لیلا تیموری
عاشق
ندیده روی ترا دیدم و شدم عاشق
هزار بیت و غزل را بریختم به تنت
بت خیال چه بوسیدم و شدم عاشق
لبت چو باده بگفتم و ز آن می نایاب
چه بی خیال بنوشیدم و شدم عاشق
نگاه گرم ترا مهر جان و دل گفتم
به پیش پای تو دل چیدم و شدم عاشق
نفس نفس بدلم آمدی چو پیک بهار
دمن دمن ز تو روییدم و شدم عاشق
به شرق و غرب و شمال و جنوب یار ترا
چه عاشقانه پسندیدم و شدم عاشق
خدای لیلی و مجنون شدی برای دلم
ترا یگانه پرستیدم و شدم عاشق
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen