عصر دولتشاهی

وزیر معارف کشور کودکان، آموزگاران و مدیران مکتبها را تهدید کرده است که اگر ادعای مسموم شدن شاگرد از سوی دوکتوران تثبیت نشود، همه را مجازات می کند. سخنگویان جناب وزیر هم طبق معمول اعتراض مردم به تهدید وزیر را سوء تعبیر قلمداد کرده اند و به مثابۀ عذر بد تر از گناه اظهار داشته اند که هر وزیر در محدوده یی صلاحیت مجازات کارمندان خود را دارد.

                                                                           فاروق وردک

با در نظر داشت  گفته های وزیر معارف و تعبیر شبکه های اجتماعی در یک سو و تفصیلات سخنگویان وزیر در سوی دیگر، چنان نماید که که این وزیر بی وقت و بی جا به دنیا آمده است. جناب شان باید در کشور المان تولد شده و در زمان حاکمیت نازیها باید زندگی می کردند. به یقین که بدون طی مراحل قانونی و امتحانات اداری مستقیماً به ریاست گشتاپو به امر آدولف هیتلر مقرر می شدند. با این کمال و جمال و ذهنیت مگر جای بهتری می شود برایش سراغ کرد؟
ایشان خود را به جای پولیس و دادستان و قاضی و مجری قانون قرار داده اند. معلوم نیست چه کسی به جناب شان گفته است که وزیر حق مجازات دارد؟ در یک نظام دموکراسی این شخص نیست که جزا می دهد بلکه قانون جزا می دهد. قانون کسی را جزا می دهد که جرمی را مرتکب شده باشد. حالا جرم متعلمی که مریض می شود و معلم و یا مدیری که مریض را به شفاخانه می برد چیست که باید مجازات شود؟ گیرم متعلم دروغ گفته باشد، معلم چه گناه دارد؛ مدیر مکتب چه گناه دارد؟ وانگهی اگر متعلمی دروغ می گوید، آیا باید مجازات شود، آنهم از سوی وزیر معارف؟ آیا دروغ گفتن یک متعلم در نزد کسی که معلم است و پرورش جان می دهد، یک جرم است یا یک مریضی؟ آیا مریض باید تداوی شود یا مجازات؟
سخنگوی وزیر، بنا به گزارش سایت بی بی سی، می گوید: ((وقتی او (وزیر) می گوید مجازات می کند، "منظورش زندانی کردن یا شلاق زدن نیست، بلکه منظورش مجازات در محدوده اختیاراتی است که یک وزیر دارد."))
وزیر هرگز حق ندارد که معلمی را به خاطر مریض شدن و تمارض یک شاگرد مجازات کند. هیچ عملی را وزیر مطابق میل و خواست خودش انجام داده نمی تواند مگر این که قانون مشخص ساخته باشد. و این قانون باید برای همگان روشن باشد. هم معلم این قانون را از پیش بداند و هم متعلم و هم وزیر. قانون خواست دل وزیر نیست که هر زمان خواست و هرگونه که خواست کسی را مجازات کند و یا کسی را مکافات بدهد.
و اما شما وقتی سوانح وزیر معارف را بخوانید، در خواهید یافت که از ایشان نمی شود بیش ازین هم توقع کرد. چرا که جناب شان هیچگونه تحصیل و آشنایی یی با تعلیم و تربیه ندارند. دواسازی خوانده اند، در موسسات غیر حکومتی در پشاور کار کرده اند و سپس از برکت کمیتۀ سویدن برای افغانستان یک کورس یک ساله ماستری را در رشتۀ مدیریت (منجمنت) در مکتبی به نام پرستون، در پشاور دنبال کرده اند. نده اند. پس ازان امریکا به افغانستان آمد و از برکت سرنگونی نظام طالبان و پیوندهای مخصوصی که داشتند، با زرنگی و شانه زوری و هوچیگری و شاید هم تهدید، به چوکی وزارت معارف تکیه زدند.
از چنین شخصی که معنی تعلیم و تریبت را نمی داند، چگونه باید توقع داشت که مریض را مجرم نداند و وزارت معارف را شهر قند و قروت نسازد. وزارت معارف را ایشان به تیول شخصی خود و همفکرانش تبدیل کرده است و می خواهد مانند هیتلر دران امر بدهد و مجازات کند. هیچ وزیر دیگری اینقدر نامتمدن نبوده است که برای خود حق مجازات کارمندان را تعیین کند.
جناب وزیر تاکنون هم ندانسته است که دموکراسی یعنی حکومت قانون، نه حکومت فرد. وزیر قانون نیست. رییس قانون نیست، صدراعظم و رییس جمهور قانون نیستند، بلکه رعایای قانون اند. تنها قانون می تواند کسی را مجازات کند نه شخص. مجری قانون پلیس، دادستانی و قاضی است. هرکسی در چهارچوب قانون حقوقی دارد. هیچ مجرمی را بدون قناعت و اعتراف خودش به تخطی از قانون کسی نمی تواند مجازات کند.
معلوم نیست که تاکنون چه تعدادی از آموزگاران و مدیران مکاتب به حکم وزیر مجازات شده اند. معلمی که به خاطر یک زندگی بخور و نمیر کار می کند، برای از دست ندادن وظیفه اش، خدا می داند که درنظام خودکامه و گشتاپویی این وزیر و دستیاران همفکرش چه زجرهایی کشیده است و چه ستم هایی دیده و می بیند، اما دم در نمی کشد چرا که جناب وزیر حق دارد مردم را مجازات کند؟! درین وزارت و نظام معلم بیچاره خود را نه تابع قانون بلکه تابع خواستهای وزیر و سخنگویان و چاپلوسانش باید بداند. چرا که معلم نمی داند به چه جرمی و چگونه مجازات خواهد شد.
وقتی وزیر معارف به خود جرئت بدهد که یک متعلم مریض را مجازات کند چه باکی دارد که معلمین را به خواست و فرمان خودش مجازات نکند و نکرده باشد؟
زمانی که اظهارات وزیر معارف مبنی بر مجازات متعلمین بیمار را شنیدم، دود از نهادم برخاست.پرسش از شورای ملی اینست که چرا به جای متخصصین تعلیم و تربیه و به جای کسانی که  حد اقل روانشناسی تربیتی بدانند و از نوباوه گان کشور چون گل مراقبت کنند، زنگی های بد مستی را درین وزارت مقرر کرده اند که جز زجر و آزار دادن مردم راه دیگری برای حل مشکلات نمی دانند و چیز دیگری بلد نیستند. معارف هرگز جای اینها نیست.
این بدمست های قلدر را از وزارت عرفان و معرفت برانید، پیش ازان که هزاران نوگل بستان معارف به دستان ناپاک اینها پرپر شود!

 برگرفته از وئبلاگ گرد راه