Montag, 21. Juli 2014

مضامین واشعار تازه



                  
         مضامین واشعار تازه یی را که به خوانش می گیرید

                               

- با " خداداده گان " ستیره کنید !                              نصیرمهرین
- از کودنی کرملن تا زیرکی واشنگتن .                        ضیأ ضیأ
- انگل خانه ی ملی افغانستان                                    پرتو نادری 
- سنگسارم کردند( داستان کوتاه)                               معشوق رحیم 
-  شام ترور                                                           زلمی کاوه
- از ارگو تا ارگون                                                  دکتور پرویز آرزو
- درد پایان ناپذیر                                                    واسع بهادری 
- روزگارمان ، عصر غم است                                    یلدا صبـور
دست نابکار جفا پیشگان با زهم  . . .                        لیلی تیموری واحدی
همصدا بامردم مظلوم شهر ارگون افغانستان               نورالله وثوق
- این بازیگران بی شرم                                           میرحسین مهدوی
- امید روزی فرابرسد                                             ضیأ بهاری بهاری 
- باز فاجعه                                                         محمد نسیم اسیر
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

نصیرمهرین
     
              با "خداداده گان"ستیزه کنید!
                                           قسمت یازدهم
                  
                   بروز محدودیت ها برای روحانیت معتبر و عوامل آن


                                  

دیدیم که موقف جانبدارانه ودعاگویی های روحانیت معتبر دردفاع از حکومت خاندان سلطنتی؛دریافت بالاترین سمت های "عدلی " ، باغ وزمین ها، جلب احترام هدفمند بخشی از مردم ، ونگهداری آنها در گونه یی از انقیاد معنوی ؛ و در نهایت  خدمت برای حکومت را در پی داشت. این چنین بود که حاکمیت از آنها استفاده برد؛ وآنها هم از حاکمیت بهره های خویش را ستانیدند. ودر بـُعد زمان می نگریم که روحانیت نامدار، مرفه و آسوده ونسل بعدی آنها، با تصامیم حکومت همسویی  داشتند. به این لحاظ بود که با ایجاد تغییراتی که دربارسلطنتی مبتکرآن بود، به رغم اندک ابراز نارضایتی یک تن از آنها، همنوایی را به نمایش می نهادند.
مقایسه نمائیم، اسباب غضب شمس المشایخ را در برابر تصمیم حکومت امان الله خان برای تهیه ی قانون اساسی ، با قانون سازی نادرخانی ، و  دوره ی 7 و8 شورای ملی.
موضوع غضب شمس المشایخ از این قرار است: " امان الله خان در اوایل سلطنت خویش به تدوین قانون اساسی ( نظامنامه اساسی به تعبیر آنوقت ) امر نمود ومسوده ی آن را  در ضمن یک مجلس خاص به جناب شمس المشایخ جهت مطالعه تقدیم داشت. حضرت شان بعد از یک مرور وتوجه به رئوس مطالب وارزش های مندرج آن با کمال نا راحای وعصبانیت آن مسوده را بر زمین زدند وگفتند:
« امان الله !  این نظامنامه بوی بلشویکی می دهد وتا وقتی که این  سـله و ریش وجود داشته باشد، چنین نظام نامه ها نافذ نخواهد شد وپادشاه نتیجتا ً از تنفیذ آن نظامنامه خود داری به عمل آورد.»" (1)
 اما، وقتی که حکومت نادرشاه در روی کاغذ زیر نام  قانون اساسی  نکانی را نوشت، همچنان سالهای بعد هنگام تهیه ی  قانون اساسی 1343، آن غضب شمس المشایخ از جانب اخلاف وی ،چهره ننمود. ملاحظه می نمائیم که نسل دومی روحانیت معتبر، هم کلیه مظالم در حق مردم را با دیده تائید نگریستند و هم بروز پاره یی از تشبثات و تغییرات را که زاده ی تصمیم دربار سلطنتی بود، سزاوار چشم پوشی یافتند. اختلاف اندک هنگامی از طرف صبغت الله مجددی آغاز شد که رویکردی در سیاست جهانی دربارسلطنتی به سوی اتحاد شوروی در  زمان صدارت سردار محمد داؤود خان ظاهر شد. متعاقب آن پیدایش چندین نهاد سیاسی مخالف، سهم ونقش روحانیت معتبر را با محدودیت ها مواجه نمود. آن موارد را مشخص تر می آوریم.
داؤود خان وروحانیت معتبر
 بروزجناح بندی ها  در دربارسلطنتی افغانستان، فعل و انفعالاتی که جناح بندی ها را همراهی نمود، به ویژه مراجعه سردارمحمد داؤود خان به سوی اتحاد شوروی ، بدون بازتاب درمواضع روحانیت معتبر ومثال مورد نظرما نبود. آن استحاله و تنش های اندکی  که در روابط برخی از روحانیون مانند صبغت الله خان مجددی ، نواسه ی شمس المشایخ با جناح سردارمحمد داؤود خان پدید آمد، نخستین چالشی بود که روحانیون مجددی در دهۀ سی مواجه شدند. با وجودی که تبارز چندین گروه سیاسی  در دورۀ 7 و8 شورای ملی، نشریات محافل مشروطه طلب به رغم این که دین ستیزنبودند،اما، معلوم بود که مشروطه خواه بودند واز آن پایگاه و ماهیت خویش، بنیاد های چنان روحانیت را متزلزل می نمودند،. و شائبه سیاسی روحانیت معتبر آن اصلاحات ومشروطه خواهی را در ضدیت با مشروعیت  می پندارد، ولی در برابرحکومت دست به اقدام جدی ومخالفت آمیز نزدند. با وجود سرکوب اصلاح طلبان از طرف حکومت سردارشاه محمود وتعمیق آن به وسیله ی حکومت سردارمحمد داؤود، به آن موضوع علاقمندی نداشتند. پسانتر، عامل اصلی تبارز تنش زمانی آشکار شد که داؤود خان برای دریافت امکانات مختلف روی به سوی شوروی نمود. هنگامی که سردارمحمد داؤود خان آهنگ مراجعه به سوی اتحاد شوروی و دریافت امکانات نمود؛ روحانیون معتبر واین بار در چهره ی صبغت الله خان مجددی ،مواضع  سنتی در زمینه ی علایق جهانی خویش را نیز درمعرض خطر یافتند. آن بود که موقف مخالفت آمیز پنهانی ونه متبارز وجدی او را بارآورد. سرانجام  در سال 1338 خورشیدی زندانی شد.(2)
از روی توجه به این موضوع به بُعد علایق وزمینه های مخالفت های سیاسی جهانی آن روحانیت می رسیم. به موقف ضد کمونیستی. بربنیاد این برداشت ایشان که رابطه گرفتن با دولت کمونیستی زیانمند است. 
آن چرخش حکومت داؤود خان در واقع بـُـعد موضعگیری های نهفته در سطح  جهانی آنها را بیدار نمود. در حالی که در بعد تغییرات داخلی بسیار حساس نبودند و یا حکومت را مورد انتقاد وحمله یی از پایگاه دین ومذهب قرار نمی دادند. مثلا ً: هنگامی که تصمیم محتاطانه ی رفع حجاب از طرف حکومت گرفته شد، روحانیت  معتبربرخورد جدی نکردند، بلکه  عقب نشستند. دیگران بودند که  در قندهار شورش کردند.
یک ملاحظه ی دیگر نیز است .به نظر نگارنده، حتا عامل زندانی شدن صبغت الله خان مجددی ( روز دوم رمضان سال 1338 ) پیش از اتخاذ تصمیم بی سر وصدای رفع حجاب؛ تا این که ازمخالفت جدی اوعلیه پیمان های افغانستان – شوروی برخاسته باشد، بیشتر برمی گردد به رفتار های خشن سردارمحمد داؤود. وشاید هم خوف وهراس وپندار بیش از اندازه ی او از احتمال شکل گیری حرکت مخالفت آمیز تحت رهبری  صبغت الله خان سبب شده بود، که دستورتوقیف او را بدهد .
 با آن که صبغت الله مجددی مدعی است که پس از بازگشت او از مصر صدراعظم محمد داؤود خان، مقام وزارت عدلیه رابرای او پیشنهاد نموده بود، اما ، تصور می شود که سردار داؤود خان بیشتر متمایل به بهره گیری از تکنوکرات ها حتا در امورنهاد های عدلی بود تا استفاده سنتی از این چنین ملا های بزرگ ونامدار. چنین تمایلی را درکل جناح بندی دربار سلطنتی از سالهای دهه سی به بعد می توان دید. گوبا دربار به این که روحانیت معتبر با دعا گویی وزمینداری در جای خویش نشسته اند، رضایت داده بود.
به کاهش اعتنای درباربه آنها در یک مقطع دیگر زمانی نیز پی می بریم وآن هنگامی است که کمسیون هفت نفری تسوید قانون اساسی در سال 1342 ایجاد شد. در آن کمسیون ازحضور آنها خبری نبود. بلکه  دربار سلطنتی بهره گیری را به گونه دیگری با استفاده از سید بودن و تکنوکرات بودن، افرادی را در نظر گرفت که پایه های قومی ومنطقه یی وعلاقه به دربار سلطنتی نیز داشتند. پسانتر که یک تن از اعضای  خانواده مجددی  ( محمد هاشم مجددی )  به عنوان عضو کمیسیون مشورتی معرفی شد، آن کمیسیون در میزان با نقش کمیسیون تسوید، نقش واهمیت مهمی نداشت.
روحانیت معتبرهر اندازه کنارگذاشته می شد، آن را زاده ی بی مهری ونفوذ داؤود خان محاسبه می نمودند.حتا در اوضاعی که او ناگزیر به خانه نشینی اجباری بود، روحانیون معتبر از داؤودخان دل ناخوشی خویش را پنهان نمی داشتند.
در این زمینه یک تن از اعضای خانواده مجددی هنگام تبیین موضوعات آغازین سالهای دهۀ چهل خورشیدی، احساس خانواده ی خویش را چنین آورده است:
 " آنچه از آن وقت راجع به جریانات کشوری به یاد دارم، روزی از طریق رادیو این خبر پخش گردید که سردارمحمد داود خان صدراعظم استعفا کرد و عوض او د اکتر محمد یوسف تعیین شد. اعضای بزرگ خانواده ی ما دیده می شدند که به آمدن داکتر یوسف اظهار خوشی می کردند. (3)
کودتای 26 سرطان و روحانیت معتبر
 کودتای 26 سرطان 1352 و تبارز دگرباره ی محمد داؤود خان در حیات سیاسی افغانستان، نگرانی ها واحساس خطر آنها را بار دیگر بار آورد.
فضل الله مجددی در این زمینه می نویسد: " در 26 برج سرطان 1352 سردار محمد داود خان صدراعظم اسبق وپسر کاکای محمد ظاهرشاه رژیم سلطنتی را ضمن کودتای عسکری ساقط نموده وبه جای آن رژیم جمهوری را اعلان کرد  . . . هواداران سلطنت وحلقات روحانی ومذهبی از به میان آمدن رژیم جمهوری نه تنها خوشنود نگردیدند ، بلکه  در خوف وهراس به سربرده فکر میکردند، اشتراک عناصر پرچمی در کودتا وشمولیت آنها در کابینه و  . . . موجب دشمنی هرچه بیشتر حکومت با حلقات مذهبی  وروحانی خواهد شد . . . حضرت حفیظ الله مجددی به صبح روز کودتا وقتی خبرسقوط سلطنت واعلان رژیم جمهوریت را شنیده بود، اشک  می ریخت. " (4)
برمبنای چنان برداشت از داؤود خان بود، که در شرح حال صبغت الله مجددی و بدون تردید،برمبنای صحبت های خودش، می خوانیم: " در اثنای عودت وبر گشت به وطن خویش، در میدان هوایی بیروت اطلاع حاصل میکنند که داؤود خان کودتا کرده است. خبر این واقعه ی المناک ایشان را خیلی متأثر ساخت چه می  دانستند که محرک اصلی این واقعه همان دشمن بزرگ اسلام وبشریت یعنی کمونیسم است واز کینه وحسد داؤود خان نیز راجع به خود کاملا متحسس بودند . . .  بناچارمسیر خود را بطرف کشور اسلامی عربستان سعودی تغییر دادند. . .                
بعد ازطرف دولت عربستان سعودی به حیث مبلغ اسلام به کشور دنمارک فرستاده شد.(5)
چند روزپس ازکودتای 26 سرطان، شنیدم که شام روز کودتا، حضرت قلعه ی جواد نزد سردار محمد نعیم خان رفت وبا چشمان اشک آلود، از او عذر خواهی نمود. افرادی که این حکایت را داشتند، به این نظر بودند که آن روحانی به عنوان نماینده ی خانواده نزد نعیم خان رفته بود که اگر سردار محمد داؤود خان ، آزرده گی هایی از مجددی ها دارد، آن را به دیده ی اغماض وعفو بگیرد.
به این ترتیب روحانیون معتبر اگر در دل نارضایتی های هم داشتند، آن نارضایتی به انگیزه یی برای ابراز مخالفت تبدیل نشد. بلکه با نظام حاکم از درسازش پیش آمدند.  
                                                                             ادامه دارد
..............................................................................................................
     توضیحات ورویکردها
1-    سالارمجاهدین،تهیه وترتیب  اداره ی آرشیف جبهه ی ملی نجات افغنستان .ص 18. پاکستان . 1365
2-      منبع بالا. شایان یادآوری است که وی هنگام توقیف خویش درزندان دهمزنگ از امکاناتی بهره مند بود که در مواردی به خارج زندان برود. ؛مثلاً :دیدن خانم بیمارش در منزل، شرکت در مراسم تدفین و فاتحه داری او. صص73-75 .
3-    داکتر فضل الله  مجددی، یادداشت ها وبرداشت ها ( 1340 هـ. ش. – 1360 هـ.ش. ) ص 8.ناشر بنگاه انتشارات میوند. کابل . 1389 خورشیدی 1431 هـ. ق. 2010 م.
4-    منبع بالا ص  23

5-    کتاب سالار مجاهدین. منبع یاد شده . ص 101

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen