Montag, 21. April 2014

وهنگام مسافرت . . .


نصیرمهرین 
               
         و هنگام مسافرت . . . 

از ادامۀ فعالیت های تروریستی طالبان می شنیدم. از کاهش رشد اقتصادی ، و از آشکارا شدن جفای تقلب ،از طرف دست اندر کاران "کمیسیون مستقل انتخابات" وبقیه زورمندان فسادپیشه، از بی قراری جناب حامد کرزی پیرامون سرنوشت طالب ملا معتصم آغاجان، از فشارهای کابینۀ اسرائیل بر اقدامات حق طلبانۀ فلسطینی ها، از مرگ نویسندۀ نامدار گابریلا کارسیامارکز . . . می شنیدم. در سفر نیز می توان به خبرها دسترسی داشت، اما، کمتر میسر می شود که به گونۀ شایسته آنها را به دست آورد. افزون بر آن ، هنگامی که دل دارندۀ قلم می خواهد،پیرامون خبر ها بنویسد؛ ویا به دوستان سلام وپیامی بفرستد،نبود امکانات لازم ، سبب می شود که گفتنی ها ، با بی قراری در سینه اش بنالند.           
- هر باری که از اعمال تروریستی در افغانستان شنیدم، به یاد ترجمۀ متن آلمانی فراخوان و متن فارسی آن افتادم وبه نکوهش خود پرداختم که چرا آنها را پیش از مسافرت ،به منابع طرف نظر نفرستادیم. با آن همه زحماتی که ادیب فرزانه ومتفکر ارجمند، مهدوی و دوستان دیگر،متحمل شده اند، بایسته بود که تأخیری رونما نمی شد.
- شنیدن پیهم از کارنامه های جفا آمیز عناصر متقلب، علاوه بر بقیه ابعاد بحث آفرین، این تشویش پرسش انگیز را همراهی نمود که رأی دهندگان دل پاک ، آنانی که صبح هنگام پای در کفش نهادند وبی هراس از تهدید های تروریست ها، به سوی مراکز رأی دهی شدند، چه انتباهی خواهند گرفت؟ آیا مایوس خواهند شد ودیگر به سوی صندوق رأی دهی نخواهند رفت؟ آیا به بی باوری وبی اعتمادی وبی اطمینانی ایشان در برابر ادعای حکومت که گفته بود از تقلب جلوگیری می کند، افزوده نخواهد شد؟ ویا این که ، نشاندار شدن تقلب کاران وسپردن آنها به میز محاکمه، به جلب بیشتر سهم 
گیری ها در انتخابات بعدی اثر خواهد گذاشت. 

Foto: ‎و هنگام مسافرت . . .

از ادامۀ فعالیت های تروریستی طالبان می شنیدم. از کاهش رشد اقتصادی ، و از آشکارا شدن جفای تقلب ،از طرف دست اندر کاران "کمیسیون مستقل انتخابات" وبقیه زورمندان فسادپیشه، از بی قراری جناب حامد کرزی پیرامون سرنوشت طالب ملا معتصم آغاجان، از فشارهای کابینۀ اسرائیل بر اقدامات حق طلبانۀ فلسطینی ها، از مرگ نویسندۀ نامدار گابریلا کارسیامارکز . . . می شنیدم. در سفر نیز می توان به خبرها دسترسی داشت، اما، کمتر میسر می شود که به گونۀ شایسته آنها را به دست آورد. افزون بر آن ، هنگامی که دل دارندۀ قلم  می خواهد،پیرامون خبر ها بنویسد؛ ویا به دوستان سلام وپیامی بفرستد،نبود امکانات لازم ، سبب می شود که گفتنی ها ، با بی قراری در سینه اش بنالند. 
- هر باری که از اعمال تروریستی در افغانستان شنیدم، به یاد ترجمۀ متن آلمانی فراخوان و متن فارسی آن افتادم وبه نکوهش خود پرداختم که چرا آنها را پیش از مسافرت ،به منابع طرف نظر نفرستادیم. با آن همه زحماتی که ادیب فرزانه ومتفکر ارجمند، مهدوی و دوستان دیگر،متحمل شده اند، بایسته بود که تأخیری رونما نمی شد.
- شنیدن پیهم از کارنامه های جفا آمیز عناصر متقلب، علاوه بر بقیه ابعاد بحث آفرین، این تشویش پرسش انگیز را همراهی نمود که رأی دهندگان دل پاک ، آنانی که صبح هنگام پای در کفش نهادند وبی هراس از تهدید های تروریست ها، به سوی مراکز رأی دهی شدند، چه انتباهی خواهند گرفت؟ آیا مایوس خواهند شد ودیگر به سوی صندوق رأی دهی نخواهند رفت؟ آیا به بی باوری وبی اعتمادی وبی اطمینانی ایشان در برابر ادعای حکومت  که گفته بود از  تقلب جلوگیری می کند، افزوده نخواهد شد؟ ویا این که ، نشاندار شدن تقلب کاران وسپردن آنها به میز محاکمه، به جلب بیشتر سهم گیری ها در انتخابات بعدی اثر خواهد گذاشت.
- بی قراری های جناب کرزی و گروه ارگ نشین وی، تبسم انگیر بود. پرده یی را از روی توطئه ها و دسیسه ها وکار چاق کن های معامله گرانه دور نمود. همزمان با آن به یاد هزاران انسانی بی چاره یی افتادم که از مدتها به این سو  در زندان های پاکستان و ایران در انتظار آینده نا معلوم رنج شب و روز را تحمل می کنند.اما، کسی از آنها یادی نمی کند.
- فلسطینی ها که حق دارند وارد چند مؤسسۀ جهانی شوند، اسرائیل تهدید می کند و از تحریم ها ویا از افزودن فشار دست بر گلوی آنها ها سخن می گوید وبه شهرک سازی در مناطق اشغالی ادامه می دهد. ولی، گویی در آنجا بشری نیست که از حقوق او جامعۀ جهانی " مدافع حقوق بشر" چیزی بگوید!!
- مرگ گابریلا کارسیا مارکز، ممکن است برای کسانی که با او وآثارش کم ویا بیش آشنایی داشته اند، بنابر علایق وانگیزه های مختلف، احساس متفاوت را تبارز دهد. برداشت من از او این بود که  نیک نام تأثیر نهاده یی است. در این اشاره های کوتاه،صرفنظر از مکث پیرامون جوانب ادبی کارکردهای او؛ احساس می کنم ، از یک منظر دیگر نیز زندگی او وقلم زنان مشابه، می تواند سرمشق خوبی برای آن عده از نویسندگانی باشد که بر شمشیر های خونین بوسه نهاده اند، ویا بوسه می نهند. آنانی  را نیز می تواند کمک نماید که اگر تفنگ را از دست دادند، به جفا ورزی قلمی روی آورده اند. قلم زنان جامعۀ ما به شناخت بیشتر چنین نویسندگان سرشناس ومؤثر ، به ویژه آنانی که قلم را در خدمت ظلم وستم وناروایی های بی شما چرخانیده اند، نیاز دارند.
خبر مرگ مارکز،مرا به یاد دوست گرامی ام، وهاب طبیبی برد( هرکجا است خدایا به سلامت دارش) که نخست او ، چند کتاب  مارکز را در دهۀ هشتاد میلادی برایم به امانت داد، تا بخوانم.‎      

- بی قراری های جناب کرزی و گروه ارگ نشین وی، تبسم انگیر بود. پرده یی را از روی توطئه ها و دسیسه ها وکار چاق کن های معامله گرانه دور نمود. همزمان با آن به یاد هزاران انسانی بی چاره یی افتادم که از مدتها به این سو در زندان های پاکستان و ایران در انتظار آینده نا معلوم رنج شب و روز را تحمل می کنند.اما، کسی از آنها یادی نمی کند.     
- فلسطینی ها که حق دارند وارد چند مؤسسۀ جهانی شوند، اسرائیل تهدید می کند و از تحریم ها ویا از افزودن فشار دست بر گلوی آنها ها سخن می گوید وبه شهرک سازی در مناطق اشغالی ادامه می دهد. ولی، گویی در آنجا بشری نیست که از حقوق او جامعۀ جهانی " مدافع حقوق بشر" چیزی بگوید!!
- مرگ گابریلا کارسیا مارکز، ممکن است برای کسانی که با او وآثارش کم ویا بیش آشنایی داشته اند، بنابر علایق وانگیزه های مختلف، احساس متفاوت را تبارز دهد. برداشت من از او این بود که نیک نام تأثیر نهاده یی است. در این اشاره های کوتاه،صرفنظر از مکث پیرامون جوانب ادبی کارکردهای او؛ احساس می کنم ، از یک منظر دیگر نیز زندگی او وقلم زنان مشابه، می تواند سرمشق خوبی برای آن عده از نویسندگانی باشد که بر شمشیر های خونین بوسه نهاده اند، ویا بوسه می نهند. آنانی را نیز می تواند کمک نماید که اگر تفنگ را از دست دادند، به جفا ورزی قلمی روی آورده اند. قلم زنان جامعۀ ما به شناخت بیشتر چنین نویسندگان سرشناس ومؤثر ، به ویژه آنانی که قلم را در خدمت ظلم وستم وناروایی های بی شما چرخانیده اند، نیاز دارند.
خبر مرگ مارکز،مرا به یاد دوست گرامی ام، وهاب طبیبی برد( هرکجا است خدایا به سلامت دارش) که نخست او ، چند کتاب مارکز را در دهۀ هشتاد میلادی برایم به امانت داد، تا بخوانم.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen