لیلا تیموری
سر انجام
مستی و شوخی و دور نو جوانی هیچ بود
آن شب مهتاب و آن آبِ روان و انتظار
آب و دریا و تلاش و جانفشانی هیچ بود
آن گل زیبا که در دست تو میگفت عاشقم
عاشقی و دل سپردن دلستانی هیچ بود
روی میزم قاب عکس دوستان مهربان
قاب عکس و یادگار و یار جانی هیچ بود
در مسیر زندگانی این قدر فهمیده ام
خنده ها و گریه ها و شادمانی هیچ بود
گر گشایی صفحه تاریخ میگردد عیان
آذرخش قدرت و کاغذ پرانی هیچ بود
هر کتابی را که عمری با تعمق خوانده ام
دانش و علم و هنر ها و معانی هیچ بود
آه میترسم ز حرف آخرین عمر خویش
کای مسافر محمل و این سخت جانی هیچ بود
از دورنم ناله های نیمه جانِ جان من
بر کشد آواز کاین دنیای فانی هیچ بود
از نیستان دلم آید نوا کای عاشقان
لیلی و مجنون و عشقِ جاودانی هیچ بود
لیلا تیموری
1/202015
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen