Mittwoch, 21. Januar 2015

سرانجام. لیلا تیموری


  لیلا تیموری   Laila Timory Wahidi
سر انجام  
             
ترسم از روزی که بینم زندگانی هیچ بود 
مستی و شوخی و دور نو جوانی هیچ بود 
آن شب مهتاب و آن آبِ روان و انتظار 
آب و دریا و تلاش و جانفشانی هیچ بود
آن گل زیبا که در دست تو میگفت عاشقم 
عاشقی و دل سپردن دلستانی هیچ بود 
روی میزم قاب عکس دوستان مهربان 
قاب عکس و یادگار و یار جانی هیچ بود
در مسیر زندگانی این قدر فهمیده ام
خنده ها و گریه ها و شادمانی هیچ بود 
گر گشایی صفحه تاریخ میگردد عیان 
آذرخش قدرت و کاغذ پرانی هیچ بود 
هر کتابی را که عمری با تعمق خوانده ام 
دانش و علم و هنر ها و معانی هیچ بود 
آه میترسم ز حرف آخرین عمر خویش
کای مسافر محمل و این سخت جانی هیچ بود
از دورنم ناله های نیمه جانِ جان من 
بر کشد آواز کاین دنیای فانی هیچ بود 


      

از نیستان دلم آید نوا کای عاشقان 
لیلی و مجنون و عشقِ جاودانی هیچ بود
لیلا تیموری 
1/202015

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen