دانشگاه کابل در لبه ی تحول؛ بیشترین اعتصاب کنندگان غذا در تاریخ افغانستان برای اوردن اصلاحات در دانشگاه کابل!
بیش از ده ها تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل روز دوشنبه 30 جوزا سال روان برای اوردن اصلاحات در این دانشکده به تحصن و اعتصاب غذایی دست زده و خواستار اقدامات جدی وزارت تحصیلات عالی و شورای ملی کشور در این زمینه گردیدند.
بدنبال اعتراضات صدها تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل از حدود دو ماه قبل برای آوردن اصلاحات در این دانشکده و برآورده نشدن این خواست ها از سوی وزارت تحصیلات عالی و ریاست دانشگاه کابل، امروز دوشنبه بازهم ده ها تن از این دانشجویان در مقابل شورای ملی کشور به اعتراض مدنی پرداخته اند.
شمار این دانشجویان که به بیش از دوصد تن می رسد بیش از شصت تن آنان به اعتصاب غذا و متباقی به تحصن درسی الی برآورده شدن تمام خواسته های شان دست زده اند.
دانشجویان می گویند که مدت یک ماه می شود که آنها به تحصن درسی شان پایان و بر اساس تعهدات مقام وزارت به صنوف درسی حاضر شده اند اما با گذشتن موعد معین از وعده این وزارت برای رسیدگی به خواست قانونی انها هیچگونه اقدامی قابل ملاحظه ی صورت نگرفته است.
|
دانشجویان می گویند که مدت یک ماه می شود که آنها به تحصن درسی شان پایان و بر اساس تعهدات مقام وزارت به صنوف درسی حاضر شده اند اما با گذشتن موعد معین از وعده این وزارت برای رسیدگی به خواست قانونی انها هیچگونه اقدامی قابل ملاحظه ی صورت نگرفته است. بدین خاطر طوری که انها ذکر کرده بودند که اگر به خواسته های انها پاسخ مثبت داده نشود به شکل دسته جمعی به اعتصاب غذایی نامحدود خواهند دست زدند، که این کار شان از امروز آغاز شده است.
از حدود ساعت نه صبح که آنها به اعتراض و اعتصاب غذایی پرداخته اند شماری از نمایندگان شورای ملی و تعدادی زیادی از فعالان و نمایندگان نهاد های جامعه مدنی و دانشجویان دانشگاه های دیگراعم از خصوصی و دولتی و نمایندگان احزاب مختلف از انها دیدن نمودند.
محمدرضا خوشک وطندوست نماینده هرات، میرویس یاسینی نماینده ننگرهار، فوزیه کوفی نماینده بدخشان، داکتر شاه جهان نماینده غزنی، اسد الله سعادتی نماینده دایکندی، داکتر جعفر مهدوی نماینده کابل، محمد نور اکبری نماینده دایکندی، محمد علی اخلاقی نماینده غزنی از نمایندگانی بودند که از این دانشجویان دیدار نموده و وعده نمودند که انها از هیچگونه همکاری قانونی با دانشجویان دریغ نخواهند ورزیدند.
هم چنان نمایندگان نهاد های جامعه مدنی همچون مجتمع جامعه مدنی، نهاد کلید، وچندین نهاد های دانشجویی در روز اول از این دانشجویان دیدار واز انها اعلام حمایت نمودند.
در دیدار که نمایندگان این دانشجویان با هیئت شورای ملی تحت ریاست رئیس مجلس نمایندگان داشتند، خواست های شان را بطور مستقیم به سمع انها رسانیدند. اما طی تماس که به سرپرست وزارت تحصیلات عالی از طریق مجلس نمایندگان گرفته شده است جوابیه این وزارت طوری بوده است که بررسی هیات این وزارت نشان می دهد که هیچگونه مشکلی در این دانشکده وجود ندارد، اما داشنجویان می گویند که بررسی هیات این وزارت یک جانبه و گزارش شان بدور از واقعیات موجوده در داخل این دانشکده می باشد و انها الی براورده شدن خواسته های شان از اعتصاب غذایی دست بردار نخواهند شدند.
گفته می شود این اعتصاب غذایی که در تاریخ افغانستان بی سابقه می باشد به شکل گسترده توسط رسانه های اجتماعی، صوتی و تصویری انعکاس داده شده و نهاد های جامعه مدنی ملی و بین المللی به شکل گسترده ای از این حرکت دانشجویی حمایت کرده اند. بعضی اگاهان می گویند که حرکت این دانشجویان و دریافت پاسخ مثبت به طور قطعی جرقه ای خواهد بود برای اصلاحات در سطح دانشگاه کابل و تمام دانشگاه های افغانستان؛ که در اینده متباقی دانشجویان با انگیزه گرفتن از چنین حرکات بتوانند بنیان گذاران باشند برای اصلاحات بزرگی در سطح مراکز اکادمیک افغاسنتان که به شکل پیچیده ای دارای سیستم های کهنه درسی و اساتید که با دانش بروز آراسته نیستند.
گفته می شود برکناری غلام فاروق عبدالله رییس این دانشکده به دلایل ضعف مدیریت، ضعف علمی، بوجود اوردن سیستم جاسوسی در میان صنوف درسی و دیپارتمنت های مختلف، فیصل امین استاد رشته فلسفه در این دانشکده به دلیل ضعف علمی و دامن زدن به تعصبات و تبعیضات قومی، اصلاح کادر علمی و تطبیق قانون در این دانشکده از خواسته های اصلی این دانشجویان می باشد.
جاوید ناطق - دانشگاه کابل
برگرفته از تارنمای جمهوری سکوت
.............................................................................................................عتیق الله نایب خیل
این نبشته قبل ازانتخابات پارلمانی درپاکستان، درهفته نامهً
افق
درسیدنی به نشر رسیده است؛ و بااضافات اندکی بازنشر می
گردد.
درچند روزگذشته،
ودرآستانهً انتخابات پارلمانی درپاکستان، بمب گذاری های متعدد، به حیات تعدادی از انسان
ها خاتمه داده است. سرخط رسانه های گروهی
آن کشور، پیهم وقایع مرتبط با آن را انتشار می دهند. ازجمله به این چند خبرمختصر
توجه کنیم:
-
دست کم ده کشته درانفجاردفترحزب عوامی ملی پاکستان درکراچی. این سومین بمب گذاری
است که درچندروزگذشته درآن شهررخ می دهد که تعدادی رابه قتل رسانیده و عده یی را
مجروح کرده است.( برابر به یک گزارش بی بی
سی ، درطی چهارسال گذسته بیش از 700 نفرازفعالان این حزب ازجمله بشیربلور، یک رهبر
بلندپایه حزب به دست تک تیراندازها یا دراثر بمب گذاری های انتحاری کشته شده اند.( سایت فارسی بی بی سی)
- پولیس پاکستان بمبی را
درنزدیکی منزل پرویزمشرف، رئیس جمهورپیشین پاکستان، خنثی کرد. طالبان پاکستانی
تهدید کرده اند که اورا به قتل خواهند رساند.
- فخرالاسلام، ازرهبران
شاخهً محلی حزب ام کیو ام M.Q.M، و کاندید این حزب برای انتخابات پارلمانی پاکستان، درحیدرآباد به
ضرب گلولهً چند فرد مسلح به قتل رسید.
- انفجاردو بمب دردفاترنامزدهای
انتخاباتی درشهرکوهات درشمال پاکستان به کشته شدن 8 نفرو مجروح شدن شماری دیگرمنجر
شد.
- صدیق زمان ختک،
ازنامزدهای انتخابات پارلمانی پاکستان، به همراه فرزند سه ساله اش درمقابل مسجدی
درشهرکراچی توسط افراد مسلح به قتل رسید.
- دادستانی که مسئولیت
تحقیق قتل بی نظیربوتورا به عهده داشت، توسط افراد مسلح دراسلام آباد به قتل
رسید.
آن
واقعۀ خونین را نیز به یاد بیاوریم که چندی قبل
دراثرانفجاریک بمب درکویتۀ پاکستان، 60 نفر و دریک انفجاردیگر100 نفر جان باختند.
همچنان درشهرکراچی دریک انفجار 45 نفرکشته شدند.
***
آن هایی که اخبارمربوط
به پاکستان را تعقیب می کنند، به خوبی آگاه اند که کشتارهایی ازین گونه درآن کشور،
هرروزویا هرهفته سرخط اخباری را می سازند که دربیشترین موارد طالبان پاکستانی و
یایکی ازگروه های تندرو، مسئولیت آن را پذیرفته اند.
رشد رقم اعمال تروریستی
وگسترش دامنه
چنان اعمال
در پاکستان پرسش می آفریند که دلیل آن چیست وچرامردم پاکستان این بهای بشری را می
پردازند؟
تعمق براین پرسش، هویدا
می نماید که یکی ازابعاد آن درادامۀ اعمال خشونت بار پیشینه است . برخوردهای خشونت
بارفرقه یی میان مسلمان ها و هندوها، که پی آمد تشکیل دوکشورجداگانهً هند و
پاکستان را درسال 1947 به دنبال داشت، برروابط این دوکشور، بعدازجدایی، نیزاثرات
ناگوارو زیانباری برجا گذاشت. این بدان معنا نیست که دلایل تشکیل دوکشورجداگانه را
به آن خلاصه بسازیم؛ ولی این نکته روشن است که این جدایی تواًم بود با تنش های
خشونت بارمیان دوطرف.
این برخوردهای خشونت
بارنزد مسلمانان پاکستان ذهنیتی را ایجاد کرد که هندوستان رابه صورت طبیعی دشمن
تلقی نمایند. ازجانبی، ارتش نوتشکیل پاکستان، که خودرادربرابردشمن قوی ترازخود می
دید، برای مقابله با آن به تجهیزبیشتروسازمان نیرومند استخباراتی ضرورت داشت. پاسخ
گفتن به آن،
ساختاری را ایجاد
نمود که خود چالش آفرین بود. در نتیجه، اقتدارگرایی که برنظامیان مخالف دموکراسی و
بنیادگرایی مذهبی تکیه داشت ، وضعیتی را بارآورد که متقابلا"همدیگرخویش را
تقویه وحمایت کردند. آنها اهرم های قدرت را قبضه کرده وخود را به جامعه و وضعیت
سیاسی پاکستان تحمیل نمودند. ساختارحفظ قدرت به گونهً تنظیم شد که دیگرنیروهای
سیاسی، ازتوان اثرگذاری برمعادلات سیاسی پاکستان به دورماندند.
درمرکزاین سیاست ضربه
زدن به هندوستان و نفوذ برافغانستان قرارداشت، که این روند تا اکنون ادامه داشته
وارتش پاکستان وسازمان نیرومند استخباراتی آن، آی ایس آی، کماکان
درراًس امورقراردارد و سیاست های داخلی و خارجی را برسیاستمداران دیکته می کنند.
تجاوزشوروی سابق به
افغانستان؛ پاکستان را بیشتر طرف توجه امریکا، غرب، چین و کشورهای ثروتمند عرب
قرارداد. همان بود که نظامیان این کشور در نــُماد ضیأالحق، توانستند ازین موقعیت
طلایی به سودخویش استفاده اعظمی نمایند.
قابل یادآوریست که قبل ازین تاریخ، جنرال
ضیاالحق دریک کودتای نظامی حکومت ذولفقارعلی بوتورا ساقط نموده وحکومت نظامی را
اعلام کرده بود. سقوط دولت انتخابی ذولفقارعلی بوتو و بعدا" اعدام او، تشدید
بحران های سیاسی و اقتصادی رادرپی داشت و مخصوصا" این که امریکا و غرب تعزیراتی
را برای پاکستان وضع نمودند تا مانع از برنامهً هسته یی آن کشور گردند.
باتجاوزشوروی به
افغانستان، نه تنها تحریم های غرب و امریکا مرفوع شدند، بلکه سیل سلاح وپول نیزبه
این کشورسرازیرگردید.
جنرال ضیاًالحق، حاکم
نظامی پاکستان، چنان برنامه ریزی کرد که ازین موقعیت نه تنها برای به دست آوردن
اعتبار بین المللی و به سود کشورو ثبات دولت و برنامه های داخلی اش استفاده نماید،
بلکه درتحولات و تعیین دولت آیندهً افغانستان نیزدست درازداشته باشد. این عامل را
نیز به یاد داشته باشیم که انبارسلاح هایی که برای جنگ جویان ضد شوروی، ازکشورهای
مختلف، سرازیر می شد به تسلیح وتجهیز بیشترارتش و پولیس پاکستان تمام می شد.
درهمان وقت، تندروان کشمیری به عنوان وسیله یی دردست پاکستان علیه هند، نیزجان تازه یافتند. زیرا
جو جنگ دینی علیه کفار رونق می یافت ، وسلاح حاصله دراختیار آنها نیز گذاشته می شد.
مقامات نظامی
واستخباراتی پاکستان، با
ملاحظۀ اختلافات درونی تنظیم های جهادی افغانستان و امکان بهره برداری ازآنها به
سود دولت پاکستان، به مدافعین عربی تنظیم ها که شامل دولت های عربی ومخالفین آنها نیز
می شد، موقع د ادند که بجنگند.
از نتایج تفرقه و چند دستگی درمیان تنظیم های
افغانی بر میاید که به همان پیمانه یی که به ضررافغانستان بود، به منفعت پاکستان
تمام می شد. زیرا این تنظیم های چندگانه، برای به دست آوردن پول و سلاحی که اختیارتوزیع
آن راپاکستان به عهده داشت، باعث ایجاد رقابت بین آن ها و وابستگی بیشترو خوش
خدمتی بیشتربه پاکستان می شدند.
با سقوط دولت نجیب درکابل،
دولت موًقت مجاهدین زیرنظرمستقیم نظامیان پاکستان دراسلام آباد ساخته شد و ادارهً
اموردرکابل را به دست گرفت. ولی این دولت نتوانست اهدافی را که پاکستان
درافغانستان تعقیب می کرد، همه جانبه برآورده سازد. افزون برآن دورهً چند ساله
دولت مجاهدین درکابل، جنگ های خانمانسوزداخلی رادرپی داشت.
این بارپاکستان طرح
وایجاد تحریک طالبان راروی دست گرفت که با کمک های مالی القاعده، امریکا، عربستان
سعودی و امارات متحدهً عربی، و بارهبری مستقیم نظامیان پاکستانی، امارت اسلامی
طالبان درکابل را تاًسیس کرد.
درین دوره، افغانستان به
مرکزامن ده ها گروه تروریست مبدل شد، که اکثر آنها تحت رهبری اسامه بن لادن و
القاعده قرارداشتند و ازآن دستورمی گرفتند.
قواعد و ضوابطی را که
طالبان درافغانستان وضع کردند، متقابلا" تاًثیرات محسوسی نیزبرپاکستان می
گذاشت و باعث رشد طالبانیسم درآن کشورمی گردید. زیرا این قواعد، مخصوصا" این
که زنان را ازحق تحصیل و کارمحروم می کرد، زمینه های پذیرش بسیاری درمناطق قبایلی
آن کشورداشت.
واقعهً یازدهم
سپتمبردرنیویارک ومتعاقب آن حملهً امریکا و ناتوبرافغانستان، پاکستان را
برسردوراهی انتخاب ادامهً حمایت ازدولت روبه سقوط طالبان و امریکا قرارداد.
پرویزمشرف راه دیگری نداشت وباعجله و دستپاچگی ظاهرا" جانب امریکا راگرفت.
ولی نه تنها ازسیاست حمایت ازطالبان و القاعد و دیگر گروه های تروریست دست نکشید،
بلکه به رهبران این گروه ها، ازجمله ملاعمرواسامه بن لادن، نیز پناه گاه های امن
فراهم کرد.
پناه دادن به اسامه بن
لادن، درنزدیک یک مرکزمهم نظامی درحومهً اسلام آباد، و بعدا" کشته شدن او
توسط نیروهای امریکایی، جهان را ازشک و تردید درمورد پشتیبانی پاکستان ازتروریسم
بیرون آورد و ثابت ساخت که این کشورعملا" دستیارتروریسم بین المللی است و به
کانون و پناهگاه تروریست ها مبدل شده است، و این نه تنها ثبات و امنیت درافغانستان
را باچالش های جدی مواجه ساخته است؛ بلکه امنیت شهروندان پاکستان را نیزتهدید می
کند. اما، جای تأسف است که باز هم درموضعگیری های کشورهای غربی، هدف
مهمی را منحیث کشور مدافع تروریست ها نیافت.
این سیاست چند دهه در پاکستان که با تنگ نظری ها واستفاده جویی
های مقطعی همراه بود، در درون پاکستان به تقویۀ اعمال خشونت بارمدد رسانید .
از همین جا است که اکنون
طالبان پاکستانی به یک نیروی تهدید جدی علیه مردم و جامعهً مدنی پاکستان مبدل
گردیده اند. نیرویی که دیگرارتش و سازمان استخباراتی آن نیزازکنترول برآن عاجزند و
به تهدیدی علیه خودآنان نیز تبدیل شده است. چه بسا شبکه هایی که درداخل ارتش واستخبارات
مقام های مهمی را داشته باشند.
پاکستان بذری را
درافغانستان کِشت که اکنون درکشورخودشان به حاصل نشسته است، وهرازگاهی تعدادی
ازمردم آن کشوررا به قربانی می گیرد.
ترور زهره شاهد حسین، معاون عمران خان درحزب
تحریک انصاف درکراچی و نشانه روی انگشت اتهام به سوی حزب "ایم کیو ام"
نشانه هایی هستند ازین که احزاب سیاسی پاکستان نیزبرای ازبین بردن رقبای شان به
ترورآن ها متوسل می شوند؛ که احتمال آن می رود که این روش برداشتن رقبا، درآن
کشوررا نهادینه بسازد.
مهم این است که حلقات
سیاسی پاکستان بدانند که ادامۀ سیاست پیشینه و پشتیبانی ازگروه های تروریستی، مانند
طالبان، به نفع آن کشورنیست. زیرا دوام این سیاست باعث تقویۀ تندروهای اسلامی ،
تقویۀ تروریسم درمنطقه،
تشدید دهشت افگنی و سرانجام کاهش
اعتبارجهانی پاکستان می شود. بدون تردید اثرات زیانباری نیزبراوضاع اقتصادی واجتماعی
آن کشوروارد می کند.
همین حالا ارزش پول ملی،
درمقابل ارزهای خارجی کاهش یافته وقیمت اجناس و مواد اولیهً زندگی به صورت سرسام
آوری صعود کرده اند. اکثریت مردم زیرخط فقرزندگی می کنند وبه نان شب و روزمحتاج استند.
بیکاری بیداد می کند، آب آشامیدنی به مشکل میسرمی شود وسیستم برق نوبتی، درگرمای
نزدیک به پنجاه درجه، مردم را به ستوه آورده است و باعث تعطیلی بعضی مراکزتولیدی
شده است.
توسل به خشونت و کشتار
انسان ها درهرشکل و پوششی قابل توجیه نبوده و محکوم است. قتل های این چنینی،
درهرکشوری و ازجمله درپاکستان، نمی تواند موجب خرسندی وجدان انسان هایی شود که به
انسان و جامعهً انسانی احترام می گذارند. اما یک نکته مسلم است که آن هایی که برای
دیگران چاه می کَنند، بالاخره جای خودشان نیزدرهمان جاست، واکنون اژدهای چند
سرتروریسم، فرزندان خودرا می بلعد.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen