پرتو نادری
تاریخ دادگاه سختی دارد تا دو سال و اندی دیگر، جناب کرزی به تاریخ می پیوندد
رییس جمهور آینده را چه کسی انتخاب می کند؟
دور سوم
انتخابات ریاست جمهوری آرام آرام نزدیک می
شود؛ اما ازهم اکنون این مساله بحث های داغی را در میان احزاب و سازمان های سیاسی،
نهاد های مدنی و شخصیتهای دیگر اندیش کشور برانگیخته است. چنین بحث ها زمانی
گسترش بیشتری یافت که اخیراً رییس جمهور کرزی در یک کنفرانس خبری گفت ،که او با
همکارانش در مشوره است تا انتخابات ریاست جمهوری پیش از خروج نیروی های ناتو راه
اندازی شود. هرچند قانون اساسی برای او اجازه نمی دهد تا بار سوم بر اریکه تکیه
زند؛ با این حال او خود نیز بارها گفته است که دیگر از هوای کلاه شاهی گذشته است
که به گفتهء حافظ: کلاه خوش بود؛ اما به درد سر یا به ترک سر نمی ارزد.
مخالفان سیاسی به گفته های رییس جمهور با نوع شک و تردید نگاه می کنند و می اندیشند که رییس جمهور در پشت چنین گفته هایی، اهداف دیگری را دنبال می کند. آن ها کمتر باور دارند که افغانستان بتواند تا یک انتخابات آزاد، بدون مداخله و تقلب را تجربه کند! مخالفان از هم اکنون هشدار می دهند که هر گونه تقلب در انتخابات آینده می تواند بی ثباتی گسترده یی را در کشور سبب شود. این نگرانی ها در حالی ابراز می شود که باری روزنامهء ماندگار در یکی از شماره های 1390خورشیدی، بر اساس اسنادی که داشته از قول آقای نجفی که هم اکنون بر کرسی وزارت ترانسپورت با وجدان آسوده!!! تکیه زده است، نوشته بود: « کرزی را من رییس جمهور ساختم ورنه داکترعبدالله رییس جمهور بود.» نجفی پیش از این که به این مقام برسد، رییس دارالانشای کمسیون مستقل انتخابات بود. از این اعتراف که نمی دانم چه سان و در چگونه حالت روانی بر زبان و قلم نجفی جاری شده، ماه ها گذشته است؛ اما تا کنون کسی از او نپرسیده است که این سخن را چگونه گفته ای و ترا دلیل وبرهان چیست؟
اگر کسی از چنین موقعیتی ، چنین سخنی را در یک کشور غربی بگوید بدون تردید نه تنها رییس جمهور ناگزیر به استعفا می شود؛ بلکه این شخص در پشت میله های زندان قرار خواهد گرفت. ما همه گان از داستان واتر گیت آگاهیم که چه ماجرایی پدید آورد؛ اما این جا کسی با صدای بلند فریاد می زند که های ای مردم بدانید و آگاه باشید که نه رای شما؛ بلکه تقلب من رییس جمهور کرزی را به قصر برده است! با این همه آب از آب تکان نمی خورد. گویی همگان پنبهء سیاه غفلت وبی پروایی در گوش کرده اند!
نجفی می گوید که او حامد کرزی را رییس جمهور
ساخته است! چگونه با کدام سحر و جادو؟
بدون تردید نجفی اشاره به تقلب خود در انتخابات ریاست جمهوری دارد و شاید
هم فکر می کند که رییس جمهور احسانی بر او نکرده که او را به کرسی وزارت نشانده
است؛ بلکه او پاداش تقلب خود را گرفته است! پس می توان گفت که در دموکراسی افغانی
بزرگترین شایسته سالاری همان تقلب سالاری است.
در گفتهء نجفی چند اهانت بزرگ وجود دارد. نخست
این که او بزرگترین پروسهء ملی کشور را که انتخابات ریاست جمهوری است، اهانت کرده و از اعتبار ساقط
ساخته است. دو دیگر این که او به ارادهء مردم افغانستان اهانت کرده است. مردمی که
با تمام شور و با تمام دشواری های امنیتی از دهکده های دور و دشوارگذار به مراکز
رای دهی آمدند، رای دادند تا رییس جمهور
خود را انتخاب کنند؛ اما جناب نجفی به گفتهء خودش در« ماندگار» این همه را نفرین
می کند. ارادهء مردم را نفرین می کند، رای مردم را که در حقیقت همان شرف و وجدان
مردم است نفرین می کند، این همه برای او اهمیتی ندارد. توهینی بزرگتر ازین در
درازای تاریخ به مردم افغانستان نشده است که هم ارادهء شان پایمال گردد و هم با
صدای بلند گفته شود که من چنین کردم و
دست شما تا تاریخ پنج هزار سالهء تان
خلاص!
نجفی در این گفته ، به انتخابات وپروسهء
دموکراسی که افغانستان تازه آن را تجربه
می کند، اهانت کرده است. به زبان دیگر دموکراسی را از آن مفهوم کلاسیک اش که می
گفتند حکومت مردم، برای مردم وبه وسیلهء مردم تهی ساخته وبه آن مفهوم تازه یی بخشیده
است، یعنی حکومت کرزی به وسیلهء نجفی و برای نجفی وشرکا!
در پشت سخنان گهربار! آقای نجفی این مفهوم وجود
دارد که آقای رییس جمهور نه بر اساس رای مردم؛ بلکه به گفتهء نجفی بر اساس تقلب او بر تخت ریاست جمهوری نشسته
است. مساله روشن است، وقتی کسی بر اساس رای مردم نیامده است یعنی مشروعیت ندارد.
چون چنین نظام هایی مشروعیت خود را از
مردم می گیرند نه از نجفی. نجفی با چین
گفته یی در دادگاه تاریخ هم به محکومیت خود شهادت داده است و هم به نا مشروع بودن
نظام و شخص رییس جمهور کرزی.
گفته های نجفی به این مفهوم است که ظرف دوسال اندی که از دور دوم ریاست جمهوری حامد کرزی می گذرد، ما در زیر سایهء سنگین یک دولت نا مشروع و احکام و فرمان یک رییس جمهور نا مشروع زنده گی کرده ایم. پس تمام فرامین و احکام و تمام عملکرد رییس جمهور و دولت در این مدت زمان نا مشروع بوده است و آقای نجفی به گفتهء خودش امرحلالی را برملت مسلمان افغانستان حرام ساخته است. علمای دین بهتر می دانند آن کسی که امر حالالی را بر مسلمانی به امر حرام بدل می کند چه جزای در شرع دارد! این امرنه تنها از منظرگاه های دینی؛ بلکه از منظر گاه های مدنی نیز امر نکوهیده و زشت و نا بخشودنی است. این در حالیست که مردم با هشیاری سیاسی و با اراده و خرد سیاسی رای دادند تا یک نظام مشروع در سرزمین آن هاحاکم باشد نه یک نظام نا مشروع.
هرچند سخنان نجفی در رسانه ها ودر
شبکهءجهانی رشته بحث هایی را بر انگیخت؛
اما این بحث ها سبب نشد تا نجفی خمی به ابرو آورد. تا جایی که من می دانم جناب رییس جمهور نیز تا
هم اکنون با آن صبر سنگینی که دارد؛ در زمینه سخنی نگفته و مهر از لب برنداشته
است.
کسی مشروعیت یک نظام را زیر سوال می برد؛ اما رییس جمهور خاموش است، مگر رییس جمهور مسوولیت پاسداری از این سرزمین و پاسداری از مشروعیت نظام و قانون اساسی را بر عهده ندارد؟ آیا آن گونه که نجفی خود ادعا کرده آن رشته پیوند در میان او و رییس جمهور این همه استوار است که رییس جمهور می تواند همه چیز را چنان ردای سلطانی بر قامت نجفی آویزد! پرسش بر انگیز ترین مساله خاموشی نهاد های عدلی وقضایی است. مگر این سخنان نجفی کم اهمیت تر از آن که لوی سارنوال افغانستان به آن بپردازد. احزاب سیاسی و نهاد های مدنی و سازمانهای حقوق بشر نیز در پیوند به این امر خاموش بودند ویا هم اگر واکنشی نشان داده اند موثریتی نداشته است. با چنین وضعیتی چگونه می توان اطمینان داشت که باز کسی به مانند آقای نجفی رییس جمهور تعیین نمی کند. اگر قرار است که یک تن رییس جمهور تعیین کند پس چه نیاز است که از انتخابات و دموکراسی مضحکه یی به جهانیان ارائهء کنیم و بعد باد در غبغب اندازیم که این دموکراسی و انتخابات افغانی است. این مساله باید روشن شود که چرا یک تن از مقام های مهم کمسیون مستقیل انتخابات بر می خیزد و بنیاد تمام اعتمام و پروسه را فرو می ریزد. سخنان نجفی به برسی و تحقیق جدی ارگان ها عدلی وقضایی نیاز دارد، مانند آن است که نجفی این رستم دوران کمپیوتر نه تنها افغانستان ؛ بلکه تمام سازمانهای جهانی را که به گونه یی در پروسهء انتخابات دخیل بوده اند به آوردگاه فرا خوانده است. خاموشی ما یعنی حقیقت سخنان او. با این حال او از این آورد گاه سر افراز نه بلکه سر افگنده بیرون خواهد آمد. برای آن که اگر او در نتایج انتخابات دسبرد زده است سزاواز عقوبت است واگر هم دستبرد نزده باشد ؛ به دلیل بی اعتبار ساختن یک پروسه ملی باز هم سزوار عقوبت است ، چنان عقوبیتی که باید در مقیاس تاریخ، پندی باشد برای آینده گان باشد. حال باد های شرطه از هان سمت می وزد که نجفی بادبان افراشته است، تا دیده شود که در صورت تغیر مسیر باد ها نجفی چگونه می تواند عذاب الیم تاریخ را چگونه تحمل می کند!!!
تاریخ دادگاه سختی دارد تا دو سال و اندی دیگر جناب کرزی به تاریخ می پیوندد، حتی اگر نزدیکترین کس او به جای او تکیه زند؛ باز هم او به تاریخ می پیوند با تمام کارکرد هایش؛ حتا با همین داغی که نجفی آن را بر جبین او و بر جبین ریاست جمهوری او نشانده است. آیا جناب کرزی این داغ را همین گونه آرام و صبور به دادگاه تاریخ خواهد برد؟ یا این که می خواهد آن را از خود بزداید! چیزی نمی توان گفت؛ شاید یک شبه ورق بر گردد و دادگاهی بر نجفی چنان حکمی صادر کند که تا کنون به هیچ یک از شهرواندان این سرزمین صادر نشده باشد، برای آن که تا کنون هیچ یک از شهر واندان کشور نه چنین کرده اند و نه چنین گفته اند! تاریخ از این شوخی ها زیاد داشته است. شاید هم هیچ رویدادی در راه نباشد و او همچنان تا پایان بر کرسی بماند. اگر چنین هم که شود سخنان او در درازی تاریخ نه تنها بر جبین جمهوریت جناب کرزی ؛ بلکه بر جبین این سرزمین سر بلند و بر جبین خود نجفی چنات داغی بر جای خواهد ماند. تاریخ به یاد خواهد داشت که نجفی کسی بود که در بزرگترین پروسهء ملی افغانستان امانت را به یک سو گذاشت و نخستین تجربه های دموکراسی را آن گونه که خود ادعا کرده است با تقلب آمیخت و امر مشروعی را به یک امر نا مشروع بدل ساخت.
تاریخ حافظهء شگرفی داد، تاریخ فراموشی را نمی شناسد. نسل ها پشت نسل ها
خواهند آمد، بهاران پشت بهاران و زمستان ها پشت زمستان ها، ماه همچنان در آسمان از
غره به سلخ و از سلخ به غره خواهد آمد، هزاران هزار بامداد گردونهء خورشید بر آسمان خواهد چرخید. رییسان
جمهور یکی بعد دیگری به قصر راه خواهند یافت. تقلب جایش را به امانتداری خواهد داد
و اعتماد با اعتبار ترین سکهء بازار خواهد بود؛ ولی با این همه کودکان در درس
های تاریخ خواهند خواند که روزی و روزگاری
در افغانستان مردی بود سحرآور که با یک اشارهء دست می توانست رییس جمهور تعین کند
و کودکان با شرمساری به حافظه خواهند سپرد که آن مرد را نام نجفی بود
که نه هراسی از خشم مردم داشت و نه هم ترسی از عقوبت تاریخ.
چنین بود که در نخستین بامداد دموکراسی ،
رای و ارادهء مردم زیر پاکرد و به
گفتهء خودش حامد کرزی را رییس جمهور
ساخت... چنین است که دموکراسی افغانستان
را دموکراسی داغدار می گویند!
16/5/2012
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen