Dienstag, 24. Juni 2014

بوکو حرام کیست؟ رزاق رحیمی



رزاق رحیمی   Razaq Rahimi

                بوکو حرام کیست؟         

                                                   
بوکو حرام نامیست که یک گروه تندرو بنیادگرا در شمال نیجریه برخود نهاده است . میتوان بطور سر دستی بوکو را اشاره به کتاب )بوک( و یا مجموعه آموزشهایی غربی دانست که توسط این گروه حرام و ممنوع دانسته شده. آنان هر گونه آموزش به سبک غربی - مدارس غربی - لباس های غربی - آداب غربی و حتی استفاده از کلاه ایمنی توسط موتورسواران را ممنوع میدانند . تاسیس این گروه را میتوان مربوط به اوایل هزاره سوم، حدود سالهای 2002 به بعد دانست که با احداث یک مسجد و یک مدرسه شروع شد و کم کم دانش آموزان آن مدرسه مذهبی برای جهاد مذهبی تربیت شدند و کم کم به انجام عملیات مسلحانه، بمب گذاری و کشتار خیابانی کشیده شدند . ارتباط این گروه با هلال طالبان که از آفریقا و کشورهای عربی تا افغانستان پراکنده اند ، آنقدر معلوم و قابل درک است که برخی آنان را طالبان نیجریه میخوانند و معلوم است که با توجه به فقر و نداری مسلمانان شمال نیجریه، پشتیبانی مالی و تدارکاتی شان منبع و منفذ دیگری خارج از مرزهایشان دارد .
با توجه به اینکه طالبان با اصل قراردادن جبهه بندی اسلام و کفر ، مرز جغرافیایی خاصی را مد نظر ندارد و بطورمثال در نبرد با ارتش سرخ شوروی در زمان اشغال افغانستان بسیاری از جنگجویانی که در جبهه افغانستان و در کنار رزمندگان آن سرزمین می جنگیدند، از مصر و سودان و یمن و عربستان وسایر کشورهای اسلامی برای نبرد با کافران حتی با الاغ واسب چندین هزارکیلومتر را تا رسیدن بعرصه نبرد اسلام و کفر درافغانستان طی کرده بودند وبا خلوص کامل درمیان دشتها و کوههای افغانستان به نبرد با ارتش سرخ پرداخته و پس از خروج ارتش سرخ درگیر نبردها وجنگ قدرت داخلی شدند . تمایلات تندروانه این گروه که در بستری از فقر سوزنده و بیسوادی مفرط مسلمانان ساکن شمال نیجریه جاخوش کرده است، تقویت کننده این فرضیه است که طالبانیسم فقر ، محرومیت و بیسوادی را دستاویز رشد و گسترش خود قرار میدهد . چرا که شعارها و دیدگاه های طالبان تنها قدرت تاثیر گذاری برروی اذهان ساده وخالی را خواهد داشت که در امتزاج با فقر دارای کینه ای عمیق نسبت به سایرین اعم از ثروتمندان و یا صاحبان دیگرکیشها و آیین ها میباشند . ابتدایی بودن ذهن این افراد با توجه به ترسی که از قدرت مقابلش احساس میکند، ابتدا باعث کشیدن حصاری به دور خودش و ذهن اش میگردد ، لذا گام اول آنها تحریم نظام آموزشی متداول و برپایی مدارس دینی بعنوان پایگاهی برای آموزشهای دینی است و سپس با توجه به آیات مبارزه با کافران و مشرکان، برای مبارزه با کافران و مشرکان زمانه پا به عرصه عمل و مبارزه می گذارند .
اگر چه تقریبا همه تنشهای سیاسی و اقتصادی دنیا کم و بیش مورد حمایت و یا رضایت جهان سرمایه داری است و دنیای سرمایه یاد گرفته که همواره از تنشهای موجود سهم خودش را از میان دست و پای خرد شدۀ طرفهای درگیر بیرون بکشد، اما بسیاری از تنشها نه زاییده تحریک مستقیم بلکه بازتاب غیر مستقیم قواعد بازی جهان سرمایه داری است . از هفت میلیارد نفر جمعیت جهان فقط حدود یك میلیارد نفر آنها در متن و زندگي سرمایه داري قرار دارند و از مواهب آن سود مي برند وشش میلیارد نفردیگر در حاشیۀ این زندگي هستند و در متن روابط سرمایه داري واردنشده اند و یا نگذاشته اند كه وارد شوند. این شش میلیارد نفر در جهانی که با قواعد نظام سرمایه داری اداره می شود به بازی گرفته نشده اند و طبیعی است که بعنوان یک بیگانه رفتار نمایند و پنهان یا آشکار با ان دشمنی نمایند . دوسوتو نویسندهۀ کتاب ارزشمند راز سرمایه میگوید :در این شرایط، این افراد احساس مي كنند كه تحت فشار هستند. زیاد كارمي كنند اما عایدي لازم را ندارند و استفادۀ اقتصادي متناسب از دارایي هاي خود نمي توانند داشته باشند. در واقع، اینها حاشیه نشین هستند. این حاشیه نشین ها در نظام سرمایه داري جهاني جایي ندارند. اینها از وضعیت خود ناراضي اند و بالقوه دشمنان سرمایه داري هستند . در ساختار منطقی ذهن انسان اعم از ساده و ابتدایی پیشرفته فکر و عمل رابطه ای دیالکتیک و متقابل دارند . یعنی فکر عمل را می آفریند و عمل فکر را .همیشه در نقطه ابتدایی این فکر و ایده است که به حرکت اولیه هدایت و راهبری میکند . اندیشۀ نارضایتی از وضعیت اقتصادی توسط حاشیه نشینان و شناخت دشمن اصلی این عقب ماندگی و محرومیت به یک قوه محرکۀ مهمتری برای کنش گری نیاز دارد که آن میتواند مذهب و ایدئولوژی باشد . تجربه های روسیه - چین در قرن بیستم و نیز در زمان کنونی قیامهای مردمی در کشورهای عرب و آفریقایی و آسیایی میتواند موید این فرضیه باشد و با این تحلیل است که رشد افراطی گری و بنیادگرایی را در بخش های بسیاری از نقاط توسعه نیافته کره زمین علیرغم ورود به هزاره سوم که عصر انقلاب اطلاعات نامیده شده میتوان توضیح و تبیین و حتی پیش بینی نمود . و در سایه سار این تحلیل است که ظهور و گسترش طالبانیسم را میتوان تئوریزه نمود. اگرچه گفته میشود که طالبان پیرو سنت هستند. تعریف طالبان از سنت، تعریفی تقابلی و عکس العملی با ابعاد مدرنیته جهان سرمایه داری است و درواقع کنش آنان را میتوان منتسب به نوعی بیماری ناشی از عواقب و اثار نظام کاپیتالیستی محسوب نمود ونه پیروی و کاربرد قواعد سنت در زندگی عملی .

دنیای سرمایه داری و سردمدارانش در تقویت اولیۀ طالبان در افغانستان دچار یک اشتباه استراتژیک شد، چرا که فکر میکرد تقویت و شکل گیری طالبان تنها یک تاکتیک برای مبارزه با اهداف ارتش اشغالگر سرخ می باشد، حال آنکه بسط طالبانیزم به آنها ثابت کرد که این تاکتیک با توجه به شرایط مهیا تبدیل به استراتژی شد. القاعده دست ساخت آمریکا برای مقابله با ارتش سرخ بود، اما گویا تحلیلگران ایالات متحده پیش بینی نکردند که کشت باکتری در محیط مساعد و نمناک سبب رشد و تکثیر غیر قابل کنترل آن میگردد و این چنین است که علیرغم خروج ارتش سرخ از افغانستان می بینیم که طالبانیسم نه تنها رو به افول نرفت بلکه همچنان در حال زایندگی است در عراق - در مصر در یمن و در آفریقا و در نیجریه ، با اصول بسیار تعجب برانگیز و غیر قابل باوری که در مانیفست نانوشته گروه بوکو حرام دیده میشود.
                                          ***

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen