهیۀ قسم، همچنان تشخیص دامنۀ آسیب ها در جامعه تبارز بسیار دارد. به احتمال بسیار که محمود طرزی با آگاهی از همان سوگند خوری دروغین وعهد شکنانۀ نادرشاه نیزبود که ضمن اشاره یی به زمان شیرعلی خان، نکتۀ ظریفی را می آورد. قرآن مهر کردن ها ولطایف الحیل را از بدعت های بسیار ناگوار افغانها، می داند. او می نویسد : " . . . امیر شیرعلی خان به بسی لطایف الحیل و وعده ها و وعید ها وقرآن مهر کردنها ( که این هم از بدعتهای بسیار ناگوار افغانها ست) ، پسر خود را بازی داده، به کابل آورد وهمان روز برخلاف پیمان وقرآنی که با اوکرده بود، در بالاحصار محبوسش ساخت. " (7) 
واضح است که امیر شیرعلی خان، پسر شکست دیده وتسلیم شده را با توسل به قرآن فریب داد وبه زندان افگند، عملی که ابعاد بیشتر تأثیرگزاری نداشت. ولی پس لرزه ها و دامنۀ اثرات عهد شکنی نادرخان و همیاری روحانیون متنفذ، منجر به خونریزی های بی لزوم وگسترش فرهنگ بیشتر بی اعتمادی وبی اطمینانی در جامعه شد.
                                                                                                 ادامه دارد

...................................................................................................................................................
توضیحات و رویکردها
*- شنیده ام که پس از قتل محمد نادرشاه، برخی مردم در صحبت های زیر گوشی میان هم می گفتند، که او را قرآن زد.
1-      در پیوند با امیر نامیدن محمد نادرخان، دکتورخلیل الله وداد بارش، می نویسد که : " در سکه های اولیۀ مضروب توسط نادرخان نوشته شده بود« امیر محمد نادرخان» اکثر این سکه ها المونیمی بودند." خ.و.بارش،امیرحبیب الله کلکانی مردی درحریق تاریخ ص. 220. پشاور. پاکستان.کتابفروشی فضل .1377
2-      برای دسترسی به معلومات بیشتر مراجعه شود به کتاب کوچک " سوگند ها در تاریخ افغانستان معاصر " از این قلم.
3-      میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ  جلد دوم. ص 19 .
4-      در بارۀ موضوع امضأ محمد نادرشاه وبرادرانش در قرآن مجید، تبصره هایی وجود دارد. آن چه محترم محمداکبرحیدری، خسربرۀ حبیب الله کلکانی( سال 2011 در هامبورگ) به نگارنده گفت این است :
" درارگ جبل السراج سپاه بزرگی جمع شده بودند، پهیره داران احوال دادند که یک موتربا بیرق سفید به سوی جبل السراج نزدیک می شود.  . .  به آن ها اجازه داده شد که وارد ارگ شوند. پیش از آن هم آمد ورفت وجود داشت. نماینده گان نادرخان زلمی خان منگلی وشمس الحق خان مجددی، قرآن شریف را که در یک دستمال سفید بود، در دست داشتند. گفت وشنود در یک اطاق شروع شد. در اول دو دلی وتردید وجود داشت. بعد به سپاهی که آمادۀ حمله به کابل می شد، ابلاغ شد که چون نادرخان قرآن شریف را به دست هیأت روان کرده تا ازجنگ وخونریزی جلوگیری شود وهمه در صلح زندگی کنند، امیرصاحب روانۀ کابل می شود . . ." ( یادداشتی از این قلم در سلسله نبشته های که زیر عنوان " بررسی حکومت های افغانستان بخش امیر حبیب الله کلکانی در سایت دویچه ویله ( صدای آلمان 1911- 1912 ) انتشار یافته است.
5-      غبار. افغانستان در مسیرتاریخ. ج. 2 ص 6 . عبدالحی حبیبی در کتاب جنبش مشروطیت ص  170 چاپ کابل،  از روحانی نمایانی  یاد می کند که با اسناد ادارۀ جاسوسی انگلیس دستگیر شدند.
6-      غبار ج. 2 ص 13
7-      خاطرات محمود طرزی. گردآورنده ونویسنده مقدمه: داکتر روان فرهادی .نشرات انستیتوت وزارت خارجه .کابل . ناشر انتشارات میوند. 1389



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen