نگاهی بردو کتاب « استبداد شناسی نادر شاه » و « سوگند ها در تاریخ معاصر افغانستان » |
احسان لمر |
جناب نصیر مهرینپژوهشگر، محقق و نویسندهء توانای کشورمحنت گذاشتهدورساله جدید شانرا به این شاگرد دبستان تاریخ ارسال نمودند که با استفاده از فرصت از ایشان اظهار سپاس و تشکر مینمایم.
چاپ اول اين رساله که 119 صفحه را احتوا ميکند در 1000 جلد از طرف بنگاه انتشارات ميوند در سال 1389 خورشيدی در کابل صورت گرفته است.
وقتی ما تاریخ آغازقرن بیستم میلادی کشوررا بررسی میکنیم به دوحرکت مترقی و ارتجاعی، روشنگرانه و ماقبل قرون وسطائی، سپید و سیاه برمیخوریم. رهروان مکتب سید جمال الدین افغان همچو مشروطه خواهان اولوهمچنان محمود طرزی، هادی داوی،سردارنرنجن داس،محی الدین انیس،محمدولیخان دروازی،فامیل چرخی ودیگرمشروطه خواهان دوم دریک جهت، و بالمقابل برای حفظ منافع استعمار خانواده ای مصاحبان، اعتماد الدوله،عدهء از روحانیون اجیر و سیاهاندیش و اپورتونیستهاییدلقکدربارهااز جانب دیگر قرار داشتند. درین نبرد حق و باطل برای کوتا مدتی( ده سال)پیروزی و درخشش نوررامیبینیم البته عدم تجربه، اشتباهات جبران ناپذیرشاه، خیانت صریح مامورین عالی رتبهدولتی، سنگ افگنیهادر مسیر راه توسطجواسیس بیگانه باعثناکامی نهضت گردید. انگلیسهابحریفان اروپائی شان که از شاه وملکه ی پیشتاز افغان استقبال عالی نموده بودند، چنین وانمود ساختندکه ملت افغان ذاتاً عقبگراوحشی و ضد تمدن، ضد پیشرفت و ترقی میباشند. در خفا دهقان بچه نهایت سادهدل ولی مردانهصفت و پابند بعهد و پیمان را توسط ملا های کهدر سرراهش سبز میشد یا روحانیون وابسطه به استعمار تحریک نمودند و حتی " پریهای سفید پوش "( نرسها) سفارت بیطرف بریتانیهجراحات او را تداوی نموده و موقتاً بسلطنترسانیدنش. اینپروژه را امروز میدانیمکه بریتانیهانتقامقربانیان شانرادر سه جنگ افغان و انگلیس از ما گرفتند، عقب نگهداشتنو منزوی ساختن افغانستان کاری بود عمدی توسط آنها، چنانچه وزیردفاع فعلی شان لیامفاکس در یک مصاحبهتازهء خود علنا به افغانستانتوهین کرده وکشورما را عقب ماندهءقرن سیزدهمخطاب کرده است، و این عقب ماندگی قرن سیزدهم راهم آنها عمداً بر ما تحمیل نمودند.
دریافت عللوعواملاین همه بد بختی و سیاه روزی مردم ما را در مطلقیت و استبداد نادر شاه ، برادران و خانوادهء شان، جلو گیری از مشارکت مردمدر قدرت سیاسی کشور، و قتلو امحای نخبه گانو مطرحترین شخصیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور توسط این فامیل میدانیم که از خانوادهء شهید پرورچرخی و محمد ولیخان دروازی، عبدالرحمنلودین و محی الدین انیستا هزاران هزار زندانی سیاسی دیگر، ازغبار، محمودی ، مولانا خسته و رسول پشتون تا عبدالملک عبدالرحیمزی، اسمعیل بلخی و میوندوال و مرستیال ودیگر و دیگراگر نام ببریم مثنوی نه من کاغذ خواهد شد.
نویسنده ای کتاب در مقدمه چه زیبا مینویسد : " درینجا صرف وجدانهای بیدارخواهند بود که به قضاوتدادگرانهبنشینند، و حتی استبداد اندیشان ناروشنفکر حوزه سیاست و فرهنگ نیز اگر تحجر افکار وجزمیت اندیشه های شان مانع ازرسیدن به قضاوت سالم گردند، حداقل خواهند دید که با توجه به زمانه ی حاکمیتنادر شاه، هیچ دلیل موجهی را نمی توان سراغ گرفت که ستمگاری هایاو را برائتدهد" و اما گاهی عده ایوابسطه و نمکخوار دربار به" حضور اندک اشتباه " اعتراف میکنند.
نویسنده دربخش نخست" محمد نادر شاه نماد خدعه و نیرنگ " را معرفی مینماید، او خرابی میانه ی شاه امان الله و نادرخان را "پیرامون اصلاحات و شخصیتهای کهوظایف مهم دولتی را عهده داربودند، مخصوصاً افراد غیر از خانواده و قبیله ی مربوط خانواده شاهی در امور دولت " میداند و این واقعیتمسلمی است که با رگرگ وجود خود در دوره سلطنت اینخانواده آنرااحساس نمودیم در اولین روزهای غضب قدرت سردار محمد عزیز خان ( پدر داود خان و نعیم خان ) و برادرشاه محصلین افغانی دوره امانیه در خارج کشور را، فرزندان « دمبک و دولک » میدانست و علاقه نداشتند که فرزندان ملت درس بخوانند، بعداًاگر مانعفرزندان دمبکو دولکنتوانستند که شوند در سراغ غلام بودند.
نادرخان و برادران درهند درمکاتب نظامی انگلیسها تربیت شده تا روزی درکشور نقشی به سود آنها بازی نمایند. چنانچه این نقش برجسته را بازی نمودند و عملکرد آنها باعث فنای امروزی کشورگردید . نادر خان بسیار به ساده گی حکم مرگ و امحای خلق را صادر مینمود،چگونگی شهادت غلام نبیخان چرخی ، افسرانی که علیه انگلیسها جنگیده و مقاومت نموده بودند چون جنرال پنین بیگ خان،محمد ولیخان دروازی،غلام جیلانیخان چرخی،تاج محمد خان بلوچ و دها تن دیگرشاهد ادعای مااست.
دوستداران خانواده نادرخان لطفاً توجه نمایند، اهالی دهمزنگ، نوآباد ده افغانان، سرک اول کارته چهار و اطراف زیارت سخی و گذرگاه وکارته چهارکابل دردوران صداراعظم صاحب کبیرسردارمحمد هاشم خان،صدها زاغ را دیده بودند که خوراکی را از بام محبس به منقار گرفته و پروازمیکردند و موضوعبگوش دولت هم رسید، و اما چهاردهه بعد که به امر محمد داود خان محبس پلچرخی اعمارشد مهندسین وزارت فوائدعامه درزیر آهنپوشهای محبس دهمزنگ اسکلیتهای مرده انسانها را دیده بودند( یک تن از آن انجنیران درفرانسه در شهر ما تشریف دارند) .آیادر منقار زاغها گوشتزندانیان سیاسی بود یا چیز دیگر؟( به افغانستان در مسیر تاریخجلد دوم هم مراجعه نمائید).
هواداران دوره ی آنها را دورطلائی میدانند، چون نقطه ذوبان طلا(1064) درجه ی سانتی گراد حرات است برای ایجاد دورهء طلائی ملت افغان در گوره های زندان ارگ، قلعهء موتی و سرای بادام و دهمزنگدر حرارت دهشت و استبداد نادرخان وبرادرش هاشم خان سوختند تا دورهء طلائی آنها ساخته شود.همان است که اسکلیتهای شان باقی مانده است. اگر مشاطه گران زر و زور بخواهند، حافظه تاریخ را پاک سازند کاریست نا ممکن.
دستورقتل عبدالرحمن لودین هم مانند غلام نبی خان چرخی تاج محمد بلوچ و دیگران از هدایات عاجلنادر خان است،نادرخان " دستور مرگ انسانی را داد که چون گل نو شگفته یی بود". لودین فرزند مبارز فرازانهو دانشمند، نهایت وطنپرست و رنجدیده شادروان کاکا سیداحمد لودین میباشد که مناصفه ی عمرش یعنی 32 سال از مجموع72سال را در زندان سیاسی بخاطر مبارزه علیه ظلم ، استبداد، بیعدالتی، جهل، بیسوادی و در فقر نگهداشتن عمدی مردم سپری نمود.
در کتاب از " تزویر،مکر، حیله و نیرنگ های هنر مندانه و دپلوماتیکنادر خان " پرده برداشته مینویسد" یکی ازمظاهر نظام نادرخان مانند همهدروغگویان سیاسی و حکام توطعه گراین بودکه نخست کسانیراکه مخالف تشخیص میداد بقتل میرسانید و پس از آن اعلامیه های توجیهی ودروغ آمیزی منتشر میکرد" ما و شما خوب بیاد داریم که35 سال قبل برادرزاده و داماد نادر خان عین روش را بر میوندوال عملی نمود.
درین دوره مجرم سیاسی یکفرد نمی بود به همین ترتیب همه اعضای" خانواده های اعدام شدگان و زندانیانی که مقهور خاندان سلطنتی بودند، به سرنوشتی دچارمیشدند که یا بمیرند و یا اگر زنده میماننداز درسو تحصیل و تعلیمبدور باشند " محرومساختن فرزندان و فامیلزندانیان سیاسی انتقامدیگر خاندان نادر خان از محکومیناست تادر آینده هم از ایشان سری بلند نشود.
بخش دوم کتاب اختصاصدارد به « عبدالرحمن لودین نمادی از فدائیان روشنفکر » بعد از معرفی مختصراو، قسمی که همه گان اطلاع دارند نادرشاه بعداز صرف غذادر ارگ با وی به نگهبان امر کرد او را ببرند و بکشندو بعد جسد بیجان او را بر خری انداختهبه خانه اش دادند. روز نامهء دولتیاصلاحپساز کشته شدناو نوشتکه "نظر به خیانتکاری کهاز عبدالرحمن رئیس بلدیه، بر ضد مفاد و مصالحجامعهقولاً، کتباً (؟)و عملاً در اغتشاش موجوداشرار قریهکلکان و کهدامن بظهورپیوست مشارالیه محکوم به اعدام گردیده تفصیلات خیانت او بهشماره آینده به اطلاع خواهیم رسانید. انشالله تعالی" البتهتا امروز روزنامه ای اصلاحبقولخود با سوگند " انشالله تعالی" عمل نکرده است. وزیر داخله ای رژیم محمد گل مهمند در منبر مسجد چوب فروشی بوتلشرابی رابمردمنشان داد که از خانه لودینیافته بود،سندی را که حسن شرق از منزل مولوی سیف الرحمن یافته بودمشابه بوتل شرابی است که مهمند از منزللودین بدست آورده و این نشانه آنست که در طول نیم قرن سرکوبیهایخانوادهنادرخان مشابهو یک رنگ بوده، تظاهر و عوام فریبی شان هم مشابه است. اعدام عاجل لودینرا همه ادعا هاتوجیهینمیتواند بکندزیرا نادرشاه و برادرش هاشم خان خون میخواستند و خون میریختند. اینهمه " حکایت ازبیم دولت و دولتمداران از مردمو بی اطمینانی آنهااز اوضاع سیاسی حاکمبر جامعه دارد، زیرا تشکیل دولت نادری به آن شیوه ی بسیارعقبگرایانهو زعامت خودنادرشاه برخلاف خواست مردم وبمدد دشمنان خارجی عنعنوی انها بوده است ...وجود چنین ترس است که نادر شاه نمیتوانست شخصیتی چون عبدالرحمن لودین را حتی برای لحظه یی نیز تحمل کند".
در عنوان «بازی لودینبا دم شیر » اشتباهلودینرا در همکاری با رژیم نادر شاهبررسی نموده مینویسدکه " درجه ی اعتماد،عبور از مرزنوکری به غلامی (به تعبیر مرحوم عبدالرحمن پژواک) نیز برای آن دولت و نماد قهار و خود رای آن بسنده نبوده است." مرزنوکری به غلامی را محمد ظاهرشاه در مصاحبهبا بی بی سی هم تائید میکند.
«کارکرد قلمی لودین» و« سهم و موضعگیری لودین درمباحثات »عناوین بعدی است که درآن به شخصیت علمی و فصاحت کلام و بالاخرموضع گیری اصولی اوپی میبریم .هرگز لودین از قماش اپورتونیستها و محافظه کاران نبود، در نظام امانی اشخاصی چون احمد علی لودین، فیض محمد ذکریا و شیراحمد شیرزاد و... وجود داشتند که مار آستین رژیم بودهآنها محرک حامی و کمک کنندهحبیب الله کلکانی شدند و تکفیر امان الله خان را تائید نمودند و دهقان بچه ِ ساده رامجبورساختند زن درباری بگیرد ومقابلش با دایره میرقصیدند،همان اشخاص دررژیم بعدی با اشغال دو باره ی مقامهایبزگ حبیب اللهرا دزد و باغی و یاغی دانستند. ولی حساب عبدالرحمن لودین یا پدرش کاکا سید احمد همچو مولوی واسع اخوند زاده،باباعبدالعزیز،غبار،محمودی ودیگران با اینها جدااست.لودین با داشتن پست مهم دولتی بمقابل شاه امان الله ایستاد میشدابراز نظر میکرد و نظراتاشتباه آمیز او را رد میکرد.
عنوانی « درعسرت لودین »و سرانجام مرامنامهحزب استقلال وتجدد منتشره سنبله 1307 شمسی روزنامه امان افغان بحیث اولین حزب مدرن و علنی سیاسی را به عنوان حسن ختام رساله ی حاضر افزوده اند.
رساله نهایت دلچسپ وعبرت انگیز دیگر شان « سوگندها در تاریخ افغانستان معاصر» است .چاپ دوم اين رساله112 صفحهرا احتوا ميکند کهدر 1000 جلددرعین مطبعهدر سال 1387 خورشيدی در کابل منتشر شده است. از سوگند و قسمهای عامی تا شاه و درباریان مینویسد. درینرساله برای اولین بابه فوتوی صفحه ای قرآن مجید بر میخوریم که نادرشاه به حبیب الله کلکانی امضانمود و بقول تاریخ نادر خان و چهار برادرش در هفت صفحه ی قرآننوشتند که اشارتاً و دلالتاً حبیب الله را نمیکشیم.حبیب الله اعدام شد ولی قرآن امضا شده امروز سند رو سیاهی نادریان است. قسم وکلای شورا، سوگند افسران سلطنتی در حفاظت رژیم و بلاخره قسم در دفاع از جمهوریداود خان توسطافسران اردو، و تعهد قرآنیروسای تنظیمی جهادی درمکه معظمه هم درین مجموعه تذکار رفته و قسمهای و موافقات رهبران تنظیمی در دوران چپاول،غارت و ویرانی کابل هم یاد آوری شده است. در پایان میخوانیم :" عطف به سوگنددرین چار چوبها یعنی در چار چوب اسلام سیاسی ( که بشکل مصلحتیو در تابعیت از منافعمینگرد، و مقدساتیکه مردم بدان صادقانه مینگرند،شاید به درستی به بحث های پیشنهادی درین زمینه در جامعه ره ببرد".
نشر این دو رساله ی ارزشمند را به مهرین صاحب تبریک گفته صحت کامل و عمر دراز با تالیفات و پژوهشهای فروان ، برای شان از خداوند کریم آرزومندیم.
------------------------------------------------------------------------------------------
به نام دادار داد آفرین
اخيرا جناب نصيرمهرين ، نویسنده و پژوهشگر پرکارو پرتلاش کشور اين اثر پربهای خود را به یاتاووس اهدا کرده اند.
چاپ دوم اين رساله که 56 صفحه را احتوا ميکند در 1000 جلد از طرف بنگاه انتشارات ميوند در سال 1384 خورشيدی در کابل صورت گرفته است.
یاتاووس به سلسله نشر ساير آثار ارزشمند نويسندگان کشور ، اين اثر استثنايی را که پرده از روی يک سلسله واقعيت های تلخ جامعهً ستم ديدهً ما بدست ميدهد ، را به نشرميرساند .
آقای مهرين سرنوشت زن را در دام شاهان و اميران در کشور ما حق بينانه و شجاعانه به ترازو کشيده و مثالی هم از يک " پيغمبر " و يک خليفه اسلام ارايه کرده است.
مهرين در آغاز اثر خود ، انگيزه و عامل سياسی تعدد زوجات را ازويژه گيهای نظام قبيله يی افغانستان می خواند که زندگی آن قربانی بی محابای قرداد ها ، سنت ها و روابط ظالمانهً اجتماعی شده است و زن به عنوان وسيله و ابزار تحقق آرزوهای شوم نجات از بحران ، مرگ و نابودی و يا رسيدن به قدرت طرف استفادهً ناجايز اميران ( نابکار ) قرار گرفته است.
او می افزايد ، شاهان و اميران بوده اند که حد و حدود در واقع بنياد های مذهبی را رعايت نکرده اند و آيات 3 و 128 سورهً النساء قرآن کريم را مثال می آورد و برای مصداق گفتار خود علاوه ميکند که در سرای متوکل خليفهً عباسی چهار هزار زن بود ( جرجی زيدان ، تاريخ تمدن اسلام ، ص 889 ـ 987 ) و ازاينکه ناصر الدين شاه قاجار ، شاه ايران کشته شد ( 105 ) زن در حرمسرای خود داشت ( ياداشت های ميرزا علی خان امين الدوله ).
در تاريخ طبری آمده که سليمان ( پيغمبر) را يکصد زن بود.
نگاه مختصر به محتويات کتاب
محتويات کتاب را ازدواج های سلاطين افغانستان از زمان احمدشاه ابدالی تا حبيب الله سراج و پيامد های ناگوار آن در پروسهً اعمار کشور احتوا ميکند و در اخير اهدافيکه اميرعبدالرحمن خان بخاطر بقای سلطهً خود وپسرانش برکشور ازاين همه ازدواج ها دارد و بيشتر با خاندانهای نامدار مناطق مختلف کشور پيوند خويشاوندی قايم ميکند ، به قسم ارزيابی پيکش خواننده ميشود. ما ازدواج های آنها را ذيلا بصورت بسيار فشرده معرفی ميکنيم
احمد شاه سدوزايی يا ابدالی که به احمدشاه بابا يا احمد شاه درانی نيز شهرت يافته است چهار زن در عقد نکاح داشت ، به قولی او مرد متدين بود و از چهار زن بيشتر در عقد نکاح خود نياورد. از همسران احمد شاه چنين نان برده شده اند :
1 ـ مادر تيمورشاه دارنی
2 ـ دختر شاه وليخان پاميزايی مادر شهزاده سليمان
3 ـ رضيه بيگم ، يا حضرت بيگم صاحبه ، دختر محمدشاه شهنشاه هندوستان
4 ـ دختر کاکا نصيرخان بلوچ حکمران معروف بلوچ
احمد شاه ازاين ازدواج ها دارای هشت پسر بود. نويسنده ازدواج های احمدشاه را از يکطرف به عنوان راههای حکومت داری به شيوهً قبايلی ميخواند که به احمد شاه درتحکيم پايه های دولت او کمک کرده است ، از طرف ديگر اضرار چنين وصلت ها را باعث تشنج ميان افراد خانواده که در نتيجه باعث نا آرامی مردم کشور ميشود تصريح مينمايد و بطور مثال ميگويد که پس از مرگ احمدشاه ، وزير شاه وليخان ، نواسه اش ( شهزاده سليمان ) را به پادشاهی برگزيد. آن تلاش با مخالفت شهزاده تيمور و روسای قبايل مخالف شاه وليخان مواجه گرديد و در نتيجه عقيم ماند ، وزير به قتل رسيد و شهزاده بعدها کور ساخته شد....
ساير ازدواج های او نيز خالی از پيامد های ناهنجار نبوده که در اينجا به همان يک مثال اکتفا گرديد.
تيمور شاه چهارده زن در حرامسرا داشت و به قولی ( تعداد ازدواج تيمورشاه اعم از نکاحی و صورتی به قرار روزنامچهً خاصهً خودش سيصد نفر بحساب آمده اند. )
زنان نکاحی تيمورشاه
1 ـ دخترسردار نواب خان بارکزايی مادر شهزاده همايون
2 ـ دختر حاجی جمال خان بارکزايی مادر شهزاده محمود ، حاجی فيروزالدين و سلطان شاه
3 ـ گوهرشاه ، دختر شاهرخ ميرزا نوسهً نادرافشار
4 ـ گوهر نساء ، دخترسلطان عزيزالدين محمد عالمگير ثانی ، مادرشهزاده هاشم ، شاهپور و شاهنور
5 ـ دختر شهزاده يزدان بخش ، نواسهً نادر افشار
6 ـ دختر شاه پسند خان اسحق زايی مادر شهزاده عباس و شهزاده کهندل
7 ـ فاطمه دخترسردار قوم يوسفزايی ، مادرشهزاده محمدخان ( بعدها بعدها زمانشاه شجاع الملک ، شاه شجاع )
8 ـ خديجه سلطان ، دخترعباسقلی خان بيات نيشاپوری ( امير الامرای آن ولايت )
9 ـ دختر سردار قوم نورزايی ( خواهر سردار احمدخان پتيان خيلی )
10 ـ دختر بهرام خان فيروز کوهی سردار آن جا
11 ـ دختر عاقبت محمود خان کشميری از متنفذان آنجا
12 ـ دختر ميرزا شربت علی خان از خوانين مردم چنداول کابل مادر شهزاده سلطان علی خان
13 ـ دختر سردار گلستان خان اچکزی ، مادر شهزاده اشرف ، مظفر و جهان والا
14 ـ بيوهً آزاد خان صوبه دار کشمير
تعداد زوجات تيمورشاه حکايتگر وجود و عملکرد رسم ادارهً نظام قبيلوی افغانستان است. وجود انگيزهً عياشی و شهوت رانی دورهً شاه شباهت به دورهً اميرحبيب الله سراج دارد.
تعدا فرزندان تيمورشاه 34 پسر و 13 دختر خوانده شده است . مردم افغانستان از مصيبت های جنگهای قدرت طلبانه و خوشگزارانی دوران حاکمروايی همايون ، محمود و شاه شجاع زخمهای ناسور و بيشماری برتن خويش حمل نموده است. برخی هم تعداد فرزندان تيمورشاه را بين 50 تا 60 نفر دانسته اند.
شاه زمان يکی از فرزندان جاه طلب تيمورشاه که بنام تيمورميرزا و زمانشاه ياد گرديده است ، از آنگونه نگونبخت هايی است که دورهً زمامداری اش در جنگ با برادران سپری گرديد و با کور شدن ( از طرف برادر ) و افتادن از قدرت نتوانست رسم منحوس ميراثی چند همسری را عملی نمايد. او دوبار ازدواج نمود :
1 ـ با دختر نورمحمدخان بابری
2 ـ با دختر عبدالرحيم هوتک
گفته شده است که پيش از کور شدن آرزوی ازدواج با يکی از دخترهای ميرزا اکبرشاه را داشته است . ( ولی به مقصد نرسيد )
زمانشاه از آن دو همسر چهار پسر و دو دختر داشت. از پسران او شهزاده قيصر ساليان متمادی در هنگامه جويی ها نقش داشت. درحاليکه نورمحمدخان بابری پس از نزديکی به دربار مدتی پله های رسيدن به قدرت بيشتر را طی مينمود ـ حين شروع توطئه های بابری به امر زمانشاه اعدام گرديد. و عبدالرحيم خان هوتک به جای اينکه کمک شايسته يی به شاه زمان توانسته باشد ، زمين های بسياری از نواحی پشاور و اتک را به چنگ آورد. گفته شده است که او باوجود رويهً ظالمانه و خشونت آميز نسبت به مردم ، چون خسر شاه بود همه جبرا به او احترام ميگذاشتند. عبدالرحيم خان هوتک بعد ها در دورهً شاه شجاع برادر اصلی شاه زمان نيز قدرت بسيار داشت.
شاه شجاع در بخش بيشتر از زندگی خويش ، دارای دو زن بود. در اواخرعمربا خواهر دوست محمد خان ازدواج نمود.
1 ـ رقيه بيگم ، دختر حاجی رحمت الله پوپلزايی
2 ـ دختر امير حيدر ، امير بخارا
3 ـ خواهر دوست محمد خان
هرقدر قدرت خانوداهً احمدشاه در اثر جنگهای داخلی نواسه های او رو به کاهش می نهاد به همان پيمانه انگيزهً ازدواجها را در شکل تعديل يافتهً آن می بينيم. بدين معنی که سنت تهداب نهاده شده از جانب احمدشاه برای دوست يابی ميان خانها يکی از راه ازدواج بود. ولی اينها حاصل تشنج های بيشتر در نظام قبيله گرايی گرديد.
گرچه که دراين دوره ازدواجهای مصلحتی به منظور کاهش و انصراف از جنگ بميان آمد ـ سپردن دختر زمانشاه به کامران پسر محمود و پا سپردن خواهر دوست محمد خان به شاه شجاع بمنظور قطع دشمنی به عنوان رنگ ديگری از ازدواجها معرفی ميشود.
خوانندهً عزيز ! ارايه تصويری از زنان و فرزندان شاهان سدوزايی را دراينجا به پايان ميبريم و غرض وجود کانون ديگری از اولاد هً سردار پاينده محمد خان بارکزايی ( محمدزايی ) و اولاده او می پردازيم :
سردار پاينده محمد خان محمدزايی رئيس خانوداهً محمدزايی ، کثيرالتعداد ، بی اتفاق و منشاء نفاق بود. پاينده محمدخان درآن هنگام که از همکاران نزديک با تيمورشاه و زمانشاه بود و از بانفوذترين سران قوم شناخته می شد ، با زنان بيشتری ازدواج کرده بود. از آنجايی که زنان او بنام پسران او ياد شده اند ، بدان ترتيب نه ( 9 ) زن را نگهداشته اند. ترديدی نتوان داشت که او دارای زنان نازا نيز بوده است که از آنها نامی نرفته است. نامهايی که در اختيار است بخصوص معرف روابط خان بزرگ قومی با ساير خانهاست. به اين نامها نگاه ميکنيم :
1 ـ مادر فتح خان ( مشهور به وزير فتح خان ) و تيمورقلی خان از قوم بارکزايی . اين زن بعد ها به لوی مور ( مادر بزرگ ) شهرت يافته است.
2 ـ مادر نواب اسد خان ، نواب محمد خان و نواب طره بازخان از قوم بارکزی
3 ـ مادر نواب محمدخان ازکوهستان پروان
4 ـ مادر محمد اعظم خان ( مشهور به سردار کلان ) ازقوم نصرت خيل
5 ـ مادر پردل خان ، شيردل خان ، کهندل خان ، رحم دل خان ، نحنددل خان مشهور به سرداران قندهاری
6 ـ مادر عطامحمد خان ، سلطان محمد خان، سعيدمحمدخان ، پيرمحمدخان ازقوم الکوزايی مشهور به سرداران پشاوری
7 ـ مادر دوست محمد خان مشهور به امير دوست محمد خان
8 ـ مادر جمعه خان از قوم تاجيک
9 ـ مادر اسلام خان نورستانی
سردار پاينده محمدخان از 9 همسر ياد شده دارای 23 پسر و 4 دختر بوده است. جنگ های داخلی فرزندان وی ، اغلب جانبداری اقوامی را با خود داشت که مادرپسرش متعلق به آنها بوده است. پيامد آنچه ازدواجها را در صدها جنگ تباهی آور برای افغانستان به خوبی مشاهده ميتوان کرد.
تعداد زنان و فرزندان پاينده محمدخان سبب شد که تعدد مراکز قومی قبيله يی به گونهً واحد های مستقل درآيند. از آنجايی که امکان غلبه يکی بر ديگری و يا برديگران ميسر نبود و از راه تفاهم نيزبه سازش نمی رسيدند ، ادامهً جنگ و خونريزی و قطعه قطعه شدن افغانستان بدست آنها در دستور کار بود و سرانجام هم زمينه های نفوذ و اثر گذاری همسايگان و از همه مهمتر مقاصد استعماری بريتانيا را پاسخ مثبت گفتند.
آقای مهرين در پاورقی افزوده اند که " درين نبشته به تذکر مختصر جنگ ها به عنوان يکی از تاريخ غمبار ازدواجهای بسيار بسنده شده است. از آنجائيکه در همهً کتابهای مربوط به تاريخ افغانستان معاصر بارها و به تکرار به شرح اين جنگها پرداخته شده است از آورده مثال های تکراری معذوريم."
دوست محمد خان
از جملهً فرزندان پاينده محمدخان ، بعد از وزيرفتح خان که مرد حادثه جويی بود ، دوست محمد برای رسيدن به قدرت و کسب مال از هيچ وسيلهً ميسر دريغ نورزيد. او در زمينه افزايش زنهای نکاحی و غير نکاحی که بنام صورتی ياد شده اند ، نيز دست فعال داشت. زنان صورتی و نکاحی دوست محمد خان را چنين نگاشته اند :
1 ـ دختر ملاصادق بنگش ، مادر محمد افضل و محمد اعظم ( اعظم خان هنگام جنگ های قدرت از قوم مادرش کمک ميخواست.)
2 ـ دختر باقی خان پروانی ، کوهستانی ، مادر محمد اکرم خان
3 ـ بيوهً سردار محمد اظم خان برادر امير ، مادر صالح محمدخان
4 ـ دخترباجوری ، مادرشيرمحمدخان و نيک محمد خان
5 ـ دختر باجوری ديگر ، مادر محمدهاشم خان
6 ـ از قوم صافی ، مادرمحمد شعيب خان
7 ـ از قوم توری ، مادرمحمد رحيم خان
8 ـ از قوم توری ، نواسهً جهانگيرخان ، مادرولی محمد خان ، فيض محمد خان ، حوا و هاجره
9 ـ دختر ناظر مهرعلی مادر محمد عظيم خان
10 ـ کافری سياه پوش ، فرزندان او ، محمد صادق خان و سروجان
11 ـ دختر حاجی رحمت الله خان پوپلزايی ، وزير دورهً شاه شجاع مادر محمد اکبرخان ( مشهور به وزير اکبرخان ) ، غلام حيدرخان، شيرعلی خان ( اميرشيرعلی خان ) ، محمد امين خان ، محمد شريف خان ، پادشاه بيگم نواب ، خواهر اين زن دوست محمد خانم شاه شجاع بود.
12 ـ دختر عزيزخان قوم جبار خيل ، مادرمحمد يوسف خان
13 ـ دختر شهزاده عباس سدوزايی ، مادراحمدخان ، محمد زمانخان، محمد عمرخان ، امت المصطفی ، بی بی زمرد
14 ـ دختر ناظر خيرالله هندو مسلمان تاجر
15 ـ دختر آقا محمد خان قزلباش ، مادر بی بی سايره ، عايشه و بلقيس
16 ـ همسر مربوط به قوم هزاره ، مادر سيف الله خان وکيل
17 ـ بيوهً شاه محمود سدوزايی ، مادر محمد اسلم خان ، محمد حسين خان ،محمد حسن خان ، محمد قاسم خان ، وفابيگم ، شاه جهان بيگم و نورجهان
18 ـ از دخترمربوط به اقوام پشتون که به وابستگی خانوادگی اش اشاره بيشتر نشده است ، دختر او شمس جهان ، مادر بوبوجان ملکهً اميرعبدالرحمن خان بود.
براساس گزارش موهن لال نويسنده زندگينامهً دوست محمد خان چند زن ديگر او عبارت بودند از : دختر ملارشيد قندهاری ، دختر خواجه خانجی کوهستانی ، دختر خان قلات غلزايی ، بی بی کمری کشميری، بيوهً امين الملک و دختر خان مرادخان.
شايد بی مورد نباشد اگرگفته شود که در حرص و آز دوست محمد خان جميع عوامل زن گرفتن را ميتوان ديد. از خويشی با سران قوم تا دريافت پول و جواهرات بيوه های شاهان پيشين و برادران و يا دختران تاجران ....
شايد کافی باشد که پيامد های آن همه ازدواجها و پيدايی فرزندان را در زندگی جنگجويانه وويرانگرانه نام های آشنا به تاريخ افغانستان به بينيم. پس از مرگ دوست محمد خان ، مانند دوران شروع سلطنت فرزندان تيمورشاه قدرت جويان به جان هم افتادند و رمق های آخری کشور را از تنش گرفتند.
شيرعلی خان
شيرعلی خان سه بار ازدواج کرد که از آن چنين نام برده شده است :
1 ـ مادر يعقوب خان ، که يعقوب خان از راه بستن معاهدهً گندمک و سپردن بخشی از خاک افغانستان به هند بريتانوی و ايوب خان بيشتر از نظرمقاومت در برابر آنها خصوصا در جنگ محلهً ميوند قندهار شهرت دارند.
2 ـ عايشه بيگم ، مادر شهزادهً نامراد عبدالله جان ، هاجره ، صابره و ميمونه. عايشه بيگم از قوم محمد زايی و دختر سردار محمدافضل خان ، پسر پردل خان ، پسر پاينده محمدخان بود.
3 ـ دختر محمدعثمان خان
احتمال بسيار موجود است که عايشه بيگم بيشتر مورد علاقهً اميربوده و در ضمن نفوذ قابل ملاحظه يی بر امير داشته است. تصميم امير به وليعهدی عبدالله جان شهزادهً خوردسال که عصيانهای زيانبار محمد يعقوب خان و ايوب خان را در برداشت ، همچنان کمی تعداد ازدواج امير را می توان نتيجهً نفوذ عايشه بيگم دانست.
شورش يعقوب خان عليه شيرعلی خان و افتادن او در زندان به امر پدرش به دليل اختلاف با انتخاب شهزاده عبدالله بحيث وليعهد که ضعف روحی حاصله از زندان را در قبال داشت يکی از مظاهر زيانبار چند همسری آن مقطع از تاريخ است.
عبدالرحمن خان
ازامير عبدالرحمن خان اين همسران را نوشته اند :
1 ـ دختر يارمحمد خان وزير ، پسری داشت بنام عبدالله که در خورد سالی وفات نمود.
2 ـ دختر مير جهاندارشاه از ميران بدخشان
3 ـ گلريز کنيز از واخان بدخشان
گفته شده است که حبيب الله خان و نصرالله خان پسران گلريز بودند ، اما به موافقت امير به نام فرزندان دختر مير جهاندارشاه ياد شدند. آن زن امير نازا بود. شادروان مير محمد صديق فرهنگ دراين زمينه می نويسد : " سردار حبيب الله خان به دختر مير جهاندار شاه از ميران بدخشان منسوب بود ، اما در واقع وی و برادرش سردار نصرالله خان از بطن کنيزی بودند از اهل واخان، گلريز نام که برای ملکه خدمت ميکرد . چون ملکه نازا بود ، پسران کنيز مذکور را به اطلاع و موافقت امير ، بنام خود قلمداد کرد.
4 ـ حليمه خانم ملقب به بوبوجان ملکهً رسمی امير مادر سردار محمد عمرخان
5 ـ دختر سردار محمد اعظم خان
6 ـ دختر ميرحاکم شبرغاتی
دربارهً اميرعبدالرحمن خان اين نکته را هم گفته ان که به بچه ها ( جنس مذکر) علاقمند بوده است. با آنکه او از زنان دوری اختيار ننموده بود و ازدواج با چند زن دليل اين مدعا می تواند بود ، اما تحفهً شش غلام مهوش که به او ارسال شده بود ميتواند حکايت از علاقهً او در جوانی به پسران بوده باشد. همچنان فرهنگ دراين زمينه نيز سخنانی دارد. او مينويسد که : امير جمعی از پسران حوان خوش صورت را در دربارش فراهم نموده بود که علاقه و التفات امير بدانها بی ربط نبوده است.
حبيب الله
امير حبيب الله ، آن روز که بر تخت نشست زن پنجمی را طلاق داد و گفت : که در شرع اسلام بيشتر از چهار زن نکاحی در آن واحد برای يک مرد مجاز نيست ، در حاليکه من از قبل دارای پنج زن بوده ام پس يکی آنرا سر از امروز طلاق دادم ... اما بيشتر از صد زن به عناوين حرم سرای ، خدمه و جواری در حرمسرای باشکوه او می زيستند. ( غبار)
حين مکث به انگيزه های چند همسری اميرحبيب الله خان لازم است اشارهً کوتاهی به پديد آيی وضعيت جديد سياسی افغانستان دوران حبيب الله خان و تفاوت های آن با دوران احمد شاه نماييم ، زيرا با درنظرداشت آن تفاوت ها است که در می يابيم که چگونه انگيزهً سياسی ازدواج ها کارآيی خود را از دست ميدهد. اميرحبيب الله مطلق العنان خودکامه يی بود که تامين امنيت و ادارهً امور افغانستان توام با بهره مندی از هر اختيار و دست درازی ، برای او در چارچوب تسلط بريتانيا در حکومتداری او با منافع و لزوم ديد های بريتانيا عجين شده بود. برعلاوه از آن جايی که مردم و مخالفين از طرف امير عبدالرحمن به شدت سرکوب شده بودند و حکومت ترس و هراس را برای حکومتداری حبيب الله خان هموار کرده بود ، حبيب الله با مشکلات بزرگی مواجه نبود. در حاليکه احمدشاه به منظور بنياد گذاری دولت با مشکلات و مشغوليت های بسيار زندگی را سپری نمود. او نه تنها بمنظور نيل به مقاصدش به جنگ متوسل بود بلکه شيوه هايی مانند ايجاد خويشی با سران قبيله ها را نيز اعمال نمود. اما امير حبيب الله با توجه به بهره گيريهای دوران امنيت ، بيشتر به اثر تمايلات جنسی و عياشی به زن نگاه نموده است ، تا به عنوان وسيلهً سياسی حتا برای فرزندانش نيز به چنان انتخاب همسر دست نزد که برای احمدشاه و يا عبدالرحمن خان مطرح بود.
تمايلات جنسی و عياشی های امير به اندازهً بود که اگر از دختر زيبارويی اطلاع می يافت ، به جای آنکه به فرزندان خويش بينديشد ، او را برای خود می خواست. اين نوع طرز ديد و علاقهً امير يکی از خصوصيت روزگار او را پس از مرگ عبدالرحمن خان معرفی ميدارد. اما تا وقتيکه عبدالرحمن خان زنده بود و دستی در انتخاب همسران فرزندان و نواسه های خود داشت ، همه از ديد مصلحت سياسی و اداره و حفاظت قدرت درجامعه می ديد. از اينجاست که ازدواج های پيشين سردار حبيب الله خان در ايامی که هنوز پدرش زنده بود ، رنگ و بوی ديگری داشتند. در اين راستا ديدگاههای اميرعبدالرحمن خان هرچند مشابه به احمدشاه و دوست محمدخان بود ، اما در نمونهً احمدشاه تپيک ادارهً قبايلی را با استقلال و بدون حضور لزوم ديد استعمار می بينيم. امنيت حاصله از جنگ ها وسرکوب های مخالفين در دوران احمدشاه برای تيمور زمينه های عياشی را مساعد ساخت. آنچنان وجود مشترک را با دوران پس از مرگ امير عبدالرحمن در استفاده های حبيب الله می توان ديد که با تعبش و خوشگذرانی و زن باره گی گذشت.
آن گونه که گزارش شده است ، زنان امير حبيب الله خان را بايد بيش از صد تن دانست. او حرمسرای مفصل و باشکوهی ترتيب داد که بيشتر از صد زن به عناوين ، حرم ، سراری ، خدمه و جواری در آن می زيستند."
به اين خصلت و کار امير در اينجا کاری نداريم. فراهم آوری نام ها و هويت همه همسران و زنان حرمسرای او در نظر نيست. اما برخی از زنان که با انگيزه های حفظ قدرت در خاندان او وارد " حرم" شده بودند ، اينها هستند:
1 ـ دختر محمدشاه خان خواهر زادهً اميردوست محمدخان جنرال اول وسردار قشون کابل
2 ـ دختر قاضی سعدالدين خان نايب الحکومه هرات
3 ـ دختر ايشک اقاسی سرورخان
4 ـ نوسهً امير شيرعلی خان
5 ـ دختر مير سهراب خان بيک پادشاه و ساقی قلاب خواهرزادهً سردارعبدالقدوس خان
6 ـ دختر رئيس ولايات منگل و خوست
7 ـ دختر اکبرخان ميوندوال پور
8 ـ دختر عظيم بيگ ، اين ازدواج پس از سرکوب های خونين هزاره ها بعمل آمد
لازم به ياد آوريست که از دست هيچ يک ازاين ازدواج ها برای نجات حبيب الله خان از سرنوشت محتومی که به استقبالش نشسته بود ، کاری برنيامد. وسرانجام ازطرف سراج الخواتين ، زن اول خود ، مادر امان الله خان به قتل رسيد.
دراخير ارزيابی های بسيار علمی ازاين ازدواج ها و نتيجه گيری های مفيدی صورت گرفته است که تفصيل بيشتر آن درين نوشته ميسر نيست.
یکی از شاخص های عمدهً کارهای جناب مهرين پرداختن به مسایل مهم تاریخیست که بالای زندگانی مردم ما تاثير دوامدار داشته اند. محققين و پژوهشگران کشور به یقیین این اثر با ارزش جناب شانرا خواهندستوده و ازآن منحیث یک ماخذ معتبر استفاده خواهند برد.
ما برای جناب مهرین موفقيت های مزيد تمنا می نماييم و خوانش اين اثر باارزش پژوهشی را برای خوانندگان سايت ، بخصوص پژوهشگران جوان توصيه ميکنيم .
|
Sonntag, 22. April 2012
نگاهی به دوکتاب . . . احسان لمر
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen