یلدا صبور
دلــواپـسِ خــورشــيـد
ای آفتابِ مهر زما رو گرفته ای؟
در ذلتِ تاريكی درين دوزخِ سياه
دلواپسِ توئيم
در دخمهء اميد ، هوا بس گرفته است
اينجا ديگر آرزو ها خفته اند به گور
ای آفتاب مهر
!
باری دگر بتاب
مارا به انتظار شفق جان به لب رسيد
لبخند من غريب تر از اشك ابرهاست
از من ديگر مخواه غزلِ عاشقانه را
اينجا به مرگِ تازه عروسانِ بينوا
صد جا شكسته است دلِ ناتوان من
آری ای عزيز !
من دل شکسته ام
مارا بجز نالهٔ شبگیر نمانده است
يلدا صبور
27.07.2014
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen