Dienstag, 24. Juni 2014

افراط گرایی وانسانیت میرحسین مهدوی




میرحسین مهدوی   Mir Hussain Mahdavi

                          افراط گرایی و انسانیت  
                                                             (1)

                        Foto: ‎افراط گرایی و انسانیت (1)
-----------------------------
ما با جنایت هایی از نوع داعش بیگانه نیستیم. طالبان و دیگرگروه های افراطی سالهاست که از این گونه روش های بیرحمانه نه تنها علیه مخالفین خود بلکه علیه مردم عادی بهره می جویند. در این روزها فیلم صحنه هایی از شکنجه، قتل دسته جمعی و سربریدن توسط گروه داعش در فیسبوک دست به دست می گردد. دیدن اینگونه صحنه ها خود نوعی شکنجه شدن است. 
وقتی اینگونه صحنه ها را می بینیم و یا می شنویم  یک سئوال بسیار جدی برای ما مطرح ما شود. چگونه داعش می تواند دست به آن گونه اعمال بزند؟ چگونه یک انسان می تواند کارد بر گلوی انسانی دیگر بگذارد و او را سر ببرد؟ یا بهتر است سئوال را اینطوری پرسید: چگونه ممکن است که یک انسان گردن انسان دیگری را با کارد ببرد؟ البته کشتن انسان ها از هر راهی و با استفاه از هر وسیله ای زشت و نارواست اما گلوی انسانی را با کارد بریدن یک جنایت دو جانبه است. به این معنی که قاتل همزمان با قربانی خود نیز از بین می رود. در صحنه ی بریدن گلو، قاتل و مقتول همزمان در کنار هم حضور دارند و مقتول مستقیما شاهد مرگ خویش و جنایت قاتل است. این مشاهد ی مستقیم باعث می شود که قاتل بخش انکار ناپذیری از حادثه ی قتل باشد. قاتل مرگ می آفریند و در این کار حضور مستقیم و بلا واسطه دارد. مرگ نه تنها باعث از میان رفتن مقتول می شود وجسم و جان او را از میان زندگان بیرون می کند بلکه قاتل را نیز به قتل می رساند. هرچند جسم قاتل پس از هر قتلی همچنان زنده می ماند اما جان او با اولین قتل و همراه با مقتول از بین می رود. از قاتل فقط یک جسم می ماند و بس. افراط گرایی در عمل نه تنها به از بین رفتن مقتول منجر می شود بلکه هویت انسانی قاتل را نیز همزمان با مقتول به قتل می رساند.‎


ما با جنایت هایی از نوع داعش بیگانه نیستیم. طالبان و دیگرگروه های افراطی سالهاست که از این گونه روش های بیرحمانه نه تنها علیه مخالفین خود بلکه علیه مردم عادی بهره می جویند. در این روزها فیلم صحنه هایی از شکنجه، قتل دسته جمعی و سربریدن توسط گروه داعش در فیسبوک دست به دست می گردد. دیدن اینگونه صحنه ها خود نوعی شکنجه شدن است.  
وقتی اینگونه صحنه ها را می بینیم و یا می شنویم یک سئوال بسیار جدی برای ما مطرح ما شود. چگونه داعش می تواند دست به آن گونه اعمال بزند؟ چگونه یک انسان می تواند کارد بر گلوی انسانی دیگر بگذارد و او را سر ببرد؟ یا بهتر است سئوال را اینطوری پرسید: چگونه ممکن است که یک انسان گردن انسان دیگری را با کارد ببرد؟ البته کشتن انسان ها از هر راهی و با استفاه از هر وسیله ای زشت و نارواست اما گلوی انسانی را با کارد بریدن یک جنایت دو جانبه است. به این معنی که قاتل همزمان با قربانی خود نیز از بین می رود. در صحنه ی بریدن گلو، قاتل و مقتول همزمان در کنار هم حضور دارند و مقتول مستقیما شاهد مرگ خویش و جنایت قاتل است. این مشاهد ی مستقیم باعث می شود که قاتل بخش انکار ناپذیری از حادثه ی قتل باشد. قاتل مرگ می آفریند و در این کار حضور مستقیم و بلا واسطه دارد. مرگ نه تنها باعث از میان رفتن مقتول می شود وجسم و جان او را از میان زندگان بیرون می کند بلکه قاتل را نیز به قتل می رساند. هرچند جسم قاتل پس از هر قتلی همچنان زنده می ماند اما جان او با اولین قتل و همراه با مقتول از بین می رود. از قاتل فقط یک جسم می ماند و بس. افراط گرایی در عمل نه تنها به از بین رفتن مقتول منجر می شود بلکه هویت انسانی قاتل را نیز همزمان با مقتول به قتل می رساند.

     ادامه دارد

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen