نصیرمهرین
قدرت و القاب
4
( سلجوقی
ها )
در دورۀ حکمروایی سلطان مسعود فرزند محمود غزنوی، سرداران خانوادۀ
سلجوق، چنان نیرو وتوان یافته بودند که بزرگترین اسباب دغدغۀ خاطر امپراطوری غزنوی شدند. پس از مرگ مسعود، سلجوقی ها جان
تازۀ سیاسی ونظامی یافتند. ساحۀ نفوذ شان بدانجا رسید که امپراطوری سلجوقی را
درقلمرو وسیعی بنا بنهادند، که از آسیای غربی، فلات ایران، وتا شام را احتوا می نمود. واین جالب است در هنگامی که
مسعود را سرنگونی ومرگ تهدید می نمود، از آن پوشش های معنوی خلافت وپاسبانی القابی
که بر او ارزانی اشته بودند، خبری نشد. بلکه " بعد ازهزیمت او،سلجوقیان بر
ملک مستولی شدند، در آن وقت سالار بوژکانی
وزیر ایشان بود،تدبیر کرد تا این حال به خلیفه عرض کردند، واز او اجازت
پادشاهی طلبیدند." (1)
انها را به دلیل نام نیای شان که سلجوق بود، سلجوقی
گفته اند. سلجوقی ها ترک تبار بودند وبه
قول مؤلف تاریخ گزیده، از قوم ترکان
قیق واز تخم افرسیاب (2) . مؤسس سلسلۀ
سلطنت آنها، طغرل بیک بود. در دورۀ حکومت سلجوقی ها زبان رسمی زبان فارسی بود.
دردورۀ آنها زبان های ترکی وعربی به گونۀ
حاشیه یی به حیات خود ادامه می دادند. در حوزۀ مناسبات با خلافت بغداد سیاست شبیه
با سلطان محمود را درپیش گرفته بودند، اما پسانتر دست مداخلۀ مستقیم در بغداد
یافتند. سیر افول قدرت خلافت بغداد همچنان ادامه داشت. طغرل بیک در طلوع قدرت
سلجوقی ها وپس از پیروزی های بسیار به" دارالسلام بغداد شتافت وبا قایم عباسی بیعت کرده خلیفه او را رکن الدین یمین امیر المؤمنین لقب داد"(3)
واین موضوع زمینه های وابستگی بیشتر خلافت به قدرت سلجوقی ها و نشان دادن برتری نظامی
سلجوقیان را فراهم می نمود. چنان بود که پس از برکناری خلیفه قایم به
دست بساسیری ونشاندن مستنصر علوی در قدرت،
طغرل بیگ به بغداد رفت، کودتای ضد
خلیفه قایم را دفع و او را باردیگر به
قدرت نشاند( 4 )
نتیجۀ این خدمت نه
تنها نشاندهندۀ داشتن دست قدرت بالاتر آنها در بغداد بود والقاب بیشتری به دست می آورد، بلکه دختر خلیفه را نیز مطالبه وخطبه نمود.
پس از مرگ طغرل بیک، که آلپ ارسلان هم دارندۀ نفوذ بود ،" لقبش به اشارت
خلیفه، بعضدالدین برهان امیر المؤمنین قرار گرفت . . ." (5)
بعد از اوسلطان ملک شاه سلجوقی به سلطنت رسید. " خلیفۀ
بغداد ملکشاه را جلال الدوله یمین امیرالمؤمنین
لقب داد وجهت او خلع فاخره ومنشور ایالت فرستاد" .(6) تاریخ جلالی که شهرت به سزایی دارد، و منسوب
بسلطان جلا الدوله ملکشاه است، در همین وقت تهیه شد.
دورۀ سلجوقی ها نیز چند ویژگی را آشکار میکند: نخست حفظ
پاره یی از خصوصیات فرهنگی بومی و منجمله نام ها را. مثلاً لقب بک( بیک وبیگ) ترکی
عنوانی که به نجبا داده می شد(7)
بیک که مواردی به
گونۀ بیگ نیز آمده است، سده های درازی
خارج از مناطق ترک نشینان نیز در پس نام تعدادی از باشندگان منطقه رایج بود. دوم
تاثیر پذیری از فرهنگ و زبان عربی و فارسی و پذیرش زبان فارسی به عنوان زبان رسمی که البته در رشد وغنای آن
گام های ستودنی برداشته اند.
در این میان سلطان
سنجر گویا نظر به آن داشت که نشان ونامی از زادگاه خویش را داشته باشد، از همان
جاست که پنداشته می شود ، تخلص سنجر را از
سنجار یا به قول براون " درس تر گفته باشیم، او نامی ترکی را گرفته بود که به
نام زادگاهش شباهت بسیار داشت.سنجر درترکی به معنی باز ومرغ شکاری دیگر است. نام
جانوران بصورت اسم های خاص در میان سلجوقیان ودیگر ترکان بسیار معمول بود، مانند
ارسلان( شیر) طغرل ( شاهین) وغیره "(8)
ودیگری، رعایت فرهنگ سیاسی مروج در قبال خلفای اسلامی ،
بهره گیری از مقام معنوی آنها و استفاده از القاب مطنطن عربی .
سلاطین سلجوقی خود نیز برای وزرأ ودستیاران خویش القابی را
می دادند. نمونه یی از آن را برای یکی از معروفترین چهره های آن دوره وشاید از
معروفترین چهره های فرهنگ وادب تاریخ
منطقه ، خواجه نظام الملک می بینیم . برای او در مدت خدمت بیش از چند دهه به دربار
، این القاب داده شده بود:
وزیر کبیر، خواجهٔ بزرگ، تاجالحضرتین، قوامالدین، نظامالملک، اتابک؛ورضیامیرالمومنین. خلیفه المقتدی بامرالله لقبی بود که خلیفه المقتدی در سال ۴۷۵بدو داده بود. (9)
خواجه که از تعصب
دینی و مذهبی نیز عاری نبود، از جملۀ آن شخصیت هایی است که درراه فرهنگ وادب،
بنبانگذاری مدارس توجه کم مانندی داشت.
*
آنچه در گزینش القاب دورۀ پس ازمسعود غزنوی وهمزمان با
نیرومندی سلجوقیان به چشم می آید ، تأثیرکلمات ومنجمله القاب آنان است. این امرکه
بیشتر ازروابط اجتماعی وفرهنگی ونفوذ بیشترسلجوقیان میتواند ناشی باشد، درادبیات
سیاسی وشعردورۀ اواخرغزنویان نیز مشهود است. ادموند بورث پژوهشگر انگلیسی درین
مورد مینویسد:
" تردید نیست که شروع ازدورۀ ابراهیم و دردورۀ اخلاف
وی، بعضی روابط اجتماعی وفرهنگی میان دربار ودو دولت (سلجوقیان وغزنویان ) وجود
داشت .شعرأ ونویسندگان از دربار یکی به دیگری رفت وآمد می کردند. حکیم سنایی مدحی
به نام سنجر سروده و دوقصیده به نام او نگاشته وبا مقامات رسمی سلجوقیان اعم
ازقوام الدین وابولقاسم الدرگزینی الانسابالدی به دربارسلطان محمدبن محمدملک شاه،
مقام وزارت داشت.وسپس به دربارسنجرایفای وظیفه نموده مکاتبه می نموده است . حکیم
سنایی همچنان یک قصیده به نام معین الدین ابونصر احمد فضل وزیر دربار سنجر دارد. .
." (10)
ادموند بورث" القاب السطان المعظم را از خصایص القاب
سلطنتی سلجوقی" می آورد. . . که در دوره فرخزاد ظاهر گردیده و بعدها
دردوره سلطان ابراهیم واخلاف وی کلمۀ السطان المعظم والسلطان به حیث یک معیار روی
سکه ها "
به کار رفته است .
اما به رغم چنان تأثیر از جانب سلجوقیان، القاب متأثر از
دیدگاه های دینی وادبیات سیاسی عربی همچنان رواج داشت. مثلاً در القاب سلطان
ابراهیم غزنوی در پهلوی " السلطان المعظم – العظم، . . . القاب
دیگری مانندظهیرالدوله، ظهیرالدوله، ناصر یا (نصیر) المله، نظام الدوله، رضی
الدین، سیدالسلاطین ملک الاسلام، . . .به چشم می خورد وچند لقب مانند
مویدالدین ، معین المسلمین ومالکرقاب الامم نیز درزمرۀالقاب سلاطین غزنوی افزوده
شده است " (11)
مودود با القاب شهاب الدین والدوله وقطب الملف جمال الدوله
وفخرالامه یاد گردید. (12)
و به منظور رعایت رواج بهره گیری ازشرع ومقام خلافت بغداد،
نام خلیفه را که القایم بالله یاد می شد نیز در سکه ها آورد . و سلطان ابراهیم
غزنوی " در بدل ذکر نام خلفای عباسی در خطبه ودر سکه های مروج( سکه های زمان
ابراهیم شاهد این مدعاست) و دربدل پیش کش غنایم سرشار هند به بغداد، به دریافت
القاب وخلعتها ار دربار خلفای عباسی نایل آمده بود." 13
...................................................................................................................................................
توضیحات و رویکردها
- حمدالله مستوفی،تاریخ گزیده.ص 428 .انتشارات امیر
کبیر.تهران 1364
- اثر بالا، ص 426
- خواندمیر.حبیب السیر جلد دوم ص 485. زیر نز دکتردبیر سیاقی.چاپخانۀ گلشن.
1353 . تهران، ایران
- اثر بالا
ص 486
- اثر بالا 487
- اثر بالا ص 490
- نظر به اهمیت آشنایی با عنوان بیک ویا بیگ،
توضیح مفصل لغتنامۀ دهخدا را می آوریم : ترکی ، اِ عنوانی است که به شاهزادگان و نجبا داده
میشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین از دائرة المعارف اسلامی ). این صورت تصحیفی از
«بک » است و بعضی که آن را به شکل «بیک » نویسند غلط است و این لقبی بوده است
پائین تر از پاشا و اما خود کلمه ٔ بک مخفف بیوک است که بمعنی بزرگ است . (از
النقود العربیة ص 136). بک ، بیگ ، بگ ، بی ، بای (صورتهای دیگر آن بیکوات
و بیکات ). (دزی ج 1). کلمه ای است ترکی بمعنای بزرگ ومهتر، لقب یا عنوان
کلی نجبا و بزرگان ترک و غالب ممالک اسلامی همچنین در ایران بعد از اسلام .
این کلمه از قرن پنجم هجری به بعد در آخر بعضی اعلام مثل طغرل بک ، آق سنقربک
، خواجه بک ، یوسف بک بعنوان لقب ذکر میشده است . در قرن نهم کلمه ٔ بک در
دنبال اعلام امرای ترکمان آذربایجان و دیاربکر بکار میرفته است (مثل حسن بک ،
یعقوب بک ، و غیره ) در ماوراءالنهر نیز مقارن استیلای ازبک این عنوان در آخر
اسم حکام محلی آمده است و در عهد صفویه عنوان تشریفاتی افراد قزلباش بوده است
و بعداز آن در غالب بلاد ایران و ماوراءالنهر عنوان حکام محلی بود و هرچند
شغل حکومت همیشه از پدر به پسر نمیرسید، اما این عنوان معمولاً از پدر به پسر
انتقال می یافته است و در عهد قاجاریه بتدریج عنوان تشریفاتی شده است .
(دائرة المعارف فارسی ). || امیر قبیله ای کوچک (در برابر خاقان یا خان که
رئیس قبیله ای بزرگ بود). (حاشیه ٔ برهان چ معین از دائرة المعارف اسلامی ).
|| رؤسای سپاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین از دائرة المعارف اسلامی ). و رجوع
به بیگ شود.
بیگ . [ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، اِ) بگ . بیک (ترکی ، مخفف
بیوک = بزرگ ) لقب گونه ای است که در آخر اسم
مردان درآید. . . .
در زبان
ترکی بیگ لقب اشخاص بزرگ است و تاکنون در مملکت ترکی همان استعمال هست لیکن در
ایران بیگ در آخر اسم نوکرهای کم درجه ٔ دولتی می آید و در آخر اسم نوکرهای خصوصی
هم می آید. همچنین در زبان ترکی لفظ خان مخصوص سلاطین و شاهزادگان است اما در
ایران به اشخاص متوسط هم خان گفته میشود. جهت تنزل معنی خان و بیگ در ایران رقابت
میان ترکان عثمانی و ایرانیان بود که در آخر قرن دهم هجری بعد از تأسیس دولت
صفویه در ایران شروع شد. بمجرد تأسیس دولت صفویه جنگ میان دو دولت مذکور در جریان
آمد و تا قریب دویست سال ادامه داشت . در آن مدت قریب چهل سال جنگ میان ایشان واقع
شد و به جنگهای نادرشاه خاتمه یافت . در دوران رقابت ، سلاطین ترک به امرای خود با
لفظ پاشا (مخفف پادشاه ) که مخصوص سلاطین ایران بود لقب دادند و سلاطین ایران هم
لفظ خان را که مخصوص سلاطین ترک بود به امرای خود لقب دادند و بیگ هم که در ترکی مخصوص
امراء بود در ایران به اشخاص کم رتبه و عادی داده شد. بعد که رقابت تمام شد الفاظ
در معانی ثانوی خود ماندند. (از فرهنگ نظام ). این لقب اکنون از ارزش خود افتاده
است و این ایام به اشخاص کوچک داده میشود. (از ناظم الاطباء). رجوع به بیک و بک
شود.
- اداوار براون ، تاریخ ادبیات ایران. نیمۀ دوم ، از سنایی تا سعدی . ص 7 عصر سنجر وبرادرانش . ترجمۀ غلام حسین
صدری افشار. چاپ سوم 1366 تهران.
- سید علی علوی ، تحولات سیاسی و اداری در دورۀ سلجوقی ها. سایت راز خون
- کلیفرد ادموند بوس ورث. غزنویان متأخر.
عروج واضمحلال. مترجم، عبدالوهاب فنایی. ص71. مطبعۀ تعلیم وتربیۀ کابل . 1367
-
غزنویان متآخر ،ص 72
- غزنویان متأخر
- منبع بالا اثر
بالاص 119
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen