محمد حیدر اختر
یادی ازاستاد محمد حسین سراهنگ
سر تاج موسیقی کلا سیک
سی و دوسال قبل از امروز یعنی در روز یکشنبه 16 جوزای 1361 خورشیدی استاد محمد حسین سراهنگ در بخش صدری بیمارستان ابن سینای شهر کابل به اثر حمله قلبی داعی اجل را لبیک گفت باشنده گان گذر خرابات ، دوستداران وعلاقمندان موسیقی را اندوهگین ساخت .
درطول این سال ها با وجود که گذر خرابات ، شهر کابل ، بااثر فیر راکت وبمباردمان تخریب و داغان گردید وتعداد کثیری از هموطنان ما دست به مهاجرت های داخلی وخارجی زدند همه اثارگران بهای افغانستان به یغما برده شد وعده یی با موسیقی درستیزبوده و کینه ورزی نمودند ولی کسی نتوانست صدای رسای استاد سراهنگ را خاموش نماید وهنوزهم مانند گذشته نزد علاقمندان موسیقی جایگاه خاص خود را دارد .
استاد محمد حسین سراهنگ پسر مرحوم استاد غلام حسین می باشد که در سال 1302 هجری شمسی درگذرخواجه خوردک کابل ،یا خرابات امروزی ، متولد شده است .زمانی که چشم باز گرد الات موسیقی را دید ، و تا گوشش احساس پیدا کرد ، آواز کثرت وریاضت پدر را شنید. وبه همین ترتیب با ساز وسرود بزرگ و بزرگتر شد. بعد از گذشتاندن دوره طفولیت شامل لیسه نجات « امانی » گردید درپهلوی دروس مکتب ، اساسات موسیقی را، نزد پدرش که خود یکی از بزرگترین استادان موسیقی زمان خویش بود ، آغاز نمود . استاد غلام حسین بعد از آنکه پسرش را به هنر موسیقی آشنا ساخت و رمز ساز وسر ود ودنیای شگفتی آور موسیقی را بر او اشکار نمود ، وی را به کشور پهناور هندوستان فرستاد تا موسیقی را به صورت علمی آن فرا بگیرد . وبدین ترتیب استاد سراهنگ نزد استاد عاشق علی خان یکی از بنیان گذران مکتب « پتیاله » زانو زد و به اصطلاح موسیقی دانان مسلکی « گر» ما ند و شانزده سال تمام را دربین استادان و موسیقی دانان سرزمین هند گذشتاند و به معیارهای برتر واساسات و ضوابط سنگین علمی موسیقی کلاسیک نایل آمد . موفقیتی که استاد سراهنگ آنرا نه به صورت رایگان به دست نیاورده ، بلکه پس از عمر ها ریاضت وتحمل شاقه ترین تمرینات جسمی و روحی کمایی کرده بود.
زمانی که محمد حسین منحیث یک استاد مسلم موسیقی به کابل برگشت ، به مرحلۀ رسیده بود که : پدرش استاد غلام حسین تصور رسیدن پسرش را به آن مرحله نداشت .
محمد حسین در کنسرت ها و ومحافل موسیقی مورد قبول علاقمندانش گردید زیرا هر آهنگش شوری داشت ونشاطی ، مانند مرهمی بود که جراحات هایی درد مندان را التیام می بخشید
چنانچه در فیستوال بزرگ موسیقی که درسال 1329 درسینما پامیر دایر یافته بود ودرین فیستوال برعلاوه هنرمندان افغانی هنر مند بزرگ کشور هند استاد بره غلام علی خان نیز اشتراک داشت محمد حسین همچون ستارۀ درخشید به گرفتن مدال طلا ازجانب شاروالی « شهر داری » کابل نایل گشت وهم در همین سال بودکه ، محمد حسین در محفل هنری که ، درآن جمعی از شعرا ونویسنده گان وموسیقی دانان کشور حضور داشتند شرکت نموده با سرودن راگ ها و غزل های ناب به گرمی محفل افزود . دربین علاقه مندان موسیقی مرحوم باقی قایل زاده شاعر توانا وبا احساس ولی نابینا هم حضور داشت . وی در ختم مجلس به اجازه شعرا وادبا برای استاد محمد حسین گفت :
« محمد حسین جان با آواز گیرا ات راگ ها وتهمری ها و غزل های مقبولی را سرودی که مورد علاقه همه حاضرین مجلس گردید . مه به اجازه حاضرین می خواهم که لقب « سراهنگ » را بالای تو بگذارم ، این لقب برایت مبارک باشد » . محمد حسین ازجای برخواست دست استاد باقی قایل زاده راگرفته و با احترام کامل وافتخار لقب سراهنگ را پذیرفت وبعد ازآن شد استاد محمد حسین سراهنگ « 1 »
بعضی از اهل قلم که درباره استاد سراهنگ مطالبی را رقم زده اند درقسمت لقب یا تخلص استاد سراهنک یاد آور شده اند که این لقب را وزارت اطلاعات از طرف حکومت وقت برای استاد محمدحسین اعطا شده در حالی که قسمی که گفته شد لقب یا تخلص « سراهنک » را محترم باقی قایل زاده برای محمد حسین لطف کرده است نه حکومت ویا وزارت اطلاعات وکلتور.
استاد محمد حسین سراهنگ صرف درکشورش مورد استقبال مردم قرار نگرفت بلکه باسفر های که به سرزمین هندوستان داشت وبا دعوتها و پذیرایی های باشکوهی که مردم هنر شناس هند از او به عمل آوردند وهنروری هایی که درمجامع بزر گ و پرشکوه و در برابر گوشهای تیز و چشمان حیرت زده وحسود استادان نام آور آن دیار نشان میداد درجه ها ، القاب ، آفرین نامه ها ومدالها وافتخارات فراوانی را به دست آورد. درجه های ماستری ، داکتری و پروفیسوری در موسیقی ، ده ها مدال نقره ومطلا، ده هاتحسین نامه ها وافرین نامه و القاب مانند : سرتاج موسیقی ، کوه بلند موسیقی ، بابای موسیقی و بالاخره شیر موسیقی وافتخارات دیگر راکمایی کرد .
این است آنچه این استاد مسلم موسیقی به تنهایی از یک کشور دیگر به دست آورده ، کاری که بی نظیر و بی بدیل ومنحصر به فرد است . « 2 »
استاد سراهنگ در پرداختن موسیقی حریفی را نمی شناخت او همیشه قدمی فراتر از ذوق وبینش عصر خودش می گذاشت وآرزو داشت تا هم مسلکانش را نیز درآن جهتی که خود روان بود بکشاند ویاری رساند ولی با تاسف که کسی قدرش را ندانست و آنچه که استاد سراهنگ توقع داشت دیگران تحمل رنج وزحمت وکثریت و ریاضت را نداشتند .
استاد محمد حسین سراهنگ ، برعلاوه که یک هنر مند کلاسیک خوان ممتاز وبی نظیر بود ، خوانندۀ غزل خوان نیز می باشد ، روی همین دلیل در انتخاب شعر سخت کوشا بوده است و غزل های ناب را از دیوان ابوالمعانی بیدل، مولانا جلال الدین بلخی ، صایب تبریزی ، حافظ شیرازی ، واقف لاهوری ، وازدیوان شعرای معاصر کشور مانند غلام احمد نوید ، غلام سرور دهقان ، شایق جمال و صوفی غلام نبی عشقری ، به کمک وهمیاری مرحوم عبدالحمید اسیر مشهور به « قندی آغا » انتخاب نموده ودرقالب های مختلف کلا سیک سروده است . اما دیده میشود که استاد سراهنگ به ابوالمعانی بیدل ارادت و علاقمندی بیشتر نشان میدهد چنانچه در لابلای غزل های که می سرود این علاقه مندی اش را چنین ابراز می نمود:
بی تکلف همه مدهوش شود در محفل
چون سراهنگ شود نغمه سرای بیدل
و بیدل دوستان و علاقمندانش ، بیشتر از هر کسی دیگر استاد را گرامی، می داشتند و استاد سراهنگ نیزبابزرگ منشی ومناعت نفسی که داشت پاس آشنایی را احترام می کرد وشب هارا درمیان شان به صبح می رساند.
آهنگ ها و سروده های استاد محمد حسین سراهنگ صرف راگ ها وتهمری ها نبود . او همان قسمی که راگ های سنگین و دشوار را خوب می خواند به آهنگ های محلی و فلکلوری افغانی نیز چنان زیبایی می بخشید که کمتر هنرمندی را مجال آن بوده است . چنانچه قسمت اعظم سرود های سال های اخیر عمر استاد سراهنگ را ترانه ها تصانیف شیرین محلی وفلکلوری احتوا می کند.
استاد محمد حسین سراهنگ مانند سایر هنرمندان مسلکی انسان وطن دوست وموقع شناس بود . زمانی که درمحفل وضع را می دید فورا تک بیتی درزمینه می سرود وبه گرمی محفل می افزود
چنانچه به خاط ر دارم که ماه جولای سال 1981 رژیم دست نشانده شوروی سابق به رهبری ببرک کارمل « مشهور به شاه شجاع روسی » مجلس نام نهاد «جبهۀ ملی پدروطن » را دایر کرد و استاد محمد حسین سراهنگ را به نماینده گی هنرمندان و اهل خرابات وادار ساخت تا مطلبی را که قبلا کمیته تبلیغ وترویج کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق تهیه دیده بود توسط مسحورجمال که درآن زمان ریاست اتحادیه هنرمندان را کار می کرد به استاد سراهنگ دادند که درمجلس بخواند . استاد سراهنگ چون هیچ گاهی در چنین محافلی سیاست بازان سخن رانی نکرده بود وازجانبی هم مطلبی بود که خودش به آن علاقه مند نبود به بسیار کراهت آنرا خوانده و در اخیر روی خود را به سوی ببرک کارمل که در قطار اول سالون نشته بود کرده گفت :
اجازه است که یک شعری از خود بخوانم .
ببرک کارمل گفت : چرا نه
واستاد سراهنگ شعر استقلالیه مرحوم عبدالعلی مستغنی را به خوانش گرفت :
ناز دارد بی سرو و سامــانی ام بحر دربــــر قطره ای طوفانی ام
آسمان سیر است سر گردانی ام مشکل هـــرکار شـــد آسانی ام
گر ندانی غیرت افغانی ام
چون به میدان آمدی می دانی ام
وضعی که در سالون به وجود آمد هیجانی بود چشم ها از کاسه برآمد یکی به سوی دیگری می دیدند ، ولی هیچ یک نتوانست درمقابل واقعیت گویی استاد بر خیزد
ازجانب دیگر چون استاد سراهنگ شخصیت ارزنده و با احساسی بود ، درک کرد که دربین علاقه مندان آوازش ، از اشتراکش در محفل نام نهاد « جببۀ ملی پدر وطن » حالت بهت وحیرانی ایجاد شده است ، خود دربخش موسیقی یکی از برنامه های « مسابقه ذهنی رادیو تلویزیون » افغانستان اشتراک نموده بعداز سرودن چند آهنگ ، شروع نمود به خواندن یکی از آهنگی فلکلوری اش با ابیاتی کنایه آمیزی از ابوالمعانی بیدل.
این آهنگ فلکلوری که « اویار کتیت کار دارم » ازطریق تلویزیون افغانستان نشر شد ولی در رادیو افغانستان سا نسور شد . وبانشر همان برنامه آوازۀ در شهر کابل پخش گردید که استاد چند روزی را در خاد شش درک سپری نموده و تحقیقاتی نیز انجام یافته بود .
این رباعیات را استاد سراهنگ درآهنگ فلکلوری اویار کتیت کار دارم سروده بود :
آثار بنا خلق بـــر دوش خطاست این جـا بــه غیرازکجی نمی آیـــد راست
هرنیک وبدی که فطرتت نه پسندد شرمی کن وچشم بپوش بی عیب خداست
تا دل داری خطاست بیـــــدل دیـدن حق را نمی توان با چشم باطل دیدن
ای منکر تحقیق خیال است و محال بـــسمل نــاشده حـــال بسمل دیــدن
بیدل بـــــه سجود بنده گی توام باش تا بار نفس بدوش داری خم باش
این عجز که در کارگۀ طینت تست الله نمی تــــــوان شــــد آدم باش « 3 »
هر هنرمند در طول فعالیت های هنری اش خاطرات شیرین وتلخی می داشته باشند برای استاد سراهنگ خاطرات شیرینش بیشتر بوده ، زیرا با اجرای هر کنسرت چه در داخل ویا خارج از کشور ، خاطره های خوش هنری دیگری بر خاطرات جاودانه اش افزون می یافت ولی یک خاطره تلخ از ولایت قندهار برایش فراموش ناشدنی بود:
« روزی در خشک آبۀ ولایت قندهار ، ئر محفل یک عده ازدوستان ، راگ للت را می خواندم . با استقبال بی نظیری که دوستان هنرفهم من آن رو ازخواندنم به عمل می آوردند، اشک شوق ازچشمانم جاری بود. من به قسمت « سرگم » کردن رسیده بودم و دوستان سرا پا گوش بودند که نا گهان یکی از تماشاچیان که قدری دورتر از حلقۀ ما ایستاده بود، شنوندگان را مخاطب قرار داده گفت : « دغه حوان دیر شه پهلوان ده خو افسوس چه گنگه ده ....»
با شنیدن این بانگ بی محل ، یکباره آواز در گلویم خفه شد و ساز را خاموش کردم . آن روز تا شام دیگر آواز نخواندم واین از تلخترین خاطره های هنری من است ... » « 4 »
وبالاخر استاد محمد حسین سراهنگ به روز یک شنبه 16 جوزا 1361 هچری شمسی دربیمارستان صدری ابن سینا داغی اجل را لبیک گفت . بعد از وفات استاد سراهنگ کاغذ پارۀ را درمیان اننگشتانش یافتند که درآن نوشته شده بود:
گداز درد توفان کرد دست از ما بشو بیدل
نبرد این سیل اگر امروز فردا می برد مارا
هالندیا رادیو با پخش خبر وفات استاد محمد حسین سراهنگ یک دقیقه سکوت کرد و جنازه استاد محمد حسین سراهنگ به روز یکشنبه 16 جوزا نظر به وصیبت خودش برا ی بار اخیر در خاک گذر خرابات گذاشته شد و بعداز از ادای نماز جنازه درمسجد جامع پلخشتی ، درجوار جابر انصار « ع » واقع در شهدای صالحین درحالی که تعداد فراوانی از علاقمندان آوازش حضور به هم رسانیده بودند محترمانه بخاک سپرده شد خداوند بیامرزدش
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen