Freitag, 12. Dezember 2014

قامت فاجعه جوان است هنوز !


پرتو نادری
                  

         قامت فاجعه بسیار جوان است هنوز !

یک انتحاری جوان چگونه در میان جوانان قبیلۀ فرهنگ راه می یابد! در چنین نشست هایی تنها اهالی این قبیلۀ اند که گرد می ایند. آیا انتحارها در میان فرهنگیان ما نفوذ کرده اند؟ تصورش استخوان انسان را می لرزاند. این بار دیناسورهای عهد عتیق به جماعتی حمله کردند، که سال هاست یک دولت بی فرهنگ آنان را به حاشیه رانده است. گروهی بیشترینه پای پیاده راه می زنند و از گوشه های دور شهر خود را جایگاهی می رسانند ، تا تیاتری تماشا کنند، یافلمی یاهم شعری بشنوند، داستانی و یاهم به بحثی و نقدی گوش فرا دهند !
همه جوان، تهی دست، بیشترینه بی کار ، اما اهل قلم و هنر و ادبیات! رسانه های 
نوحه سرایان همیشه گی اند، فیس بوک به اندوه خانه یی می ماند، تا درش را می 
گشایی خبر از انتحار است، یا تجاوز جنسی بر کودکی ، دختری و زنی!
افغانستان عزیز من ، سرزمین نفرین شده ای من ! تا چه زمانی دیگر از شریان های دریدۀ تو خون جاری خواهد بود؟ تنها در بیست روز گذشته چهارده یورش انتحاری در قلب تو در پایتخت، تنها امروز دو یورش خونین. نخستین بر پاسداران تو که چهارده قامت بلند بر خاک می افتند زخمین و خون آلود و شش تن دیگر با جسد های خونین افتاده روی خاک! خیابان خون آلود، بوی باروت ، دود فریاد و شیون!!
                                      

هنوز از انفجار نخستین به خود نیامده ای که انفجار دوم در یک مرکز فرهنگی، در مرکز فرهنگی فرانسه در لیسۀ استقلال. چشم های دوخته شده بر سن و مرگ نشسته بروی یکی از کرسی ها. بعد انفجار است که با نمایش نامه در آمیزد، و یک سالون خون! چند تن کشته و به روایتی دست کم سی تن دیگر افتاده در خون ، زخمی، تاریکی و خفقان!      
من فکر می کنم که برادران کرزی و مخالفان سیاسی غنی ستون پنجم خود را این روز ها خوب به کار گرفته اند. حال هیچ تردیدی نیست که این ستون پنجم می تواند در همه جا باشد. در میان ارتش ملی در میان پولیس ، در پارلمان در نهاد های فرهنگی و ارگان های دولتی در همه جا! این حادثۀ خونین نشان می دهد که ستون پنجم در میان فرهنگیان نیز راه یافته است!
این روزها نمی دانم چرا این همه دلگیر بودم از همه چیز حتا از شعر و نوشتن نیز ، دو روز پیش من نیز دعوت شده بودم تا در شب شعری در مرکز فرهنگی فرانسه اشتراک کنم و شعری بخوانم، نمی دانم بی هیچ دلیلی هوای رفتنش به سرم نزد. به نشست شاهانۀ سید منصور نادری به مناسب رونمایی کتابش نیز دعوت شده بودم هوایی رفتنش را نیافتم، دلم نشد در نشست نقد و بررسی کتاب استاد یسنا بروم و به همین گونه در رو نمایی کتاب آرین زی! از اشتراک در دو نشست تلویزیونی پوزش خواستم، چه هفتۀ دلگیری بود تا رسیدم به پنج شنبه اش به این پنچ شبۀ سیاه و خونین!
دوستان وقتی در لیسۀ استقلال با آن تدابیر امنیتی اش چنین می شود ، فکر نمی کنید ، که هر نشست های باز فرهنگی می تواند خطر آفرین باشد! نهاد هایی که چنین نشست هایی را راه اندازی می کنند هیچ گونه تدابیر امنیتی ندارند، به این نکته باید توجه کرد! انفجار در لیسۀ استقلال زنگ خطری است که به صدا در آمده و دشمن در تلاش از میان برداشتن هرگونه فعالیت فرهنگی و روشگرانه است!
ما همه گان چه دوست ، چه مخالف از یک قبیله ایم ، از یک قبیلۀ بزرگ، از قبیلۀ که خداوند به آن سوگند یاد کرده است، از قبیلۀ بزرگ قلم! این قلم ها یکی نیستند ، دوتا نیستند، بسیار اند، نگذاریم این قلم ها در زیر پای خوکان زمانه خورد و خمیر شوند، آن هم در بیخ ریش رییس جمهور! چاره یی نداریم جز آن که خود متوجه خود باشیم، مرگ هر شخصیت فرهنگی و هنرمند در این سرزمین خود مرگ هنر و فرهنگ است. وقتی یک کله پوک تاریخ از شهر می گذرد همه خیابان ها را می بندند؛ اما چرا نشست های فرهنگی که جماعتی از پیش کسوتان فرهنگ گرد می آیند این گونه به خاک و خون کشیده شود! دولت مکلفیت دارد تا از تمام نشست های فرهنگی به گونه یی شایسته یی پاسپانی کنند، اگر دولت خود اندکی فرهنگ داشته باشد! سال ها پیش گفته بودم: « قامت فاجعه بسیار جوان است هنوز» حادثۀ خونین تیاتر سکوت پس از انتحار نشان داد که : « قامت فاجعه بسیار جوان است هنوز» ما اگر تاکنون نفس می کشیم بر حسب تصادف است، مرگ برای ما تصادف نیست ، زنده ماندن برای ما تصادف است. حس می کنم خون من نیز با خون سربازن این سرزمین با خون شهروندان این سرزمین با خون فرهنگیان عزیز در لیسۀ استقلال جاری شده است. این خون ماست که همه روز بر خاک می ریزد ، این خون افغانستان است که همه روز بر خاک می ریزد و رهبران با هم مسابقۀ خنده سر می دهند نمی دانم بر ریش این سرزمین می خندند یا بر ریش خود!!!
وقتی به نام تیاتر توجه کردم« تپش قلب ، سکوت پس از انتجار» حال آن دوستان عزیزی که از این حادثۀ خونین جان به سلامت برده به تجربه می دانند، تپش قلب پس از انتحار چیست؟ رفته گان ما را خداوند ببخشایاد و برای آنانی که زخمین شده اند، از خداوند تدرستی بی درنگ آرزو می کنم. بگذریم که روان های ما چقدر خون آلود است!

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen