Montag, 4. August 2014

با "خداداده گان " ستیزه کنید!


نصیرمهرین 
m.nasir@web.de  


با "خداداده گان"ستیزه کنید!
                         ادامه ی قسمت یازدهم

  بروز محدودیت ها برای روحانیت معتبرو عوامل آن

  2                            - نارضایتی اجتماعی                                                                                        
در جامعه یی که درهرطرف آن فقر وتنگدستی،محرومیت های مختلف،  فساد، ومظالم در حق وسیع ترین مردم حضور داشت؛ همه ی مردم مانند مریدان فلان شیخ وپیروحضرت سرتعظیم وتسلیم به ایشان فرو نمی بردند. می توان با اطمینان گفت، که همه به ابراز دعای خیر وایجاد رشته های پیری ومریدی، سرتسلیم فرونبرده اند. بدیهی هم است ،جامعه یی که در مقاطع مختلف، فعل وانفعال گوناگون سیاسی - اجتماعی ببیند، واکنش های متفاوتی را دربرابر چنین قشرمعتبر بروز می دهد. چنان بود امتیازاتی را که روحانیون معتبربه ویژه مجددی ها در افغانستان به دست آورده بودند، واکنش های مختلف ومخالفت آمیز را نیز همراه داشت.
اگر آن انسان عزیز و دردمند وناتوان از بردن زن ویا فرزند بیمارنزد طبیب محروم بود، ویا آن مرید مخلص پاکدل نا آگاه ویا هم آن محتاج یک توته گوشت، در روز های عید قربان ویا بقیه مراسم خیرات دهی ها، پشت دروازۀ قلاع بزرگ روحانیون معتبر که از بقیه خانه ها متفاوت ومتمایز بودند؛ در صف می ایستاد، در سوی دیگر، بیننده گان همه تائید کننده و دعا گوی آنها نبودند. در طرف دیگر، به تناسب درک وموقعیت خویش به سوی آنها می نگریستند. وجه کلی طرف دیگر را ناخوشنودی ،مخالفت ونارضایتی تشکیل می داد.  مخالفتی که از روی دیدن بهره مندی آنها از امتیازات مادی واجتماعی در بهای بهره گیری از دین ومذهب ایجاد می شد ویا این که همکاری آنها را با حکومت می نگریستند و با آنها مخالفت می نمودند. اگر در بسا ولایات کشور، کانون هایی از خانواده های روحانیون معتبر برای جلب مرید وتأثیر نهادن ها بر روان واذهان مردم توفیق داشتند، دیدن امتیازات آنها ، تعداد دیگر را به مخالفت بر می انگیخت.
به این تریب، چشم دیدهای مردم از امتیازات سهل به دست آمده نیز وزنه ی گسست های اجتماعی را سنگین تر می نمود.
3-  جامعه ی تحول دیده گان

گرچه نا باوری ها در برابرخرافات نیز پیشینه دارد، اما، با ایجاد مکتب ها، راه یافتن کتاب های مختلف، تأثیر کم ویا زیاد افراد واشخاصی که خرافات ستیزانه در محیط خانواده واجتماع نقش داشته اند، پایه های بنای خرافات را تا اندازه یی کاویده اند. با تمام سعی وتلاشی که حکومت های محافظه کار به خرچ داده اند تا از خرافات بهره بگیرند و خرافه فروشان را به گرمی استقبال ونوازش کنند، راه یابی افکار مغایر آن از طریق مضامینی که در مکاتب و دانشکده ها تدریس می شد ویا تحصیل کرده گان کشورهای خارج وقتی با اندوخته های علمی ومسلکی وارد کشور می شدند، سخن شان ، لزوم دیدهای روحانیت را باز تاب نمی داد. اکثریت نسلی که به عنوان کارمندان وپرزه های دستگاه دولتی آماده می شدند، نیز برداشت متفاوت توأم بابی اعتنایی از روحانیون معتبر وسنتی داشتند.دربار با استفاده از آنها و دستگاه های تبلیغی روز مانند نشریات رادیو را در اختیار داشت ، این ها همه وهمه ، زمینه های رافراهم می نمود که اندک، اندک از نقش پیشین متنفذین دینی می کاست وآنها رابه حاشیه می راند.
4-  عامل مزایای شهری

 صرفنظر از نظر افتاده گی های نسبی آنها، ونارضایتی ناشی از تحول هرچند بطی ، که هوای داشتن دست بلند وبهره مندی از امر ونهی ایشان را با محدودیت روبرو می نمود، یک عامل مهم درونی هم است که آنها را از تحرک سیاسی سنتی زمانه ی امانی باز می داشت. عاملی که از درون زنده گی شهر نشینی و بهره مندی از امتیازاتی که نسل بعدی از آن استفاده می نمود، پایگاه زیست سنتی خانواده ی آنها را به چالش و محدودیت می کشید. چنین روندی را در خانواده نقیب نیز می توان دریافت.
  بخش قابل ملاحظه ی نسل بعدی همه اخلاف روحانیون معتبر ومتنفذ، از زنده گی مرفه اجتماعی به اشکال مختلف سود جستند. به ویژه  آنانی که در شهر کابل می زیستند. چه پرداختن تحصیلات غیر دینی، ابرازعلاقه ی علنی به موسیقی ،پرداختن کم ویا بیش به تعیش و خوشگذرانی؛ آمیزش با مردمان خارج قلعه های بلند؛ همه وهمه در سیر محافظه کاری بی تحرک آن ها مؤثر بود. می دانیم که در آن سالها، برخی ازمظاهر زنده گی شهری چهره نمود. مظاهری که در قاموس فرهنگ سنتی اسلاف روحانیون معتبر با برچسپ مهر کفر وزندقه وشرابخواره گی و . . . بدرقه می شد. به چنین روندی می توان به عنوان عامل درونی کم شدن پای بندی به رسوم پیشینه از طرف نسل های بعدی ایشان نگریست.

5-  خلق ، پرچم وشعله ی جاوید

در دهه ی چهل خورشیدی، تبارزمحافل لائیک وماتریالیست  و طرح وتبلیغ شعارهای حاکی از گونه های برداشت شده یی که چنان روحانیت را به گونه ی خود کار درهیأت فکری ایشان بر نمی تابید،  یا طرز تلقی ازسوسیالیسم ، مخالفت را با روحانیت معتبردر سطح تبلیغی- تعرضی ، وارد میدان نمود.  دراین راستا محافل هوا خواه سوسیالیسم،  چندین هزار جوان را نیز به موقف مخالفت آمیز وافشأگرانه  مجاب نموده بودند، که روحانیون معتبر را نیز آماج اعتراضات قرار می دادند.
محافل متمایل به سوسیالیسم شوروی وچین؛ مجددی ها و درکلیت روحانیت معتبر را ازچندین نگاه وبه ویژه از پایگاه جهان نگری عقاید خویش، وهم متأثر از نگرش تاریخی،  نقش وسهمی راکه اسلاف آنها نیز با حکومت ها داشتند، به عنوان سد راه ترقی وتحول، خدمتگذار دولت ومرتجع پنداشته بر آنها می تاختند.
آنها، ایشان را به عنوان مفتخوارهای می دیدند که کاری جز استفاده از دین ندارند وجانب تمام مظالم حکومت را نیز الزام نموده اند ونماینده گان وهمکاران طبقات ارتجاعی می باشند.

6-  " سازمان جوانان مسلمان" ( اخوانی ها ) و روحانیت معتبر

پیشتر گفتیم که هر گونه اعتراض وانتقاد بر حکومت، شامل حال متنفذین دینی ومذهبی  نیز می شد. چه در زمینه نقش پیشینه آنها وچه در زمینه ی دعا گویی برای حکومت. زیرا مانند گذشته وظیفه ی تطهیرحکومت را به دوش داشتند ومخالفت را یاغی گری و عصیان علیه "سایه خدا "پنداشته؛ وبر بنیاد آن تعهد، ملزم به تطهیر حکومت بودند. (1)     

                                    

پیدایش شاخه ی جدیدی درافغانستان، که به اخوانی ها شهرت یافتند، ونام سازمانی "سازمان جوانان مسلمان" برخویش نهادند؛ در قبال دولت، موضع خصمانه واهداف براندازی آن را داشتند. از آن پایگاه وملهم از اخوان المسلمین مصر و افکارسیاسی سید قطب(2)، حکومت را مورد حمله قرارمی دادند. درحالی  که روحانیت معتبر درکنار دولت ایستاده بود. وفاداری به این تعهد که مخالفت با اولامر بغاوت است، الزاماً وظیفه ی محافظت دینی – مذهبی دولت را در قبال داشت، اما در نتیجه ی نفوذ روبه گسترش اخوانی ها،از موضع جانبداری از دین ومذهب نیز محدودیت هایی دامنگیرروحانیت معتبر شد.
  جلوه ی نخستین مخالفت آنها زمانی رونما شد که عبدالرحیم نیازی از فعا لان اخوانی وفات نمود. گفته شد درمراسم خاکسپاری او، یک تن ازاعضای خانواده ی مجددی قدم پیش نهاد تا سخنرانی کند، اما چندتن از جوانان مانع سخنرانی او شدند. (3)  
تحصن ملاها درمسجد پل خشتی ( سال 1349خورشیدی ) که علیه شعری ازبارق درجریده ی پرچم درمدح لینن، نخستین رهبر روسیه شوروی آغاز شد، مرزبندی " اخوانی ها و روحانیت معتبر را وضاحت داد. جوانان اخوانی ، با استفاده از آن شعروسیله ی انگیزشی را نصیب شده بودند تا ملاها، وملاهای با نفوذ متعدد واز چندین منطقه ی افغانستان را درمسیر مبارزات " ضد کمونیستی" وضد حکومتی رهنمایی کنند. اما، صبغت الله خان مجددی وپدرش، خواهان کشاندن مبارزه در مسیر تندتر شدن ومخالفت با حکومت نبودند. بلکه مطابق روش سنتی  به وساطت پرداخته راه مصالحه را جست وجو می نمودند. در این راستا بود که به دیدن نوراحمد خان اعتمادی نیز رفته بودند. (4)
اخوانی ها  به پیشینه ی روحانیت معتبر نیزحمله ور می شدند. حملاتی که هنگام حضور قوای شوروی در افغانستان ازطرف گلب الدین حکمت یار بر گذشته ی آنها با لحن بسیارخصم آمیز ابراز می شد، معرف بعد دیگری از مرزبندی ها بود که در گذشته با روحانیت معتبر داشتند.
مثلا ً: حکمتیار در زمینه ی همکاری آنها با محمد نادرخان ، چنین تصویری ارائه نموده است:
" انگلیسها نادر را از فرانسه با امکانات کافی از طریق پاکستان و از راه پاره چنار به افغانستان فرستادند وهمه ی عوامل فرومایه ی خود را در افغانستان که با انگلیس ها روابط نزدیک داشتند، و درمیان ملت همه وجاهتی ونفوذی،آنها را تشویق کرد تا درپهلوی نادرخان بایستند وبا او همکاری کنند.مردم ما مطلع اند که چگونگی همکاری  این عوامل مکار ونقش شان در تطبیق نقشه ی انگلیسها از چه قرار بود."
و در باره ی سوگند نادرشاه با حبیب الله کلکانی ، می گوید:
 " عده یی از اعضای خاندان مجددی که چون وفدی بخاطر قناع حبیب الله نزد اورستاده شده بود به او اطمینان دادند که نادر به او خیانت نمی کند و او را به قتل نمی رساند. ما تضمینم می کنیم که اگر او له مقاومتش پایان ببخشسد، در نتیجه تفاهم ومصالحه مسئله حل خواهد شد. "(5)
دربارسلطنتی وحکومت را اخوانی ها غیر اسلامی تصویر می نمودند، درحالی که روحانیون معتبر به زعم خودشان از رشد کمونیسم در هراس بودند وحکومت را غیر اسلامی ارزیابی نمی کردند. اخوانی ها فیصله نموده بودند که : " همه ی ملت را به این قانع بسازند که  بحکم اسلام باید با این دستگاه که منحط وغیر اسلامی است مبارزه کرد. . . .مردم می دیدند که شخصیت های چون نقیب و مجددی به حمایت از شاه می پردازند وبرای تخت وتاجش دعا می کنند . . . " (6)
می بینیم که اخوانی ها واز زبان  حکمت یار، آنها عوامل انگلیس وبر آن بنیاد همکار حکومت معرفی  شده اند.
این بود که نفوذ روحانیون معتبر بالای برخی از بقیه جوانان، با مکاتب ودانشگاهیان از نیز با چالش ها و محدودیت ها مواجه می شد. سازماندهی اخوانی های جوان، که به شدت ضد ترقی وتحول وآزادی های مدنی نیز بودند، توفیق آنها در جلب وجذب تعداد قابل ملاحظه ی به ویژه جوانان روستایی، سبب شد که نه تنها کانون های تعلیمی و تحصیلی ، از حوزه نفوذ رحانیون معتبر به دور بمانند، بلکه با مخالفت این تازه نفس ها مواجه شوند. وضعیتی که تا سالهای بعد به درازا کشید. در برگهای بعدی این موضوع را بیشترمی بینیم که پس از کودتای ثور وتهاجم اتحاد شوروی ، نیازکشورهای منطقه، امریکا، چین، برخی از کشورهای عربی مخالف شوروی ، به نهادهای رادیکال اسلامی بیشتر بود. زیرا آنها جنگ را به سوی فرساینده گی بیشتر شوروی هدایت می کردند. درنتیجه، روحانیت معتبر که از آن صفات تا اندازه ی زیادی محروم بود، طرف لطف جدی ومهم قرار نمی گرفت.

                                                                                         ادامه دارد
.......................................................................................................................


توضیحات ورویکردها

1-    تدارک و تصمیم به یک حرکت شگفت انگیز که از آن با نام تصمیم قیام نوروزی سال 1329 حزب اتحاد ، یاد نموده ایم،ضربه یی را بر پیکر روحانیت متنفذ هوادار حکومت وارد نمود. زیرا نه تنها سرنگونی حکومت در دستور کارآنها قرار داشت، بلکه محورستیز با بی عدالتی وتأمین عدالت اجتماعی وبرقراری نظام جمهوری،برمبنای دیدگاه های خویش را چنان ارج نهادند که تعصب مذهبی را بر نتابیده، نخبه های مذهب سنی ومذهب شیعه، در واقع رهبری فکری – سیاسی سید محمد اسماعیل بلخی را پذیرفته بودند. چنان تفاهم وتصمیم، وسخن گفتن بلخی از بی عدالتی های حاکم بر سرتاسر افغانستان، روحانیت دعاگوی حکومت را بیشتر در معرض بی اعتباری قرار می داد.
2-    سید قطب،یک تن از نظریه پردازان مصر بود که از کودکی با مبارزات ضد حکومتی، زیر نظر پدرش و زیر لوای اسلام پروش یافت.اندیشه ها وافکار نخستین او با آن چه  هنگام تحصیل در امریکا دید وحساسیت های او را شکل داد، منجر به قرائت ویژه یی ازدین اسلام ومبارزات اجتماعی و در پیش گرفتن هدف تصرف قدرت سیاسی با تندروی ها شد. سر انجام در سال 1966 از طرف حکومت جمال ناصر به دار آویخته شد. مقالات وکتاب های او به زبان فارسی نیز ترجمه شده و طرف علاقه ، مطالعه و پیروی جوانانی شد که به اخوانی ها ، شهرت یافتند. " اخوان " در زبان عربی برادر را معنی می دهد.
3-      موضوع عدم اجازه ی یک تن از اعضای خانواده ی مجددی درمراسم خاکسپاری نیازی را یک تن از شرکت کننده گان برایم قصه نمو ده بود.
4-    کتاب سالارمجاهدین که درصفحات پیشتر معرفی شده است، زیرعنوان" ماجرای مسجد پل خشتی صفحه" 84 وصفحات بعدتر.مجددی ازاخوانی ها نام نمی برد، بلکه از مخالفت با کسانی یاد می کند که به " دارایی های عامه " حمله ور می شدند.
5-    ( فرازهای تاریخ شش دهه ی اخیر. سخنرانی حکمتیار. شاهد. 1366.)
6-    منبع بالا.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen