Mittwoch, 6. August 2014

نکاتی پیرامون "بچه بازی "



نکاتی پیرامون " بچه بازی "

             پدوفیلیا، اختلالی که باید جدی گرفته شود

یادداست خوشه :
 کودک آزاری و استفاده های سؤ از کودکان، ازجمله سؤ استفاده های جنسی، از مصایبی است که گریبان کودکان کشور ما را گرفته است. دیروز( 5 اگست 2014) جناب انجنیر رزاق رحیمی، با به اشتراک گذاشتن فلم مستندی، پرسشی را مطرح نمود که واکنش خواننده گان را جویا می شد. خواهش ما از ایشان این بود که اگر میسر است لطف نموده نبشته هایی را بفرستند که پیرامون این غده ی کثیف انتشار یافته اند. آنچه در پایان می آید، فرستاده های ایشان است. دونبشته از جناب دکتور اسماعیل درمان را به نشر می سپاریم، آرزومند هستیم، بتوانیم پیرامون این رنج بزرگ جامعه، نبشته ها ونظریات بیشتری را جمع آوری نموده وانتشار بدهیم .

      


پدوفیلیا یک اختلال روانی است. در افغانستان، اما ، با پدیده‌یی روبرو هستیم که بنام “بچه‌بازی” مشهور است. احتمالاً در بین بعضی افرادی که دست به این کار می‌زنند، این اختلال دیده می‌شود، ولی در مجموع این پدیده ابعاد وسیع‌تری داشته و بیشتر شبیه به سوءاستفاده چندجانبه از کودکان است.  این نوشته به تحلیل روانشناسیک اختلال “پدوفیلیا” و باورهای رایج غلط در باره این اختلال و پدیده “بچه‌بازی” می‌پردازد.
کودک آزاری یک پدیده جهانی است. این پدیده را می توان به مقادیر و شدت متفاوت در هر کشوری و در میان هر جمعیتی مشاهده کرد، از امریکا گرفته تا انگلستان، و از روسیه گرفته تا چین و افغانستان.
لیکن، آنچه افغانستان را از بسیاری کشورهای دیگر متمایز می سازد، عمق و شدت پدیده خشونت و خشونت ورزی است، بخصوص که خشونت ورزی در چند دهه اخیر در حل منازعات و جنجال های شخصی، فامیلی و قومی به عنوان یک روش تقریباً قابل قبول مورد استفاده بوده است و درین میان اطفال معمولاً از جمله قربانیان اصلی این رفتارهای خشونت ورزانه بوده اند.
گمان اغلب بر این است که جنگهای سی و چند ساله با وارد کردن صدمات مالی و جانی به مقیاس گسترده در رشد خشونت ورزی تاثیر شگرفی داشته اند. درین مقاله به اهمیت این موضوع بیشتر اشاره خواهد شد.
از سوی دیگر، یکی از موضوعاتی که در افغانستان معاصر و به ویژه در چند سال اخیر سبب نگرانی، انزجار، تنفر و تا حدی توجه به وضعیت اطفال در افغانستان گردیده سوءاستفاده جنسی اطفال به اشکال مختلف و بخصوص در قالب پدیده ی بنام “بچه بازی” و داشتن “بچه بی ریش” بوده است. پخش چند فلم مستند و انتشار چند گزارش در باره این موضوع توجه تعداد زیادی از مردم در داخل و خارج افغانستان را به خود جلب کرده است.
وقتی برای نوشتن این مقاله، بعضی از این تولیدات تصویری و نوشتاری را مرور میکردم، ویژگی مشابه بسیاری از این تولیدات را فقدان تحلیل علمی و کارشناسانه یافتم. با آنکه شهامت پرداختن به این موضوع و تهیه گزارش کار قابل ستایش و تحسین برانگیز است، بسیاری از این گزارشها با یک رویکرد “دراماتیک” با قضیه برخورد کرده اند و لحن عاطفی و احساساتی در آنها هویداست. این رویکرد اگر چه در حوزه ژورنالیزم برای جلب توجه مخاطب کارآیی دارد، ولی بار اکادمیک آنچنانی ندارند. در زمینه های علمی نیاز به کار و تحلیل با عمق و وسعت بیشتر است.
احتمالاً یکی از دلایلی که مخاطبین افغان با این رویکرد با احتیاط و حتی نادیده گرفتن و کوچک جلوه دادن مساله برخورد کردند، ارتباط این پدیده با بافت فرهنگی-اجتماعی و احتمالاً شرم و خدشه دار شدن حیثیت و آبروی اجتماعی در سطح کشوری است. بعضی از گزارشهای منتشر شده نیز به این موضوع تا حدی دامن زده اند و خوانندگان غیرافغان به نحوی به این نتیجه رسیده اند که سوءاستفاده جنسی در افغانستان یک امر کاملاً اجتماعی-فرهنگی و پذیرفته شده است.
حتا اگر ابعاد این موضوع خیلی بزرگ نباشد (که نگارنده به این باور نیست)، نیاز به توجه به کرامت انسانی و حقوق طفل و اثرات منفی ای که این مشکل بر جسم و روان اطفال باقی میگذارد، ضرورت نوشتن و تدقیق درین باره را آشکار می سازد.
درین مقاله، تلاش بر این است که به این موضوع حتی الامکان بشکل علمی و از پنجره روانشناسی پرداخته شود. برای اینکار، تعاریف اصطلاحات مورد بحث و زیربخش های آنها ذکر گردیده و به تحلیل پدیده مورد نظر و عوامل بروز آن تمرکز می شود. قبل از آن باید متذکر شوم که در حوزه کودک آزاری بصورت عموم و در بخش سوءاستفاده جنسی اطفال تحقیق خاصی در افغانستان صورت نگرفته و منابع بشدت محدود اند.

کودک آزاری
بنابر تعریف سازمان صحی جهان، سوءاستفاده اطفال یا کودک آزاری(child abuse)  عبارت است از تمام انواع آزار جسمی و عاطفی، سوءاستفاده جنسی، بی توجهی و بدرفتاری که سبب وارد آمدن صدمه واقعی یا بالقوه به صحت، رشد، و کرامت طفل می گردد. پنج نوع کودک آزاری درین تعریف می گنجند: سوءاستفاده جسمی (فزیکی)، سوءاستفاده جنسی، بی توجهی و غفلت، سوءاستفاده عاطفی، و بهره برداری و استثمار (۱).
بصورت عموم کودک آزاری عموماً شامل رفتارهایی است که توسط افراد دیگرخصوصاً کلانسالان نسبت به اطفال انجام می گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی آنها صدمه وارد می کند.
براساس آمار یونیسف (۲۰۰۸)، ۳۰ فیصد اطفال ۵-۱۴ ساله در افغانستان به کارهای شاقه مصروف بوده و ۴۳ فیصد شان قربانی ازدواج قبل از وقت هستند. این در حالیست که آمار دقیق از مناطق روستایی و غیرشهری در دسترس نیست (۲).

سوءاستفاده جنسی
یکی از بخش های عمده کودک آزاری، سوءاستفاده جنسی از اطفال است. آزار رساندن و سوءاستفاده جنسی بصورت کل زمانی اتفاق می افتد که یک شخص بدون اطلاع و یا رضایت شخص دیگر از او لذت جنسی ببرد، طوری که باعث تحقیر شخص شده و یا باعث صدمه روحی و یا جسمی گردد.
همچنان بنابر تعریف سازمان صحی جهان، هر انسان کمتر از ١٨ سال طفل محسوب می شود و از دیدگاه حقوقی طفل یا صغیر به کسی گفته می شود که از نظر سن به رشد جسمی و روانی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد.
در سال ۲۰۰۸ و براساس گزارش یونیسف، ۱,۴۵۹ واقعه سواستفاده جنسی از اطفال گزارش داده شده که براساس گفته مسوولین این فقط بخش کوچکی از این مشکل بزرگ را نشان میدهد (۳).
سوءاستفاده جنسی محدود به یک نوع رفتار نبوده و دارای شدت و درجات مختلف است. برای ساده ساختن موضوع، می شود آزار و صدمات جنسی را به سه دسته تقسیم بندی کرد:
۱ -آزارهای جسمی: چنانچه فردی شخص دیگر را مجبور به برقراری ارتباط جنسی کند در حالیکه شخص مایل به برقراری این ارتباط نباشد (تجاوز جنسی). دستمالی کردن فرد دیگر در صورت عدم آگاهی و یا رضایت فرد  نیز آزار جنسی شمرده می شود.
۲-  آزارهای روانی: یعنی کلماتی به کار برده شود که باعث احساس تحقیر شخص دیگر شود. مثلاً متلک گویی، تعقیب کردن شخص، مزاحمت تلفونی، هتک حرمت به تنهایی یا در مقابل افراد دیگر، که هر کدام اینها باعث وارد شدن فشار روانی بر شخص می گردد.
۳ -سوء استفاده از موقعیت و اعتماد طرف مقابل در اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی. مثلاً فرد کلانسالی که از بی دفاع بودن طفل استفاده کرده و یا بدلیل نسبتی که با وی دارد او را به برقراری ارتباط جنسی تشویق و یا وادار میکند.

پدوفیلیا
اختلالات جنسی بخشی از اختلالات روانی محسوب می شوند و یکی از این اختلالات مشهور پدوفیلیا است. پدوفیلیا برگرفته از دو کلمه یونانی ست؛ “فیلیا” به معنای “دوست داشتن” و “پدکتوس” به معنای “اطفال”.
بعضی از مطالعات پدوفیلیا را علاقمندی جنسی مداوم و منحصر به اطفال نابالغ و عدم علاقمندی به کلانسالان میدانند (۴). بعضی ها با این تعریف موافق نبوده، چون ادعا می کنند که هر نوع تماس جنسی بین یک فرد بالغ و یک طفل پدوفیلیا محسوب میگردد (۵).
کتاب تشخیصی و آماری اختلالات روانی (۶)، که یکی از معتبرترین کتابهای مرجع در دسته بندی اختلالات روانی است، چند ویژگی کلی برای پدوفیلیا را بر می شمارد، از آنجمله:
-  تمایلات مکرر و شدید جنسی یا رفتار جنسی با اطفال نابالغ یا اطفالی که بطور عموم ۱۳ ساله یا کمتر از آن باشند. این وضعیت حداقل برای شش ماه دوام داشته باشد.
- شخص بر اساس این تمایلات جنسی دست به رفتار جنسی زده باشد و یا این تمایل بشدت سبب نگرانی و تشویش وی گردد

شخص حداقل ۱۶ ساله بوده و حداقل ۵ سال از طفلی که مورد سواستفاده قرار گرفته کلانتر باشد.
زیربخش های این اختلال عبارت اند از:
تمایل جنسی به پسرها
تمایل جنسی به دخترها
تمایل جنسی به هر دو
-  محدود به اعضای خانواده
-  منحصر به اطفال (درین گونه شخص تنها به کودکان علاقمند است)
- غیرمنحصر به اطفال (درین گونه شخص هم به اطفال و هم به کلانسالان علاقمند است)
مساله عمده ی که پدوفیلیا را از بعضی ناهنجاری های جنسی دیگر (مثلاً چشم چرانی) متمایز ساخته و نیازمند توجه مخصوص بوده این است که در پدوفیلیا، اختلال به شخص محدود نبوده بلکه سبب صدمه ی مستقیم جسمی و روانی بر افراد دیگر، بالاخص اطفال، می گردد. این یکی از ابعاد بسیار مهم این اختلال است.
بهمین دلیل، با آنکه بعضی از محققین پدوفیلیا را از سوءاستفاده جنسی اطفال متمایز می دانند، ولی بسیاری از صاحبنظران دیگر معتقد اند بعلت اینکه پدوفیلیا صدمات روانی و جسمی بر اطفال وارد می سازد، واضحاً یک نوع سواستفاده از اطفال شمرده می شود (۷).
پدوفیلیا با مشخصات فوق بعنوان یک اختلال روانی مطرح است و تحلیل رفتار بعضی از افراد در افغانستان و نظر به این مشخصات نشان میدهد که آنها از این اختلال رنج میبرند.

سبب شناسی (اتیالوجی) پدوفیلیا

با آنکه در قسمت تاثیرات منفی پدوفیلیا تا حدی تحقیقات انجام شده، ولی در بخش سبب شناسی آن هنوز نیاز به تحقیق بیشتر است. بعضی از این مطالعات ارتباط میان علل بیالوجیک مثلاً کارکرد غیرنورمال مغز و پدوفیلیا را نشان داده، ولی هنوز زمان لازم است تا درین بخش مطالعات بیشتری صورت گیرد.
بعضی از محققین معتقد اند که رابطه ضعیف والدین با اطفال احتمال سواستفاده جنسی اطفال را بیشتر میکند.
البته در قالب بافت اجتماعی افغانستان (۸)، این عوامل را می توان دخیل دانست:

۱-     تناسب یا تجانس عاطفی
چرا بچه بازها (pedophiles)  از نظر عاطفی توسط اطفال ارضا می گردند؟ این یکی از پرسشهای اساسی است که بسیاری کنجکاو اند تا جوابی برای آن بیابند. نظریه های مختلفی درین زمینه مطرح اند. براساس یکی از این نظریه ها، این اشخاص نیازهای کودکانه ارضا نشده دارند که فقط می توانند توسط برقراری ارتباط با اطفال به این نیازها پاسخ گویند. تربیت موثر در دوران طفولیت توسط والدین و اعضای کلانتر فامیل زمینه ساز برقراری ارتباط مفید و سازنده بین طفل و فامیل و بتدریج اجتماع بوده و طفل را آماده برقرار ساختن ارتباط های بیشتر و در دایره وسیع تر می کند. اگر این بعد عاطفی بنا به هر دلیلی در دوران طفولیت نادیده گرفته شود، امکان این میرود که فرد در کلانسالی دنبال ارضای این نیاز بوده و در جستجوی افرادی باشد که این نیاز را درک کنند، یا حداقل او احساس کند که این نیاز توسط اشخاص مربوط به یک دوره سنی مشخص درک می شود.
براساس یک نظریه دیگر، این افراد خود در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی، تحقیر، شرم، و احساس گناه قرار گرفته و احساس ناتوانی کرده اند و این حالت سبب می گردد تا در کلانسالی در تلاش برای فایق آمدن بر این احساسات منفی و ناخوشایند از نقش “قربانی” بیرون شده، اطفال دیگر را قربانی ساخته، و احساس قدرتمندی و راحتی کنند.
با آنکه هیچ تحقیق تجربی درین زمینه تا به حال در افغانستان انجام نشده، ولی بر اساس این نظریه های روانشناسیک، فرض بر این است که عاملین بچه بازی خود در کودکی مورد سواستفاده جنسی قرار گرفته اند ولی در کلانسالی این نقش را برعکس کرده تا با استرس وارد شده و احساس ناتوانی و کمبود اعتماد به نفس مقابله کنند.
فرض دیگری که در قالب این نظریه مطرح می شود این است که هرج و مرج اجتماعی حاصل از جنگ سی و چند ساله در افغانستان سبب گردیده تا تعداد زیادی از کودکان مورد سواستفاده جنسی قرار بگیرند. اگر در آینده نزدیک تحقیق درین حوزه صورت بگیرد، شاید بتواند رابطه میان سن عاملین بچه بازی و جنگ داخلی بعنوان یک عامل را مشخص کند.

۲-     برانگیختگی جنسی
برانگیختگی جنسی یا تحریک جنسی حالتی است که در آن شخص آماده برای آمیزش جنسی یا مشتاق رابطه جنسی است. پرسش اینجاست که چرا پدوفایل ها توسط اطفال به برانگیختگی جنسی دست می یابند؟  بسیاری از تحقیقات این را در بخش تجانس عاطفی مورد مطالعه قرار میدهند و عواملی که در عدم برقراری ارتباط سالم با هم جنس و جنس مخالف را در کلانسالی مهیا میسازد را درین مشکل دخیل میدانند.




۳-     بازداری
چرا بچه بازها (پدوفایل) نمی توانند یک رابطه عادی با آدم بالغ از جنس مخالف داشته باشند؟ چندین دلیل درین زمینه مطرح بحث اند. بعضی از مردان که در اولین ارتباط جنسی با یک خانم بالغ خود را ناتوان می یابند، تمایلات جنسی را همراه با دردسر و ناامیدی می پندارند. این بازداری به دو شکل تظاهر می کند: رشدی و موقعیتی.
در بازداری رشدی شخص فرصت داشتن ارتباط با یک شخص بالغ از جنس مخالف را نداشته است. ولی بازداری موقعیتی به وضعیت های چون از دست دادن یک رابطه یا بحران زودگذر اشاره میکند.
در بافت اجتماعی افغانستان، بازداری رشدی بیشتر به مشاهده میرسد، چون عدم دسترسی به شریک جنسی از میان زنان بالغ احتمالاً یکی از دلایل عمده است، بخصوص زمانی که مردان بالغ نیاز به برقراری ارتباط جنسی با جنس مخالف دارند ولی جامعه نظر به مشکلاتی که فراراه شان قرار میدهد این اجازه را به آنان نمیدهد. این در حالیست که گمان میرود دسترسی به اطفال همجنس، به ویژه کودکان خیابانی و اطفال یتیم، یک آلترناتیو برای تجربه جنسی مردان بالغ باشد.

۴-   عدم ممنوعیت
سوالی که مطرح می شود این است که چرا مکانیزم های بازدارنده اجتماعی، اخلاقی و دینی قادر به کنترل تمایلات یا رفتارهای بچه بازی نیستند؟
چون اطلاعات احصاییوی راجع به افراد دخیل در سواستفاده جنسی از اطفال (پدوفایل ها یا بچه بازها) در افغانستان در دست نیست، نمی توان در ناتوانی این مکانیزم ها در جامعه افغان به نتیجه قاطعی رسید. ولی فرض بر این است که سه دهه جنگ تاثیرات مخربی از آنجمله در حوزه اخلاقی بجا گذاشته است. البته میزان این تاثیر از یک اجتماع تا اجتماع دیگر متفاوت است. مثلاً احتمال میرود این تاثیر در خرده فرهنگ هایی چون اجتماعات جنگسالاران بیشتر باشد. ولی ضرور است تا ارتباط میان بهم ریختگی و بحران ناشی از جنگ و افزایش موارد سوءاستفاده جنسی را توسط تحقیقات منظم و دقیق مشخص ساخت.

چند باور غلط در باره‌ی بچه بازی در افغانستان
یکم: بچه بازی در افغانستان وجود ندارد
این یک انکار بزرگ است. بچه بازی در افغانستان از گذشته وجود داشته و شواهد تاریخی زیادی دارد. حتی تورق چند کتاب در حوزه ادبیات نشان میدهد که این رفتار جنسی در گذشته وجود داشته است. احتمال داده می شود که یکی از دلایل عمده انکار و رد کردن این رفتار (و اختلال) جنسی در افغانستان مساله شرم و بی آبرویی آن در مقیاس وسیع باشد. از یک سو، دین مروج در افغانستان (اسلام) با تحکم و سختگیری با این پدیده برخورد کرده که در تعارض با این رفتار قرار می گیرد. از سوی دیگر، جنبه اخلاقی، حقوقی، و بین المللی این پدیده نیز فشار بیشتری وارد کرده و سبب می گردد تا عده ای آنرا بکلی انکار کنند. البته گزارشهای که در چند سال اخیر منتشر شده بیانگر این اند که مسوولین موجودیت این پدیده را تایید کرده اند.
دوم: بچه بازی محدود به یک منطقه خاص از افغانستان است
بسیاری به این باور اند که این رفتار جنسی محدود به یک حوزه جغرافیایی خاص افغانستان است، که این البته درست نیست. سوءاستفاده جنسی از اطفال نه تنها در جنوب افغانستان بلکه در شمال، شرق، و غرب هم مشاهده و هم مواردی از آنها گزارش داده شده است (۹). بنابرین، به عوض اینکه یک گروه یا اجتماع خاص متهم به این رفتار جنسی غیرنورمال شوند، لازم است تا در ابتدا برای روشنتر شدن موضوع یک رویکرد کارشناسانه برای تعیین و شناسایی این رفتار در نقاط مختلف کشور صورت پذیرد.
سوم: بچه بازی اگر هم وجود داشته باشد، سوءاستفاده از اطفال نیست
این احتمالاً از همان باورهای رایج و غلط است که به نحوی بر ادامه این رفتار جنسی مهر تایید میزند و اثرات منفی و درازمدت آنرا کوچک جلوه داده و یا انکار می کند. همانطور که اشاره رفت، با آنکه این رفتار باعث وارد آوردن صدمات روانی عمیق و تغییر شخصیت اطفال میگردد، عده ای با سوءاستفاده از ناتوانی اطفال (بی سرپناهی، فقدان والدین، فقر، ناآگاهی) آنها را وارد این ماجرا می کنند و استدلال شان این است که این نوعی لذت ورزی برای خود و کمک اقتصادی برای اطفال است (۱۰)
چهارم: بچه بازی مربوط به یک نژاد مخصوص است
این باور غلط همخوانی دارد با باور غلط اول در باره محدود بودن این رفتار جنسی به یک حوزه جغرافیایی خاص. حقیقت این است که پدوفیلیا مربوط به یک نژاد یا قوم خاص نبوده و همانطور که در جنوب افغانستان در میان پشتونها دیده شده، در میان تاجیک ها و ازبک ها در شمال افغانستان و بهمین ترتیب در مناطق دیگر نیز به مشاهده رسیده. لیکن نیاز است تا یک تحقیق گسترده برای مشخص کردن مقیاس و درصد این رفتار در میان فرهنگها، نژادها، و خرده فرهنگها صورت پذیرد.
پنجم: بچه بازی در مدارس دینی معمول است
تعدادی باورمند به این اند که پدوفیلیا محدود به مدارس دینی در بعضی مناطق افغانستان است. با آنکه مقاله ی در باره ارتباط حملات انتحاری و تجربه سوءاستفاده جنسی در همین وبسایت به نشر رسید (۱۱)، ولی این بدین معنا نیست که این اختلال تنها در میان افراد کلانسال این مدارس به مشاهده می رسد. فلم های مستند و گزارشهایی که تا به حال به نشر رسیده نشان میدهد که این اختلال در میان طبقات مختلف، و از آنجمله تفنگداران محلی (معمولاً برای ابراز قدرت و کنترل اضطراب و بی کفایتی درونی) به مشاهده می رسد.
ششم: بچه بازی مخصوص مردهاست
با آنکه بصورت تقریباً تام این رفتار جنسی در میان مردها (بر علیه اطفال همجنس و گاه جنس مخالف) دیده شده، ولی فقدان گزارشدهی یا اطلاعات دلیل بر این نیست که بچه بازی در میان زنها رواج ندارد. بهمین دلیل، با آنکه لازم است نظر به گستردگی نقش مردان تمرکز بیشتری روی آنها صورت گیرد، ولی مطالعه روی این اختلال جنسی نباید محدود به یک جنس خاص باشد (۱۲).
هفتم: همجنس بازی در افغانستان وجود ندارد
اگر باورهای دینی یک جامعه تحمل همجنس بازی را ندارد، این دلیل نمی شود که در آن جامعه همجنس بازی وجود ندارد. بسیاری از پدوفایل ها ادعا می کنند که آنها لزوماً با اطفالی که مورد سواستفاده قرار میدهند مانند همجنس بازان در غرب “عشق نمی ورزند.” پرواضح است که همجنس بازی با پدوفیلیا تفاوت زیادی دارد، ولی در مواردی دیده شده که این رفتار جنسی بعد از بالغ شدن طفل نیز بین فردی که تا بحال نقش “بچه باز” و فردی که قبلاً نقش “بچه بی ریش” را بازی میکرد ادامه یافته که همچو رفتاری فقط در قالب همجنس بازی میتواند تعریف و تبیین گردد. بهمین دلیل، انکار ارتباط جنسی دو فرد بالغ هم جنس و یا پرهیز از استفاده اصطلاح “همجنس باز” دلیل بر نبود همجنس بازان و همجنس بازی در افغانستان شده نمی تواند.
هشتم: تمام بچه‌بازها مریض اند
این یک بحث جنجالی است. آنچه در مواردی در افغانستان دیده میشود این است که تعدادی از قدرتمندان محلی بخاطر نشان دادن قدرت خود به رقیب های منطقه، یک یا چند طفل و نوجوان را نزد خود نگه‌ می‌دارند. تعداد و زیبایی این کودکان شاخصه ایست از قدرت و اهلیت آن فرد تفنگدار قدرتمند در منطقه‌اش. این افراد معمولاً متأهل اند و یک یا چند همسر دارند. پس یک دلیل این است که اینها اختلال روانی نداشته و از کودکان استفاده ابزاری می کنند و یا اینکه به هر دو جنس زن و مرد علاقه داشته و با آنها ارتباط جنسی برقرار می کنند، حتا اگر این ارتباط یک‌طرفه باشد.

نتیجه
پدوفیلیا یک اختلال روانی است و بچه بازی یا نگهداری “بچه بی‌ریش” در مواردی تحت این اختلال می گنجد، ولی در کل بچه بازی به آن شکلی که در افغانستان دیده می‌شود یک مشکل پیچیده با ابعاد مختلف روانی، جنسی، حقوقی، و اجتماعی و مشکلات رو به رشد فرهنگی-اجتماعی-حقوقی است. در بافت اجتماعی افغانستان احتمالاً بسیاری از افرادی که از این اختلال پدوفیلیا یا پدیده بچه‌بازی رنج می برند خود در طفولیت و نوجوانی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند.
محدود بودن یا فقدان رابطه با جنس مخالف و دسترسی به اطفال در تقویت این رفتار جنسی غیرنورمال نقش داشته است.
جنگ و کشمکش‌های داخلی چندین ساله نقش بازدارنده‌ی اخلاق، دین، و اصول اجتماعی را در محدود ساختن بچه بازی کم‌رنگ ساخته و آنهایی که از این اختلال رنج می‌برند به‌تدریج جرات این را یافته اند که بصورت سیستماتیک دست به سوءاستفاده جنسی اطفال زده و حتی بدینطریق ابراز قدرت و هویت کنند (۱۳؛ ۱۴).

منابع:
3-     همان
5-    Finkelhor, D., & Araji, S. (1986). Explanations of Pedophilia: A Four Factor Model. Journal of Sex Research, 22 (2), 145.
6-    Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Text Revision, 2000
7-     Explanation of Pedophilia in Afghanistan, A study in progress. Retrieved from:http://www.buddhasemptyplace.com/2010/12/04/explanation-of-pedophilia-in-afghanistan/
8-   Finkelhor, D., & Araji, S. (1986). Explanations of Pedophilia: A Four Factor Model. Journal of Sex Research, 22 (2), 145.
عکسها برگرفته ازwww.advocate.com و www.promptus.blogspot.com
این مطلب/مطالب را نیز بخوانید
·         کودک آزاری چیست؟





نوشته: داکتر اسماعیل درمان 

سوءاستفاده جنسی یکی از همان تابوهاییست که معمولاً از کنارش می‌گذریم یا انکارش می‌کنیم. مگر می‌شود در کشوری مسلمان یا در اجتماعات مسلمان در کشورهای دیگر هم‌چو چیزی اتفاق بیافتد؟ یعنی کودکی مورد آزار و اذیت جنسی قرار بگیرد؟
 بلی، می‌شود. چون سوءاستفادۀ جنسی کودکان یک پدیدۀ جهانی است و افغانستان تافتۀ جدابافته نیست! بیشتر کسانی که این سطور را می‌خوانند شاید به یاد بیاورند که در دوران مکتب یا مدرسه یا در هنگام بازی با هم‌سن و سالان گپ‌های بطور ضمنی و غیرمستقیم به گوشِ‌شان می‌خورده؛ قصه‌ها و شایعاتی می‌شنیده‌اند: «فلانی با فلانی است»؛ «فلانی بچۀ خوبی نیست»؛ «فلان دختر بد است»؛ و…بعضی از خوانندگان شاید خودِ شان قربانیِ سوءاستفاده جنسی بوده اند.

سوءاستفاده جنسی از کودکان معمولاً پوشیده می‌ماند و شرمِ حاصل از آن سبب می‌شود تا بسیاری از قربانیان خاموش بمانند.
همین امروز هم می‌گویند. و بسیاری از این شایعات به شکل مستقیم یا غیرمستقیم اشاره به این دارند که هم‌چو حادثاتی اتفاق می‌افتند. زمانی‌که آن فلم مستند در بارۀ پدیدۀ «بچه بازی» در افغانستان نشر شد، یا زمانی‌که نوشتۀ علمی درین باره در همین وبسایت به نشر رسید، بسیاری شوریدند و پیشانی تُرُش کردند که آبروی کشور رفته است. من در مواقع مختلف درین باره نظر داده‌ام و بگذارید باز هم مختصراً بگویم که: اگر آبروی یک کشور برای بیان یک حقیقت از بین برود، بگذار برود. دوم این‌که، این پدیده در بعضی جاهای دیگر هم دیده شده، حالا با شکل و محتوای متفاوت، پس آنی که پیشانی تُرُش کرده بهتر است چشمان خود را دقیق‌تر متوجه قضایا کند. و سوم این‌که، لازم است گاهی مردم یک تکان محکم‌تر بخورند تا به خود آیند.

سوءاستفاده جنسی از کودک یعنی چه؟
 حالا شاید بپرسید پس این سوءاستفاده جنسی چیست؟ سوءاستفاده جنسی از کودکان نوعی از سوءاستفاده است که از طریق آن یک فرد بالغ یا نوجوان با سوءاستفاده از یک کودک به ارضای جنسی می‌رسد. به‌عبارتی، سوءاستفاده جنسی از کودک، سوءاستفاده از قدرت است که طیِ آن فرد بزرگ‌تر، قوی‌تر، و آگاه‌تر، از کودک برای ارضای جنسی، لذت بردن عاطفی، و گاه بدست آوردن پول، سوءاستفاده می‌کند.۱
سوءاستفاده از کودک یک عمل جسمی و یک تجربۀ روانی است. بعنوان یک عمل جسمی، سوءاستفاده جنسی رفتارهای را که  همراه با تماس با کودک یا بدون تماس با کودک اند شامل می‌شود. از نظر روانی، سوءاستفاده جنسی نشان‌دهنده سوءاستفاده از قدرت است که طیِ آن عامِل سوءاستفاده‌گر به ارضای جنسی و عاطفی می‌رسد، ولی این کودک است که آسیب‌دیده و گیج باقی می‌ماند.
انواع سوءاستفاده جنسی از کودکان عبارت اند از: برقرار کردن ارتباط جنسی (بدون درنظرداشت عاقبت آن)، نشان دادن اعضای تناسلی خود به کودک؛ تماس جسمی؛ و استفاده از کودک برای پورنوگرافی.
تعریف بالا را به دقت و یک‌بار دیگر بخوانید، چون بسیاری فکر می‌کنند تنها «تجاوز» سوءاستفاده جنسی از کودکان است، و این باور نادرستی است. هر عملی (چه همراه با تماس باشد چه نباشد) – که به منظور ارضای جنسی و اِعمال قدرت فرد بزرگ‌تر بر فرد کوچک‌تر (کودک) انجام شود، شامل سوءاستفاده جنسی است.
زمانی‌که این سوءاستفاده توسط یکی از اعضای خانواده اِعمال می‌شود به آن incest  یا زنا با محارم می‌گویند.۲ این نوع از سوءاستفاده نیز در کشور ما اتفاق می‌افتد، ولی صحبت نکردن یا گزارش ندادن آن دلیل بر نبودِ آن نیست!
باور دیگر این است که قربانیان فقط دختر اند. این باور هم نادرست است. کودکان پسر و دختر قربانیِ سوءاستفاده جنسی اند، البته دخترها در مجموع بیشتر موردِ سوءاستفاده قرار می‌گیرند.
سوءاستفاده‌گران کی‌ها اند؟
ولی مسئله تنها این نیست. درست است که «بچه بازی»، یکی از شنیع‌ترین و سیستماتیک‌ترین نوع سوءاستفاده جنسی، جسمی، و روانی از کودکان است، ولی این تنها فُرم سوءاستفادۀ جنسی از کودکان نیست. بسیاری به اشتباه فکر می‌کنند که افرادی که کودکان را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهند افرادی اند با نگاه‌های تهدیدکننده، چشمانی از حدقه‌بر‌آمده، لباس نامنظم، و چیزهای دیگری که او را از دیگران متمایز می‌کند. نه‌خیر، این باوری اشتباه است. مطالعات در سراسر دنیا نشان می‌دهد که افرادی که دست به این کار می‌زنند، معمولاً به راحتی قابل‌تمایز نیستند، چون فردی که در این کار دخیل است شاید: یکی از اعضای خانواده باشد؛ یکی از آشنایان باشد؛ مُدّرس باشد؛ معلم باشد؛ یکی از افراد قابلِ‌اعتماد باشد؛ کارگری باشد که در منزل کار می‌کند؛ یک دوست با سن بالاتر باشد؛ و…
معصومیت کودکان گاه به راحتی مورد سوءاستفاده کسانی قرار می‌گیرد که در نهایت این کودکان را مورد آزار جنسی قرار می‌دهند.
تعریفِ فقهی «بلوغ» کمک‌کننده نیست!
باور نادرستِ دیگر این است که وقتی کودکی به «بلوغ» می‌رسد، یعنی این‌که به بزرگ‌سالی رسیده و از درک و فهم یک انسان بالغ برخوردار است. اول این‌که وقتی کودکان به «بلوغ جنسی» می‌رسند، این به معنای رسیدن به «بلوغ عاطفی» نیست. بسیاری از کودکان در سن ۱۳ تا ۱۵ به ابتدای بلوغ جنسی می‌رسند، در حالی‌که این ابداً نشاندهنده بلوغ عاطفی نیست. کودک نیاز به چندین سال دیگر دارد تا تجارب زندگی کردن را فرا گیرد و حداقل سطح هورمون‌هایش برابر شود. حتا ابتدای بلوغ جنسی همراه با بلوغ جسمی/فزیکی نیست. یک کودک از زمان رسیدن به بلوغ جنسی چندین سال دیگر فرصت دارد تا به رشد جسمی‌اش افزوده شود. بنابر این، این نادرست است که بگوییم همین که کودک یا نوجوانی شروع به داشتن رویاهای جنسی کرد یا عادت ماهانه‌اش شروع شد، یعنی این‌که بالغ شده است. من درین‌جا با تعاریف فقهی بلوغ اصلاً کاری ندارم و آن‌ها را کاملاً بی‌مورد می‌دانم، چون بحث فقهی یک بحث علمی و مُحکم نیست و برای من اعتبار ندارد.
یک قربانی می‌گفت که وقتی پدر و مادرش خانه نبودند، همسایه‌اش به بهانۀ کمک می‌آمده و او را مورد سوءاستفاده قرار می‌داده. قربانیِ دیگر گزارش می‌داد که یکی از اقوامش که در خانۀ شان مصروف کار بوده او را به اتاق دیگری می‌برده، در را می‌بسته، و او را لمس می‌کرده تا این‌که «آبی سفید» از «آن‌جایش» می‌آمده. بعد برایش می‌گفته که اگر به کسی بگویی «وای به جانت».
بعضی از نوجوانان افغان که در غرب بزرگ شده اند نیز به انواع مختلف مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند و یک نوع آن که بارها اتفاق افتاده «تجاوز ملاقاتی» یا date rape بوده. نوجوان زیر هژده سال بنابر عدم تجربه با کسی قرار ملاقات می‌گذارد و ندانسته در دام او می‌افتد و در مواردی به او تجاوز جنسی می‌شود.

نشانه‌های سوءاستفاده جنسی
حالا چطور بدانیم که یک کودک مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است؟
صدمۀ روانی یا تراما: نشانه‌های سوءاستفاده جنسی می‌توانند مستقیم، غیرمستقیم، مزمن، و پنهان باشند.۳سوءاستفاده جنسی می‌تواند سبب صدمۀ روانی شدید گردد که ذهن و روان کودک را خسته و فرسوده می‌سازد. کودکان آسیب‌دیده معمولاً صحنه‌های سوءاستفاده را به یاد می‌آورند و درد و رنج حاصل از آن را دوباره تجربه می‌کنند. بعضی از جاها یا وسایل نیز یادآور آن خاطرات دردناک اند. مثلاً قربانی‌ای قصه می‌کرد که بعد از سال‌ها هنوز بوی عطر مخصوص سبب می‌شود تا سوءاستفاده به یادش بیاید. قربانی دیگری گزارش داد که بعد از این‌که چندین سال از حادثه گذشته هنوز تمرکز کردن برایش مشکل است، درست درس خوانده نمی‌تواند، و شب تجاوزگر را در خواب می‌بیند.
تغییر در رفتار: در خُلق و خوی کودک نیز می‌تواند تفاوت بیاید. کودک شاید گوشه‌گیرتر و ترسیده شود. در زمان صحبت کردن مستقیم به طرف چشمان مخاطب نگاه نکند. رفتارش توأم با شرم باشد. درس خود را درست خوانده نتواند. با برادران و خواهرانش جنجال کند. زود زود عصبانی شود.
تغییر در گفتار: کودک شاید بطور مستقیم یا غیرمستقیم به سوءاستفاده اشاره کند. مثلاً بگوید: او خود را روی من انداخت و بعد من چیز سختی را احساس کردم که در بین پاهایم فرو می‌رود. نفر پس و پیش ‌رفت و بعد ناله کرد و از رویم برخاست.
کودکان کم‌سن‌تر شاید بگویند: او به این‌جایم دست زد (اشاره به آلت تناسلی). بعد برایم گفت که به هیچ‌کس نگویم!
بعضی از کودکان شاید بطور مستقیم به این موضوع اشاره کنند. مثلاً: او کارهای می‌کند که من دوست ندارم!
تغییر در بازی: کودک شاید در هنگام بازی کردن با عروسک یا اسباب‌بازی دیگر، به شکلی از اشکال رفتارهای جنسی را به نمایش بگذارد. یا در زمان رسامی، به نوعی این موضوع را بیان کند. معمولاً بعضی از متخصصین از این روش برای ارتباط با کودک و تحقیق در بارۀ سوءاستفاده جنسی کمک می‌گیرند.
نشانه‌های جسمی: معمولاً سوءاستفاده جنسی نشانۀ جسمی آشکار به جا نمی‌گذارد، مگر این‌که تجاوز با کودک کم‌سن صورت گرفته و سبب وارد شدن صدمات جدی به بدن، بخصوص آلت تناسلی او باشد. مواردی دیده شده که چون سوءاستفاده همراه با آمیزش همراه بوده سبب پاره شدن جدار واژن یا مقعد و در نتیجه خونریزی و عفونت شده است. در موارد دیگر، در صورتی‌که کودک مصاب امراض آمیزشی یا Sexually Transmitted Diseases  شد باید صد در صد مسئله سوءاستفاده جنسی را در نظر گرفت. در زمان کار کلینکی نگارنده، کودک هشت سالۀ به داکتر مراجعه کرد که مصاب یکی از امراض آمیزشی شده بود و مصاب شدن به این مریضی در این سن غیرممکن است مگر این‌که از کودک سوءاستفاده جنسی شده باشد و در تماس با یک شخص بزرگ‌تر که همچو مریضیِ را دارد قرار گرفته باشد.
افسردگی، اضطراب، اعتیاد، کم‌جرأتی، و اختلالات شخصیتی از جملۀ عوارض درازمدت سوءاستفاده جنسی اند.
نشانه‌ها و عوارض درازمدت سوءاستفاده جنسی عبارت اند از: مشکلات رفتاری به مانند قانون‌گریزی و رفتار ضد اجتماعی؛ اعتیاد؛ افسردگی؛ اضطراب؛ کم‌جرأتی؛ دردهای مزمن؛ اختلالات شخصیتی؛ و در مواردی حتا افکار خودکشی و اقدام به خودکشی.

چرا کودکان خواستار کمک نمی‌شوند؟
شما شاید با خواندن سطور بالا از خود پرسیده باشید، اگر کودکی مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد، چرا دنبال کمک نمی‌رود؟ کودکان معمولاً این موضوع را پنهان می‌کنند، چون:
یکم: بسیاری از آن‌ها به آن درجه از رشد روانی نرسیده اند که بفهمند کاری که روی آن‌ها صورت گرفته، سوءاستفاده است. و چون در موارد زیادی این کار توسط یک آشنا انجام می‌شود، به این نتیجه می‌رسند که این کار شاید ناشی از «علاقه» و «محبت» باشد، بخصوص که تعداد زیادی از سوءاستفاده‌گران از این شگرد استفاده می‌کنند و طوری رفتار می‌کنند که کودکان تصور کنند سوءاستفادۀ شان ناشی از عشق و علاقه است.
دوم: بسیاری از کودکان بشدت می‌ترسند و این ترس به اندازه ایست که قدرت تمرکز و تصمیم‌گیری درست را از آن‌ها می‌گیرد. در بسیاری مواقع این ترس همراه با شرم است. آن‌ها از این می‌ترسند که سبب «بدنام شدن» خانوادۀ خود نشوند. از این می‌ترسند که مورد سرزنش و لت و کوب والدین خود قرار نگیرند. بعضی از این کودکان تهدید می‌شوند. سوءاستفاده‌گران آن‌ها را تهدید می‌کنند که اگر به کسی دیگر این موضوع را بگویند عواقب بدی خواهد داشت.
سوم: بعضی از کودکان خود را مقصر می‌دانند. آن‌ها فکر می‌کنند که این تقصیر خود شان بوده که مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند و باید احتیاط بیشتری می‌کردند. آن‌ها در نهایت خود را سزاوار هم‌چو رفتاری می‌پندارند.
چهارم: صحبت در باره مسایل جنسی در جامعۀ ما یک تابو است؛ ممنوع است؛ همراه با شرم و تمسخر همراه است. در نتیجه صحبت کردن در باره تجارب دردناکی چون سوءاستفاده نیز مشمول این تابو می‌شود.
پنجم: بسیاری از کودکان به مرحلۀ از رشد روانی نرسیده اند که این تجربه را بصورت درستی بیان کنند. یعنی قدرت بیان شان آن‌قدر نیست تا واژه‌های مناسب را بیابند و سوءاستفاده را درست شرح دهند.
ششم: بعضی از کودکان که قربانی زنا با محارم اند حداقل از دو چیز می‌ترسند. یکی این‌که از کسی که آن‌ها را مورد سوءاستفاده قرار داده می‌ترسند. دوم این‌که فکر می‌کنند با افشای این راز سبب از هم پاشیدن خانواده می‌شوند. در حقیقت، این کودکان خود را قربانی می‌کنند تا ساختار خانواده بهم نریزد.
هفتم: یک رویکرد نادرست دیگر این است که بسیاری از مردم کودکان را مقصر می‌دانند. آن‌ها فکر می‌کنند که «اگر کودک متوجه خود می‌بود به این مشکل دچار نمی‌شد». مثلاً می‌گویند: «اگر دختر خوبی بود باید احتیاط می‌کرد». «اگر پسر خانواده‌داری می‌بود باید متوجه خود و رفتار خود می‌شد». این باور کاملاً نادرست است. این رویکرد سبب می‌شود تا کودکان درد خود را به تنهایی تحمل کنند و چیزی نگویند، در حالیکه پُرواضح است که یک کودک که به بلوغ روانی و جسمی کامل نرسیده از کجا خوب و بد را درست تشخیص بدهد و موقعیت‌ها را با دقت سبک و سنگین کند؟ آنی که مقصر است سوءاستفاده‌گر است نه کودک. و بعد کسی که مقصر است همانی است که در حفاظت کودک سهل‌انگاری کرده، نه خودِ کودک.
هشتم: عدم رسیدگی مسوولین نیز یکی از دلایلی است که سبب می‌شود کودک و خانواده‌اش بعد از آگاهی از سوءاستفاده موضوع را پنهان نگهدارند. وقتی امکانات طبی و ارزیابی روانشناسی درست و معیاری وجود نداشته باشد یا محدود باشد، یا این‌که نیروهای امنیتی زیاد کمک‌کننده نباشند (و حتا در مواردی دستِ شان در یک کاسه باشد)، در آن‌صورت قربانیان ناامیدانه این زجر را تحمل می‌کنند.
نهم: کودکان در دهۀ اول زندگی ارتباطات اجتماعی خود را گسترده‌تر می‌کنند و دنبال روابط بااعتماد می‌گردند. وقتی این اعتماد توسط سوءاستفاده جنسی اِعمال شده توسط افراد آشنا در زندگی آن‌ها شکسته شود، آرامش درونی و امنیت روانی شان صدمه می‌بیند و برای شان مشکل است تا راجع به این تجربه با دیگران صحبت کنند.
دلایل دیگری هم وجود دارند که در نوشته‌های دیگر و نظر به موضوع به آن‌ها پرداخته خواهد شد.
پدیدۀ «بچه‌بازی» یکی از شدیدترین و شنیع‌ترین انواع سوءاستفاده جنسی از کودکان است.
بر می‌گردم به آنچه در نخست گفتم. سوءاستفاده از کودکان یک پدیدۀ جهانی است. افغانستان هم یک سرزمین مستثنا نیست. در کشور افریقای جنوبی نرخ سوءاستفاده جنسی از کودکان بطور نگران کننده ای بالاست. در کشور نزدیک، هندوستان، نیز این رقم بالاست. در مطالعۀ که در سال ۲۰۰۷ انجام شد، مشخص شد که حدود ۵۳% از کودکان مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند، که از آنجمله حدود ۵۲% پسر و ۴۷% دختر بودند.۴ من آمار دقیق تعداد کودکانی که قربانی سوءاستفاده جنسی و از آنجمله «بچه بازی» اند را در دسترس ندارم و واقعیت این است که بدست آوردن همچو آماری نظر به شرایط موجود در کشور کار بسیار مشکلی است. اما طبق آمار دیگری که توسط دولت افغانستان و بعضی موسسات مربوط منتشر شده اند حدود ۳۵ تا ۷۰ هزار کودک خیابانی تنها در شهر کابل مصروف کار و وقت‌گذرانی اند، و بر اساس آن‌چه کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان گزارش داده یک‌تعداد آن‌ها قربانی سوءاستفاده جنسی اند. در شهر هرات نیز حدود ده هزار کودک خیابانی اند که ۲۰۰۰ شان معتاد به مواد مخدر نیز هستند.۵ این جای تعجب ندارد. شکارچیان همیشه دنبال هم‌چو موقعیت‌های می‌گردند تا کودکان آسیب‌پذیر را شکار کنند.
ما حدود یک میلیون شهروند مصاب به اعتیاد داریم، ولی صحبت از اعتیاد هنوز تابوست. ما با پدیدۀ وحشتناکی بنام «بچه بازی» روبروییم، ولی صحبت و بحث در بارۀ آن هنوز تابوست. ما شهروندانی داریم که در کوچه و بازار سبب مزاحمت روانی و جسمی زنان می‌شوند، ولی گفتگو در بارۀ آن هنوز تابوست. ما ملاهایی داریم که بی‌شرمانه نکاح یک دختر زیر سن را با یک مرد کهنسال می‌بندند، ولی صحبت در بارۀ این عمل غیرانسانی را پوشش مذهبی داده و در نتیجه بحث در بارۀ آن نیز هنوز تابوست. در بعضی مدارس دینی و بعضی مکاتب کودکان مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند، ولی بحث و تحقیق در بارۀ آن ممنوع است. صحبت از سکس یا عمل جنسی که بخشی از طبیعت و فطرت ماست، و بخشی از نیاز انسانی برای راحت شدن و تولید مثل است، هنوز تابوست.
چند در صد از جوانان ما راجع به مسایل جنسی معلومات دقیق دارند؟ چقدر در مکاتب راجع به مسایل جنسی و بالاخص سوءاستفاده جنسی صحبت می‌شود؟ چه تعداد مواردی اند که کودکان مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند ولی ما چشم‌پوشی می‌کنیم؟
تا زمانی‌که از الف تا یای این مسایل تابو باشد، طبیعی است که برای کمک کردن به قربانیان اقدام جدی انجام می‌شود؛ گروه‌های کمکی در حوزه‌های طب عدلی و حقوقی شکل نمی‌گیرند؛ جامعۀ مدنی درست پشتیبانی نمی‌شود، و جامعه ظرفیت پذیرش را به وجود نمی‌آورد. لیکن اگر قرار است جامعۀ بالنده‌تر داشته باشیم، باید روی کودکان خود سرمایه‌گذاری کنیم، و بسیاری از کودکانی که در معرض اعتیاد و سوءاستفاده‌های مختلف اند، مطمئن باشید که انسان‌های پیش‌رو با شخصیت‌های استواری به‌بار نمی‌آیند!
یادداشت: خوانندگانی که علاقه دارند درین باره بیشتر بدانند، به ما ایمیل بفرستند تا بعضی مطالب و کتابها را به ایشان بفرستیم. بیشتر این نوشته ها به زبان انگلیسی اند.
در ضمن، نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع و نام نویسنده آزاد است!
منابع:
۱- Child Sexual Abuse, Child Survivors, Mothers, and Perpetrators Tell Their Stories, Jane Gilgun, Alankaar Sharma, 2008
2- همان
۳ –  Handbook of Sexual Abuse, Identification, Assessment, and Treatment, Paris Goodyear-Brown, 2012
4. “Study on Child Abuse: India 2007″ (PDF). Published by the Government of India, (Ministry of Women and Child Development).
5 - http://www.heratpaper.com/?p=7248        نگرانی از افزایش اطفال خیابانی در غرب کشور
این مطلب/مطالب را نیز بخوانید
·         کودک آزاری چیست؟


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen