به درد دلی
که احسان سلام دارد،
گوش فرا دهید!
آخ از دست این انتخابات! پای این ولسی جرگه به
ناحق در گِل انتخابات گیر ماند. کاش بازهم چند تا وزیر را استیضاح
می کردند و چند
تا وزیرمی آمدند اینان را استهزاء می کردند که «تیاتر ملی» شگوفا می شد و ما و شما
هم کمی
چَق چَق می کردیم!
*
از اوبا ما پرسیدند:« تا بگرام آمدی و به کابل نرفتی . رئیس جمهور افغانستان می خواست همرایت چند دقیقه چَق چَق کند!؟»
اوباما گفت:« نخواستم حاکمیت ملی، استقلال سیاسی و تمامیت ارضی افغانستان، به خاطر یک پیاله چای سبز و چهار تا کشمش زیر پاشود.»
*
بیل داران گران مایه!
بگذارید، آدم یک بار بمیرد، باز گورش را بِکنید.
*
اندرز لقمان افغان به فرزندش:« اگر عشق زمینی سرت زور شد، دل به دختر همسایه بسپار و از معشوقه های سیاسی دل برکن تا ناز های انتخاباتی شان، د موکراسی قلبت را نشکند»
*
چپن انداختن است؛ لنگی پوشاندن است؛ ماچ کردن و در بغل گرفتن است؛ خندیدن است و خنداندن است؛ کباب دادن است ـ آروغش را پسان تر می شنویم ـ و شیره مالیدن است که خدا می داند! خبردار که چرب نشی!
چپن انداختن است؛ لنگی پوشاندن است؛ ماچ کردن و در بغل گرفتن است؛ خندیدن است و خنداندن است؛ کباب دادن است ـ آروغش را پسان تر می شنویم ـ و شیره مالیدن است که خدا می داند! خبردار که چرب نشی!
*
وزیر ادعا می کند؛ وکیل رد می کند.
وکیل ادعا می کند، وزیر با سیلی رد می زند به دهن فوقانی اش.
سارنوالی ـ که همان دادستانی کل باشد ـ ادعا می کند، وکیل می گوید: «برو ،اگر طبیبی، سر کل خودت را مداوا کن.»
وکیل دست می اندازد به یخن دادستانی کل و تا دلش می خواهد ادعا می کند. سارنوالی می گوید:«وکیل صاحب ؛ اگر مصونبت پارلمانی نمی داشتی، آسیا سنگ را دورسرینت می چرخاندم.»
بنده که سرکاتب اداره هستم هیچ وقت سر مدیرم ادعا نمی کنم ؛ می ترسم که بی درنگ رد کند.
کاتب اداره مان لحظه شماری می کندکه ادعای مقام ها تمام شود تا سر من ادعا کند. من هم با مادر بچه ها گپ زده ام تا ادعایش را رد کنم.
نوبت پیادۀ دفتر هنوز نرسیده. او هم منتظر است تا سر سیاسرش ادعا کند. ولی خسربره اش گفته که هر نوع ادعایش را زنش رد خواهد کرد.
تا جایی که از سیاسرش خبر رسیده او هم یک ورق ادعا نامه سر پشک خانه شان ترتیب داده است. اکنون می بینیم که پشک چه خواهد کرد.
از موش تا حال احوالی نداریم.
وزیر ادعا می کند؛ وکیل رد می کند.
وکیل ادعا می کند، وزیر با سیلی رد می زند به دهن فوقانی اش.
سارنوالی ـ که همان دادستانی کل باشد ـ ادعا می کند، وکیل می گوید: «برو ،اگر طبیبی، سر کل خودت را مداوا کن.»
وکیل دست می اندازد به یخن دادستانی کل و تا دلش می خواهد ادعا می کند. سارنوالی می گوید:«وکیل صاحب ؛ اگر مصونبت پارلمانی نمی داشتی، آسیا سنگ را دورسرینت می چرخاندم.»
بنده که سرکاتب اداره هستم هیچ وقت سر مدیرم ادعا نمی کنم ؛ می ترسم که بی درنگ رد کند.
کاتب اداره مان لحظه شماری می کندکه ادعای مقام ها تمام شود تا سر من ادعا کند. من هم با مادر بچه ها گپ زده ام تا ادعایش را رد کنم.
نوبت پیادۀ دفتر هنوز نرسیده. او هم منتظر است تا سر سیاسرش ادعا کند. ولی خسربره اش گفته که هر نوع ادعایش را زنش رد خواهد کرد.
تا جایی که از سیاسرش خبر رسیده او هم یک ورق ادعا نامه سر پشک خانه شان ترتیب داده است. اکنون می بینیم که پشک چه خواهد کرد.
از موش تا حال احوالی نداریم.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen