نصیر مهرین
با
"خداداده گان"ستیزه کنید!
قسمت هفتم
نمونه یی از بحران گستری در پناه دین
و
بدعهدی برخی از روحانیون
در سه قسمتی که بعد از این می آید، معرفی گونه های سوء
استفاده از دین ومذهب را برای بحران گستری وتحکیم حاکمیت می یابیم. سال های مورد
نظرما، از تبارز اختلاف روحانیون معتبر ومتنفذ با امان الله خان، فراز آوری امیر
حبیب الله کلکانی، نیمه راهی با او، الی تحکیم پایه های نظام استبدادی نادرشاهی
است.
استفاده ابزاری از دین ومذهب از طرف محمد نادرخان؛ و
همیاری روحانیون " صاحب نفوذ ومالک نفوس" در چندین مورد برازنده تر از
گذشته ها و هدفمند اجرا شده است. از منظر مصالح ضربه زدن به مخالفین وتحکیم قدرت،
این وسیله، شاه تازه نفس را در کنار استفاده از بقیه ابزار استبدادی کمک نمود،
اما، پیامدهای ناگوار و تا حدودی ناشناخته در جامعه برجای نهاد. در خلال مطالعه
روی همین دوره است که ما، به چگونگی پیوند و تأثیر عامل قومی منطقه یی و
عامل دین ومذهب مواد مطالعاتی بیشتر به دست می آوریم. به این دلیل تکیۀ بیشتر به
معرفی مظاهر استفاده های سؤ آن سالها شده است.
رئوس نکاتی که
در سه قسمت ( 7،8،9) می آیند، عبارت اند از :
- نگاهی
به کارکرد های روحانیون با نفوذ
- بحران
گستری
- انگیزه
دهی
- ایفای
نقش میانجیگری با گرفتن قرآن مجید دردست .
- سوگند
حبیب الله کلکانی با شاه عنایت الله خان
- محمد
نادرشاه از " خداداده گان " قرآن زده.
- چند
مورد از مظاهر استفادۀ سوء از دین ومذهب :
- انگیزه
تأسیس " جمعیت العلمای افغانستان" و نقش آن
- نگاهی به رسالۀ" احکام الاسلام "
- سؤ استفادۀ مذهبی واِعمال تبعیض
- نمونه یی از تملق وعاظ السلاطین در " درۀ
موعظه"
- روحانیون معتبر مقام اداری وامتیازات مادی به دست
آوردند.
- روحانیون معتبر شریک جفاهای محمد نادرشاه.
- عکس العمل های بعدی در برابر روحانیت همکار نظام
نادرشاهی
- پیش گویی محمد نادرشاه از مرگش !
- پیوست: نیم نگاهی مقایسه یی به رفتار امیر عبدالرحمان
خان و شاه امان الله با روحانیون معتبر.
...................................................................................................
نگاهی به کارکرد های
روحانیون با نفوذ
با آن که پس از ابلاغ
تصمیم امیرجوان امان الله خان، همیاری وهمکاری یا وحدت عمل روحانیون مشهور ومعتبر
با او برای کسب استقلال مؤثر بود،اما، پس از تبارز موارد اختلاف پیرامون سمت وسو
دادن افغانستان، نقش آنها را در این زمینه ها می یابیم :
1- بحران گستری
2- انگیزه دهی به شورش ها
3- ایفای نقش واسط
ومیانجی در روند تغییر حاکمیت ، با توسل به قرآن مجید، اما ، با بی اعتنایی
به آن.
این
موارد را اندکی بیشتر باز می نمائیم. و در پایان کوتاه اشارتی به بازتاب های
گوناگون کارکردهای آنها در جامعه داریم.
1- بحران گستری
در زمینۀ نقش بحران
گستری از طرف روحانیت متنفذ، شایان یادآوری است که نظام امانی را بحرانی فرا گرفته
بود. به دیگر سخن، خود دستگاه حکومتی که آمیخته با مفاسد گردید، همراه با
کارکردهای غیرعقلانی شاه، بحران زایی خویش را به نمایش نهاد. این تاکید را از آنجا
همواره در ارزیابی های زمانۀ امانی می آوریم که مرز دقیقی با نظریات اشتباه آمیز،
تئوری توطئه مبنی بر صدور ناهنجاری ها از خارج رسم شود. برداشت ونظریۀ
اشتباه آمیزی که ساختار آلوده با مردم آزاری و استبداد رأی شاه را نمی شناسد وتکیه
اش در تائید آن نظام، تنها بر یادآوری از اصلاحات قرار دارد. شایستۀ ارزیابی درست
آن است که با در نظرداشت اشتباهات نظام، به نقش مخالفین اصلاحات و خوشنودی بریتانیه
از فروپاشی نظام امانی ببینیم.
هیچ تردیدی نیست
که آن اصلاحات و تغییرات لازم ومثبتی که رونما می شد، به دلیل عدم سازگاری با
مواضع متنفذین عقب مانده ومخالف اصلاحات، با واکنشی عقب مانده ومحافظه کرانه روبرو
می گردید. و در نتیجه به تشدید و گسترش بحران می انجامید. روحانیت متنفذ در آن
مقطع با چنان حرکت پس روانه، به بحران گستری خدمت کرد و با گل آلود نمودن
آب، نقش ویرانگرانۀ اش را بازی نمود.
در مرحلۀ نخست، نمونه یی از آن را در تکفیر شاه امان
الله خان دیدیم. در مرحلۀ بعدی که دست امان الله خان از قدرت دور شد، وعنایت الله
خان اندکی روی صحنه چهره نمود؛ روحانیون فعال ترین عناصر بودند. برای تسریع نیاز
از میان برداشتن او، پیش شرط هایی را که شاه چند روزه در صفحه یی از قرآن
مجید نوشته و پیش نهاده بود؛ در دست گرفتند ونزد دارندۀ قدرت نظامی حبیب الله
کلکانی رفتند. اما، پیش از ادای چنان نقش، به دادن انگیزۀ سیاسی و دینی برای حبیب
الله اشتغال داشتند.
2- انگیزه دهی
پس از شکست شورش خوست به رهبری قاضی عبدالله ،
نیروی درد سرآور برای دولت امانی ، نیروی مسلح شمالی- کهدامن، بود. افراد عملی
عصیانگر، شخص اول آن نیرو، حبیب الله کلکانی و گروه یاران مسلح اش، دارندۀ سواد
سیاسی و دریافت هایی از اصلاحات امانی و بقیه جوانب حاکمیت او نبودند. به سخن دیگر
آنها در آغاز نه انگیزش های سیاسی و نه دینی داشتند. " کفر و لاتی "
نامیدن شاه امان الله در ذهن آنها، از طرف روحانیتی که ستیز با شاه امان الله را
پیشه نموده بود. جای گرفت آن هم پس از این که به یک نیروی نسبی نظامی در منطقه
تبدیل شدند.
پیشتر از آن، حبیب الله وسیدحسین تن به توافق با حکومت
داده بودند. مطالبات حبیب الله وسیدحسین، پس از این که طرف توجه دولت قرار گرفتند،
دریافت تضمین ومصؤونیت بود. همچنان رهایی ملک محسن وملک عبدالکریم از زندان . واین
مطالبات نیز طرف پذیرش حکومت قرار گرفت. (1)
ملاحظه می کنیم که
هنگام دیدار ومذاکرۀ مستقیم احمد علی خان باحبیب الله وسید حسین، در طرح مطالبات،
موضوع " لاتی گری وبی دینی " و در نهایت سرنگونی حکومت، حضور نداشت. عفو
وهمکاری مطرح بود.
اما، پس از
دیدارهای عبدالله مجددی وبزرگ جان مجددی با حبیب الله کلکانی و یاران او در کهدامن
است که انگیزه های دینی به آنها تلقین شد و عصیانگران، سمت وسوی دیگر یافتند. تا
آنجا که مطالبات تا حوزۀ سرنگونی حکومت دامن کشید.
شاه آقا مجددی،
کتابی در بارۀ زندگانی حبیب الله کلکانی نگاشته ، که ضمن شرح برخی رویداد ها بخشی
از موضوع را وارونه مطرح کرده است. در جایی مدعی می شود که ، این حبیب الله بود که
از حضرت بزرگ مجددی چنین خواهش نمود که : " . . . بر شما روحانیون فرض می
باشد که جهاد را علیه او ( امان الله خان ) اعلان کنید. . . "
و بزرگ جان مجددی پس
ازتوضیحات و تلقینات ضد امانی می گوید : " تا وقتی که اعمال وکردارت مطابق
راه خدا ورسول باشد، ترا به صفت یک مجاهد همکاری می کنیم ." (2)
در حالی نه انگیزش های پیشینه ونه سطح و درک حبیب الله
طرح چنان خواهشی را مجل می داد. رهبری دارنده گان قدرت نظامی، توان خواندن و نوشتن
را نداشت. در سطح آدم با سواد وقاضی یک حکمرانی مانند، ملاعبدالله وبه روایت
شادروان کاتب فیض محمد هزاره، ( قاضی عبدالله،( تذکر انقلاب) رهبر
شورش خوست- پکتیا) نبود. عبدالله قرائتی از دین اسلام وبرداشتی ازاصلاحات امانی
داشت و رهبری عملی عصیان کمرشکن را عهده دار بود. ملاعبدالله در یک دست قرآن مجید
را می گرفت ودر دست دیگر نظامنامه دولت را. آنگاه مردم را مورد خطاب قرار می داد،
که کدام یک از این دو را می پذیرید.
رهبری نظامی شورش شمال، که چنان انگیزش های نخستین را
نداشت، شعارهای مشترک با مطالبات ملا عبدالله را، از راه تلقینات روحانیت
معتبر گرفت. واین روحانیت ، در زمانۀ بحران دورۀ امانی بیشتر به برانگیختن چنین
مردم وبحران گستری ، توفیق و توان داشت.
در ادامۀ کوشش های عبدالله مجددی وبزرگ جان مجددی ،
ملاهای کوهستان بسیج شدند وچندی نگذشت که شمس الحق مجددی " صدا بر آورد که
چون حبیب الله در راه اسلام کمر همت بسته فلهذا می باید به صفت : « امیر حبیب الله
خادم دین رسول الله » خوانده شود. " (3) می خوانیم که ، بزرگ جان مجددی به
قشلۀ عسکری داخل شد،" وبعد آیاتی چند از کلام الله مجید را تلاوت نمود. آنگاه
سخن خود راچنین ادامه داد:
برادران مسلمان عسکر، السلام علیکم !
ما جهت غارت اردوی مسلمین نیامده ایم، بلکه چنانکه می
شنوید این صدا های ( الله اکبر) آواز برادران مسلمان شما است. به حق بپیوندید تا
رستگار شوید واگر منتظر صدور اوامر حکام لاتی تان هستید، پس جای
تان دوزخ خواهد بود .صدای دل انگیز قرآن وآواز رسای این مرد دوحاذنی چنان دلها را
نرم کرده بود که عساکر قشله بدون جنگ وجدال سلاح های خود را بر زمین گذاشته ، نعرۀ
تکبیر ( الله اکبر) را سر دادند که فضا را به لرزه در آورده بود وقشله تسلیم
مبارزین راه حق گردید."(4).
چه توقع دیگری از تأثیر چنان سخنان یک روحانی متنفذ در
اذهان مردم معصوم و نا آگاه، ولی دل پاک می توان داشت.
و باز می خوانیم : " ایشان ( غفور جان مجددی
وعبدالله جان مجددی ) از جملۀ طرفداران طراز اول خادم دین رسول الله بوده و درهمه
امورات به خادم دین مشوره های مفید می دادند . . ." (5)
نقشی را که متنفذین
خانوادۀ مجددی در آن مقطع بازی نمودند، حاکی از چنین تلاش ها است. شادروان محی
الدین ( انیس) هنگام مدیریت خویش در هفته نامۀ "حبیب الاسلام" به موضوعی
اشاره نموده، که به صورت دقیق، از چنان سهم و از هم جوشی رهبری نظامی و روحانیون
سخن دارد. وی نوشت :
" .
. . انقلابیون شمالی که ترتیبات حربی ایشان را دوجوان غیور، امیر حبیب الله
خان وجناب سید حسین آقا؛ وتدبیرات لازمی را یکعده از روحانیون وخوانین محترم می
نمودند، فتح نموده ،سلطنت سابقه را منحل ساختند. . . ."(6)
شاه آقا نیز بار دیگر
صحه می گذارد : " جناب ایشان ( شمس الحق مجددی ) در تمام جهاد علیه حکومت لاتی امان
الله هم دوشادوش در تمام سنگر ها همرکاب مجاهدین به صفت قائد آنها قرار
داشتند."(7)
به رغم سهمگیری روبه تزاید برخی دیگر از ملاهای مخالف
اصلاحات امانی ، محل وکانون تأثیر تعیین کننده و تصمیم گیرنده ، متنفذین اشراف-
روحانی یا مجددی ها بود. همانگونه که دیدیم ،آن روحانیت، امان الله خان مسلمان را
شخصی مخالف اسلام معرفی کرد، وپس ازپیروزی و دیدن نتایج چنین تبلیغ، هنگامی که ضعف
نظام امانی و قدرت هرچند محدود نظامی شمالی ،زمینه های نخستین فراز آمدن حبیب الله
کلکانی را فراهم آورد. با توسل به وجوه دینی ، لقب خادم دین رسول الله را بر او
نهاد؛ و وسیلۀ شرعی فراز آیی در قدرت را در اختیارش گذاشت.
ملاحظه می شود که در دورۀ امانی، به رغم کلیه نا هنجاری
های که سیر رشد پیمودند، یک واقعیت روشن بود که نفس اصلاحات آن دوره، زنگ خطری را
برای روحانیت متنفذ وملاهای تنبل ، مفتخواره و وابسته به آنها، و در تابعت از آنها
برای مریدان که از مردم عوام بودند ، به صدا در آورده بود. این بود که با آغاز
بحران وتشدید آن، روحانیت اشراف به اعتبار رهبری دینی- مذهبی؛ جانب قدرت نظامی
عصیانگر را الزام کرد، تا در کنار استفاده از دین، از آنها به عنوان وسیله وابزار
جنگی - فرسایشی نیز استفاده شود.
3- ایفای نقش میانجی
وگرفتن قرآن در دست
یکی از مواردی که سؤ
استفاده از دین ومذهب ویا وفاداری به آن را نشان داده است، در تاریخ برخی از جوامع
ومنجمله کشورما، قسم، سوگند ویا تعهد با قرآن مجید ودر قرآن نیزاست. گاهی سوگند
خوران ، دست
روی قرآن نهاده ، و مواردی هم در صفحۀ سفید ویا حاشیۀ یک صفحه از قرآن پای بندی و
وفاداری خویش را در برابر عهدی ابراز و امضأ کرده اند.(8)
مثال های بیشتری
را در کتاب کوچک " سوگند ها در تاریخ افغانستان معاصر " نشان داده ام.
دراینجا درچارچوب موضوع مورد نظر، می خواهم جای پای ملاهای بزرگ " صاحب نفوذ
ومالک نفوس " را ببینیم، که با استفاده ازاعتبار ونفوذ روحانی خویش، افزون بر
بحران گستری و انگیزه دهی به شورش ها، از آن ارزش دینی – سنتی به سان ابزاری
معامله گرانه با قدرت روز استفاده نموده اند. با انتقال پیام ها وسوگندها ، در
روند دیدارها، ویا زد و بند های سیاسی وایجاد تغییرات، کارکردی داشته اند، که عاری
از شفافیت طرف احترام مردم است.
محمد صادق مجددی در روز هایی که سپاه حبیب الله
کلکانی به طرف کابل نزدیکتر می شد، وبه ویژه هنگام زمینه چینی خروج امیرعنایت الله
خان، در زمینۀ تعویض قدرت مشغول بود . دیدار با عنایت الله ،حبیب الله ، سفارت
انگلیس، ( برای مساعد نمودن زمینۀ رفتن عنایت الله خان ) با میانجی گریی که از
قرآن مجید بهرۀ بسیار می گرفت، تغییراتی را رقم می زد. حوزۀ صلاحیت محمد صادق
مجددی ، چنان گسترده بود، که مزدی از سکه های طلا به کارکنان وعساکرارگ تأدیه نمود
و هنگام دیدار با حبیب الله کلکانی در باغ بالا، جلوه یی از تمایلات امارت طلبی را
نیز تبارز داد. تمامی چنان صلاحیت ها را از اعتبار دینی- مذهبی و" خداداده گی
" پنداشته و در طی تعاملات در معرض استفاده قرار داد.
پیش از آوردن سخن بیشتر در این زمینه، لازم است که
متن اصلی پیش شرط هایی را بیاوریم که عنایت الله خان مطرح کرد، محمد صادق
مجددی میانجیگری نمود و عهد وپیمان، سوگند در قرآن مجید را دید.
سوگند حبیب الله کلکانی با عنایت الله خان وچند تن دیگر
" تعهدی که در ورق سفید قران شریف از حضور معین
السلطنه نوشته شده
برادرم حبیب الله خان
به عموم ( در اصل در اثر اشتباه تایپی، علوم آمده
است ) معلوم است، که من اراده وشوق پادشاهی ندارم.چنانچه در موقع شهادت پدر مرحوم،
من از این مسئله صرفنظر کردم. با وجود میسر بودن وسایل آن . دراینوقت که امان الله
خان خود را از پادشاهی خلع نمود، باز من هیچ اراده وذوق پادشاهی را نداشتم. مگر
ارباب حل وعقد مرکز برداشتن این بار را بمن به اصرارتکلیف نمودند وسعادت ملت
واعتلای اسلام را در آن نشان دادند. من هم از نظر اصرار آنان قبول کردم. اما اکنون
که می بینم مسئله به قتل مسلمین می انجامد، از آن صرفنظر نموده، خود را از امارت
افغانستان خلع نمودم وبه تبع دیگر جماعۀ مسلمین که به شما بیعت کرده اند، من هم
بیعت کردم. و مامورینی که امروز با من در ارگ وبقید بیعت من و بزرگان آن
اشخاص ذیل می باشند : محمد ولیخان، محمد عزیز خان ،محمد سرور خان غلام حیدر خان
،احمد علیخان ،غلام دستگیر خان ،عبدالغیاث خان، عطاالحق خان، محمدامان خان، محمد
امین خان، محمد اسحاق خان، سید قاسم خان، عبدالوهاب خان، عبدالنواب خان، شاه
محمودخان، سیدعبد الله خان، سلطان محمد خان، سید احمد خان، میرعلی احمد خان، محمد
اکرم خان؛ بمثل من وپیروی من از قید بیعت با من برامده، با شما بیعت کردند.
برشرایط ذیل :
اول، خودمن با عائله ومتعلقین واهل بیت
ومامورین مذکور وسائرین آنان که در ارگ می باشند، وکلیه صاحبمنصبان عسکری و افراد
نظامی وعمله وخدمۀ مقیم ارگ، از طرف خود ومتعلقین خود ومال وهستی خود مامون بوده،
از هیچ رهگذر وبه هیچ وسیله وحیله ، اذیتی به انها نرسد.
دوم، خود من بامتعلقین وعائله خود به قندهار ویا
به خارج می روم. باید توسط طیاره به قندهار رسانده شویم. سوم، محمد ولی خان
وعبدالعزیز خان واحمد علیخان را اجازه داده شود، که با من بروند.
چهارم، از مامورین بزرگ فوق کسانی که خواهش رفتن
به خارج داشته باشند، لا اقل بعد یکماه از این تاریخ اجازۀ رفتن با عائله داده
شود.
پنجم، تا زمانی که طیاره برای مسافرت من حاضر شود،
من در ارگ بوده وپس از سوار شدن به طیاره وحرکت طبعی آن، ارگ به شما تخلیه می شود.
لیل پنجشنبه شعبان المعظم سنه 1347
عنایت الله
ما بنده گان ایزد منان عبدالعزیز وعبدالحبیب و محمد ولی
واحمد علی، علیحده به قرآن عظیم با امیر حبیب الله خان چنین عهد می نمائیم که ابدا
با او خلاف عهد نمی ورزیم وبد خواهی او را نمی نمائیم و در داخل افغانستان
که سکونت می کنیم ،اسباب اغوأ وفساد را بمقابل امیر حبیب الله خان فراهم نمی
آوریم. وچون سائرتبعۀ افغانیه بزیر حمایت دولت اسلامیه، ایام حیات خود را بسر می
بریم. فقط لیل جمعه 6 شهر شعبان المعظم سنه 1347
،عبدالحبیب، محمد ولی، عبدالعزیز و احمد علی (9)
چنان که نتایج شرایط پیشنهادی را می نگریم، همه تحقق
یافتند. یعنی همان روستا زادۀ فاقد سواد و بی خبر از حکومتداری، با تمام نتایجی که
بی سوادی و نا آگاهی از حکومتداری بار می آورد وبارهم آورد؛ حرمت سوگند و عهد
وپیمان را نگهداشت.
اما، میانجی ها در خلوت، به جریانات وحرکاتی که
زیرکی وهوشیاری قدرت جویانۀ محمد نادرخان را با خود داشت، چشم دوختند. هنگامی که
محمد نادرخان با بسیج سپاه قومی – منطقه یی، وارد کار زار کسب قدرت شد، واین بار
امیر حبیب الله کلکانی میانجیگری و آوردن قرآن را پذیرفت، چنانچه در صفحات بعدی می
بینیم، آن پذیرفته وعهد، زیر پای نهاده شد.
ادامه
دارد
........................................................................................................................................
توضیحات ورویکردها
1- شاه آقا مجددی، مختصر
پیرامون زندگی نامۀ امیر حبیب الله کلکانی. . . . ص51پشاور، پاکستان . سال 1378.
ناشر مؤسسۀ انتشارات الاازهر.
2- منبع بالا صص 56و 57
3- منبع بالا ص 65. بر
بنیاد نقل قولی که جناب کریم پیکار پامیر از خاطرات عبدالحق واله ( فرزندعطاالحق
خان صاحب زاده وزیر خارجۀ سلطنت امیر حبیب الله کلکانی) آورده است، مولوی
قلعۀ بلند. کمر حبیب الله را در قلعۀ بلند بست وبا او تا کابل رفت . مراجعه شود به
ص 267 کتاب ظهور وسقوط اعلیحضرت امان الله خان، کریم پیکار پامیر. چاپ دوم با
اضافات. انتشارات میوند. کابل افغانستان. شایان یادآوری است که در تألیف نامبره ،
پیرامون موضوع پیوندهای روحانیون معتبر،به دست آوردن امتیارات در زمان حاکمیت امان
الله خان ودیگران، مفصلتر پرداخته شده است.
4- منبع بالا ص 66
5- منبع بالا ص 136
6- جریدۀ حبیب الاسلام.
شماره اول . سر دبیر غلام محی الدین خان ( انیس). 9
حوت سال 1307 شمسی .
7- شاه آقا مجددی اثر یاد
شده در بالا ص 130
8- برای درک تعریف قسم
واقسام واهمیت آن از نظر فقه ها، خوانندۀ علاقمند، مراجعه کند به کتاب " بحث
های دینی و فتوا های فقهی" تألیف جناب فضل غنی مجددی. جلد اول . قسمت هشتم ص
473. سال 1912. محل چاپ ؟
9- جریدۀ هفتگی حبیب
الاسلام .شمارۀ اول . سر دبیر غلام محی الدین. 9 حوت سال 1307 شمسی .
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen